چرا حسنین (ع) برای مادر خود بارگاه نساختند؟
می‌گویند: اگر ساختن بارگاه برای اولیای خدا خوب است، چرا حسنین(ع) چنین کاری را برای مادر خود، حضرت زهرا(س) انجام ندادند. پاسخ: طراح شبهه از تاریخ مادر حسنین (ع) آگاه نیست. اصولاً یکی از سفارش‌&zwn
ميگويند: اگر ساختن بارگاه براي اولياي خدا خوب است، چرا حسنين(ع) چنين كاري را براي مادر خود، حضرت زهرا(س) انجام ندادند.
پاسخ:
طراح شبهه از تاريخ مادر حسنين (ع) آگاه نيست. اصولاً يكي از سفارشهاي مادر حسنين (ع) به شوهر گرامي خود اميرمؤمنان (ع) اين بود كه شبانه او را غسل دهد و شبانه دفن كند و كسي را از محل قبر او آگاه نسازد. زهراي مرضيه (س) به خاطر مصالحي كه يكي از آنها اعتراض به خلافت خلفا بود چنين وصيت كرد و در نتيجه به صورت ناشناخته دفن شد و قبر او ناشناخته ماند. در اين صورت چگونه امكان داشت بر قبر ناشناخته بارگاه بسازند؟
البته قبري كه در كنار قبر ائمه اربعه (ع) قرار گرفته، قبر فاطمه بنت اسد است و ارتباطي به قبر حضرت زهرا (س) ندارد.
تا اينجا درباره ظاهر شبهه سخن گفتيم ولي يادآور ميشويم كه طراح شبهه اساساً معتقد است كه حفاظت از قبور اولياي الهي به وسيله ساختن سايبان و بارگاه شرك است و حرام؛ براي اينكه طرف را محكوم كند با گفتار پيشين استدلال ميكند كه اگر جايز بود چرا حسنين (ع) اين كار را نكردند. اكنون كه ظاهر شبهه پاسخ داده شد در مورد حفظ قبور اوليا و بزرگان بهطور فشرده سخن ميگوييم:
اوّلاً: روزي كه رسول خدا (ص) درگذشت، او را در خانه خود دفن كردند. اگر واقعاً ساختن سايبان شرك و حرام بود، چرا همه صحابه پيامبر (ص) اتفاق كردند كه او را در زير سقف خانه خود به خاك بسپارند. اگر سقف و سايبان حرام است چه فرق ميكند كه از اول داراي چنين حالتي باشد يا بعدها براي آن بسازند؟
ثانياً: قرآن مجيد بر ترفيع و تكريم بيوت خاصي دستور ميدهد و ميفرمايد:
{فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ} (نور: 36 و 37)
(اين چراغ پرفروغ) در خانههايي قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاي آن را بالا برند (تا از شياطين در امان باشد)؛ خانههايي كه نام خدا در آنها برده ميشود و صبح و شام در آنها تسبيح او ميگويند. مرداني كه نه تجارت و نه معاملهاي آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و اداي زكات غافل نميكند؛ آنها از روزي ميترسند كه در آن دلها و چشمها دگرگون ميشود.
