چرا وهابیّت اصرار دارند که مادر گرامی پیامبر عظیم الشأن اسلام (العیاذ بالله) مشرک بوده اند؟
ابن تیمیه پیشوای وهابیها در کتاب مجموع الفتاوی حکم به کفر مادر حضرت پیامبر اعظم (ص) نموده و گفته است: زیارت قبر کفار جایز است اما طلب مغفرت برای آنان جایز نیست، زیرا خداوند پیامبر را اجازه داد که قبر مادرش را زیارت کند ولی اجازه ندا
ابن تيميه پيشواي وهابيها در كتاب مجموع الفتاوي حكم به كفر مادر حضرت پيامبر اعظم (ص) نموده و گفته است: زيارت قبر كفار جايز است اما طلب مغفرت براي آنان جايز نيست، زيرا خداوند پيامبر را اجازه داد كه قبر مادرش را زيارت كند ولي اجازه نداد كه براي او طلب مغفرت نمايد.[1]
طبق دلائلي از آيات و احاديث، پدر و مادر رسول خدا(صلي الله عليه وآله)و همه اجداد آن بزرگوار موحد و خداشناس بوده اند و هيچيك از آنان به شرك و بت پرستي آلوده نگرديدهاند و نه تنها نطفه پاك رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و نور آن وجود مقدّس از صلبهاي پاك و ارحام پاكيزه، به صلب عبداللهِ موحّد و رحم آمنه با ايمان منتقل گرديده بلكه انبياي ديگر نيز داراي چنين ويژگي هستند و از چنين طهارت مولد برخوردار بودند،
جلال الدين سيوطي از بزرگترين شخصيت هاي علمي ِ اهل سنّت، در اين باره بحث مفصّلي دارد كه اينك خلاصه آن را مي آوريم:
او مي گويد: قبل از اسلام، همانگونه كه در جزيره العرب گروهي از مردم مانند ورقة بن نوفل و زيد بن عمرو بن نفيل بر توحيد و يگانه پرستي پايدار بودند، خاندان پيامبر و پدر و مادر او هم از «حُنَفا» و در دين جدّشان حضرت ابراهيم(عليه السلام) بودند و بر آيين او عمل مي كردند.
سيوطي اضافه مي كند: گروهي از علماي ما درباره اجداد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بر همين عقيده هستند كه از جمله آنها است امام «فخر رازي». او در تفسير خود چند دليل بر اين مطلب آورده است:
1 ـ الَّذي يراكَ حينَ تَقُومُ، وتَقَلُّبَكَ في السّاجِدين[2].
«خدايي كه تو را مي بيند، آنگاه كه به عبادت بر مي خيزي و آنگاه كه در ميان سجده كنندگان منتقل مي گردي.»
فخر رازي مي گويد: به عقيده مفسّران منظور از «تقلّب و جابجا شدن در ساجدين» انتقال نطفه پيامبر از صُلب سجده كننده و موحد و خداشناسي است به صلب سجده كننده و موحد ديگر. و اين آيه دليل است بر اين كه همه پدران پيامبر، موحد و خداشناس و از كساني بودند كه به پيشگاه خداوند يكتا سجده و ستايش مي كردند.
2 ـ «لَمْ أزَلْ أنْقُل مِن أصلابِ الطّاهِرينَ الى أرحام المطهّرات من هميشه از صلبهاي پاك به ارحام پاك منتقل شده ام.» [3]
در قرآن مجيد هم مي فرمايد: «إنّما المشركون نجس» و اگر اجداد و جدّه هاي پيامبر مشرك بودند، پيامبر(ص)پاكي آنها را تأييد نمي كرد.
