آیا طلب نیاز از مردگان شرک است؟

  طلب نیاز از مردگان، از مصادیق شرک است و افراد مدفون در بقیع نیز خود نیازمند خدا هستند و نباید به آنها توسل جست.   پاسخ‏: ۱. وهابیون آنچه جزء باورهاى پیروان اهل‏بیت (علیهم السلام) نیست را ا

 
طلب نياز از مردگان، از مصاديق شرك است و افراد مدفون در بقيع نيز خود نيازمند خدا هستند و نبايد به آنها توسل جست.
 
پاسخ‏:
۱. وهابيون آنچه جزء باورهاى پيروان اهل‏بيت (عليهم السلام) نيست را ابتدا به آنها نسبت مى‏دهند و سپس به آن مى‏تازند. در اين زمينه بايد پرسيد كه مراد از «طلب نياز» چيست؟ اگر مراد طلب نياز استقلالى باشد، يعنى مؤثرى را در عرض خداوند باور داشته باشيم و از او تقاضاى رفع نياز كنيم، اين باور مسلماً از مصاديق شرك افعالى است و بين مرده و زنده فرقى نمى‏كند. ولى كدام ‏يك از مسلمانان اعم از شيعه و سنى به چنين باورى پايبند هستند؟ حال اگر مراد طلب نياز در طول اراده و مشيت و اذن خدا باشد، اين باورى كاملًا توحيدى است و هيچ محذورى ندارد. 
۲. در شرك بودن طلب نياز با نگاه استقلالى، چه تفاوتى بين مرده و زنده وجود دارد؟ طلب نياز به طور مستقل و مؤثر دانستن مستقل در عرض خدا، چه مرده باشد و چه زنده، شرك است. 
چگونه است كه وهابيون براى رفع تشنگى به آب و براى رفع گرسنگى به غذا و براى درمان به دارو و پزشك و براى حفظ قدرت به شيطان بزرگ، آمريكا و…، متوسل مى‏شوند و آن را شرك نمى‏دانند و تنها توسل به پيامبر خدا (ص) شرك است. 
۳. اين نگرش كه مردگان از دنيا رفته و نابود شده‏اند و هيچ اثر و تأثيرى ندارند، بينشى كاملًا ماترياليستى و الحادى است كه دربحث‏هاى بعدى بيشتر به آن مى‏پردازيم. 
۴. مى‏گويند: «افراد مدفون در بقيع نيز خود نيازمند خدا هستند» مى‏گوييم: چه كسى گفته است اينان از خدا بى‏نيازند؟ ! 
۵. روايت‏هاى فراوانى در متون معتبر اهل سنت بر جواز و رجحان توسل به پيامبر (ص) بعد از مرگ ايشان نقل شده است كه در اين بخش به عنوان نمونه يك روايت نقل مى‏شود: 
طبرانى در المعجم الكبير به سند صحيح از عثمان بن حنيف نقل مى‏كند كه شخصى حاجتى داشت و مكرر به عثمان بن عفان مراجعه مى‏كرد ولى او توجهى نمى‏كرد تا آنكه در ميان راه عثمان بن حنيف راوى حديث را ملاقات مى‏كند. و موضوع را با او در ميان مى‏گذارد. عثمان بن حنيف مى‏گويد: «آبى آماده كن و وضو بساز و به مسجد برو و دو ركعت نماز بگزار و بعد از پايان نماز پيامبر (ص) را وسيله قرار بده و بگو:
أَللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَ أَتَوَجَّهُ إلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ (ص) نَبِىِّ الرَّحْمَه، يا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلي رَبِّى فَتَقْضي لِي حاجَتِي ...[۱]
آن‏گاه حاجت خود را ذكر كن. عثمان بن حنيف گويد: شخص ياد شده آن اعمال را انجام داد آن‏گاه به سوى خانه عثمان روان شد بى‏درنگ دربان آمد و او را نزد عثمان بن عفان برد. عثمان نيز او را با احترام پذيرفت و حاجتش را به طور كامل برآورد و به او گفت: «من همين الآن به ياد حاجت تو افتادم هرگاه بعد از اين حاجتى داشتى نزد ما بيا».
عثمان بن حنيف گفت: «اين دستور از من نبوده بلكه روزى خدمت پيامبر (ص) بودم. نابينايى نزد حضرت آمد و از كورى خود شكايت كرد. حضرت ابتدا به او پيشنهاد كرد كه صبر كند ولى او نپذيرفت. سپس به او همين دستور را داد و آن شخص بعد از انجام دستور بينا شد».[۲]
بنابراين، هم در زمان حيات ظاهرى و هم پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) به ايشان توسل شده است.
 
 
مراجعه شود: پندارها و پاسخها (پاسخ به آنچه وهابيون در بقيع ميگويند) ؛ ص۲۴


[۱] - دقت شود كه سياق، دقيقاً همان‏گونه است كه شيعيان در توسل‏هاى خود، آن را مى‏گويند؛ طبرانى، المعجم الكبير، ج ۹، ص ۳۱
[۲] - المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۰۸؛ الاصابه، ج ۴، ص؛ كنزالعمال، ج ۱۳، ص.
 


| شناسه مطلب: 83832