آیا شیعه فقط در ایران است؟
منظور از شیعه چیست؟ شیعه در لغت عرب، به‏معنای متابعت و پیروی از دیگری است.[1] این معنا در قرآن کریم نیز به‏کار رفته است؛ با این بیان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) شیعه حضرت نوح(علیه السلام) معرفی شده است: (وَ إنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمُ).[
منظور از شيعه چيست؟
شيعه در لغت عرب، بهمعناي متابعت و پيروي از ديگري است.[1] اين معنا در قرآن كريم نيز بهكار رفته است؛ با اين بيان كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) شيعه حضرت نوح(عليه السلام) معرفي شده است: (وَ إنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمُ).[2] معناي ديگر شيعه، موافقت و هماهنگي دو فرد يا دو گروه در عقيده يا عمل است بدون اينكه يكي پيرو ديگري باشد؛ چنانكه در «لسان العرب» آمده است: «شيعه جماعتي را گويند كه بر امري اجتماع كنند».[3]
شيعه در اصطلاح كساني را گويند كه معتقدند پيامبر(صلي الله عليه و آله) پيش از رحلتش، امام علي(عليه السلام) (نخستين ايمانآورنده به آن حضرت) را در مناسبتهاي مختلف از جمله در روز 18 ذيالحجّه سال دهم هجري (روز غدير) به جانشيني خود، تعيين كرد.[4] عنوان شيعه در بسياري از منابع، بهطور مطلق بر شيعه دوازده امامي اطلاق ميشود، چنانكه برخي از ارباب ملل و نحل گفتهاند شيعه، به كساني گويند كه فقط از علي(عليه السلام) پيروي نموده و امامت و خلافت او را به سبب نص و وصيت پذيرفتهاند.[5] اين اصطلاح در عرف فقيهان و متكلمان نيز به پيروان علي و اولاد آن حضرت اطلاق ميشود[6] كه آن حضرت را بر ساير صحابه مقدم ميدارند و معتقدند كه امامت پس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به نص جلي يا خفي به علي(عليه السلام) رسيده است و اين منصب از او و اولادش خارج نميشود.[7] شيعه، امامت را منصبي الهي دانسته و معتقد است كه انتخاب امام با نص و از جانب خداوند، است. پيامبر گرامي اسلام نيز به پيروي از سنت الهي كه در ميان انبياي گذشته، وجود داشته ـ به دستور خداوند ـ امامان و اوصيا را معرفي كرده است. اين بزرگواران از عليبنابيطالب(عليه السلام) تا امام مهدي[، مرجع، ولي، حاكم، رهبر، امام و مقتداي مردم پس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، هستند.[8]
خودداري كساني مانند عباس عموي پيامبر و فرزندانش (بني هاشم)، برخي از مهاجرين مانند زبير، مقداد، ابوذر و گروهي از انصار، مانند ابو ايوب انصاري و جمعي از صحابه مانند سلمان، از بيعت با ابوبكر، پس از رحلت رسول خدا تا زمان امام علي(عليه السلام) و بيعت با ايشان، گواه اعتقاد آنان به نصب جانشين از سوي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است.
مخالفت اين دسته از ياران برجسته پيامبر، با خليفه اول، مؤيد ديدگاهي است كه رسول خدا در باب آينده جامعه اسلامي و خطراتي چون نفاق، بازگشت به جاهليت و خطر امپراتوري روم، بيتفاوت نبوده است. مضاف آنكه به اعتقاد شيعه، مسئله امامت و جانشيني رسولالله، منصوص و دستور الهي بوده است. ازاينرو، برخلاف نظر اهل سنت مبني بر بلاتكليفي پيامبر درباره تعيين جانشين، ايشان، مكلف به ابلاغ جانشين براي مردم بوده است.
نتيجه آنكه شيعه امامي و يا شيعه دوازده امامي، به گروهي از مسلمانان ميگويند كه به تنصيصي بودن مقام امامت و ولايت اعتقاد دارند و از صدر اسلام بدين نام معروف شدند.
تاريخچه كاربرد واژه شيعه
چنانكه بيان شد، استعمال شيعه به عصر رسالت بازميگردد. مؤيد آن، احاديثي است كه محدثان سني و شيعي از رسول خدا نقل كردهاند كه آن حضرت هواداران و پيروان علي(عليه السلام) را شيعه، خوانده است. «جلالالدين سيوطي»، از علماي برجسته اهل سنت، از «جابربنعبداللَّه انصاري» و «عبداللَّهبنعباس» نقل ميكند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در تفسير آيه: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِك هُمْ خَيرُ الْبَرِيةِ) با اشاره به علي(عليه السلام) فرمود: «والذّي نفسي بيده، انَّ هذا وشيعته لهمالفائزون يومالقيامة»؛ «او و شيعيانش در روز قيامت رستگار خواهند بود».[9] ابناثير نيز از رسول خدا روايت كرده است كه آن حضرت در خطاب به علي(عليه السلام) فرمود: «ستقدم على الله انت و شيعتك راضين مرضيين ...»؛ «تو و شيعيانت روز قيامت با رضايت و خشنودي بر خداوند وارد ميشويد». «ابنحجر» از «امّسلمه» (همسر پيامبر) روايت كرده است كه رسول خدا نزديك من بود. فاطمهزهرا(عليه السلام) و پس از او علي(عليه السلام) بر پيامبر وارد شدند، آن حضرت خطاب به علي فرمود: «يا علي انت و اصحابك في الجنة و شيعتك في الجنة»؛ «اي علي تو، اصحاب و شيعيانت در بهشت خواهيد بود».
از اين احاديث بهدست ميآيد كه پيامبر، نخستين بار، هواداران و پيروان امام علي(عليه السلام) را شيعه، ناميدند. ازآنجاكه اين اصطلاح معروف بود، پس از رحلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نيز بهكار رفت. علامه كاشفالغطاء پس از اشاره به احاديثي كه در آنها از شيعه، سخن رفته، ميگويد:
مدلول احاديث، آن است كه گروهي از صحابه پيامبر شيعه علي(عليه السلام) بودند و مقصود از شيعه علي(عليه السلام) فقط كساني نيستند كه او را دوست داشتند يا با او دشمني نكردند؛ زيرا محبت فردي نسبت به ديگري، يا عداوت نداشتن نسبت به وي، كافي نيست تا كسي را شيعه گويند و واژه شيعه در فرهنگ عربي تنها بهمعني دوستداشتن نيست، بلكه مضاف بر محبتورزيدن، پيرويكردن است.
«علامه طباطبايي» نيز در مورد تاريخ پيدايش شيعه ميگويد: «آغاز پيدايش شيعه را همان زمان حيات پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بايد دانست». وي سپس به پارهاي از احاديث اشاره ميكند كه بر امامت علي(عليه السلام) و شخصيت ممتاز او در ميان صحابه و ارتباط ويژه او با پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) دلالت دارند و يادآور ميشود:
بديهي است اين چنين امتيازات و فضايل اختصاصي ديگر كه مورد اتفاق همگان بود و علاقه شديدي كه پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به علي(عليه السلام) داشت طبعاً عدهاي از ياران پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) را كه شيفتگان فضيلت و حقيقت بودند بر اين واميداشت كه علي(عليه السلام) را دوست داشته، به دورش گردآيند و از او پيروي كنند، چنانكه عدهاي را بر حسد و كينه آن حضرت واميداشت.
