زیارتگاه‌های استان کربلا

استان کربلا از سمت جنوب، به استان نجف، از سمت شرق، به استان بابِل و از سمت شمال و غرب، به استان انبار محدود می‌گردد. مرکز این استان، شهر مقدس کربلاست. از دیگر شهرهای آن، می‌توان به «عین التمر» اشاره کرد. شهر کربلا، در  غرب رو

استان كربلا از سمت جنوب، به استان نجف، از سمت شرق، به استان بابِل و از سمت شمال و غرب، به استان انبار محدود مي‌گردد. مركز اين استان، شهر مقدس كربلاست. از ديگر شهرهاي آن، مي‌توان به «عين التمر» اشاره كرد. شهر كربلا، در 

غرب رودخانه فرات، بر كناره صحرا و ميان يك دشت آبرفتي، واقع است و آب‌وهواي بياباني گرمي دارد.

درباره وجه تسميه شهر كربلا، نظرات مختلفي وجود دارد؛ برخي نام كربلا را صورت تغيير يافته و فشرده شده واژه بابلي «كوربابل» دانسته‌اند كه از دو كلمه «كور» و «بابل»، تشكيل شده است. برخي نيز آن را برگرفته از واژه آرامي «كرب ايلو»، به معناي پرستشگاه يا حرم خداوند دانسته‌اند. «ياقوت حموي» نيز واژه كربلا را كلمه عربي و داراي معاني عربي مي‌داند. براي كربلا، نام‌هاي ديگري نيز ذكر كرده‌اند كه از آن جمله مي‌توان به حائر يا حير، طفّ، نينوا، غاضريّه و عقر اشاره كرد.

ساير زيارتگاه هاي كربلا

85. مقام امام علي(عليه السلام) 

در تعدادي از منابع تاريخي، روايات گوناگوني نقل شده است كه بر‌اساس آن، وقتي امام علي(عليه السلام) در مسير خود به سمت صفين يا در مسير بازگشت خود از آنجا، به دشت كربلا رسيد، واقعه عاشورا را پيشگويي كرد.

از جمله «نصر بن مزاحم، به سند خود از حسن بن كثير، از پدرش نقل كرده است كه گفت:

زماني كه امام علي(عليه السلام) به كربلا رسيد، در آن توقف نمود. به ايشان گفتند: «اينجا كربلاست». امام فرمود: «ذات كرب و بلاء». سپس با دست خود به نقطه‌اي اشاره كرد و گفت: «ها هنا موضع رحالهم ومُناخ ركابهم». سپس به نقطه ديگري اشاره كرد و فرمود: «ها هنا مهراق دمائهم».[1]

او همچنين از هرثمة بن سليم روايت كرده است كه در مسير جنگ صفين، با اميرمؤمنان(عليه السلام) به كربلا رسيديم. پس از آنكه به امامت ايشان نماز خوانديم، امام(عليه السلام) خاك كربلا را بوييد و گفت: «واهاً لك ايتها التربة، ليحشرنّ منك قومٌ يدخلون الجنّة بغير حساب».[2]

شيخ صدوق نيز در امالي خود، روايت مفصلي را از ابن‌عباس نقل كرده است كه براساس آن، زماني كه آنها در مسير جنگ صفين به همراهي امام علي(عليه السلام) به منطقه نينوا رسيدند، امام(عليه السلام) رؤياي خود را درباره شهادت امام حسين(عليه السلام) در كربلا، براي ابن عباس شرح داد و بسيار گريست.[3] شبيه اين روايات، در تعداد ديگري از منابع شيعه، از جمله ارشاد شيخ مفيد[4] و الهدايه حسين بن حمدان خصيبي[5] نيز نقل شده است.

سلمان آل‌طعمه اشاره كرده است كه در بازار سرّاجين (به موازات خيابان علي‌اكبر)، مقامي منسوب به امام علي(عليه السلام) وجود داشته است كه محل توقف و نماز خواندن ايشان همراه با لشكر خود، در مسير بازگشت از يكي از جنگ‌هايشان، به شمار آمده است.[6] عامر الكربلائي نيز به وجود اين مقام، اشاره كرده است.[7] اما نگارنده اين سطور، از وضعيت فعلي اين مقام، اطلاعي به دست نياورد.

86. مقام گفتوگوي امام حسين(عليه السلام) با عمر بن سعد

اين مقام در نيمه پاياني بازار بزرگ، در محله باب السلالمه، در فاصله حدود 240 متري شمال حرم مطهر امام حسين(عليه السلام)، قرار دارد و گفته مي‌شود محل ديدار امام حسين(عليه السلام) با عمر سعد، پيش از شروع جنگ، بوده است. اين مقام در سال 1113ه‍ .ق، ساخته شده و در سال‌هاي 1352 و 1378ه‍ .ق و به تازگي در سال 2003م، بازسازي شده است.[8] روي ديوار مقام، يك پنجره مشبك براي زيارت زائران، نصب شده است. (تصوير شماره 163)

87. مقام امام جعفر صادق(عليه السلام) 

اين مقام، نزديك رود فرات در شمال كربلا، در فاصله حدود يك كيلومتري حرم امام حسين(عليه السلام) قرار دارد و محل اقامت امام جعفر صادق(عليه السلام)، در زمان زيارت قبر جدشان سيد الشهدا(عليه السلام) در كربلا، دانسته شده است. اين مقام به دست يكي از صوفيان بكتاشي، به نام جهان دده، متخلص به كلامي، در سده دهم هجري ساخته شد.[9]

درگذشته، بر فراز آن گنبدي كاشي‌كاري وجود داشت و اطراف آن را باغ‌هاي ميوه فراگرفته بود. پس از قيام شيعيان عراق در ماه شعبان سال 1411ه‍ .ق، رژيم بعثي عراق، اين مقام را به‌طور كامل ويران كرد. اما در سال 1994م، يكي از اهالي منطقه، پايه‌هاي ساختمان كنوني مقام را بنا كرد.[10] پس از سقوط رژيم بعثي، در چند سال اخير، كار تكميل و توسعه ساختمان، از سر گرفته شده است. (تصوير شماره 164)

88. مقام امام موسي كاظم(عليه السلام) 

اين مقام، داخل كوچه‌اي در شمال غربي حرم مطهر حضرت ابوالفضل(عليه السلام) قرار دارد و به‌صورت يك پنجره فلزي سبزرنگ بر ديوار يك خانه مسكوني است كه اطراف آن، كاشي‌كاري شده است.

89. مقام حضرت مهدي

اين مقام كه از مهم‌ترين مقام‌هاي زيارتي كربلا به شمار مي‌آيد، در محله باب السلالمه، در شمال كربلا، سمت چپ رودخانه حسينيه، قرار دارد. درباره پيشينه و زمان ساخت اين مقام، اطلاع دقيقي در دست نيست. بنا به قولي، يكي از علما در خواب، حضرت مهدي[ را در حال نماز خواندن در اين مكان ديده است كه البته براي اين قول، سند معتبري وجود ندارد. گويا اين مقام، زيارتگاه جديدي است كه در آغاز، به‌صورت يك اتاق كوچك گِلي بوده است. اما در سال 1347ه‍ .ق، توسعه يافته و بخش‌هايي از آن نيز در سال‌هاي 1378 و 1391ه‍ .ق، بازسازي شده است. اين مقام در دوره رژيم بعثي، پس از قيام سال 1411ه‍ .ق، خراب شد. ازاين‌رو يكي از تاجران بزرگ كربلا، در سال  1414ه‍ .ق، آن را بازسازي نمود.[11] (تصوير شماره 165 و 166)

بناي زيارتگاه، داراي نمايي از سنگ مرمر، سه ورودي و يك گنبد كاشي‌كاري شده، به ارتفاع هفده متر از سطح زمين است. بخش‌هايي از بنا نيز با الواح كاشي، تزيين يافته و بر محراب بنا، پنجره‌اي برنزي به طول و عرض 5/2 × 5/1 متر، نصب شده است. (تصوير شماره 167)

90. مقام دست راست حضرت عباس(عليه السلام) 

