چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟ چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟ چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟ چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟ چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟ چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟ چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟

چرا اِبن تیمیه افسانه غرانیق را قبول نموده ­است؟

  ابن تیمیه افسانه غرانیق را تلقی به قبول نموده ­است، در حالی که این داستان از اسرائلیات بوده و دستاویز بیگانگان قرار گرفته و سند نبوت را زیر سوال برده است؟   بر اساس همین افسانه سلمان رشدی مرتد کتاب کفرآمیز آیات شیطانی را نوشت که بل

 
ابن تيميه افسانه غرانيق را تلقي به قبول نموده ­است، در حالي كه اين داستان از اسرائليات بوده و دستاويز بيگانگان قرار گرفته و سند نبوت را زير سوال برده است؟
  بر اساس همين افسانه سلمان رشدي مرتد كتاب كفرآميز آيات شيطاني را نوشت كه بلافاصله بعد از انتشار آن مورد اعتراض شديد مسلمين قرار گرفت و توسط مراجع عاليقدر تشيّع و رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) نويسنده و ناشران آگاه از محتواي كتاب محكوم به ارتداد و اعدام گرديدند.[1]
خلاصه افسانه از اين قرار است كه رسول خدا (ص)علاقه مند بود تا به نحوي مشركان را جذب كند،  او آرزو مي كرد خداوند آياتي نازل كند كه مناسبات او را با قومش بهبود بخشد . در اين هنگام آيات سوره «النجم» نازل شد تا رسيد به اين آيات «أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى,وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى[2] »  آيا لات و عُزا را ديده‏ايد، و مَنات آن بت سومى ديگر را؟
  در اين وقت شيطان دو آيه بر زبان رسول الله جاري كرد، «تلك غرانيق العلي و ان شفاعتهن لترضي» آنان پرستوهاي اوج گيرنده­اند و شفاعت آنان مايه خشنودي يا اميد است. اين تمجيد از بت­ها سبب خشنودي مشركان شد. در همان لحظه رسول خدا (ص) به آيه سجده رسيد و مسلمان و كافر همه به سجده افتادند .
  شب هنگام كه جبرئيل براي عرض آيات نزد رسول خدا آمد .اين جملات را رد كرده و گفت: تو براي مردم چيزي خوانده اي كه او نازل نكرده است ؟!
ابن تيميه اين افسانه را در كتابهاي همچون «الفتاوي الكبري[3] » ، «منهاج السنه [4]»، «مجموع الفتاوي»[5]  ذكر نموده و مورد تاييد قرار داده است!
  ايـن افسانه را هيچ يك از محققين علماى اسلام نپذيرفته و آن را خرافه اى بيش ندانسته اند, قاضى عياض مي گويد: ايـن حـديث در هيچ يك از كتب صحاح نقل نشده و هرگز شخص مورد اعتمادى آن را روايت نكرده است و سند متصلى هم ندارد صرفا افراد ظاهرنگر و تاريخ ‌نويسان خوش بـاور، آناني كه فرقى ميان سليم وسقيم نمى گذارند و در جمع آورى غرايب و عجايب ولع مى ورزند، آن را روايت كرده اند و دست به دست گردانده اند، قاضى بكربن علا راست گفته است سند اين حديث سست و متن آن مشوش و مضطرب و دگرگون است»[6]
ابـوبـكـر ابـن الـعـربى مى گويد: « هر آن چه طبرى در اين مورد روايت كرده باطل است و اصلى ندارد[7]» محمدبن اسحاق رساله اى درباره اين حديث نگاشته وكاملا آن را تكذيب نموده است و آن را ساخته و پرداخته زنادقه مى­داند.[8] استاد محمد حسين هيكل گفتار دقيقى درباره اين افسانه دارد و با بيانى روشن تناقض گويى و دروغ بودن آن را آشكار مى­سازد [9] .