با دقت در اين ديدگاه روشن ميشود كه مقصود اين نيست كه در عصر رسالت گروهي امامت علي(عليه السلام) را پذيرفتند و گروهي آن را رد كردند و بدين جهت گروه نخست شيعه ناميده شدند تا گفته شود در آن زمان، اختلافي در اين باره پديد نيامده بود، بلكه مقصود وجود گروهي از صحابه است كه به احاديث نبوي در مورد علي(عليه السلام) و شأن و منزلت او نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) توجه داشتند و ارادتمند ايشان بودند و پيروي از او را راه درست و پيروي از پيامبر ميدانستند. برخي از اين افراد، همان كساني هستند كه پس از رحلت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از هواداران و پيروان خاص امام علي(عليه السلام) بودند. اين گروه را پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) شيعه علي ناميد.
علامه سيد محسن امين، نخست به تبيين وجود تفكر و عقيده شيعي در عصر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ناميدهشدن عدهاي از مسلمانان به نام شيعه، ميپردازد و آنگاه ظهور تشيع را در جريان بحث و گفتوگوي مسلمانان درباره مسئله خلافت يادآور شده و گفته است:
در زمان پيامبر گروهي از مسلمانان شيعه علي(عليه السلام) به شمار ميآمدند، آنگاه در جريان اختلاف در مسئله امامت با زيرپاگذاشتن سفارشات پيامبر(صلي الله عليه و آله)، انصار به مهاجران گفتند: از هر يك از ما و شما رهبري برگزيده شود و مهاجران به دليل اين كه از قوم و عشيره پيامبرند و امامت بايد در قريش باشد، جلو افتادند و ابوبكر را خليفه پيامبر دانستند، امّا گروهي از بني هاشم و مهاجران و انصار طبق دستور رسولخدا(صلي الله عليه و آله) امامت علي(عليه السلام) را برگزيدند، آنان همان شيعيان بودند.[10]
خاستگاه اوليه شيعه
درباره پيدايش تاريخي شيعه ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد كه عمدهترين آنها از اين قرار است: پيدايش شيعه در عصر پيامبر(صلي الله عليه و آله)[11]؛ در جريان «سقيفه بني ساعده» و مخالفت عدهاي صحابي با انتخاب ابوبكر؛[12] هنگام قتل عثمان (سال 35 ه .ق)؛[13] پس از شهادت امام حسين(عليه السلام)؛[14] تأثر شيعه از افكار فارسيان؛[15] متأثر از افكار «عبداللهبنسبأ».[16]
ديدگاه غالب شيعيان و بعضي اهل سنت آن است كه تشيع در عصر رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، جرياني اصيل با ريشه تاريخي است. اين نظريه، بخش مهمي از كلام سياسي شيعه را تشكيل ميدهد. در ميان دانشمندان شيعه، «كاشفالغطا»،[17] «شيخ مظفر»،[18] «محمدحسين زين عاملي»،[19] «محمد جواد مغنيه»،[20] «عبد الله نعمه»،[21] «عبدالباكي گلپينارلي» مورخ ترك تبار[22] مستندات آن را در آثار خود آوردهاند.
برخي از علماي اهل سنت، مانند «محمد كردعلي» معتقد است عدهاي از صحابه در عصر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، به شيعه علي، معروف بودند.[23] « سلمان فارسي» و «عمار ياسر» و «ابوذر غفاري» و «حذيفةبنيمان» و «حزيمةبنثابت» و «ابوأيوب انصاري» و «خالدبنسعيدبنعاص» و «قيسبنسعدبنعباده» از آن جملهاند.[24] آنگاه «محمد كردعلي» ميگويد:
اما نظريه پارهاي از نويسندگان ـ مبني بر اينكه پديدآمدنِ گروهي به عنوانِ «اهلِ مذهبِ تشيع» از بدعتها و نوآوريهاي عبداللهبنسبأ، معروف به «ابنالسَوْداء» ميباشد ـ نظريهاي نادرست است و از قِلَّتِ معرفتِ اين نويسندگان نسبت به حقيقتِ مكتبِ «اهلِ مذهبِ تشيع» ريشه ميگيرد. اگر كسي راجع به اين مرد از ديدگاه شيعه اطلاعي كسب كند و از مراتب تنفر شيعه نسبت به او و گفتار و كردارش آگاه گردد و سخن دانشمندان شيعه را ـ كه بيهيچگونه اختلافي وي را مورد طعن و هدف يورش قرار دادهاند ـ مورد مطالعه قرار دهد به اين نكته پي ميبرد كه تا چه حد و مقداري نظريه اينگونه نويسندگان به صواب نزديك است؟ [؛ يعني متوجه خواهد شد نظريه آنان تهي از واقعيت و فاقد صحت است]. بدون ترديد شيعه نخستين بار در حجاز ـ كه بايد آن را سرزمين تشيع برشمرد ـ پديد آمد».
محمد كردعلي، شيعه و يا از مدافعانِ شيعه نيست، اما امانت و تقواي علمي موجب گشت وي اين حقيقت را، خالص و بدون شائبه غرضورزي و به دور از تعصبات مذهبي اظهار نمايد؛ تعصباتي كه حق را ضايع و چهره حقيقت را دگرگون ميكند.[25]
«شوبرت آلماني» علت تشيع خود را با استناد به حديثي از پيامبر، چنين بيان ميكند: «رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) به علي(عليه السلام) فرمود: بهترين خلق خدا، تو و شيعيان تو هستيد و محل وعده من و شما كنار حوض كوثر است. وقتيكه مردم براي حساب ميآيند شما «غرّالمحجلين» (فرزانگان برجسته و بزرگ) خوانده ميشويد».[26] به باور «ابوحاتم رازي»، شيعه نام گروهي بود كه در زمان پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) دوست و همراه صميمي امير مؤمنان عليبنابيطالب(عليه السلام) بودند و به اين نام شناخته ميشدند. مانند سلمان، ابوذر، «مقدادبناسود»، عمار ياسر و ديگران. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درباره اينان كه شيعه و ياران علي(عليه السلام) خوانده ميشدند، فرمود: «بهشت مشتاق چهار نفر است؛ سلمان، ابوذر، مقداد و عمار». از آن پس تا زمان ما به هر كس كه معتقد به برتري علي(عليه السلام) ميباشد شيعه گويند.[27]
بيترديد، خاستگاه شيعه، برخلاف نظر برخي مغرضان، حجاز است و منشأ عربي دارد و به زمان خود رسول الله بازميگردد و زاييده دورانهاي بعدي نيست.[28] چنانكه جز سلمان فارسي، بقيه كساني كه ياران امام علي(عليه السلام) را تشكيل ميدادند به تمامي عرب بودند. دستهاي از مورخان و نويسندگان درباره زمان پيدايش تشيع بر اين باورند كه تشيع از زمان حضرت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و به دست آن حضرت آغاز شد؛ گرچه فعاليت آن چونان يك حزب و مذهب اسلامي بعد از رحلت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) به پيروي از علي(صلي الله عليه و آله) بود و از اين حيث بيشتر معروف است.