اين مقام، محل قطع شدن و بر زمين افتادن دست راست حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام)، به شمار مي‌آيد و داخل كوچه‌اي در محله باب بغداد، سمت شمال شرقي حرم مطهر حضرت ابوالفضل(عليه السلام) قرار دارد. اين مقام شامل بناي مستطيل شكل كوچكي است كه در ضلع جنوبي آن، سه پنجره بزرگ و در ضلع شرقي آن، يك پنجره مشبك مسي وجود دارد كه اطراف آن نيز كاشي‌كاري شده است. (تصوير شماره 168)

91. مقام دست چپ حضرت عباس(عليه السلام) 

اين مقام در منطقه باب الخان، در جنوب شرقي حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) قرار دارد و محل قطع شدن و بر زمين افتادن دست چپ حضرت عباس(عليه السلام)، به شمار مي‌آيد. اين مقام در گذشته، به‌صورت يك پنجره كوچك برنزي بود كه در ديوار يك خانه، كار گذاشته شده بود. اما به علت توسعه خيابان، از بين رفت و آن‌گاه مقام كنوني، به‌جاي آن ساخته شد.[12] مقام جديد، به‌صورت بناي هشت ضلعي كوچكي است كه ميان بازار قرار دارد و داراي در مسي به ارتفاع دو متر و گنبد كاشي‌كاري كوچك است. (تصوير شماره 169)

92. مقام شير فضّه

اين مقام در محله«باب النجف از محلات شهر مقدس كربلا، در كوچه‌اي به نام شير فضه واقع است. درباره اين مقام، داستاني وجود دارد كه پس از شهادت امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا، فضّه، كنيز حضرت فاطمه زهرا3 به اين محل آمد و از شيري درخواست كرد تا به صحنه واقعه بيايد و جلوي تاختن اسب‌ها بر جسد امام حسين(عليه السلام) را بگيرد.[13] اين داستان از سند و اعتبار كافي، برخوردار نيست و با واقعيت‌هاي تاريخي تناقض دارد؛ زيرا لگدمال شدن جسد امام(عليه السلام) در روز عاشورا، از وقايع مسلّم حادثه عاشوراست كه در همه مقاتل، نوشته شده است. از زمان ساخت اين مقام، اطلاعي در دست نيست. اما در سال 2003م، صاحب خانه‌ مجاور مقام، آن را بازسازي كرده است.[14]

93. مقام علي اكبر(عليه السلام) 

اين مقام، در انتهاي كوچه‌اي در محله باب الطاق، در شمال حرم مطهر امام حسين(عليه السلام) قرار دارد. به گفته اهالي، تاريخ بناي آن، به حدود 150 سال قبل، بازمي‌گردد.[15] اين مقام، شامل اتاق كوچكي است كه محل فروافتادن حضرت علي‌اكبر از اسب، دانسته شده است. بيرون از اتاق، يك پنجره مشبك براي زيارت زائران، نصب شده كه اطراف آن، كاشي‌كاري شده و بالاي آن نيز دو مناره كوچك، قرار دارد. (تصوير شماره 170)

گفتني است، آقاي سلمان آل‌طعمه از مقام ديگري براي حضرت علي‌اكبر، ياد كرده است كه براي يادبود محل ضربت خوردن ايشان، ايجاد شده و شامل پنجره‌اي كوچك، متصل به ديوار خانه‌اي در محله باب الطاق، بوده است.[16] اما از وضعيت فعلي آن، اطلاعي حاصل نشد و شايد همان مقام علي‌اصغر فعلي باشد.

94. مقام علياصغر(عليه السلام) 

اين مقام، داخل كوچه‌اي در محله باب الطاق، نزديك مقام علي‌اكبر و در فاصله چندصد متري شمال حرم مطهر امام حسين(عليه السلام) قرار دارد. اهالي منطقه، آن را محل شهادت طفل خردسال حضرت امام حسين(عليه السلام)، به شمار مي‌آورند. بناي آن، شامل اتاق كوچك دو دهانه‌اي است كه داخل آن، يك گهواره نمادين، قرار داده شده است. (تصوير شماره 171)

100. چشمه امام علي(عليه السلام)، معروف به «قَطّارة»

حدود بيست كيلومتري جنوب غربي كربلا و در شمال جاده اين شهر به سمت «عين‌التمر»، زيارتگاهي وجود دارد كه به «قَطّارة» امام علي(عليه السلام) شناخته مي‌شود. اين زيارتگاه، نزديك درياچه رَزّازه واقع است. با مساحت 1810 كيلومتر مربع، دومين درياچه وسيع عراق، به شمار مي‌آيد؛ به‌طوري‌كه بخشي از زمين‌هاي دو استان كربلا و انبار را دربرگرفته است.

زيارتگاه قطّاره، روي چشمه آبي ساخته شده است كه براساس باورهاي مردم منطقه، اين چشمه را اميرمؤمنان علي(عليه السلام) به طريق معجزه، در مسير خود به جنگ صفين
(يا مسير بازگشت ايشان از صفين)، نزديك دير يك راهب مسيحي، آشكار كرده است. جزئيات اين معجزه و چگونگي آشكار شدن چشمه، با اختلافاتي در منابع مختلف شيعه، نقل شده است. اما داستان آن به‌اختصار چنين است كه امام(عليه السلام) در مسير صفين، به همراه لشكر خود وارد صحرايي بي‌آب و علف شد. ايشان نزديك ستون يا ميل بلندي توقف كرد كه بالاي آن، راهبي زندگي مي‌كرد. نزديك اين ستون يا ميل، صخره‌اي وجود داشت كه اصحاب حضرت(عليه السلام) نتوانستند با يكديگر آن را بلند كنند. ولي امام(عليه السلام) آن را از جا كند و زير آن، چشمه آب بسيار زلالي پديدار شد.

پس از آنكه اصحاب ايشان، از آب چشمه سيراب شدند، حضرت(عليه السلام) صخره را به‌جاي اول برگرداند و چشمه را پوشانيد و سپس از آنجا حركت كردند. اما هنوز دور نشده بودند كه امام(عليه السلام) از اصحاب خود خواست تا برگردند و چشمه را بيابند. برخي از اصحاب حضرت‌(عليه السلام) بازگشتند. اما نتوانستند محل چشمه را بيابند. پس نزد راهب رفتند و او به آنها خبر داد كه به‌جز پيامبران يا اوصياي پيامبران، هيچ‌كس نتوانسته است اين چشمه را آشكار كند.[1] در برخي از اين منابع، افزوده شده است كه آن راهب، اسلام آورد و به اميرمؤمنان(عليه السلام) پيوست و سرانجام در جنگ صفين، به شهادت رسيد.[2]

البته درباره محل وقوع آن، در روايات، اختلاف وجود دارد؛ چنان‌كه بيشتر اين روايات، محل وقوع حادثه را در نقطه‌اي واقع در ساحل غربي رود فرات، ذكر كرده‌اند. در روايت نصر بن مزاحم كه احتمالاً قديمي‌ترين راوي اين حادثه است، محل وقوع آن «ظَهر كوفه» بيان شده است.[3] ابن شهرآشوب و قطب راوندي مكان وقوع آن را «صندودا» ذكر كرده‌اند.[4] در روايت حسين بن حمدان خصيبي و شيخ مفيد و نيز در اشعاري از سيد حميري، محل وقوع آن، پس از گذشتن امام‌(عليه السلام) از كربلا بيان شده است.[5] ابن‌اعثم نيز محل آن را صحرايي كه اميرمؤمنان(عليه السلام) ميان «انبار» تا «هيت»، از آن عبور كرده، دانسته است.[6]

به هر حال، چشمه‌اي كه امروزه به نام قطاره امام علي(عليه السلام) شناخته مي‌شود، در نقطه‌اي نزديك درياچه رزّازه، واقع است و اطراف آن را ديواره‌هاي صخره‌اي نسبتاً مرتفعي فراگرفته است. به تازگي، روي چشمه، اتاقي ساخته‌اند كه داراي يك گنبد كوچك سبزرنگ است. چشمه آب، در گوشه‌اي از بنا قرار دارد و يك ضريح، به‌صورت پنجره چوبي مشبك يك ضلعي، روي آن نصب شده است.

