چگونه به آیه ۵ سوره قصص و آیه ۸۶ سوره هود بر قیام حضرت مهدی (عج) استدلال می‌‌شود؟

  قرآن کریم می‌‌فرماید:  ۱. {وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ} (قصص: ۵)  اراده ما بر این است که بر ستم‌دیدگان نعمت بخ

 
قرآن كريم مي‌‌فرمايد: 
۱. {وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ} (قصص: ۵) 
اراده ما بر اين است كه بر ستم‌ديدگان نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم. 
مي‌گويند: اين آيه چه ارتباطي به قيام حضرت مهدي دارد؟ 
 
پاسخ: 
پاسخ اين است كه بررسي آيه با ملاحظه ماقبل و مابعد آن، اين مسئله را قطعي مي‌‌سازد كه قرآن هرگز از يك برنامه موضعي و خصوصي، مربوط به بني‌اسرائيل سخن نمي‌گويد، بلكه بيانگر يك قانون كلي براي همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعيتهاست و مي‌‌فرمايد: ما اراده كرده‌ايم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنان را وارثان حكومت روي زمين قرار دهيم. اين بشارتي است براي همه انسان‌‌هاي آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده‌شدن بساط ظلم و جور. شاهد اين مطلب آيه ديگر است: 
{وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ} (قصص: ۵) 
در «زبور»، پس از «تورات» نوشتيم كه زمين در آينده از آنِ بندگان صالح است. 
يكي از اين نمونه‌ها حكومت بني‌اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود. 
نمونه كامل‌ترش حكومت پيامبر اسلام (ص) و يارانش بعد از ظهور اسلام بود كه سرانجام خدا به دست همين گروه دروازهٔ قصرهاي كسري‌ها و قيصرها را گشود، و آنان را از تخت قدرت به زير آورد، و بيني مستكبران را به خاك ماليد. 
و نمونه گسترده تر، ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين به وسيله مهدي (عج) ارواحنا له الفداء است. بنابراين، اگر با اين آيه بر ظهور حضرت مهدي (عج) استدلال مي‌‌كنند در حقيقت نوعي استدلال با ضابطهٔ كلي بر مصداق و مورد است. 
مفسران معتقدند كه آيات قرآن اگر در موردي نازل شد، اختصاص به آن مورد ندارد بلكه در طول زمان براي خود مصداق پيدا مي‌‌كند. 
و لذا از اميرمؤمنان (ع) روايت شده است كه در تفسير آيه ۵ سوره قصص فرمود: 
هُم آلُ مُحمّدٍ يَبعثُ اللهُ مَهديَّهم بَعدَ جَهدِهم فَيُعِزُّهم وَ يُذِلُّ عَدُوَّهم. 
اين گروه آل‌محمد (ص) هستند. خداوند مهدي آنها را پس از زحمت و فشاري كه بر آنها وارد مي‌‌شود، برمي‌انگيزد و به آنها عزّت مي‌‌بخشد. دشمنانشان را ذليل و خوار مي‌‌سازد. 
در حديثي از امام چهارم (ع) چنين وارد شده است: 
وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً إِنَّ الأَبْرَارَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ شِيعَتَهُمْ بِمَنْزِلَةِ مُوسَى وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ عَدُوَّنَا وَ شِيعَتَهُمْ بِمَنْزِلَةِ فِرْعَوْنَ وَ أَشْيَاعِه‏. 
سوگند به كسي كه محمد را به حق بشارت‌دهنده و بيم‌دهنده قرار داد كه نيكان ما اهل بيت و پيروان آنها، به منزله موسي و پيروان او هستند و دشمنان ما و پيروان آنها به منزله فرعون و پيروان اويند (سرانجام ما پيروز مي‌‌شويم و آنها نابود مي‌‌شوند و حكومت حق و عدالت، از آنِ ما خواهد بود). 
***
۲. {بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ} (هود: ۸۶) 
آنچه خدا براي شما بر جاي نهاده براي شما بهتر است اگر ايمان داشته باشيد و من پاسدار شما و اجباركننده شما نيستم. 
حضرت شعيب در اين آيه گوشزد مي‌‌كند كه كم فروشي نكنند و در معاملات به مردم ظلم و ستم روا ندارند. سرانجام يادآور مي‌‌شود «بقية الله» (يعني سود حلال و اندك كه برابر با شرع الهي است) براي شما بهتر است. 
و در آيه ديگر مي‌‌فرمايد: 
{وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً} (كهف: ۴۶) 
چيزهاي خوب و ماندگار در نزد خدا از نظر پاداش و آرزو بهتر است. 
آيه يك ضابطه كلي را بيان مي‌‌كند كه يكي از مصاديق آن، همان است كه در مورد قوم شعيب آمده (سود اندك و معامله پاك). 
اين ضابطه در طول تاريخ، مصاديقي دارد. انبيا و اوليا از مصاديق بقية الله هستند و يكي از مصاديق آن حضرت مهدي (عج) است كه امام باقر (ع) در مورد او مي‌‌فرمايد: 
أوّلُ ما يَنطقُ القائمُ[ حِينَ يَخرُجُ هذِه الآيةُ: {بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}، ثُمَّ يَقولُ: أَنَا بَقيَّةُ اللهِ وَ حُجَّتُه وَ خَليفَتُه عَليْكُم فَلا يُسلِّمُ عليه مُسلِمٌ إلاّ قال: أَلسَّلامُ عَليكَ يا بَقيَّةَ اللهِ في أَرضِه. 
نخستين سخني كه مهدي (عج) پس از قيام خود مي‌‌گويد اين آيه است: {بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}. سپس مي‌‌گويد: منم بقية الله وحجت و خليفه او در ميان شما، سپس هيچكس بر او سلام نمي‌كند، مگر اينكه مي‌‌گويد: السلام عليك يا بقية الله في أرضه. 
درست است كه در آيه مورد بحث، منظور از «بقية الله» سود و سرمايه حلال و يا پاداش الهي است، ولي هر موجود نافع كه از طرف خداوند براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت او گردد «بقية الله» حساب مي‌‌شود. تمام پيامبران الهي و پيشوايان بزرگ «بقية الله» هستند. تمام رهبران راستين كه پس از مبارزه با يك دشمن سرسخت براي يك قوم و ملت، باقي مي‌‌مانند از اين نظر، بقية الله هستند. 
همچنين سربازان مبارزي كه پس از پيروزي از ميدان جنگ، باز مي‌‌گردند، آنها نيز بقية الله هستند. از آنجا كه مهدي موعود (عج) آخرين پيشوا و بزرگترين رهبر انقلابي پس از قيام پيامبر اسلام (ص) است، يكي از روشن‌ترين مصاديق «بقية الله» مي‌‌باشد و از همه به اين لقب شايسته‌تر است. به‌ويژه كه تنها باقيمانده پس از پيامبران و امامان است.
 
 
مراجعه شود: جدال احسن، ص ۲۵۴.
 


| شناسه مطلب: 83857