«محمدحسين كاشف الغطاء»، نويسنده شيعي معتقد است: «بذرهاي تشيع با بذرهاي اسلام در يك زمان كاشته شدند».[29] «محمدحسين مظفر» نويسنده شيعي ديگر، بر اين باور است كه دعوت به تشيع از زماني آغاز شد كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مردم را به «لا اله الا الله» دعوت كرد. وي به گفته رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درباره عليبنابيطالب(عليه السلام) در جمع بنيهاشم كه به «يوم الانذار» شهرت دارد، استناد ميكند كه فرمود: «اين، برادر، وارث، وزير، وصي و جانشين من بين شماست، حرف او را بشنويد و اطاعتش كنيد».[30] ديگر نويسنده شيعي، «محمدحسين زين عاملي» معتقد است كه در ميان صحابه رسول الله(صلي الله عليه و آله) اين چهار نفر، شيعه علي(عليه السلام) بودند: «ابوذر غفاري»، «سلمان فارسي»، «مقدادبناسود» و «عماربنياسر».[31] از منظر «عبدالله نعمه» نيز شيعه چونان يك مذهب در «سقيفه»، بروز كرد، اما به صورت يك قضيه در عهد پيامبر(صلي الله عليه و آله) زاده شد.[32]
«نوبختي» و «قمي» از جمله كساني هستند كه از حضور جرياني در زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله) با عنوان «شيعه» ياد ميكند و آن را اولين فرقه اسلامي ميدانند.[33] كسانيكه از چنين نظريه و نگرشي دفاع ميكنند بر اين باورند كه قدمت تشيع با قدمت اسلام است.[34] صاحبان اين ديدگاه، معتقدند كه تشيع چونان يك جريان اصيل و بهمعناي اعتقاد به امامت و رهبري منصوص علي(عليه السلام) نه تنها همزاد اسلام، بلكه جزئي از رسالت پيامآور آن بود.[35] حجاز نخستين سرزميني بود كه درخت تشيع در آن كاشته شد و به بار نشست.[36]
علل و چگونگي گسترش تشيع در ايران
گسترش شيعه در طول تاريخ همچون ساير مذاهب اسلامي، به علل و عوامل متعددي بستگي داشته است. همزمان با گسترش اسلام در «جزيرة العرب» در زمان پيامبر(صلي الله عليه و آله) و نيز گسترش آن در عصر خلفا و در جريان فتوحات و پس از آن، تشيع در جهان اسلام با شدت و ضعف، هرچند با آهنگي كُند، به دلايل متعددي بازميگردد. البته روند گسترش شيعه در ايران در قرون اوليه اسلامي آهنگي كُند داشت، اما از سدههاي مياني و پس از سقوط دولتهاي تُركتبار حامي اهل سنت و ستيزهجو و همچنين برچپيده شدن دستگاه خلافت عباسي (656 ه .ق) به دست مغولان، تشيع با شتاب بيشتري در ايران توسعه يافت. موارد زير از عوامل و راههاي آشنايي ايرانيان با تشيع است.
1. تلاش اهلبيت: در معرفي خود به مردم
با توجه به مهجوريت اهلبيت: پس از رحلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و عدم آشنايي تازه مسلمانان با آنان، امام علي(عليه السلام) پس از رسيدن به خلافت، در فرصت كوتاهي كه به دست آورد، به معرفي خود و خاندانش پرداخت. با نگاهي به سخنان آن حضرت كه بخشي از آنها در نهجالبلاغه آمده است، درمييابيم كه سرشار از ذكر فضايل و ديگر ابعاد وجودي آنان است. بيترديد اين سخنان از زبان شخصي مانند اميرمؤمنان و خليفه مسلمانان، در آشنايي ايرانيان آن عصر با اهلبيت: و بعدها، با توجه به ثبت و ضبط و انتشارشان، تأثير زيادي داشته است.[37] آن حضرت درباره اهلبيت: و فضايل آنان در خطبهها و نامههاي خود مباني نظري امامت و ولايت آنان را بهدست داد.[38] نيز فرمود: «نحن شجرة النبوه و محط الرسالة و مختلف الملائكة و معادن العلم و ينابيع الحكم»؛ «ما درخت نبوّتيم و رسالت و آمد و شد فرشتگان رحمت و گنجهاي دانش».[39] آن حضرت در سخن ديگري، امامان را احياكننده علم و از بينبرنده جهل دانست: «هم عيش العلم و موت الجهل».[40] امام در نامهاي به معاويه نوشت: «از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولوالامر فرمان بَريد. اين آيه در حق ما اهلبيت است نه شما. اي معاويه آيا نميداني كه امامان از ما هستند و از شما نيستند».[41]
پس از آن حضرت، حسنين(عليهما السلام) و نيز ائمه هدي: هر يك در معرفي خود، چونان بخشي از رسالت امامت، اهتمام داشتند. امام باقر(عليه السلام) براي بيان اهميت و موقعيت اهلبيت:، كوشش بليغي كرد. از سخنان آن حضرت است كه فرمود: «آل محمد ابواب الله و سبيله و الدعاة الى الجنة و القادة اليها»؛ «فرزندان پيامبر، درهاي علوم الهي و راه رسيدن به رضاي او و دعوتكنندگان به بهشت و راهبران مردم بدان هستند».[42] امام صادق(عليه السلام) در مراسم عرفه، در حضور حُجاج مناطق مختلف، از امامت رسول الله و اجدادش سخن گفت و خود را جانشين آنان معرفي كرد.[43] بيترديد برخي از حاضران، شنيدههاي خود را به ديگران منتقل كردند و موجب آشنايي آنان با اهلبيت: شدند.
شعراءِ محبِ اهلبيت نيز در معرفي ايشان، نقش مهمي داشتند. ازاينرو، امامان به شاعران شيعي خيلي احترام ميگذاشتند؛ زيرا آنان حقايق را در ميان مردم، منتشر ميكردند. اشعار اين شعرا، بهطور عميق در مردم تأثير داشته است. براي نمونه، «سيد حميري» (م 173 ه .ق) كه فضائل اميرمؤمنان علي(عليه السلام) را به نظم درآورد و مدعي شد: «اگر كسي يك فضيلت از امام علي(عليه السلام) نقل كند كه من شعري درباره آن نسروده باشم، هزار دينار به او ميدهم».[44] «كُميتبنزيد اسدي» (م 126 ه .ق) از شعراي شيعي، هنگاميكه قصيده «ميميه» را سرود، امام باقر(عليه السلام) گريست و فرمود: «مادامي كه از ما اهلبيت: دفاع ميكني از طرف روحالقدس تأييد ميشوي».[45] ديگر شعراي شيعي بلندآوازهاي چون «دعبل خزاعي» (م 248 ه .ق) نيز، در معرفي اهلبيت: نقش قابل توجهي داشتند. آنان با ذكر فضايل، مدايح اهلبيت:، مصائب آنان، مظلوميت و دور ماندن از حق خود، آن هم در اوج خفقان زمان امويان و عباسيان كار سترگي انجام دادند.
