کیفیت وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) چگونه بوده است و اختلاف شیعه و سنی در وضو چیست؟
مسلمانان اتفاق نظر دارند که نماز، بدون طهارت صحیح نیست و وضو از جمله اعمال عبادی و شرط ورود به نماز است.[1] از ظاهر کتاب[2] و سنت[3] برمی‌آید که وضو در شریعت اسلامی چنان اهمیتی دارد که بر هر مسلمانی واجب است از اجزا، شرایط، نواقص و مبطلات آن آگاه باش
مسلمانان اتفاق نظر دارند كه نماز، بدون طهارت صحيح نيست و وضو از جمله اعمال عبادي و شرط ورود به نماز است.[1] از ظاهر كتاب[2] و سنت[3] برميآيد كه وضو در شريعت اسلامي چنان اهميتي دارد كه بر هر مسلماني واجب است از اجزا، شرايط، نواقص و مبطلات آن آگاه باشد.
وضوي شيعيان با اهل سنت، دو تفاوت دارد كه به صورت دو پرسش طرح ميشود: پرسش نخست آنكه «چرا شيعيان در وضو پا را مسح ميكنند و نميشويند؟» و دوم اينكه «چرا شيعيان واجب ميدانند در وضو، دستها را از بالا به پايين بشويند، ولي اهل سنت چنين كاري را واجب نميدانند؟»
پرسش نخست: مسح يا شستن پا در وضو؟
يكي از اختلافهاي ميان شيعه و اهل سنت، در «مسح» يا «شستن» پا در وضو است. ريشه اين اختلاف از روايتهايي است كه از عثمان ـ خليفه سوم ـ در بيان كيفيت وضو نقل شده است.[4] با اين حال، ترديدي نيست كه در تفاوت روايتها و احاديث، قرآن بهترين داور در نزاع و اختلاف ميان روايتها است.
خداوند در قرآن به هنگام بيان وجوب وضو و كيفيت آن ميفرمايد:
{يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيدِيكُمْ إِلَى الْمَرٰافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ}[5]
اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه به نماز ميايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا برآمدگي جلوي پا مسح كنيد.
اين آيه شريفه، در سوره مائده، يعني آخرين سورهاي است كه بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نازل شده است. همچنين روايتهاي بسياري از اهل سنت[6] و شيعه[7] بر اين مطلب دلالت دارند. بنابراين، هيچ آيهاي از آن نسخ نشده است.
ظاهر قرآن كريم به مسح پاها اشاره دارد. برخي مفسران و فقهاي اهل تسنن، چون {أَرْجُلَكُمْ} را بر {وُجُوهَكُمْ} عطف كردهاند يا در معناي مسح مرتكب تاويلاتي شدهاند، به لزوم شستن پا حكم كردهاند. در عين حال برخي فقهاي عامه، اين مطلب را نپذيرفتهاند.[8] گروهي از برجستگان و مشاهير صحابه (كه حافظان سنت و احاديث بودهاند) به هنگام وضو مسح ميكردند و به شدت با شستن پاها مخالف بودند.
اهل بيت(عليهم السلام) از جمله امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) نيز كيفيت وضوي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را بيان كردهاند و فرمودهاند: «ايشان به جاي شستن پاها، مسح ميكرده است».[9]
اهل بيت(عليهم السلام) از جمله امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) نيز كيفيت وضوي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را بيان كردهاند و فرمودهاند: «ايشان به جاي شستن پاها، مسح ميكرده است».[9]
پرسش دوم: شستن از آرنج تا انگشتان يا بر عكس؟
شيعيان معتقدند در وضو، شستن دستها، بايد از آرنج شروع و به انگشتها ختم شود.
مذاهب چهارگانه اهل سنت ميگويند: به هر شكل شسته شود. صحيح است، ولي بهتر اين است كه از انگشتان شروع و به آرنج ختم شود.[10]
بنابراين، شستن دستها در وضو، آن گونه كه شيعيان وضو ميگيرند، نزد ديگر مذاهب اسلامي به اتفاق، صحيح است و هيچ يك از مذاهب چهارگانه اهل سنت، («حنبلي»، «حنفي»، «شافعي» و «مالكي»)، اين گونه وضو گرفتن را باطل نميدانند؛ ولي شيعه، شستن دست را به صورتي كه از انگشتان شروع و به آرنج ختم شود، نميپذيرد و باطل ميداند.
اهل سنت در وضو، هنگام شستن دستها، از انگشتان شروع و به آرنج ختم ميكنند. آنها براي اين كار، به جمله {إِلَى الْمَرافِقِ} در آيه شريفه {فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيدِيكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ}[11] تمسك كردهاند.