گفتني‌است كه در كتب شيعه، داستان ديگري نيز مبني بر توقف و نماز خواندن لشكر اميرمؤمنان(عليه السلام) در نزديكي دير راهبي در منطقه «براثا»، در مسير بازگشت آن حضرت از جنگ نهروان، نقل شده است[7] كه با اين داستان، شباهت دارد و امروزه در مسجد براثا نيز چشمه آبي وجود دارد كه گفته مي‌شود امام علي(عليه السلام) آن را به طريق معجزه، آشكار كرده است. (تصوير شماره 179 و 180)

101 و 102 حوض و قدمگاه امام علي(عليه السلام) 

عين‌التمر، شهر كوچكي واقع در 67 كيلومتري غرب كربلاست كه ميان يك «واحه»، قرار دارد. واحه در زبان عربي، به منطقه سرسبزي اطلاق مي‌شود كه در دلِ صحراي بي‌آب و علف قرار دارد. در گذشته، نام عين‌التمر، «شفاثا» بوده است. اما در چند دهه اخير، به عين‌التمر تغيير يافته است؛ زيرا در دوره ساساني و اوايل اسلام، در اين منطقه، شهري به اين نام وجود داشت كه امروزه اثري از آن، برجاي نمانده است.[8] البته در حال حاضر، يكي از روستاهاي عين‌التمر، به نام شفاثا شناخته مي‌شود. شهر عين‌التمر را نخلستان‌هايي فراگرفته است كه ميان آنها، چشمه‌هاي آب‌گرم فراواني وجود دارد كه از اين ميان، تنها در روستاي شفاثا، نوزده چشمه وجود دارد.[9]

در عين‌التمر، چندين مقام و زيارتگاه منسوب به ائمه:، از جمله دو مقام منسوب به امام علي(عليه السلام) وجود دارد كه عبارت‌اند از:

1. حوض امام علي(عليه السلام): مزار كوچكي است واقع در شمال عين‌التمر كه داخل آن، يك حوض آب وجود دارد و اهالي منطقه، آن را محل وضوي امام علي(عليه السلام) مي‌دانند.[10]

2. قدمگاه امام علي(عليه السلام): در مركز شهر عين‌التمر واقع است و در كف آن، سنگي وجود دارد كه در آن، دو فرورفتگي به چشم مي‌خورد و اهالي، اين فرورفتگي‌ها را اثر جاي پاي امام علي(عليه السلام) و اثر سم اسب ايشان مي‌دانند.[11]

103. مقام امام حسن مجتبي(عليه السلام) 

اين مقام، شامل گنبد كوچكي است كه در شمال شهر عين‌التمر، قرار دارد.[12]

104. مقام امام زينالعابدين(عليه السلام) و اسراي كربلا

 اين مقام كه نزد اهالي منطقه، به «مَسري السبايا» نيز شناخته مي‌شود، در روستاي «مالح» در منطقه خسيف،[13] در ورودي شهر عين‌التمر واقع است. اهالي منطقه، آن را يكي از توقفگاه‌هاي كاروان اسراي كربلا، در مسيرشان از كوفه به شام مي‌دانند.[14] (تصوير شماره 181)

105. مرقد نوح بن دَرّاج

اين زيارتگاه، اطراف شهر كربلا و در اراضي قبيله آل مسعود، ميان نخلستان‌هاي اطراف يكي از شاخه‌هاي رودخانه حسينيه در منطقه اُبيتر، در ناحيه الطف الجرية قرار دارد. اين مرقد، از مركز شهر كربلا، پانزده كيلومتر فاصله دارد و در نزديكي آن، قبر سيد اخرس، نواده امام كاظم(عليه السلام) واقع است كه نياي سادات خاندان آل خَرسان است. ساختمان زيارتگاه، مربع شكل و ابعاد هر ضلع آن، حدود هفده متر و ارتفاع آن، نزديك به 6/3 متر و داراي يك صحن روبازِ داخلي است. (تصوير شماره 182 و 183)

ورودي بنا در جانب شمال واقع شده است كه با دري، به اتاق مرقد متصل مي‌شود. بالاي ورودي، طاقي به عرض 4/1 متر و ارتفاع 4/2 متر، با آجر ساخته شده و دو طرف آن، دو منارچه، به ارتفاع نزديك يك متر قرار گرفته است.

ورودي مرقد، به اتاقي دايره شكل، متصل است كه قطر آن چهار متر و وسط آن، ضريحي از جنس چوب، به رنگ مشكي، به ابعاد 5/2 × 5/2 متر قرار دارد كه آثار كهنگي و فرسودگي، در آن ديده مي‌شود. بالاي اين اتاق، گنبدي قيفي شكل، به قطر 5/5 متر ساخته شده كه ارتفاع آن از سطح زمين، حدود شش متر است. مقابل ساختمان زيارتگاه، صحني به ابعاد 17 × 13 متر وجود دارد. به تازگي، براي گسترش حرم، كارهايي انجام شده كه هزينه آن را خادم مرقد، نصر مهدي النشمي مسعودي پذيرفته است.[15]

امام نوح كيست؟ نام وي، ابوايوب نوح بن ابي‌الصبيح درّاج بن ابي‌علي عبدالله نخعي كوفي است كه ميان اعراب روستاهاي اطراف كربلا، به «امام نوح» معروف بوده و به غير آن، شناخته نمي‌شود.[16]

نوح، يكي از چهار فرزند درّاج است كه خود و برادرانش، به قضاوت رسيدند. درّاج از افراد غيرعرب است كه به كوفه و بصره هجرت كرد و در آنجا، به كشاورزي پرداخت. ازاين‌رو آنان را «نَبط» و «انباط» ناميدند. بنابراين نوح از موالي است كه به اعتبار وابستگي‌اش به قبيله «نَخَع»، نخعي ناميده مي‌شود.[17]

برادرش، جميل بن درّاج، از راويان موثق و از نويسندگانِ صاحب اصل روايي، در قرن دوم هجري است كه از دو امام هفتم و هشتم، روايت كرده است.[18] فرزندش، ايوب بن نوح، از ديگر راويان موثق شيعه است كه چهار امام (از امام رضا(عليه السلام) تا امام حسن عسكري(عليه السلام را درك كرده و نماينده امام هادي(عليه السلام) و امام حسن عسكري(عليه السلام) بوده است.[19]

نجاشي او را از شيعياني به شمار آورده است كه تشيع خود را پنهان مي‌داشتند.[20] اما در كتب تراجم و رجال اهل‌سنت، او را از شاگردان ابوحنيفه، ابن‌شبرمه و ابن ابي‌ليلي خوانده‌اند و حتي او را در شمار طبقات حنفيه ياد كرده و نوشته‌اند كه او به آراي ابن ابي‌ليلي متمايل بود و با اينكه نابينا بود، در زمان هارون‌الرشيد، قضاوت كوفه و سپس قضاوت ناحيه شرقي بغداد را پذيرفت.[21]

برخي مقام علمي و دقت ادبي او را در قضاوت، از استادش ابن ابي‌ليلي يا
ابن شبرمه، بالاتر دانسته و در ستايش او گفته‌اند: «نزديك بود كه از سخن نادرست گام‌ها بلغزد، اگر نوح بن درّاج آن را جبران نمي‌كرد».[22] برخي تصريح كرده‌اند كه نوح، قضاوت ناحيه شرقي بغداد را تا زمان درگذشت، به عهده داشت.[23]

طبقه و منزلت روايي نوح: او از اصحاب امام صادق(عليه السلام) و از راويان طبقه هشتم بوده و از كساني، چون عبدالله بن شبرمه، سليمان اعمش، اسماعيل بن ابي‌خالد، سعد ابن طريف، محمد بن عبدالرحمن بن ابي‌ليلي، هشام بن عروه و ابوحنيفه، روايت كرده است. عباد بن يعقوب، برادرش جميل بن درّاج، ابن ابي‌عمير، اسماعيل بن موسي فزاري سُدّي و ابونُعَيم ضرار بن صُرد نيز از وي، روايت كرده‌اند.[24]

درباره منزلت روايي‌اش، كساني چون محمد بن عبدالله بن نُمير، شيخ طوسي، علامه و ميرداماد، به وثاقت و اعتبار روايات وي، گواهي داده‌اند. ابوزرعه و ابن عدي، احاديث او را قابل نوشتن و بدون اشكال دانسته‌اند. اما ابوداوود، يحيي بن معين، ابراهيم جوزجاني، دارقطني، نسائي، ذهبي، ابن حجر و جزائري، در كتاب حاوي الاقوال، وي را ضعيف، غير موثق، كذاب، متروك الحديث يا منكر الحديث خوانده‌اند.