مهاجرت سادات علوي به ايران، از ديگر علل آشنايي ايرانيان با اهلبيت بود. حضور سادات كه در كنار انتساب به خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، به پارسايي، تقوا و عدالتخواهي، شهره بودند.[46] مردم را به خود مجذوب كردند و سبب شدند تا در امور اجتماعي بدانها رويآورند. در ميان سادات كساني بودند كه شاگرد ائمه اطهار و بر مذهب امامي بودند. چنانكه در شهرهايي مانند قم، تعدادي از اصحاب و ياران برخي از معصومان مقيم بودند.[47] اينان مروج تعاليم و مكتب اهلبيت: بودند. اين دسته از سادات، مضاف بر فرار از ظلم حاكمان، براي نشر و تبليغ اسلام ناب و آشكاركردن چهره خلفاي غاصب و روشنساختن اذهان جامعه به امامت اهلبيت:، مجبور بودند، هجرت كنند.
حضور صحابه متمايل به اهلبيت: در ميان ايرانيان
برخي از صحابه، در دوران رسالت با توجه به سخنان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درباره اميرمؤمنان(عليه السلام) و اهلبيت: و اقدام عملي پيامبر(صلي الله عليه و آله) در معرفي علي(عليه السلام) به جانشيني خود، در زمره ياران آن حضرت درآمده، مدافع سرسخت آن حضرت بودند. حمايت كساني چون عمار، مقداد، سلمان و ابوذر و برخي ديگر از اميرمؤمنان در پي ماجراي سقيفه، گواه اين مدعاست. با آغاز فتوحات و گسترش آن، برخي از صحابه طرفدار علي(عليه السلام) به صورت جهادگر و يا كارگزار خلفا، در ميان ايرانيان حضور يافتند و بذر دوستي اهلبيت: را در دل هاي ايرانيان كاشتند. شايد اينان، نخستين پيامآوران تشيع، به ايران باشند. آنان در مدت مأموريت خود، ضمن ارائه تصوير واقعي از اسلام و معرفي اهلبيت: بسان مسلمانان راستين و جانشينان به حق پيامبر(صلي الله عليه و آله)، زمينه گرايش برخي ايرانيان به تشيع و آشنايي آنان با اهلبيت: را فراهم آوردند. چنانكه حذيفةبنيمان، در مداين و در پاسخ فردي كه از لقب اميرمؤمنان پرسيد، گفت: «اين لقب را خدا به علي داده است».[48]
«محمد جواد مغنيه» درباره نقش صحابه در گرايش ايرانيان به اهلبيت: نوشته است:
صحابيان شيعي در گسترش و توسعه تشيع، نقش اساسي داشتند. هرجا ميرفتند، مردم را با قالبهاي قرآني و حديثي و با صبر و تحمل به تشيع فرا ميخواندند و به خاطر مصاحبت با پيامبر(صلي الله عليه و آله) در ميان مردم داراي احترام و ارزش بودند و سخنانشان اثري بالغ داشت.[49]
كارگزاران امام علي(عليه السلام) در ايران: كه بيشتر آنان از صحابه و تابعين و هواخواه امام و اهلبيت: بودند، در آشنا ساختن و انتشار تشيع در مناطق مختلف ايران و ديگر سرزمينهاي اسلامي سهمي مهم داشتند. زيرا نقل فضايل و مناقب اهلبيت: يكي از راههاي آشنايي مردم با اهلبيت: بود.
علاوه بر موارد مذكور، در دوره عباسيان، برخي از ياران اهلبيت: در دستگاه خلافت به مناصب و مقامهاي رده بالايي چون وزارت رسيدند و مسلّما در حد توان خود، در آشنا ساختن مردم با اهلبيت: نقش داشتند، چنانكه برخي منابع، از ابناشعث خزاعي، وزير منصور عباسي (حك: 36 ـ 158 ق)، «ابوعبداللّه يعقوببنداود» (م 187 ق) وزير مهدي (حك: 158 ـ 159 ق) و از شيعيان زيدي،[50] «عليبنيقطين» (م182 ق) و «جعفربناشعث خزاعي» وزير هارون (حك: 170 ـ 193 ق) و «جعفربنمحمود اسكافي»، وزير معتز و مهتدي ياد كردهاند.
محبوبيت اهلبيت:
محبوبيت آنان در وهله نخست، مسبوق به خويشاوندي و پيوند نزديك آنها با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود چراكه اهلبيت: ذريه آن حضرت محسوب ميشدند و دوم اينكه رواياتي در فضائل ايشان از پيامبر(صلي الله عليه و آله) رسيده بود، آنان را نزد مردم محبوب ميكرد.[51] افزون بر محبوبيت، مظلوميت اهلبيت نيز سبب هواخواهي آنان ميشد. ظلمهايي كه در حق اهلبيت، اعمال شد علويان را مظهر مظلوميت كرد و وقتي مردم اين ستمها را در حق آنها ديدند، به ايشان متمايل شدند. اين مظلوميتها به بهترين شكل در اشعاري كه شعراي شيعه سرودهاند، آشكار است.[52] مظلوميت اهلبيت: با واقعه هولناك كربلا آغاز و با شهادت «زيدبنعلي» فرزند امام سجاد(عليه السلام) در سال 122 قمري و «يحييبنزيد» در 612 قمري ادامه يافت. اهلبيت: مظهر مظلوميت شدند. بنابراين يكي از دلايل آشكار نفوذ تشيع در جان مردم، صرفنظر از تقواي اهلبيت:، مظلوميت ايشان بود بهطوريكه حادثه شهادت «زيد» و فرزندش يحيي، خراسان را بهسوي بنيهاشم سوق داد.[53] عباسيان از اين فرصت استفاده كردند و با كمك خراسانيان، به خلافت امويان، خاتمه دادند.