فخر رازي در ذيل تفسير اين آيه مينويسد:
مستحب است در هنگام شستن دستها در وضو، آب را به روي كف دست بريزد و از كف به آرنج جاري كند و از پايين به بالا بشويد. برعكس اگر شسته بشود، يعني ريختن آب از آرنج به كف دست، از بالا به پايين؛ برخي در اين گونه شستن اشكال كردهاند؛ براي اين كه خداوند متعال فرموده است: {وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ} در اين آيه، «مرافق» را غايت و پايان غَسل قرار داده است. پس قرار دادن «مرافق» به عنوان مبدأ و آغاز غسل، برخلاف آيه است، ولي جمهور فقها گفتهاند: اين گونه شستن اشكالي ندارد، گرچه برخلاف استحباب عمل شده است.[12]
شيعيان ميگويند: اين آيه به آغاز و پايان شستن هيچ اشارهاي ندارد، بلكه حد شستن را بيان كرده است. به تعبيري ديگر جمله {إِلَى الْمَرافِقِ} قيد جمله {أَيْدِيَكُمْ} است، نه قيد {فَاغْسِلُوا} و {أَيْدِيَكُمْ} دراين آيه، مشترك است بين كل و جزء؛ هم در كل استعمال ميشود و هم در جزء، به كف دست، «دست» ميگويند؛ تا آرنج را نيز دست ميگويند؛ تا بازو و كتف را هم دست ميگويند.
آيه شريفه ميگويد در وضو، دستهايتان را بشوييد. اين «دست» از نظر مقدار، ابهام دارد. بنابراين، شستني كه به دستها تعلق گرفته است، از نظر كيفيتِ آن مطلق است. ممكن است به همين صورت از آرنج شروع و به انگشتان ختم شود و ممكن است به عكس آن شسته شود. آيه از اين نظر مطلق است و به هيچ يك از اين دو نوع شستن اشارهاي ندارد.
حال اينكه چرا شيعه ميگويد: دستها بايد از بالا به پايين شسته شود نه برعكس، براساس احاديثي است كه از اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) وارد شده است. شيعه به پيروي از دستور پيامبر(صلي الله عليه و آله) كه فرمود «إنّي تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتي»[13]؛ «من دو چيز با ارزش و گرانقدر را ميان شما به جاي ميگذارم: كتاب خدا و عترتم»، به اهل بيت و عترت آن حضرت به عنوان «ثقل اصغر» تمسك ميكنند و در اين تمسك در مييابند كه در وضو گرفتن بايد دستها را از بالا به پايين بشويند، نه از پايين به بالا.
شيخ طوسي= به سند خود از بكير و زرارة بن اعين نقل ميكند:
ما هر دو از امام باقر(عليه السلام) درباره چگونگي وضوي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پرسيديم. حضرت طشت يا ظرف كوچكي پر از آب درخواست كرد و دو كف دستان خود را شست و سپس مشتي از آب برداشت و با آن صورتش را شست. آنگاه دست چپ را در ظرف آب فرو برد و مشتي از آن را بر دست راست خود ريخت و آن را از آرنج تا سر انگشتان شست و هيچگاه آب را به طرف آرنج برنگرداند و همين عمل را نسبت به دست چپ انجام داد. سپس سر و دو پاي خود را تا كعبين با رطوبت دستانش مسح كرد.[14]
[1]. وسائل الشيعه، ج1، باب اول از ابواب وضو: «عن ابي جعفر7 قال: لا صلاة الا بطهور».
[2]. ر.ك: (ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) (مائده: 6)
[3]. وسائل الشيعه، ج1، باب اول از ابواب وضو: «عن ابي عبدالله7 قال: الوضوء شطر الايمان».
[4]. صحيح مسلم بشرح النووى، ج3، ص115.
[5]. مائده: 6.
[6]. الدر المنثور، ج3، صص3 و 4.
[7]. تفسير العيّاشي، ج1، ص288.
[8]. المحلي، ج2، ص76.
[9]. الكافي، ج3، ص21.
[10]. التفسير الكبير، ذيل آية وضو (مائده: 6).
[11]. مائده: 6.
[12]. التفسير الكبير، ذيل آية وضو (مائده: 6).
[13]. نمونهاي از آدرسهاي اين حديث شريف در كتب روايي اهل سنت: !
" ـ اين حديث را ترمذى از زيد بن ارقم نقل كرده و حديث 873 از احاديث كنزالعمال، ج1، ص173 است.
ـ امام احمد بن حنبل از زيد بن ثابت در جزء پنجم از مسندش، در صحفه 492 آن را نقل كرده است.
ـ طبرانى در المعجم الكبير از زيد بن ثابت نيز نقل كرده و اين حديث يكى از احاديث كنز العمال، ج1، ص173، شماره 873 است.
ـ حاكم اين حديث را در جزء سوم از مستدرك، صفحه 148 نقل كرده و پس از نقل آن گفته: اين حديث، صحيح الاسناد است به شرط صحت اسناد بخاري و مسلم.
ـ ذهبى اين حديث را در تلخيص مستدرك جلد سوم، صفحه 148 نقل كرده و اعتراف كرده است: به شرط صحت اسناد بخاري و مسلم.
ـ امام احمدبن حنبل اين حديث را از ابوسعيد خدري در جزء سوم از مسندش صفحه 394، شماره 10747 نقل كرده است.
ـ ابن ابىشيبه و ابويعلى و ابن سعد اين حديث را از ابىسعيد نقل كردهاند. اين حديث، شماره 945 از احاديث كنز العمال، جلد اول، صفحه 186 است.
ـ ابن حجر اين حديث را در اواخر فصل دوم از باب نهم از كتاب الصواعق المحرقه، صفحه 75 روايت كرده است.
[14]. تهذيب الاحكام، ج1، ص55.