شماري از احاديث وي، در منابع روايي شيعه آمده است و اندكي از آنها، در منابع حديثي و تراجم اهل‌سنت، به چشم مي‌خورد.[25] از او روايت شده است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) خطاب به عمار ياسر فرمود: «آفرين بر پاك و پاكيزه شده».[26] حاكم نيز از وي نقل مي‌كند كه امام حسن بن علي(عليه السلام) در پاسخ به كسي كه گفته بود: «آغاز اذان گفتن، از رؤياي عبدالله بن زيد بن عاصم بوده است»، فرمود: «منزلت اذان، بالاتر از اين است. جبرئيل اذان را دو فصل دو فصل در آسمان گفت و آن را به پيامبر(صلي الله عليه و آله) آموخت و اقامه را يك فصل يك فصل گفت و به پيامبر(صلي الله عليه و آله) آموخت».[27]

مذهب نوح بن درّاج: نجاشي هنگامي كه به معرفي برادر نوح، يعني جميل بن درّاج مي‌پردازد، چنين مي‌گويد: «نوح بن درّاج، يكي از عالمان و محدثان شيعه است. ولي او باور خويش را به ولايت و مكتب تشيع، آشكار نمي‌كرد و به تعبير رساتر، تقيه مي‌نمود».[28]

شيخ كشي در اين زمينه مي‌نويسد:

استادم محمد بن مسعود عياشي گفت: «از استادم ابوجعفر حمدان بن احمد كوفي، درباره شأن و جايگاه نوح پرسيدم». پاسخ داد: «او يكي از دانشوران فرزانه شيعي و قاضي كوفه بود. به او گفتند: چرا داخل دستگاه عباسيان شدي؟ در پاسخ گفت: من داخل حكومت نشدم و به منصب قضا تن ندادم؛ مگر اينكه روزي از برادرم جميل پرسيدم: چرا در مسجد براي نماز حضور پيدا نمي‌كني؟ او گفت: چون من حتي لباس مناسبي كه به مسجد بيايم، ندارم».[29]

برخي از روايات، نشان گويايي از تشيع نوح بن درّاج و باور وي به مكتب اهل‌بيت: است؛ چنان‌كه شيخ صدوق در داستان زير، بدان اشاره كرده است:

دشمنان امام كاظم(عليه السلام)، نزد هارون عباسي، عليه آن حضرت، دروغ‌پراكني مي‌كردند؛ به‌گونه‌اي كه ترس از دست دادن تاج و تخت، سراسر وجود هارون را فراگرفت. بدين سبب روزي حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام) را نزد خود طلبيد. در آغاز، رفتار زشت و نامناسبي از وي سر زد و در حالي‌كه سرشار از كين و حسد بود، رو به امام كرد و گفت: «چرا شما اهل‌بيت (فرزندان علي(عليه السلام ادعا مي‌كنيد كه از پيامبر(صلي الله عليه و آله) ارث مي‌بريد؛ درحالي‌كه با وجود عمو (عباس)، پسرعمو (علي(عليه السلام از ارث محروم مي‌شود. زماني كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از دنيا رفت، ابوطالب از دنيا رفته بود. ولي عباس، عموي پيامبر(صلي الله عليه و آله)، زنده بود. پس ميراث پيامبر بايد به عمويش برسد؛ نه به علي كه فرزند ابوطالب است. امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «مرا از پاسخ معاف‌دار و از مسائل ديگر پرسش كن». هارون گفت: «هرگز اين را نمي‌پذيرم؛ مگر اينكه پاسخ مرا بدهي».

آن‌گاه امام(عليه السلام) فرمود: «از علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) نقل شده است كه اگر فرزند صلبي شخص متوفا، چه دختر و چه پسر، زنده باشند، با وجود آنان، كسي از متوفا ارث نمي‌برد؛ مگر پدر و مادر و زن يا شوهر، و با وجود فرزندان علي، براي عمو، ارث ثابت نيست. در قرآن، ارث بردن عمو با وجود فرزندان، بيان نشده است. بلكه اين مطلب نادرست را ابوبكر و عمر و بني‌اميه گفته‌اند و سخن آنان، مبناي صحيحي ندارد و از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در اين‌باره روايتي نرسيده است. اما عالمان فرزانه‌اي هستند كه سخن علي(عليه السلام) را قبول دارند و بدين نظر فتوا مي‌دهند و قضاوت مي‌كنند و ديدگاه ابوبكر و عمر و بني‌اميه را مردود و باطل مي‌دانند.

آن‌گاه امام كاظم(عليه السلام)، ديدگاه نوح بن درّاج را بيان كرد و فرمود: «نوح در اين مسئله، برابر با كلام حضرت علي(عليه السلام) قضاوت كرده است؛ در حالي‌كه تو او را به عنوان قاضي بصره و كوفه، منصوب كرده‌اي». در اينجا بود كه هارون، جمعي از عالمان و قاضيان، مانند ابراهيم مدني، فضيل بن عياض و سفيان ثوري را فراخواند و آنان گواهي دادند كه حضرت علي(عليه السلام) در اين مسئله، چنين فرموده است. هارون پرسيد: «پس چرا شما طبق اين نظر قضاوت نمي‌كنيد؟» آنان يك صدا گفتند:
«ما مي‌ترسيم. ولي نوح بن درّاج، ترسي ندارد و انسان شجاعي است».[30]

همچنين خطيب بغدادي، داستاني نقل كرده كه نشان‌دهنده دقت‌نظر نوح بن درّاج در قضاوت است. او از «ابوزيد عمر بن شبّه»، روايت كرده است كه روزي، قاضي ابن ابي‌ليلي حكمي صادر كرد و نوح بن درّاج كه در مجلس حاضر بود، به او هشدار داد. ابن ابي‌ليلي نيز در حكم خود انديشيد و از آن بازگشت. ابن‌شبرمه در اين‌باره چنين سروده است:

كادت تزلّ بها من حالق قدم
 
لولا تداركها نوح بن درّاج
 
لما رأي هفوة القاضي اخرجها
 
من معدن الحكم نوح اي اخراج
 
 

 

نزديك بود كه پاي قاضي بلغزد. ولي نوح بن دراج از اين كار جلوگيري كرد. نوح هنگامي كه لغزش قاضي را مشاهده كرد، توانست از معدن حكمت خويش، آن را تصحيح نمايد.

مي‌گويند كه صاحب قضاوت اشتباه، قاضي ابن شبرمه بود؛ نه ابن ابي‌ليلي. موضوع نيز اين‌گونه بوده است كه مردي ادعا كرد نخسلتاني براي وي است و شهودي نيز آورد و آنان گواهي دادند كه نخلستان از آنِ اوست. ابن‌شبرمه از آنان پرسيد: «چند نخل، در آن نخلستان وجود دارد؟» آنان گفتند: «نمي‌دانيم». پس ابن شبرمه، شهادت آنان را نپذيرفت. نوح رو به او كرد و گفت: «تو در اين مسجد، سي سال است كه قضاوت مي‌كني و هنوز نمي‌داني كه در آن، چند ستون است»! قاضي چون اين را شنيد، به مدعي گفت: «شهود خود را دوباره فراخوان». سپس حكم كرد كه آن نخلستان، به او بازگردد.[31]

مورخان، وفات نوح بن درّاج را به سال 182ه‍ .ق، در بغداد نوشته‌اند.[32]

ايوب فرزند نوح: نوح بن دراج، فرزندي به نام ايوب داشت كه از ثقات محدثان به شمار مي‌آيد و علماي رجال شيعه، از وي تجليل كرده‌اند؛ از جمله شيخ طوسي و برقي در رجال خود، او را در زمره اصحاب امام رضا(عليه السلام)، امام محمد جواد(عليه السلام) و امام هادي(عليه السلام) برشمرده‌اند.[33]

نجاشي مي‌گويد: ايوب بن نوح، افزون بر اينكه از ياران امامان: بود، سمت وكالت و مسئوليت امور مالي و اخذ وجوهات شرعيه شيعيان را نيز از ناحيه امام هادي(عليه السلام) و امام عسكري(عليه السلام) عهده‌دار بود[34] و پذيرش اين مسئوليت خطير، نشان از جايگاه و منزلت بالاي ايوب بن نوح دارد.