سكونتِ قبايلِ عرب هواخواه اهلبيت:، پس از فتوحات در ايران
«يعقوبي» درباره مهاجرت و سكونت اعراب در شهرهاي ايران، مينويسد:
در تمامي شهرهاي خراسان، اقوام عرب از قبايل «ربيعه»، «مُضر» و نيز قبايل يمني، حضور دارند مگر «اشنه» (از شهرهاي آذربايجان) كه از مجاورت با عربها خودداري ميكردند. بيشتر مردم قم، عربهاي قبيله «مذحج» و بعد از آن، اشعريها هستند... در «فريدن» و منطقه «جرمقاسان» (گلپايگان) در اطراف اصفهان، مردمي از عجمان و نيز قومي از عرب از قبيله همدان زندگي ميكنند... اهالي «ري» مخلوطي از عرب و عجماند... «عبدالقيس»، در خراسان نيز حضور داشتند.[54]
«بلاذري» نقل ميكند: «در سپاه «قتيبةبنمسلم باهلي» (از فرماندهان و فاتحان عصر اموي در شرق قلمرو خلافت) چهار هزار از «عبدالقيس» شركت داشتند. بنابر گزارشي، اعضاي اين قبيله در برخي مناطق جنوبي ايران نيز، سكونت داشتند.[55] قابل ذكر است كه اين قبيله، گرايشهاي شيعي شديدي داشتند. اشعريان، از ديگر قبايل ساكن در ايران، با گرايشهاي شيعي بودند. تظاهر علني آنان به مذهب اماميه و ترويج آشكار آن، در فضايي كه شيعيان از جانب خلفاي عباسي، به شدت مراقبت ميشدند، حائز اهميت است. اشعريان با ايجاد حوزههاي درسي و علمي، توانستند فقه اهلبيت: را بهطور آشكار تبليغ و ترويج كنند. در «تاريخ قم» آمده است: «موسيبنعبداللّهبنسعد اشعري» به قم ابتدا كرد به اظهار مذهب شيعت تا ديگران از اهل قم به او اقتدا كردند و اظهار مذهب شيعت كردند».[56] اشعريان از شيعياني بودند كه به طور آشكار، خمس اموال خود را به ائمه: دادند و اموال منقول و غيرمنقول فراواني وقف ايشان كردند.[57] حمايت مالي اشعريان از اهلبيت:، نقش مهمي در حفظ و گسترش مكتب تشيع داشت. امتياز ديگر اشعريان، پناهدادن آنان به پناهندگاني بود كه از ستم بنيعباس به ايشان، پناه ميآوردند. اشعريان ميكوشيدند تا نيازهاي مادي سادات را برطرف كنند و آنان را تكريم كنند. اين سلوك پسنديده، باعث شد تا سادات و علويان به قم، اقبال كنند چنانكه در كتاب «منتقلة الطالبيين»، نام بيش از سي نفر از ايشان با فرزندانشان آمده است.[58] نزديك به چهارصد مزار از فرزندان و نوادگان ائمه در قم وجود دارد كه اقبال پناهندگان را، به اين شهر نشان ميدهد.[59]
قيامهاي شيعي
واقعه كربلا يكي از حلقههاي پيوند اهلبيت: و ايرانيان است. حادثه كربلا، در ايران، پژواك عاطفي شديدي ايجاد كرد و بر ايرانيان تأثير گذاشت. درواقع، همين زمينه، سبب شد تا داعيان عباسي يا علوي براي برانگيختن مردم به مبارزه با امويان از حادثه كربلا و مظلوميت امام حسين(عليه السلام)، و انتقام از قاتلانش (امويان) استفاده كنند. عباسيان، نخست، شعار اساسي خود را در برابر امويان، حادثه كربلا قرار دادند و اين رخداد را نماد جنايت بنياميه، قلمداد كردند.[60]
آرامگاه اهلبيت:
اعتقاد مسلمانان به رفع گرفتاريها و برآوردهشدن حوائج، از سوي اهلبيت:، آنان را از گذشتههاي دور تا به امروز، بهسوي مزار ائمه، كشانده است. اين امر، بهطور طبيعي، زمينههاي گسترش عقايد شيعي را در ايران، فراهم آورده است؛ براي مثال زيارت قبر امام رضا(عليه السلام) از حدود هزار سال پيش تاكنون مرسوم بوده است و غيرشيعيان هم بدان توجه داشتهاند. چنانكه «ابوحاتم محمدبنحبان بستي» (م 327 ق) از دانشمندان اهل سنت ميگويد كه من بارها، تجربه كردم كه با زيارت قبر آن حضرت گرفتاريهايم رفع ميشود. سپس وي از خدا ميخواهد تا او را بر محبت مصطفي و آلش بميراند.[61] وجود بارگاه حضرت معصومه(عليه السلام) و ديگر امام زادگان، از پايگاههاي تبليغ شيعه شد. طبق نقلي، امام رضا(عليه السلام) كساني را كه از قم به خراسان نزد او ميآمدند، به زيارت قبر خواهرش حضرت معصومه(عليه السلام) تشويق ميكرد.[62]
تشكيل دولتهاي شيعه در ايران، از سده سوم هجري به بعد بود؛ مانند علويان طبرستان، آل بويه (ديالمه) در قرن چهارم و پنجم، «سربداران»، «مرعشيان»، «آل كيا»، به ويژه ظهور صفويه در قرن دهم و يازدهم و نقش پادشاهان صفويه تحت رهنمودهاي علماي بزرگ در توسعه تشيع.
در باب علّت گرايش ايرانيان به تشيع، علامه شهيد استاد مطهري ميگويد:
حقيقت اين است كه علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يك چيز است، ايران، روحِ خود را با اسلام سازگار ديد و گمگشته خويش را در اسلام يافت. مردم ايران كه طبعا مردمي باهوش بودند، بهعلاوه سابقه فرهنگ و تمدن داشتند، بيش از هر ملت ديگر نسبت به اسلام شيفتگي نشان دادند و به آن خدمت كردند. ايرانيان روح اسلام و محتواي اسلام را نزد خاندان رسالت يافتند؛ چراكه فقط خاندان رسالت بودند كه پاسخگوي پرسشها و نيازهاي واقعي روح ايرانيان بودند. آن چيزي كه بيش از هر چيز ديگر روح تشنه ايراني را به سوي اسلام ميكشيد عدل و مساوات اسلامي بود. ايرانيان، قرنها از اين نظر محروميت كشيده بودند و انتظار رفع آن را داشتند. آنها ديدند كه آن عدالت، صفا و مساوات اسلامي كه روح تشنه آنها را سيراب ميكند، تنها در خاندان رسالت يافت ميشود.
پراكندگي جغرافيايي شيعه در جهان
امروزه، شيعيان، در سرتاسر جهان پراكندهاند و كمتر كشوري است كه دستكم چند خانواده شيعه در آن وجود نداشته باشد. در كشور عربستان سعودي كه امروزه پرچمدار مبارزه با تشيع است، چند ميليون شيعه وجود دارد. در مكه و مدينه، شيعيان بسياري زندگي ميكنند. در مدينه منوره بيش از 50 هزار شيعه، از جمله شيعه «نخاوله» ساكن هستند. در روستاهاي مدينه منوره نيز شمار فراواني از شيعيان، زندگي ميكنند، مانند شيعه «العوالي». افزون بر آن، قبائلي از عرب باديهنشين و شيعه در حجاز هستند كه شمارشان از شيعيان شهرنشين حجاز بيشتر است. قبائل «بنوجهم»، «بنوعلي» و بسياري از افراد قبيله «بنيعوف»، از آن جملهاند. در مكه مكرمه نيز تعدادي از شيعيان زندگي ميكنند.[63]
آمار جمعيت شيعيان جهان
از جمعيت كنوني شيعيان جهان، آمارهاي متفاوتي داريم و آمار دقيق آن مشخص نيست. بيترديد در آمارها دلايل سياسي و مذهبي دخالت دارد. چند نمونه از اين آمارها، به قرار زير است:
الف) براساس آمارهاي سازمان ملل و بعضي منابع ديگر، در سال 1999 ميلادي، جمعيت جهان از مرز 6 ميليارد نفر گذشت كه حدود بيست درصد از آن؛ يعني يك ميليارد و دويست ميليون نفر، مسلمان هستند.