با مختصر دقـت بـر هـر خـوانـنـده­اى روشن مى شود كه جعل كننده اين افسانه ناشيانه عمل كـرده اسـت , زيرا اين سوره با جمله «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى,مَا ضَلَّ صَاحِبُكمُ‏ْ وَ مَا غَوَى,وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى,إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى,عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى[10]» آغاز شده است در اين آيات بر نفي ضلالت و اغوا و نـطق از روى هوى براى پيامبرتاكيد شده است هم چنين تصريح شده كه هرچه پيامبر مى گويد وحي اسـت « إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى »و اگر چنين است چگونه ابليس مي تواند در اين جا تلبيس كند, لازمه اش پذيرش اين افسانه تكذيب كلام خداست و هرگز شيطان، بر خواست خدا غالب نيايد « إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفا [11]», « كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي‏ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز ؛خدا مقرر داشته كه: البته من و پيامبرانم پيروز مى‏شويم. زيرا خدا توانا و پيروزمند است.[12]» عزيز كسى راگويند كه ديگرى نتواند بر او چيره گردد چگونه ابليس كه در موضع ضعف قرار دارد مى­تواند بر خدا كه در موضع قوت است، چيره شود؟
  در قرآن بـه صـراحت هرگونه سلطه ابليس را بر مؤمنان كه در پناه خدايند نفى مى كند خداوند مـى فـرمـايـد: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون؛[13] شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده‏اند و بر خدا توكل مى‏كنند تسلطى نيست» و«  إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ وَكيلا[14] ؛ تو را بر بندگان من هيچ تسلطى نباشد و پروردگار تو براى نگهبانيشان كافى است» ,شيطان خود گويد: «ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي؛ مرا بر شما سلطه اى نبود جز آن كه شما را خواندم و خود اجابت كرديد.» پس چگونه  ابليس مى تواند برمشاعر پيامبر اسلام چيره گردد؟
 مخصوصا كه پيامبراكرم (ص ) معصوم است، به ويژه در دريافت و ابلاغ شريعت،كه ايـن امـر مـورد اجـماع امت است هرگز نيرنگ هاى شيطان در اين باره كارگر نيست پيامبر(ص ) اشتباه نمي كـند، خطا نمى رود و كسى و چيزى بر عقل و فكر و انديشه وى چيره نمى شود او مشمول عنايت حق قرار گرفته« وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا[15]؛ شكيبا باش در پيش گاه فـرمان پروردگارت , كه در پوشش عنايت ما قرار دارى» و هرگز خدا او را به خود رها نمى كند و نمى گذارد در چنگال اهريمن اسير گردد از آن گذشته پيامبر، عرب است و بر روابط و مناسبات كلامى بهتر از هركس واقف است ، نمى توان باور كرد كـه آن حـضـرت تهافت ميان آن عبارت شرك آميز و دو آيه پس از آن يعنى «إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» [16] را كه آلهه مشركان را به باد انتقاد گرفته و بى اساس شمرده است , درك نكند حتى اگر بپذيريم كه او اين تناقض را درك نكرده ,مشركان چگونه اين تناقض را پذيرفتند اند.  چرا كه بقيه آيات تا آخر سوره نيز چيزى جز انتقاد و نكوهش و بى ارج دانستن عقايد قريش نيست. بدين ترتيب هر انسان انديشمندى واهى بودن اين افسانه را به روشنى درمى­يابد.چگونه ابن تيميه اين امور را درك نكرده و چنين بافته هايي را مي پذيرد.


[1] . صحيفه نور، ج 21ص263.
[2] .  النجم/19-20.
[3] .  الفتاوي الكبري، ج 2ص335.
[4] .  منهاج السنه، ج 1ص471.
[5] . مجموع الفتاوي، ج 10ص 291.
[6] . رسالة الشفا، ج2، ص 117.
[7] . فتح البارى، ج8 , ص 333.
[8] . رازى، تفسير كبير، ج23، ص50.
[9] . حياة محمد، ص 129 ـ 124.
[10] . النچم /1-5
[11] . نسا/71
[12] مجادله/21
[13] نحل /99
[14] اسراء/65
[15] طور/48
[16] .  نجم /23
 


| شناسه مطلب: 84364







نظرات کاربران