سيوطي پس از نقل دلايل ديگر از فخر رازي مي گويد: فخر رازي كه به ايمان و قداست اجداد پيامبر معتقد است اين دلايل را بيان كرده
سيوطي آنگاه در تأييد نظريه فخررازي به بيان چند دليل عقلي و نقلي ديگر مي پردازد و در اثبات اين موضوع احاديثي از بخاري، بيهقي و ابونعيم و ساير محدّثان نقل مي كند و سپس دلائلي را كه شهرستاني و ماوردي آورده اند متذكر مي شود.[4]
علماي اهل سنّت درباره ايمان اجداد و پدر و مادر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) تأليفات زيادي دارند كه تنها سيوطي چهار جلد كتاب در موضوع ياد شده به رشته تأليف در آورده است:
1 ـ الدرج الرفيعة في الآباء الشريفة.
2 ـ المقاصد السندسيّة في النسبة المصطفويّة.
3 ـ التعظيم والمنّة بأن أبوي رسول الله(صلي الله عليه وآله) في الجنّة.
4 ـ السبل الجليّة في الآباء العليّة.[5]
دلايل روايي:
1- در حديث شريف نبوي(صلي الله عليه وآله)خطاب به امير مؤمنان، علي(عليه السلام) چنين آمده است:
«يا علي، إنَّ عبدالمطّلب كانَ لا يَستقسِمُ بالأزلامِ ولا يَعبُدُ الأصنامَ ولا يَأكُلُ ما ذُبِحَ علي النَّصب، ويقولُ أنا علي دينِ إبراهيم (عليه السلام) ».[6]
«اي علي، عبدالمطلب استقسام به ازلام ـ كه از اعمال دوران جاهلي بود ـ نمي كرد و بت ها را نمي پرستيد و از گوشت حيواني كه با نام بت ها ذبح مي كردند، نمي خورد و مي گفت من در آيين ابراهيم هستم.»
2- اصبغ بن نباته مي گويد كه امير مؤمنان، علي(عليه السلام) فرمود:
«والله ما عَبَدَ أبي وَلا جَدّي عبدالمطلّب ولا هاشم وَلا عبدَمناف صَنَماً قطّ. قيل فما كانوا يعبدون؟ قال: كانُوا يُصَلُّونَ إلي البيتِ على دينِ ابراهيمَ(عليه السلام) مُسْتمسكينَ به؛ به خدا سوگند نه پدرم و نه جدّم عبدالمطلب ونه هاشم و نه عبدمناف، بتي را نپرستيدند. پرسيدند: اي امير مؤمنان آنان در دوران جاهلي چه چيزي را مي پرستيدند؟! فرمود: بر آيين ابراهيم به سوي بيت نماز مي خواندند و از آيين او جدا نبودند.» [7]
3-پيامبر(ص) فرمود:
: «لَمْ يَزَلْ يَنْقُلُنِيَ اللَّهُ مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ حَتَّى أَخْرَجَنِي فِي عَالَمِكُمْ هَذَا لَمْ يُدَنِّسْنِي بِدَنَسِ الْجَاهِلِيَّةِ؛ خداوندهمواره مرا از پشتهاى پاك به رحمهاى پاك منتقل مىساخت تا اينكه به اين دنياىشما آمدم و هرگز به افكار و ناپاكيهاى جاهليت آلوده نشدم.»[8] از اين حديثشريف، كه با عبارات مختلف بيان شده است، پاكى وجود آمنه و طهارت فكرى اوثابت مىشود.
4-امام صادق(ع) مىفرمايد: جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: «يا محمد ان الله جل جلاله يقرئك السلام و يقول انى قد حرمت النار على صلبانزلك و بطن حملك و حجر كفلك ...؛ اى محمد(ص)، خداوند تعالى بر تو سلام فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتى كه تو را فرود آورد و بطنى كه حاملتو بود و دامنى كه تو را تربيت كرد، حرام كردم.» [9]
مرحوم مجلسى(ره) مىنويسد: اين خبردلالت بر ايمان عبدالله و آمنه و ابوطالبدارد، زيرا خداوند آتش را بر جميع مشركان و كفار واجب كرده است و اگر اينان مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمىشد. [10]
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پس از فتح مكّه و به هنگام مراجعت، در «ابواء» قبر مادرش «آمنه» را زيارت كرد و در كنار آن نشست و عاطفه سرشار و روح لطيفش موجب گرديد كه خاطرات گذشته و زحمات طاقت فرساي مادرش را تداعي كند و گريه شديد سردهد، به طوري كه صحابه نيز شديداً متأثّر گشته و گريه كردند.