ايوب بن نوح، از ابن ابي‌عمير، عبدالله بن سنان، عبدالله بن مسكان، حريز بن عبدالله، حسن بن علي الوشّاء، حسن بن محبوب، حسين بن عثمان، صفوان بن يحيي، علي بن نعمان رازي و محمد بن سنان، روايت كرده است. از وي نيز، محمد ابن علي بن محبوب قمي، احمد بن محمد بن خالد برقي قمي، سعد بن عبدالله قمي، عبدالله بن جعفر حميري، محمد بن عبدالله بن جعفر حميري، حسن بن علي ابن فضّال، محمد بن حسن صفار قمي، ابان بن عثمان و علي بن مهزيار اهوازي، روايت كرده‌اند.[35]

او در امانتداري، سرآمد روزگار بود و از اين‌رو، به عنوان وكيل دو تن از امامان، يعني امام هادي(عليه السلام) و امام عسكري(عليه السلام)، در گرفتن وجوهات شرعي، معرفي شده است؛ چنان‌كه گفته‌اند: «كان وكيلاً لأبيالحسن(عليه السلام) و ابيمحمد(عليه السلام) عظيم المنزلة عندهما مأموناً». درباره تقوا و ورع و عبادتش نيز گفته‌اند: «كان شديد الورع» و «كانَ كَثير العبادة».
همچنين او را از چهره‌هاي صالح و بندگان شايسته حق تعالي شمرده‌ و درباره‌اش گفته‌اند: «كان من عباد الله الصالحين».[36]

به گفته شيخ طوسي، ايوب ابن نوح، كتاب و روايات و مسائلي را به روايت از امام حسن عسكري(عليه السلام)، از خود باقي گذاشته است.[37] با بررسي اجمالي رواياتي كه در منابع شيعه از ايوب بن نوح روايت شده است، مشخص مي‌شود كه جهت‌گيري و گرايش كلي اين روايات، معطوف به بيان رفتار‌هاي عبادي و فردي مكلفان، مانند احكام نماز، حج، روزه، معاملات، نكاح و طلاق است. البته چند روايت نيز از او، درباره امامت و ثواب و پاداش زيارت ائه:، نقل شده است.[38]

ابن قولويه قمي از قول حمدان ديواني، نقل مي‌كند:

روزي به محضر مولايم، امام جواد(عليه السلام) تشرف يافتم و به ايشان عرض كردم: «پاداش زائري كه مرقد پدرت علي بن موسي الرضا(عليه السلام) را در خراسان زيارت كند، چقدر است؟» امام در پاسخ فرمود: «كسي كه قبر پدرم را زيارت كند، خداوند گناهان حال و گذشته او را خواهد آمرزيد». حمدان مي‌گويد: «من ايوب بن نوح را ملاقات كردم و گفتم: اي اباالحسين! من از مولا و حجت خدا، امام جواد(عليه السلام)، چنين و چنان شنيدم». ايوب گفت: «آيا من به دانش تو بيش از آنچه شنيده‌اي، نيفزايم؟» گفتم: «بله». گفت: «من از امام جواد(عليه السلام) اين روايت را شنيدم كه آن حضرت فرمود: «كساني كه پدرم را زيارت كنند، در روز قيامت براي آنان منبرهايي مقابل منبر رسول‌الله، نهاده خواهد شد؛ تا همه از حساب و كتاب قيامت فارغ شوند». آن‌گاه حمدان مي‌گويد: «من بعد از چندي، ايوب بن نوح را ديدم كه به شهر طوس به زيارت امام رضا(عليه السلام) مشرف شده بود. تا مرا ديد گفت: به زيارت مولايم آمده‌ام و هدفم به دست آوردن منبري است كه امام جواد(عليه السلام)
 فرموده است».[39]

شيخ طوسي در كتاب غيبت، هنگامي كه اصحاب شايسته امامان را برمي‌شمرد، چنين مي‌نگارد: «از اين گروه است: ايوب بن نوح». سپس از قول «عمرو بن سعيد مدائني»، اين داستان را نقل مي‌كند:

روزي نزديك شهر مدينه (صريا)، نزد امام هادي(عليه السلام) بودم كه ناگاه ايوب بن نوح نزد آن حضرت آمد. امام(عليه السلام) ايوب را به دنبال كاري فرستاد و سپس فرمود: «اي عمرو! اگر مي‌خواهي مردي از اهل بهشت را بنگري، به سيماي اين مرد بنگر».[40]

بي‌ترديد ايوب بن نوح تا سال 260ه‍ .ق، زنده بوده است. اما اينكه بعد از اين تاريخ در چه سالي و در كدام سرزمين، از دنيا رفته، هيچ‌يك معلوم نيست و در زندگينامه‌ها، در هاله‌اي از ابهام قرار دارد.

106 و 107. مزار اسماعيل و امكلثوم، فرزندان عبدالله بن جعفر طيار

اين زيارتگاه، در شش كيلومتري شرق شهر كربلا، در مسير كربلا ـ بابل و ميان نخلستان‌ها، واقع شده و راه دسترسي به آن، خاكي است. ساختمان بقعه، به شكل مربع و به ابعاد 8 × 8 متر و شالوده آن، از آجر و سيمان است و گنبد بزرگي به شكل كلاهخودي به قطر پنج متر و ارتفاع بيش از هشت متر، بالاي آن وجود دارد و ساقه آن، با كاشي‌هاي رنگي، تزيين شده است. زني متدين از سادات كربلا به نام «ام‌علي»، اين كاشي‌ها و انبوهي ديگر از وسائل بقعه را به علت شفا يافتن،
به بقعه هديه كرده است.

بر قبر سيد اسماعيل، صندوق چوبي به ابعاد 2 × 2 متر و ارتفاع يك متر قرار دارد و طول و عرض ضريح روي آن نيز 3 × 5/2 متر و ارتفاع آن، سه متر مي‌باشد و درِ ورودي آن آلومينيومي است. در فاصله چند متري از اين مرقد، اتاق كوچك ديگري قرار دارد كه به قبر ام‌كلثوم، خواهر سيد اسماعيل، شهرت دارد. روي اين قبر، ضريح دو متري نصب شده كه با رنگ سبز، نقاشي شده است.[41]

براساس شهرت محلي، سيد اسماعيل و ام‌كلثوم، از فرزندان عبدالله بن جعفر طيار هستند و مادرشان، زينب كبري، بوده است[42] كه البته انتساب آنان به حضرت زينب، نمي‌تواند صحيح باشد؛ زيرا طبق نقل علماي انساب، مادر اسماعيل بن عبدالله بن جعفر طيار، ام‌ولد بوده است.[43] به گفته ابونصر بخاري نيز اسماعيل زاهد را يكي از سه فرزند عبدالله بن جعفر طيار دانسته كه از او نسلي برجاي مانده است. او به دست بني‌اميه كشته شد و نسل وي بسيار اندك بود و برخي گفته‌اند او، تنها يك دختر داشته است.[44] اما سيد ابوالحسين يحيي عقيقي نسابه معتقد است كه او، تنها يك فرزند پسر، به نام عبدالله داشته كه از او حسين و از حسين، اسماعيل و از او، عبدالله به وجود آمده است.[45] عبيدلي نسابه نيز اسماعيل را جزو فرزندان كم‌نسل عبدالله مي‌داند و مي‌نويسد مادرش، كنيز بوده است.[46]