توزيع جمعيت مسلمان در جهان و در نيمه 1998 ميلادي، از اين قرار است:
آفريقا 315 ميليون، آسيا 812 ميليون، اروپا 401000/31 تعداد كشورهايي كه مسلمانان در آنها زندگي ميكنند، 208 كشور است، حدود 85 درصد مسلمانان جهان، در خارج از دنياي عرب، زندگي ميكنند. بيشتر مسلمانان، در شرق آسيا، بهويژه در پاكستان، هندوستان، بنگلادش، مالزي و اندونزي زندگي ميكنند. اندونزي، پرجمعيتترين كشور اسلامي است.
طبق آمار منتشرشده از مسلمانان، حدود ده درصد؛ يعني حدود 120 ميليون نفر، شيعه هستند.
ب) مطابق آمار ديگري، شيعيان جهان، يازده درصد جمعيت مسلمانان و حدود 132ميليون نفر هستند.
ج) طبق پارهاي از منابع، شيعيان 23 درصد كل مسلمانان هستند كه در اين صورت، جمعيت آنان حدود 250 ميليون نفر ميشود.
د) دانشنامه «Wikipedia» آمار دقيق و جالبي از جمعيت شيعيان و مسلمانان در 67 كشور جهان، منتشر كرده است. منبع اصلي اين آمار كه بنابر آخرين اطلاعات، از 92 درصد جمعيت مسلمان جهان، در سال 2005 تهيه شد، اطلاعات كلي سازمان جاسوسي آمريكا (CIA) است. هرچند به نظر ميرسد تمام موارد آن دقيق نيست. در اين آمار، تنها به كشورهايي اشاره شده است كه دستكم يكدرصدِ جمعيت آنها، شيعه هستند و «Wikipedia» نيز تأكيد ميكند كه احتمالاً جمعيت شيعيان و مسلمانان بيش از اين ميزان است. بنابر اين آمار، بيش از يك ميليارد و 453 ميليون نفر مسلمان در كشورهاي مزبور، سكونت دارند كه بيش از 206 ميليون، شيعه هستند. پنج كشوري كه بيشترين جمعيت شيعه را دارند، به ترتيب؛ ايران، پاكستان، هند، عراق و تركيه هستند. همچنين شيعيان ايران، آذربايجان، بحرين و عراق به ترتيب، با 90، 80، 70 و 65 درصد، اكثريت قاطع جمعيت كشور خود هستند. اكنون در دو كشور ايران و عراق، قدرت در دست شيعيان است و در بحرين و لبنان نيز كه تاكنون، حق شيعيان از قدرت، احقاق نشده است، با تحولات دمكراتيك جاري، در آستانه تقويت در حكومت هستند.
ه) در دانشنامه wikipedia (از تحقيقاتِ سازمان اطلاعات امريكا) آمده است:
در چهار كشور دنيا، شيعيان اكثريت جمعيت را تشكيل مي دهند (ايران، آذربايجان، بحرين و عراق). ايران 90% آذربايجان 74% بحرين 70% عراق 63%. در شش كشور ديگر، شيعيان جمعيت قابل توجه و نفوذ زيادي دارند. يمن 45% لبنان 37% كويت 36% پاكستان 22% تركيه 20% افغانستان20% . در 6 كشور ديگر دنيا، شيعيان بيش از ده درصد جمعيت كل را تشكيل ميدهند. قرارگرفتن يك كشور اروپايي بهعنوان دوازدهمين كشور شيعه جهان قابل توجه است. يمن 18% امارات 14% آلباني 14% سوريـه 10% عربستان 10% عمان 10% قطر 10% . البته توجه داريد كه اين آمار رسمي در مورد شيعيان عربستان، عمان، قطر و امارات متحده بهشدت زير سؤال است و قطعا شيعيان اين كشورها بيش از اين آمار ميباشند ؛ اين هم بعضي كشورهاي ديگر:
يمن 6% هند 5% غنا 5% ازبكستان 5% مولداوي 5% سنگال 5% تاجيكستان 5%
60 ميليون شيعه در هند و 2/1 ميـليون نفر در غنا و 5/1 ميليون شيعه در ازبكستان قابل توجه است.
و) توزيع جمعيت شيعيان در بعضي كشورهاي آسيا كه داراي اكثريت يا درصد قابل توجهي از شيعيان ميباشد طبق آمارهاي مربوط به سال 1998 ميلادي، از اين قرار است: افغانستان، جمعيت 000/792/24 نفر كه مسلمانان اهل سنت 84 درصد و شيعيان 15 درصد و پيروان ساير اديان يك درصد، بيش از 98 درصد جمعيت شيعي افغانستان، شيعه دوازده امامي و كمتر از دو درصد، اسماعيلي هستند. آذربايجان، از كل جمعيت 000/650/7 نفري، مسلمانان شيعه 70 درصد، و اهل سنت 30 درصد هستند. بحرين، كل جمعيت 633000 نفر؛ مسلمانان شيعه، 3/61 درصد و اهل سنت، 5/20 درصد و بقيه پيرو ساير اديان هستند. طبق پارهاي آمارها، شيعيان بحرين، 70 درصد هستند كه اين عده جمعيت بومي بحرين را تشكيل ميدهند. ايران، يكي از قطبهاي بزرگ جهان تشيع است كه از جمعيت 70 ميليوني آن، 94 درصد، شيعه دوازده امامي و بقيه، پيروان مذاهب اهل سنت و اديان ديگر هستند. عراق، كل جمعيت: 000/722/21 نفر كه از اين تعداد، شيعيان 5/62 درصد و اهل سنت 5/34 درصد و بقيه، پيروان ساير اديان هستند. هند، كل جمعيت، حدود يك ميليارد نفر كه از اين تعداد، مسلمانان اهل سنت 9 درصد و شيعيان 3 درصد و بقيه، پيروان اديان ديگر هستند. كويت، از كل جمعيت 000/661/8 نفري، شيعيان، 30 درصد و اهل سنت 45 درصد و بقيه، پيروان ديگر اديان هستند. لبنان، از كل جمعيت 000/506/3 نفري، شيعيان 34 درصد و اهل سنت 3/21 درصد و مسيحيان 6/37 درصد هستند. پاكستان، از كل جمعيت 000/900/141 شيعيان 20 درصد و 75 درصد غير شيعه. سوريه، از كل جمعيت 000/335/15 نفري، مسلمانان اهل سنت 74 درصد و شيعيان 12 درصد هستند. يمن، از كل جمعيت 000/260/18 نفري، مسلمانان اهل سنت 60 درصد و شيعيان حدود 40 درصد هستند و كشورهاي ديگري مثل تركيه 8/19 درصد، امارات متحده عربي 16 درصد، تاجيكستان 5 درصد، شيعه دارند.
افزون بر اين مناطق سني، در ساير نقاط جهان نيز شيعيان هستند. سه كشور اروپايي، درصدي شيعه دارند؛ ششصد هزار علوي (تركيه) در آلمان زندگي ميكنند، حدود صدهزار نفر كه بيشترشان، مهاجرين شبهقاره هند (پاكستاني و هندي) هستند، در انگلستان مقيماند، فرانسه هم نزديك به صد هزار نفر شيعه ترك و ايراني دارد. در قسمت شرق آفريقا، مثل كنيا، تانزانيا و كشورهاي مشتركالمنافع، نزديك به سيصد هزار نفر از اسماعيليان هند و پاكستان ساكن هستند. در آفريقاي غربي (سنگال، ساحل عاج) جوامعي از شيعيان لبنان زندگي ميكنند كه در دوره استعماري فرانسه به آنجا آمدند. اين عده بالغ بر چند صدهزار نفر هستند. در قاره آمريكا، جوامعي از شيعيان لبناني و ايراني و... را مشاهده ميكنيم كه تعدادشان در نيمكرهغربي از يكميليون نفر، بيشتر است.
