آیا رفتار داعش، با فاتحان مسلمان ایران و برخی از آموزههای قرآن درباره برخورد با کفار، شباهت ندارد و با آن منطبق نیست؟
این پرسش از چند مقدمه تشکیل شده است: 1. بی‌شک، بسیاری از گزارش‌‌هایی که درباره کشتار و غنیمت‌های فتوحات آمده، افسانه سرایی کسانی است که فقط با نگاه حماسه به این جنگ‌ها می‌نگریستند و آن را برخلاف نگاه اسلامی، افتخارات یک قو
اين پرسش از چند مقدمه تشكيل شده است:
1. بيشك، بسياري از گزارشهايي كه درباره كشتار و غنيمتهاي فتوحات آمده، افسانه سرايي كساني است كه فقط با نگاه حماسه به اين جنگها مينگريستند و آن را برخلاف نگاه اسلامي، افتخارات يك قوم زبون و دريوزه ميدانستند و به جنبههاي معنوي و غيرمادي اين لشكركشيها كه عامل همراهي بسياري از ايرانيان با آن بود، توجه چنداني نداشتند. ازاينرو، نبايد اين داستانها را باور كرد.
2. هرچند ميتوان اصل سياست فتح و گسترش اسلام را مورد تاييد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت عصمت(عليهم السلام) دانست ولي به يقين، همه فعاليتهاي صورت گرفته به نام فتوحات را نميتوان اسلامي و مورد تاييد دين دانست. شايد به همين دليل بود كه امام علي(عليه السلام) و خاندانش، با وجود توانايي و تجربههاي نظامي قوي، در اين نبردها مشاركت نكردند و از آن كناره جستند. بنابراين، نبايد هراقدامي از جانب فاتحان را به حساب اسلام گذاشت، بلكه آنان نيز مانند ما مسلماناني بودهاند كه در حد قدرت فهم و ايمان خود، اسلام را در رفتار خود نشان دادند و بايد مانند امروز، ميان عمل مسلمانان و دين اسلام تفاوت قائل شد.
3. ماهيت فتوحات دوران خلفاي نخستين و دوران بني اميه يكسان نيست. نقش انگيزههاي معنوي در فتوحات پيش از دوران بنياميه در عصر خلفاي نخستين، در كنار انگيزههاي مادي بسيار قوي بود. درحاليكه در دوره بني اميه، ميتوان عمده هدف فاتحان را شور كشورگشايي و برق زرهاي غنيمتي دانست؛ نه سوداي گسترش اسلام، آن هم به فرمان شورشياني كه علماي اسلام، آنان را خوارج ميدانند و هيچگونه مشروعيت ديني ندارند.
4. شايد بتوان گفت بزرگترين خطاي گروهي چون داعش، تفسير قرآن به راي و نظر شخصي و دور ماندن از آموزههاي اسلام ناب و مكتب اهل بيت(عليهم السلام) در تفسير قرآن كريم است. آنها از آيه {وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا} فقط ابتداي آيه را گرفتهاند و به آيات ديگر توجه ندارند و به سليقه و خواست خود، قرآن را تفسير ميكنند. از ديگر سو، نقش زمان و مكان را در تطبيق احكام دين ناديده گرفتهاند و با تخطئه كردن هرگونه خردورزي در فهم دين، تنها برداشت ناقص و غير تخصصي خود را معتبر ميدانند.
با اين مقدمه بايد گفت: دستور اسلام درباره برخورد با كافران، درباره كافران پيمانشكني است كه مسلمانان را تهديد و برخلاف عهد و پيمانهاي خود رفتار كردهاند، ولي اگر كافران، يعني حتي مشركان و بتپرستان، براساس عهد و پيماني با مسلمانان همزيستي داشته باشند و به آنان خيانت نكنند، چنانكه طايفه ايزدي نيز اينگونه بودند، جان و مال و ناموسشان براي همه محترم است و دولت اسلامي و مسلمانان وظيفه دارند، از آن حمايت كنند. هنگامي كه به حضرت علي(عليه السلام) خبر رسيد كه گروهي از اتباع معاويه، به غارت اموال زنان مسلمان و زنان كافر تحت پيمان حكومت مسلمانان در استان انبار عراق پرداختهاند، حضرت فرمود:
فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا.[1]
اگر يك مرد مسلمان با شنيدن اين خبر دق كند و بميرد سزاوار است و مورد ملامت نيست.