ابوالحسن عمري نسابه، تعداد فرزندان عبدالله بن جعفر طيار را 29 نفر ذكر مي‌كند كه شامل بيست پسر و نُه دختر، به اين نام‌هايند: علي، اسحاق، اسماعيل، معاويه، ابوبكر، عون، يزيد، حسن، ابراهيم، محمد، هارون، موسي، يحيي، صالح، عباس، علي‌اصغر، جعفر، عون الاصغر، قثم، عياض، رقيه كبري، رقيه صغري، لبابه، اسماء، ام‌محمد، ام‌عبدالله، ام‌ابيها، ام‌كلثوم كبري و ام‌كلثوم. او سپس تصريح مي‌كند كه از زينب كبري، تنها عباس، جعفر، ابراهيم و علي‌اصغر، به دنيا آمده است.[47]

بنابراين، بر فرض صحت دفن اسماعيل بن عبدالله بن جعفر طيار در اين مكان، او فرزند زينب كبري نيست. البته گزارش ديگري در دست است كه «ابومسلم خراساني» در هرات، او را به شهادت رسانده است. در همين باره نوشته‌اند كه اسماعيل، يكي از زاهدان عصر خويش بود[48] كه به دست بني‌اميه كشته شد.[49] گفته‌اند او در سال 125ه‍ .ق، در ايام مروان حمار، قيام كرد و بر مناطق جبل، غلبه يافت. سرانجام به دست ابومسلم خراساني گرفتار شد و در هرات محبوس گشت و همچنان در زندان بود تا اينكه در سال 183ه‍ .ق[50] وفات يافت.[51]

گويا اين نقل قول را كه ابن‌عنبه نسابه بيان داشته،[52] درباره عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر طيار است و اسماعيل نيز ابتدا در كوفه، همراه وي بوده و شايد در مكان كنوني، به شهادت رسيده است. به هر حال به نظر مي‌رسد كه انتساب مكان كنوني به اسماعيل و ام‌كلثوم، فرزندان عبدالله بن جعفر طيار، خالي از لطف نيست؛ هرچند دليل قطعي بر دفن آنها در اين مكان، يافت نمي‌شود. ضمن اينكه برخلاف شهرت محلي، اين دو، از فرزندان حضرت زينب كبري نيستند.

108. مزار امامزاده احمد بن موسي(عليه السلام) 

اين زيارتگاه در حدود 24 كيلومتري از تقاطع خيابان جمهوري و خيابان محيط، در شرق كربلا، در جاده كربلا به بابل، قرار دارد كه مي‌توان از طريق يك جاده خاكي، به آن رسيد. ساختمان بقعه، به شكل مربع و به ابعاد تقريبي 5 × 5 متر است و داراي ايواني در سمت جنوب و گنبدي مخروطي شكل، به ارتفاع نزديك به سه متر است كه با رنگ سبز، نقاشي شده است. ورودي بنا، يك متر از كف صحن ارتفاع دارد و با دو پلكان، به ايوان آن متصل مي‌شود. اتاق مرقد، حدود بيست مترمربع مساحت دارد و وسط آن، قبري به چشم مي‌خورد كه ضريح آهني سبزرنگي نيز روي آن، نصب شده است.[53]

درباره شخص مدفون در بقعه، اطلاع دقيقي در دست نيست و ميان اهالي منطقه، به فرزند امام موسي كاظم(عليه السلام) شهرت دارد كه درستي آن، مورد ترديد است. بسياري از منابع، مدفن احمد بن موسي(عليه السلام) را در شيراز مي‌دانند كه به شاهچراغ، مشهور است. برخي نيز به استناد كتبِ انساب، قبر وي را در اسفراينِ خراسان نوشته‌اند.[54] بدون ترديد، احمد بن امام موسي كاظم(عليه السلام)، در اين مكان، مدفون نيست. ممكن است اين زيارتگاه، مدفن يكي از نوادگان امام هفتم باشد كه تشابه اسمي و نسبي وي با احمد بن موسي(عليه السلام)، سبب اشتباه در انتساب اين مزار به وي شده است.

109. مزار امامزاده اخرس بن موسي(عليه السلام) 

اين زيارتگاه، در منطقه معروف به «الاُبيتر» در حومه شهر كربلا و در سه كيلومتري روستاي ابراهيميه، قرار دارد و از مناطق تابع «غاضريات» مي‌باشد كه در جاده كشاورزي روستايي واقع شده است و تا مركز استان كربلا دوازده كيلومتر فاصله دارد.

بناي بقعه، پيش‌تر به شكل مربع و آباد و پر از زائر بود و گرداگرد آن، صحن كوچكي قرار داشت كه به مرور زمان ويران شد. مي‌گويند اين مكان، پيش‌ از اين، باغي از املاك خاندان كمونه بود و در گذشته، به نام «شكارة الامام»، به معناي موقوفات قبر امام، معروف بوده است. بازسازي بقعه به هزينه خادم آن، حمزه سلطان و برخي از ساكنان اطراف، صورت گرفته است.

ساختمان كنوني بقعه، مربع شكل و ابعاد هر ضلع آن، يازده متر و ارتفاع آن، چهار متر است. بالاي مرقد، گنبدي مخروطي شكل، به ارتفاع تقريبي، چهار متر قرار دارد و روزنه‌اي در ساقه آن، قرار داده شده است. وسط اتاق، ضريح فلزي به رنگ سفيد و به ابعاد 3 × 65/1 متر و به ارتفاع دو متر، از مرقد محافظت مي‌كند.

دور بقعه، درختان نخل و ديگر درختان، زينت‌بخش است و فضاي مناسبي را براي استراحت زائران، پديد آورده است.[55] (تصوير شماره 184 و 185)

نسب شريف شخص مدفون در بقعه، اين‌گونه است: محمد بن ابي‌الفتح اخرس ابن ابي‌محمد بن ابي‌ابراهيم بن ابي‌الغنائم[56] بن عبدالله بن علي بن الحسن بركة بن ابي‌الطيب احمد الاكبر بن ابي‌علي حسن بن محمد الحائري بن ابراهيم المجاب ابن محمد العابد بن امام موسي كاظم(عليه السلام).[57] وي از سادات بزرگوار بود كه در حومه شهر كربلا سكونت داشت و خاندان سادات آل خَرسان كه در نجف اشرف و ساير سرزمين‌ها سكونت دارند، از نوادگان وي مي‌باشند.[58]

سيد جعفر اعرجي، ضمن اشاره به نسب شريف وي، مي‌نويسد: شجره‌نامه‌اي خطي، از برخي بزرگان نسب، به دستم آمد كه ذيل نام ابوالفتح اخرس، «محمد» و ذيل ابي‌محمد «حسن» و ذيل ابي‌ابراهيم «محمد»، و ذيل ابوالفتيان، «محمد» نوشته شده بود.[59] از جمله نوادگان محمد بن ابي‌الفتح اخرس، سيد شمس‌الدين محمد بن احمد بن علي بن محمد بن اخرس است كه به عنوان فقيه، از او ياد مي‌شود.