ز) به گزارش «شيعه نيوز»،[64] تعداد شيعيان جهان به 400 ميليون نفر، افزايش يافته است؛ يعني شيعيان در حدود يك چهارم مسلمانان جهان هستند. بر اساس اين گزارش بينالمللي كه هر ده سال يك بار منتشر ميشود، تعداد شيعيان جهان، بدين شرح است:
ايران : 75 ميليون نفر، هند: حدود 74 ميليون نفر، پاكستان: بيشتر از 46 ميليون نفر، تركيه: 33 ميليون نفر.
عراق: 26 ميليون نفر، يمن: 12 ميليون نفر، افغانستان: 10 ميليون نفر. آذربايجان: 10 ميليون نفر، سعودي: 5 ميليون نفر، مصر: 3 ميليون نفر.
شمال آفريقا: 2 ميليون نفر.
غرب آفريقا : 2 ميليون نفر.
در اين گزارش اذعان شده كه شيعيان جهان در بيش از 198 كشور زندگي ميكنند. شايان ذكر است كه بيش از 100 پژوهشگر اين مركز، بر اين پژوهش نظارت داشتهاند. آمار و ارقام نشان ميدهد كه جمعيت شيعه، نهتنها داخل ايران، بلكه در مقايسه با جمعيت شيعيان كشورهاي ديگر نيز، در صدر فهرست است.
نتيجه
ـ با توجه به مطالبي كه آورديم شيعه خاستگاه ايراني ندارد. خاستگاه آن، همان خاستگاه ظهور اسلام؛ حجاز، است.
ـ نخستين شيعيان، جز سلمان فارسي، همگي عرب بودند و قوم عرب، بيش از هر ملتي در گسترش تشيع، نقش داشته است. سكونت اشعريان عربتبار در شهر قم و ارتباط آنان با ائمه شيعه، در مدينه و عراق، نمونهاي از نقش عرب در گسترش تشيع ايران است.
ـ در گسترش تشيع ايران، اسباب، علل و عوامل متعددي نقش داشتهاند كه مهاجرت سادات و امامزادگان به ايران از علل عمده گسترش تشيع در اين سرزمين است.
وجود امنيت در مناطق ايران از عمدهترين دلايل مهاجرت سادات به ايران است. غالب مناطق ايران دور از دسترس حكومتهايي بود كه مركز آنها در شام يا عراق بود.
ـ هجرت امام رضا(عليه السلام) به ايران از نقاط عطفِ گسترش تشيع در ايران است.
پيش از دولت صفويه (حك: 907 ـ 1135 ق) كه دولت فراگير شيعه در ايران شكل گرفت، در جايجاي ايران همانند ديگر سرزمينهاي اسلامي، حكومتهاي محلي شيعه تشكيل شد كه خود در گسترش تشيع در اين سرزمين، نقش داشتند. دولت علويان طبرستان، دولت آلبويه، سربداران، مرعشيان از آن جملهاند. حتي بعضي از ايلخانان مغول مانند «سلطان محمد اولجايتو»، شيعه را مذهب رسمي دولت خود اعلام كرد.
شيعهشدن ايرانيان با توجه به زمينهها، بهتدريج و در طول چند قرن صورت گرفت و در قرون اخير، اكثريت جمعيت ايران شيعه هستند. از زمان دولت صفويه (حك 907 ـ 1135 ق) تا كنون، ايران، تنها كشوري است كه مذهب رسمي آن تشيع است.
منابع
- اصل الشيعه و اصولها، كاشف الغطاء، تحقيق علاء آلجعفر، قم، مؤسسه امام علي(عليه السلام)، 1415ه .ق.
- اطلس شيعه، رسول جعفريان، سازمان جغرافياي نيروهاي مسلح، 1387ش.
- پيدايش و گسترش تشيع، فياض عبدالله، ترجمه جواد خاتمي، سبزوار، ابنيمين، 1382ش.
- تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن دهم، رسول جعفريان، قم، انصاريان، 1375ش.
- تاريخ تشيع، خواجويان، مشهد، انتشارات جهاد دانشگاهي.
- تحليلي بر چگونگي شكلگيري شيعه در صدر اسلام، با رويكردي جامعه شناختي، قم، بوستان كتاب، 1390ش.
- تشيع در مسير تاريخ، سيد محمدحسين محمدجعفري، ترجمه سيد محمدتقي آيت اللهي، چاپ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368ش.
- تشيع از چه زماني پديد آمده است ؟ جعفر سبحاني، در سايت:
www. shafaghna.com/persian/componet/k2/item/15840. html.
- تشيع در تاريخ، سيد احمد رضا خضري، چاپ اول، قم، دفتر نشر معارف، 1391ش.
- جغرافياي تاريخي و انساني شيعه در جهان اسلام، رسول جعفريان.
- حقيقة التشيع، احمد راسمالنفيس، بيروت، دار محجةالبيضاء، 1429ه .ق.
- خاستگاه تشيع و پيدايش فرقههاي شيعي در عصر امامان، علي آقا نوري، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1385ش.
- درآمدي بر شيعهشناسي، علي رباني گلپايگاني.
- دوره شكلگيري تشيع دوازده امامي، ترجمه: مهدي ابوطالبي، محمد رضا امين و حسن شكر اللهي، شيعهشناسي، 1386ش.
- سايت شيعه نيوز.
- سايت نورالاسلام.
- الرسول و الشيعه، حسن سعيد، تهران، كتابخانه مسجد چهل ستون، 1398ه .ق.
- سيماي عقايد شيعه، جعفر سبحاني.
- شيعه پاسخ ميدهد؛ سيد رضا حسيني، آيتاللَّه جعفر سبحاني.
- شيعه در اسلام، علامه سيد محمد حسين طباطبايي.
- شيعه در ايران، محمد حسين مظفر.
- شيعه در تاريخ ايران، سيد رضا نيازمند، حكايت قلم نوين، 1383ش.
- شيعه در حجاز، محمدحسين مظفر، نشر مشعر.
- الشيعه في المملكهالسعوديه.
- الشيعه فيالتاريخ، الزين عاملي، محمد حسين، بيروت، دارالآثار، الطبعة الثانية، 1399ه .ق.
- الشيعه فيالميزان، محمد جواد مغنيه، چاپ چهارم، بيروت، دار التعارف، للمطبوعات، 1399ه .ق.
- الشيعه و التشيع، محمد جواد مغنيه.
- شيعه و سابقه تاريخي آن، محمد حسين مظفر و سيد محمدباقر حجتي، نشر مشعر.
- شيعهشناسي و پاسخ به شبهات، علياصغر رضواني.