بهرهكشي جنسي از اسرا و اهانت به آنان نيز هرگز در قانون اسلام روا نبوده است. اگرچه براساس موازين و قانونهاي شناخته شده دنياي قديم، اسلام به بردهداري قانوني احترام ميگزارد، ولي اين احترام را مقدمهاي براي مبارزهاي تدريجي و منفي با بردهداري قرار داده بود تا با گذشت زمان، اين رسم خطا و متداول را با كاري فرهنگي و عميق، نه كاري سياسي و ظاهرفريب، ريشه كن كند. براي نمونه، پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله)، بدترين مردم را كساني ميدانست كه انسانها را ميفروشند و بردهداري ميكنند.[2] آن حضرت در طول حكومت خود، پيشگام آزاد سازي هزاران برده بود، چنانكه همه مردم مكه را كه به هنگام فتح، براساس قانون، به اسارت لشكر اسلام در ميآمدند، آزاد كردند و فرمودند: «اذهبوا فانتم الطلقاء»[3] و در غزوههايي چون بني المصطلق، به خواهش آن حضرت، مسلمانان از سهم بردههايي كه در اين نبردها نصيبشان شده بود، گذشتند.[4]
خداوند متعال، نكاح زن اسير شده از كفار را، براي مسلمانان پس از برائت و طاهر شدن رحمش از شوهر اولش، حلال كرده است؛ به شرط اينكه زن و شوهر هر دو با هم اسير نشده باشند. در غير اين صورت، جز براي غير شوهرش حلال نخواهد بود. اين حكم فقط درباره زنان كفار است و در جنگ ميان دو ملتي كه مسلمان باشند، اين حكم جاري نميشود؛ اگرچه يكي از آنان ظالم و متجاوز باشد.
عده زنان اسير، يك بار قاعده شدن (حيض ديدن) يا در صورت بارداري، وضع حمل كردن است.[5] حتي شخص پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز براي ازدواج با اين كنيزان آزاد بود؛ چنانكه دو نفر از آنها جزو امهات المؤمنين و همسران پيامبرند. حضرت به آنها ميان پذيرش همسرش يا پرداخت هزينه آزادي، حق انتخاب داد و آنان همسري رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را پذيرفتند و «جويريه»، حتي با وجود اصرار خويشانش، از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) جدا نشد.
در اين زمان، غالب عالمان شيعه كه عمر خود را صرف شناخت دين و تطبيق آن با شرايط زمانه كردهاند، آغاز هرگونه جهاد ابتدايي يا مبارزه نظامي رهاييبخش
(و نه دفاعي) را بدون حضور يك فرمانده معصوم از خطا و اشتباه و امام معصوم روا و جايز نميدانند. اين عقيده، تا حد زيادي تضمين كننده جلوگيري از جنايتهاي جنگي خواسته و ناخواسته است.[6]
(و نه دفاعي) را بدون حضور يك فرمانده معصوم از خطا و اشتباه و امام معصوم روا و جايز نميدانند. اين عقيده، تا حد زيادي تضمين كننده جلوگيري از جنايتهاي جنگي خواسته و ناخواسته است.[6]
[1]. شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار:، ج2، ص75؛ نهج البلاغة، خطبه 27 .
[2]. «فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ صلي الله عليه و آله قَالَ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ النَّاس»: (الكافي، ج5، ص114).
[3]. تاريخ طبري، ج3، ص61.
[4]. المغازى، ج1، ص411؛ الطبقات الكبري، ج8، ص92.
[5]. تفسير نمونه، ج3، ص333.
[6]. رياض المسائل، ج8، ص13.