چرا وهابیت مدعی روئیت خداوند با چشم سر است؟ آیا این نظر محدودیّت خداوند را در پی ندارد؟

  توجیه وهابیها از این دیدگاه ابن تیمیه و ابن قیم (که وهابیت در عقاید پیرو این دو  هستند) چیست که می گویند خداوند را با چشم سر دیده می شود و همانطوریکه قرص ماه و خورشید را می بینید خدا را خواهید دید و در دیدار خداوند هیچ فشار و ناراحتی بر شم

 
توجيه وهابيها از اين ديدگاه ابن تيميه و ابن قيم (كه وهابيت در عقايد پيرو اين دو  هستند) چيست كه مي گويند خداوند را با چشم سر ديده مي شود و همانطوريكه قرص ماه و خورشيد را مي بينيد خدا را خواهيد ديد و در ديدار خداوند هيچ فشار و ناراحتي بر شما وارد نخواهد شد، ؟[1]
 ابن تيميه در راستاي به كرسي نشاندن مدعاي خود مي گويد خطاي كساني كه قايل به رويت خداوند هستند كمتر از خطاي كساني است كه رويت خداوند را نفي مي كنند؟[2]
  ابن تيميه براي امكان رويت خدا چنين استدلال مي كند : هر چيزي كه وجودش كاملتر باشد براي ديدن سزاوارتر است و از آنجا كه خداوند اكمل موجودات است سزاوارتر است براي ديدن از غيراو  ودر نتيجه خداوند بايد ديده شود.[3]
آيا اين عقيده افزون بر اينكه ملازم با اشكالات تجسيم و تشبيه و امثال اينها است با آيات صريح قرآن در تضاد نمي باشد؟ كه مي فرمايد:« لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ»[4]چشمها او را نمى‏بينند ولى او همه­ي چشمها را مى‏بيند و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است» -كه رويت خدا را با چشم سر به طور مطلق نفي مي كند- بر بطلان اين عقيده دلالت صريح دارد. ابن تيميه در اين ادعا دچار اضطراب شده و لذا به علت اينكه خطاي قول به رويت كمتر از خطاي قول به نفي رويت مي باشد، آن را پذيرفته است. در حاليكه خطا چه كم باشد و چه زياد در هردو صورت خطا است و قابل پذيرش نمي باشد. و نيز استدلال ابن تيميه بر سزاوار بودن ديده شدن خدا هيچ پايه اي عقلي و نقلي ندارد زيرا هيچگونه تلازم  عقلي بين اكمليت موجود و رويت آن وجود ندارد و اگر چنين تلازمي وجود مي داشت  بايد خدا در منظر همگان بهتر، آسان تر و بيشتر از موجودات مادي در مورد ديد قرار مي گرفت .در حاليكه هيچ كسي نگفته است خدا را ديده است.
  از طرفي  ابن تيميه خود به وجود تناقض در قول به رويت اقرار نموده و آنرا با تناقضش پذيرفته است  او  مي گويد: اگر چه در اين قول تناقض وجود دارد چون از يك طرف بايد قايل شويم خدا ديده مي شود و از طرف ديگر بايد بگوييم خداوند داراي جهت نيست ولي اين تناقض بهتر است از اينكه گفته شود خداوند اصلا ديده نمي شود .چون رويت خداوند موافق با حكم عقل است[5].
ابن تيميه در اين گفتار خود، هم عقيده­اي راكه مبتني بر تناقض است پذيرفته است و هم در دام تناقض ديگري افتاده است. زيرا او از يك طرف مي گويد در قول به رويت خداوند تناقض وجود دارد و از طرف ديگر مي گويد رويت خداوند موافق با حكم عقل است. در حاليكه مسئله استحاله تناقض از بارزترين و روشنترين موضوع حكم عقل مي باشد. چگونه مي تواند چيزي كه در آن تناقض وجود دارد با حكم عقل موافق باشد؟!! 


[1] . ابن تيميه، احمد بن عبد الحليم،  منهاج السنه، ج  3، ص 341،  موسسه قرطبه، اول ، 1406ق(تحقيق محمد رشيد صالح) . و الفتاوي الكبري، ج 1، ص 438 ، بيروت، دارالمعرفه . و مجموع الفتاوي، ج 3، ص 140 و 390و ج5ص107و ص177و ج6، ص421و ج11، ص481و ج18، ص200 و درء تعارض العقل والنقل ج1ص252 رياض دار الكنوز الادبيه 1391ق  و بيان تلبيس الجهميه 1/350و 2/84و 406و418. و ابن قيم  توضيح المقاصد و تصحيح القواعد 2/ 571 و حادي الارواح 1/210و 227و 228 بيروت  دار الكتب العلميه بي تا.
[2] .ابن تيميه منهاج السنه 1/217 مصصر بولاق مطبعه كبراي اميريه اول 1321ق.
[3] . همان .
[4] . انعام /106
[5] . ابن تيميه،  منهاج السنه،ج  2 ، ص 76 ، بولاق، مصر.
 


| شناسه مطلب: 84380







نظرات کاربران