با توجه به شهرت بالاي اين خاندان در نجف و كربلا و درعراق، در قرن نهم هجري، شخصي خود را از نسل احمد بن علي بن محمد بن اخرس، معرفي كرد كه علامه نسابه ابن عنبه، ادعاي او را باطل دانست.[60]

برخي به استناد نوشته ضامن بن شدقم، حسن بركه را فرزند ابوالحسن معصوم ابن ابي‌الطيب احمد مي‌دانند كه به يقين، اشتباهي در انتساب برادرزاده وي، صورت گرفته است.[61] آل خرسان، يكي از خاندان‌هاي محترم و جليل‌القدر عراق است كه از ميان آنان، شخصيت‌هاي برازنده علمي، فقهي، ادبي و سياسي برخاسته‌اند. اين خاندان، چند قرن، افتخار كليدداري حرم اميرمؤمنان(عليه السلام) را دارند.[62]

110. مزار امامزاده اسماعيل بن موسي(عليه السلام) 

اين زيارتگاه در حدود 28 كيلومتري از تقاطع خيابان جمهوري و خيابان محيط در شرق شهر كربلا، در جاده كربلا به بابل قرار دارد و مي‌توان، از طريق يك جاده خاكي به آن رسيد و حدود 4200 متر از بقعه امامزاده احمد بن موسي الكاظم(عليه السلام) فاصله دارد. ساختمان آن، شبيه بناي بقعه امامزاده احمد است كه به برادر امامزاده اسماعيل، شهرت دارد؛ با اين تفاوت كه گنبد اين بقعه، بزرگ‌تر و شكل آن، بيضوي است و مقابل ايوان آن، درخت نخلي قرار دارد. وسط اتاق بقعه، يك ضريح فلزي وجود دارد و ميان آن، سنگ‌نوشته‌اي است كه تنها، عبارت پانزدهم ماه شوال، از آن قابل خواندن است.

متأسفانه درباره شخص مدفون در بقعه، اطلاع دقيقي در دست نيست و بين اهالي، به فرزند امام موسي كاظم(عليه السلام) و برادر امامزاده احمد و عبدالله كه نزديك هم قرار دارند، معروف مي‌باشد.[63] به نظر مي‌رسد كه مدفون در اين بقعه، اسماعيل بن موسي بن جعفر بن حسن بن امام موسي كاظم(عليه السلام) باشد كه از كوفه به كربلا مهاجرت نموده و در اين مكان، وفات يافته است. ابن طباطبا، به سكونت پدر اسماعيل در كوفه، اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: «اسماعيل، برادري به نام حسن داشته است».[64] (تصوير شماره 186)

111. مزار امامزاده عبدالله بن موسي(عليه السلام) 

اين زيارتگاه ساده و بي‌آلايش، در يك كيلومتريِ سمت راست تقاطع خيابان جمهوري و خيابان محيط، در شرق شهر كربلا، در مسير كربلا ـ بابل، واقع شده و بين نخلستان‌ها، پنهان مانده است. ساختمان بقعه، قدمتي نزديك به پنجاه سال دارد و نماي آن، به شكل مربع و به ابعاد 6 × 6 متر است كه داراي گنبد شلجمي كوتاهي، به ارتفاع تقريبي 5/1 متر مي‌باشد و با رنگ سبز، نقاشي شده است. ورودي بنا در سمت جنوبي بنا، قرار دارد و در سمت شمالي آن، پنجره كوچكي وجود دارد. در دو طرف شرق و غرب نيز پنجره‌هايي قرار دارد. پيرامون زيارتگاه، درختان نخل زيادي وجود دارد كه فضاي مناسبي را براي زائران، پديد آورده است.[65]

درباره شخص مدفون در بقعه، اطلاع دقيقي در دست نيست و ميان اهالي، به فرزند امام موسي كاظم(عليه السلام) شهرت دارد كه درستي آن، مورد ترديد است.

112. مزار سيد احمد ابوهاشم

اين زيارتگاه كه به «احمد بن هاشم» معروف است، در 25 كيلومتري شمال غربي كربلا، در منطقه «شفاثا» (عين‌التمر)، واقع است و ميان اعراب بياباني، بسيار معروف است؛ به‌طوري‌كه همواره به او پناه مي‌آورند و نذر مي‌كنند.

اين قبر در سال 1843م آشكار گشته و روي سنگي، به نام مدفون در آن، اشاره شده است. در صد متري شمال آن نيز برادرش، سيد محمد، مدفون مي‌باشد.[66] ساختمان آرامگاه كه بيش از صد سال، سابقه‌ تاريخي دارد، شامل ايوان، گنبد بلند، رواق، صحن و حجره‌هاست. گنبد بنا، به‌صورت غنچه‌اي بلند به قطر هفت و ارتفاع نزديك به ده متر است كه با كاشي‌هاي مختلف و رنگي، پوشش يافته است. ايوان بنا در سمت شمال واقع است و دو طرف آن، دو ايوانچه با طاق هلالي، به چشم مي‌خورد. روي قبر، ضريح فلزي قرار دارد كه ارزش هنري ندارد.[67]

مدفون در اين بقعه، سيد شرف‌الدين احمد مكنا به ابوهاشم، از سادات جليل‌القدر موسوي و از نوادگان امام موسي كاظم(عليه السلام) است كه به سال 745ه‍ .ق، وفات يافته است. نسب شريفش با پانزده واسطه، به ترتيب زير، به امام هفتم مي‌رسد: سيد ابوهاشم احمد بن ابوجعفر محمد تاج‌الدين بن احمد بن محمد ابن محمد بن ابوجعفر احمد بن ابوالفائز محمد بن محمد بن علي الغريق بن ابوجعفر محمد الخيرالعمال بن علي المجدور بن احمد بن محمد حائري بن ابراهيم مجاب بن امام موسي كاظم(عليه السلام). [68]

برخي معتقدند كه شخص مدفون در اين بقعه، جد سيد احمد ابوهاشم، يعني سيد ابوجعفر احمد بن محمد ابي‌الفائز است كه نامش در برخي از منابع، محمد ذكر شده است. در اين صورت، او ناظر بر منطقه رأس‌العين بوده و صاحب هفت فرزند معقب به اين اسامي است: ابوجعفر محمد نجم‌الدين، عقيل، علي،‌ كاظم، منصور، سلطان و عباس. (تصوير شماره 187 و 188)

او جد سادات آل طعمه، آل نصرالله، آل جلوخان، آل تاجر، آل قفطوان، آل عوج و ديگران مي‌باشد.[69] ثامر عبدالحسن عامري همين ديدگاه را بيان داشته و سيد ابوجعفر احمد بن محمد ابي‌الفائز را مكنا به ابوطراس و ابوطراز و ملقب به شمس‌الدين، مي‌داند و مي‌نويسد: «ناظر شفاثا كريماً موصوفاً بالأفضال والجود».[70]

علامه شيخ محمد حرزالدين، درباره‌اش مي‌نويسد:

ابن ابي‌فائز، از سادات حائر حسيني كربلاست. او از شخصيت‌هاي بارز و مورد عنايت نزد حكومت در عراق بود و كسي است كه رشيدالدين طبيب وزير سلطان الجايتو خدابنده (متوفاي 719ه‍ .ق)، او را به حله فراخواند و از او خواست كه نقيب‌الممالك، سيد تاج‌الدين محمد آوي افطسي و دو پسرش حسين و علي را بعد از آنكه به آنان وعده نقابت عراق را داده بود، بكشد. اما ابن ابي‌فائز به شدت نپذيرفت. سپس از دست او، در همان شب به حائر حسيني گريخت. او جد عالم مشهور و شاعر توانا سيد نصرالله فائزي حائري است و بين او و ابوهاشم يازده واسطه و بين او و سيد طعمه، پنج واسطه وجود دارد نسب دو خانواده مشهور و بزرگوار در حائر حسيني، ‌آل‌طعمه و آل سيد نصرالله و شاخه‌هاي آن، به وي مي‌رسند.[71]

سيد ابوسعيده موسوي، معتقد است كه شخص مدفون در اين بقعه، سيد ابوهاشم احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن محمد بن ابوجعفر احمد مذكور، يعني نواده اوست و مي‌افزايد كه مرحوم حرزالدين، بين او و نواده‌اش، اشتباه كرده است.[72]

آثار تاريخي مهم استان كربلا

1. قلعه اُخَيضَر: قلعه يا قصر اُخَيضَر، از آثار تاريخي مهم استان كربلا، به شمار مي‌آيد كه در دلِ صحرا، در چهل كيلومتري جنوب غربي كربلا و هفده كيلومتري شهر عين‌التمر، واقع است. اين بنا، در واقع كاخ عظيم و باشكوهي است كه باستان‌شناسان درباره زمان ساخت آن، اختلاف‌نظر دارند. برخي قدمت آن را از اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم هجري، يعني از دوره اموي، تخمين زده‌اند.