همه صحابه و ياران پيامبر(صلي الله عليه وآله) در آن روز، آن تكريم و احترام را از سوي آن حضرت نسبت به مادرش مشاهده نمودند. زيارت كردن قبر مادر و گريه شديد در مراي و منظر عموم، چيزي نبود كه در آن شرايط و با وجود چند هزار نفر كه در اين سفر به همراه پيامبر بودند به فراموشي سپرده شود و حادثه اي باشد كه بتوان از اصل انكارش نمود.
از عبدالله بن مسعود صحابي جليل القدر نقل شده است كه: رسول خدا(صلي الله عليه وآله) چون بر سر قبر مادرش رسيد، فرمود: «اين قبر آمنه است و مرا هم جبرئيل بر آن راهنمايي نمود. (دلّني جبرئيلُ عَلَيهِ)[11] .چگونه ممكن است جبرئيل خاتم پيامبران الهي را به سوي قبر مشرك هدايت نمايد؟
كعب الاحبار به معاويه گفت: من در هفتاد و دو كتاب خواندهام كه فرشتگان، جز براى مريم و آمنه بنت وهب براى ولادت هيچ پيامبرى به زمين نيامدند و جز براى مريم و آمنه، براى هيچ زنى حجابهاى بهشتى را برپا نساختند.[12]
«واقدى» وگروهى از دانشمندان اهل سنت، پس از ذكر حديث فوق، مىگويند: خداوند متعال هرگز زن كافره را در برابر زن با ايمانى مانند مريم(ع) قرار نمىدهد. اگرآمنه ايمان نداشت، هرگز مقامات مريم(ع) براى او به وجود نمىآمد. زيرا بينايمان و كفر فاصله بسيار است و هرگز اين دو جمع نمىشوند[13]. شيخ صدوق نيزدر «اعتقادات» خود مىفرمايد: «اعتقادنا فى آباء النبى انهم مسلمون من آدمالى ابيه و اباطالب و كذا آمنه بنت وهب ام رسول الله(ص)؛[14] اعتقاد ما ايناست كه پدران پيامبر(ص) از آدم تا عبدالله و ابوطالب و همچنين آمنه، مادرپيامبر، مسلمان بودهاند.
[1] . مجموع الفتاوي، ج 27، ص 377(هدف از ارائه اينگونه مطالب اولا نقد آنها مي باشد تا مورد سو استفاده دشمنان اسلام قرار نگيرد و ثانيا معرفي چهره واقعي اين جريان انحرافي است تا مسلمانان به حقيقت آنهاپي برده و فريب شعارهاي ظاهري آنان را نخورند.)
[2] . شعرا: 217 و 218
[3] . تفسير كبير، ج 13،ص39.
[4] . مالك الحنفاء، ص17، به نقل پاورقى بحارالانوار، ج15، ص121 ـ 128
[5] . عون المعبود، عظيم آبادي، ج21 ص 324؛ كشف الظنون، ج 1، ص423 ؛ هديه العارفين، اسماعيل پاشاه، بغدادي، ج 1ص537.
[6] . خصال، صدوق، به نقل بحارالانوار، ج15، ص144؛ من لايحضره الفقيه، باب النّوادر.
[7] . كمال الدين، به نقل از بحارالانوار، ج15، ص144
[8] . بحارالأنوار، ج 15ص117، باب 1- بدء خلقه.
[9] . بحار الانوار، ج 15ص117.
[10] . همان.
[11] . تاريخ مدينه، ابن شيبه نميري، ج 1ص117.
[12] . بحارالانوار، ج 15، ص117.
[13] . همان.
[14] . تصحيح الاعتقاد، ص 117.