مقصود از اين بيوت خانههاي انبيا و اولياست و هرگز مساجد مقصود نيستند. سيوطي در الدرالمنثور نقل ميكند: هنگامي كه اين آيه فرود آمد شخصي از پيامبر (ص) سؤال كرد: «مقصود از اين بيوت چيست؟» پيامبر (ص) فرمود: «خانههاي پيامبران». در اين هنگام
ابوبكر برخاست و از پيامبر (ص) پرسيد: (درحاليكه به خانه علي (ع)
اشاره ميكرد): «آيا اين خانه هم از بيوتي است كه قرآن درباره آنها سخن ميگويد؟» پيامبر (ص) فرمود: «آري از بهترين و بالاترين آنهاست».[1]
ابوبكر برخاست و از پيامبر (ص) پرسيد: (درحاليكه به خانه علي (ع)
اشاره ميكرد): «آيا اين خانه هم از بيوتي است كه قرآن درباره آنها سخن ميگويد؟» پيامبر (ص) فرمود: «آري از بهترين و بالاترين آنهاست».[1]
حالا مقصود از اين ترفيع در آيه خواه بالا بردن ديوارهاي آن باشد يا تكريم و تعظيم آنها در هر حال حفظ اين بيوت، از نظر قرآن لازم و فريضه است بنابراين تكريم و ترفيع آن يك فريضه است و اتفاقاً نه تنها پيامبر گرامي (ص) در خانه خود به خاك سپرده شده بلكه گروهي از پيشوايان ما در خانههاي خود به خاك سپرده شدهاند مانند حضرت هادي (ع) و امام عسكري (ع) كه در خانههاي خودشان كه معبد آنها نيز بود به خاك سپرده شدند و آنان رجالي بودند كه تمام اوصاف يادشده در آيه بر آنها منطبق ميباشد.
حفظ اصالتها
اصولاً براي ترويج دين و گسترش ارزشهاي اسلامي لازم است اصالتها محفوظ باشد تا مبادا آيندگان، در اصل وجود پيامبر و دعوت او ترديد كنند. امروز آيين مسيح به همين سرنوشت دچار شده است، چون اثر ملموسي از او در دست نيست، نه قبر مادرش معلوم است و نه قبر حواريون و نه آثار ديگر. يك جوان غربي، امروز فكر ميكند نكند مسئله مسيح و انجيل هم به سان قصه ليلي و مجنون و شيرين و فرهاد افسانه و مخلوق خيالها باشد.
امّا مسلمانان در اين چهارده قرن آثار اسلامي را حفظ كردند تا اسلام، به سرنوشت مسيحيت دچار نشود. آنان، با روي گشاده و چهرهاي شاد ميگويند مردم جهان! چهارده قرن قبل مردي از دودمان بنيهاشم به امر الهي مردم را به آيين اسلام كه خاتم آيينها است دعوت كرد. اينجا زادگاه اوست آنجا معبد و عبادتگاه اوست و در آن نقطه سربازان او با مشركان نبرد كردند و اين محل مدفن و آرامگاه اوست و همچنين نسبت به ساير آثار اسلامي...
بنابراين اگر ما تمام آثار اسلامي را به كلنگ و بلدوزر بسپاريم و همه را نابود كنيم و از اسلام جز قرآني محفوظ نماند مطمئن باشيد وضعي بهتر از مسيحيان نخواهيم داشت.
ما از وهابيون سؤال ميكنيم: مگر يكي از مدارك فقهي اجماع علما نيست؟ همگان معتقدند اگر دانشمندان اسلامي بر اصلي اتفاق نظر پيدا كردند اين حكم قطعي الهي ميشود. مسلمانان چهارده قرن اين بناها را حفظ كردهاند و در راه آنها جان و مال دادهاند چرا اين سيره را دليل بر حكم شرعي نباشد؟
متأسفانه بر اثر ناآگاهي روحانيان وابسته به دربار در فترت هشتاد ساله بخش اعظم آثار اسلامي از بين رفته و اكنون شهرهاي مكه و مدينه به صورت دو شهر اروپايي درآمدهاند كه هيچ چهره اسلامي ندارند.
پيشوايان فقهي اهل سنت يعني ابوحنيفه و مالك و شافعي و احمد بن حنبل همگان قرنها داراي گنبد و بارگاه بودهاند. هم اكنون قبر ابوحنيفه در بغداد قبر امام شافعي در قاهره داراي چنين موقعيتي است و قبر مالك -در بقيع داراي ساختماني بود كه با كلنگ وهابيت ويران گشت و احمد بن حنبل تا زماني كه سيل قبر او را برد داراي گند و بارگاه بود.
مراجعه شود: جدال احسن، ص 312.
[1]. الدرالمنثور، ج6، ص 203، تفسير سوره نور؛ روح المعاني، ج18، ص 174، عبارت پيامبر چنين است: «نعم من أفاضلها».