باستان‌شناسان ديگري نيز قدمت آن را از نيمه دوم قرن دوم، يعني اوايل دوره عباسي، دانسته‌اند. به عقيده كرزول، باستان‌شناس بزرگ، اين بنا به دست عيسي بن موسي، پسرعموي منصور عباسي، ساخته شده است. الويس موسيل نيز معتقد است كه اين كاخ، به دست قرامطه در سال 277ه‍ .ق، ساخته شده است كه البته نمي‌تواند اين نظريه، درست باشد؛ زيرا شواهد نشان مي‌دهد كه قدمت بنا، بيشتر از تاريخ بيان شده است.[73]

اين قلعه، به مرور زمان، ميان تلي از خاك و ويرانه‌ها، فرو رفت. در فاصله سال‌هاي 1934 تا 1938م، اداره آثار عراق، كار شناسايي و از دل خاك بيرون آوردن قلعه و بخش‌هاي مختلف آن را انجام داد. در سال‌هاي 1960، 1974 و 1981م نيز بخش‌هاي مختلف آن بازسازي گرديد.[74]

 

 
[1]. وقعة صفين، ص145؛ الهداية الكبري، صص 148 و 149؛ الارشاد، ج1، صص 334 و 336؛ مناقب آل ابي‌طالب، ج2، ص326؛ الخرائج والجرائح، القطب الراوندي، ج2، صص 864 و 865.

 

[2]. الهداية الكبري، ص149؛ الارشاد، ج1، ص337؛ مناقب آل ابي‌طالب، ج2، ص326.

 

[3]. وقعة صفين، ص145.

 

[4]. مناقب آل ابي‌طالب، ج2، ص326؛ الخرائج والجرائح، ج2، ص325.

 

[5]. الهداية الكبري، ص148؛ الارشاد، ج1، ص334؛ مناقب آل ابي‌طالب، ج2، ص326.

 

[6]. الفتوح، ج2، ص555.

 

[7]. ر.ك: من لا يحضره الفقيه، ج1، ص151؛ تهذيب الاحكام، ج3، ص264.

 

[8]. الموسوعة التاريخية الجغرافية، ج12، ص218.

 

[9]. المواقع الاثرية والسياحية في كربلاء، آل‌طعمه، ص15.

 

[10]. المواقع الاثرية والسياحية في كربلاء، ص126.

 

[11]. همان، ص127.

 

[12]. المواقع الاثرية والسياحية في كربلاء، ص125.

 

[13] .http://www.alshirazi.net/karbala/amaken/01.htm.

 

[14]. ر.ك: المواقع الاثرية والسياحية في كربلاء، ص129.

 

[15]. مراقد المعارف، ج2، صص 350 و 351؛ مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، صص 109 و 110.

 

[16]. مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، ص106.

 

[17]. تهذيب الكمال، ج19، ص172.

 

[18]. رجال النجاشي، ص126.

 

[19]. همان، ص102.

 

[20]. همان، ص126.

 

[21]. تاريخ بغداد، ج15، ص432؛ تهذيب الكمال، ج19، ص171 و 172.

 

[22]. تاريخ بغداد، ج15، ص432.

 

[23]. همان، ص432.

 

[24]. تاريخ بغداد، ج15، ص431؛ تهذيب الكمال، ج19، ص170.

 

[25]. ر.ك: المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص171؛ تهذيب الاحكام، ج6، ص310 و ج9، ص286.

 

[26]. تاريخ بغداد، ج15، ص431؛ تحفة الاحوذي، المباركفوري، ج10، ص298.

 

[27]. المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص171.

 

[28]. رجال النجاشي، ص126.

 

[29]. اختيار معرفة الرجال، ض 216.

 

[30]. عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، الشيخ الصدوق، ج1، صص 159 و 164.

 

[31]. تاريخ بغداد، ج15، صص431 و 432.

 

[32]. همان، ص435؛ تهذيب الكمال، ج19، ص172.

 

[33]. رجال الطوسي، صص352، 373 و 383؛ رجال البَرقي، ص331 و 351 و 354.

 

[34]. رجال النجاشي، ص102.

 

[35]. معجم رجال الحديث، الخوئي، ج4، صص 171 و 172.

 

[36]. رجال النجاشي، ص102.

 

[37]. الفهرست، ص16.

 

[38]. ر.ك: جامع الرواة، الاردبيلي، ج1، ص113 و 114.

 

[39]. كامل الزيارات، ص319.

 

[40]. الغيبة، الطوسي، صص234 و 235.

 

[41]. معجم المراقد والمزارات في العراق، ص76.

 

[42]. دليل العتبات والمراقد في العراق، ص67.

 

[43]. المعقّبون، ص106؛ الشجرة المباركة، ص216؛ الفخري، ص181؛ الاساس لأنساب الناس، صص 44 و 45.

 

[44]. سر السلسلة‌ العلوية، صص 110 و 111.

 

[45]. المعقبين، ص107؛ الفخري، ص192.

 

[46]. تهذيب الانساب، ص306.

 

[47]. المجدي، ص509؛ الاساس لأنساب الناس، ص44.

 

[48]. همانجا.

 

[49]. عمدة الطالب، صص 40 و 41.

 

[50]. گويا سال 138ه‍ .ق، صحيح مي‌باشد.

 

[51]. الدر المنثور في انساب المعارف والصدور، ص42.

 

[52]. عمدة الطالب، ص40.

 

[53]. معجم المراقد والمزارات في العراق، ص54.

 

[54]. در اين باره، ر.ك: هزار مزار ايران ـ استان خراسان شمالي، صص 38 و 42.

 

[55]. مراقد المعارف، ج1، ص132؛ مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، ص166؛ معجم المراقد والمزارات في العراق،
صص 71 و 72.

 

[56]. در برخي نسخه‌هاي انساب ابوالفتيان آمده است.

 

[57]. الاساس، ص206.

 

[58]. مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، ص165.

 

[59]. مناهل الضرب، صص 487 و 488.

 

[60]. عمدة الطالب، ص266؛ عمدة الطالب الصغري، جمال‌الدين الحسيني، ص119.

 

[61]. المشاهد المشرفة، ج1، ص92؛ تحفة الازهار، ج3، ص182.

 

[62]. المعقّبون من آل ابي‌طالب، ج2، ص284.

 

[63]. معجم المراقد والمزارات في العراق، ص75.

 

[64]. منتقلة الطالبية، ص271.

 

[65]. معجم المراقد والمزارات في العراق، ص285.

 

[66]. همان، ص64.

 

[67]. مراقد المعارف، ج1، ص86؛ تراث كربلاء، ص116؛ عتبات عاليات عراق، ص148.

 

[68]. المشاهد المشرفة، ج1، ص113.

 

[69]. المعقبون من آل ابي‌طالب، ج2، ص316. «ابوجعفر احمد الناظر لرأس العين المدفون في شفاثة».

 

[70]. معجم المراقد والمزارات في العراق، صص 64 و 65.

 

[71]. مراقد المعارف، ج1، صص 86 و 87.

 

[72]. المشاهد المشرفة، ج1، صص 113 و 114.

 

[73]. الموسوعة العربية، هئية الموسوعة العربيه، ج1، ص567.

 

[74]. الموسوعة التاريخية الجغرافية، ج12، ص218.

 

 

 
[1]. وقعة صفين، ص142.

 

[2]. همان، ص140.

 

[3]. الامالي، صص 694 و 696.

 

[4]. الارشاد، ج1، ص332.

 

[5]. الهداية الكبري، ص148.

 

[6]. كربلاء في الذاكرة، ص169.

 

[7]. مزارات الاولياء في ارض كربلاء، عامر الكربلائي، ص124.

 

[8]. مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، ص182.

 

[9]. كربلاء في الذاكرة، ص164.

 

[10]. مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، ص280.

 

[11]. مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، صص 282 و 284.

 

[12]. مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، صص 231 و 233.

 

[13]. تراث كربلاء، ص168.

 

[14]. مرقدها و مكان‌هاي زيارتي كربلا، ص254.

 

[15]. همان، ص228.

 

[16]. تراث كربلاء، ص168.

 


| شناسه مطلب: 84185