- شيعيان عرب مسلمانان فراموش شده، فولر گراهام. اي، رند، رحيم، فرانكه، ترجمه: خديجه تبريزي، قم، مؤسسه شيعهشناسي، 1382ش.
- في رحاب اهلالبيت: حقيقةالتشيع، علي بياتي، چاپ سوم، بيروت، المجمع العالمي لاهل البيت، 1427ه .ق.
- كتابشناسي تشيع، مصطفي صادقي.
- مجله شيعهشناسي.
- مذاهب اسلامي و تشيع در مسير تاريخ، گلپينارلي، عبدالباقي، چاپ دوم، قم، انصاريان، 1411ه .ق.
- نشأه و الشيعه، سيد محمد باقر صدر، تحقيق عبدالجبار شراره، مركز الغدير، للدراسات، الاسلاميه، 1417ه .ق.
- نقد و بررسي نظريه تطور تاريخي تشيع، قم، مجمع عالي حكمت اسلامي، مؤسسه بوستان كتاب، 1388ش.
[1]. قاموس اللغه؛ صحاح اللغه؛ تاج العروس؛ لسان العرب ماده «شيع».
[2]. قابل يادآوري است كه حضرت ابراهيم7 از پيامبران اولواالعزم و صاحب شريعت بود و پيرو شريعت نوح نبود، ولي از آن جا كه روش او در توحيد هم آهنگ با روش نوح بود، شيعه نوح (هم آهنگ با نوح) ناميده شده است.
[3]. لسان العرب، همان.
[4]. براي آگاهي جامع از جريان غدير و روايات آن، كه بسياري از بزرگان صحابه و تابعين آن را نقل كردهاند و حديث متواتري است به كتاب «الغدير» علامه اميني مراجعه شود.
[5]. ملل و نحل شهرستاني، ج1، ص 47.
[6]. ر.ك: شيعهشناسي و پاسخ به شبهات، ج1، ص37.
[7]. همان.
[8]. همان، ص39.
[9]. الدرالمنثور، ج16، ص379.
[10]. شيعه و پاسخ به چند پرسش، رضا استادي، ص 20 به نقل از اعيان الشيعه، ج1، ص 23.
[11]. به اعتقاد شيعه اماميه، بذر اوليه تشيع را خداوند در قرآن كريم نشانده و پيامبر اكرم9 در طول دوران رسالتش آن را آبياري كرده است. بنابراين شجره طيبه تشيع در زمان حضور نبي گرامي اسلام به ثمر نشسته و به همين جهت عدهاي در زمان آن حضرت مانند؛ سلمان فارسي، ابوذر، مقداد به شيعه معروف بودهاند.
[12]. بنا به اعتقاد برخي از مورخان و ديگر دانشمندان اهل سنّت، در جريان سقيفه، عدّهاي ـ به تبع نص ـ به دنبال امام علي7 رفتند و به اين ترتيب، تشيع پديد آمد. ابن خلدون، حسن ابراهيم حسن، احمد امين مصري و محمّد عبداللَّه عنّان از جمله قائلين به اين ديدگاه هستند. از مستشرقين نيز، گلديزيهر (جولد تسهير) چنين نظري دارد. ر.ك: شيعهشناسي و پاسخ به شبهات، ج1، ص40.
[13]. از ميان اهل سنت، ابن حزم اندلسي و دكتر علي سامي النشار و از بين شرقشناسان، فلهاوزن، اعتقاد دارند كه هنگام حمله مردم به خانه عثمان و كشتن او شيعه آشكار شد.
[14]. كامل مصطفي شبيبي به چنين نظري معتقد است.
[15]. از ميان شرقشناسان، دوزي، فان فلوتن، براون و از ميان اهل سنت، احمد امين مصري و احمد عطيه اللَّه چنين نظريهاي دارند.
[16]. علي سامي النشار، رشيد رضا، شيخ محمّد ابوزهره و ابوالحسن ملطي، معتقدند كه شيعه پيروان عبداللَّهبنسبأ هستند كه در عصر عثمان، مسلمان شد و در شوراندن مردم عليه اين خليفه نقش داشت و به ابراز عقائد غلوآميز درباره امام علي7 ميپرداخت.
[17]. اصل الشعيه و اصولها، ص20.
[18]. السقيفة، شيخ محمد رضا المظفر، صص28 ـ 60.
[19]. شيعه در تاريخ، محمد حسين زين عاملي، ص34.
[20]. الشيعة في الميزان، محمد جواد مغنيه، ص24.
[21]. روح التشيع، عبدالله نعمه، ص30.
[22]. مذاهب اسلامي و تشيع در مسير تاريخ، صص26 ـ 31.
[23]. خطط الشام، ج6، ص245.
[24]. همان.
[25]. شيعه و سابقه تاريخي آن، ص22.
[26]. چرا شيعه شديم (راز شيعه شدن چهارده شخصيت)، علامه محمدحسن قبيسي جبل عاملي، ترجمه محمد محمدي اشتهاردي، ص188.
[27]. كتاب الزينة في الكلمات الاسلامية و العربية، ابوحاتم رازي، ص259.
[28]. براي شناخت مبسوط تر از تاريخ شيعه، به كتابهاي: «اصل الشيعه و اصولها»؛ «المراجعات» و «اعيان الشيعه» رجوع شود.
[29]. اصل الشيعه و اصولها، ص184.
[30]. تاريخ الشيعه، صص14 ـ 18.
[31]. شيعه در تاريخ، محمد حسين زين عاملي، ص45.
[32]. روح التشيع، عبد الله نعمه، ص30.
[33]. فرق الشيعه، نوبختي ص17؛ المقالات والقرق، اشعري قمي ص15؛ ر.ك: خاستگاه تشيع، ص119.
[34]. سير در تاريخ تشيع، داود الهامي، بيتا، صص13ـ 15؛ شيعه در اسلام، سيد محمدحسين طباطبايي، ص29؛ تاريخ الشيعه، مظفر، صص18و 19.
[35]. به عنوان نمونه نك: اصل الشيعه و اصولها، آل كاشف الغطاء، ص183؛ اعيان الشيعه، محسن امين عاملي، صص19 ـ 20؛ الصله بين تصوف و تشيع، كامل شيبي، صص54 ـ 65؛ تاريخ الشيعه، مظفر، ص18؛ هوية التشيع، وائلي، احمد، ص27.
[36]. برخي از كوتهبينان و غرضورزان وانمود ميكنند كه تشيع به چهار دليل يك پديده ايراني است:
يكـ ايرانيان به خاطر سابقه و عادت به حكومت موروثي، امامت موروثي را پذيرفتهاند.
دوـ آنها سلطنت را از قديم، حق آسماني و موهبت الهي مي دانستند و چنين عقيدهاي با مذهب تشيع هماهنگ و همسو است.
سهـ ازدواج امام حسين7 با شهربانو دختر يزدگرد سوم، آخرين شاه ساساني باعث تشيع ايرانيان گرديده است.
چهارـ واكنش روح ايراني در برابر سلطه اعراب، تشيع بود كه زير پوشش آن برنامه زرتشتيگري را ادامه دهند بنابراين تشيع ساخته افكار ايرانيان است. در جواب اين نظريه، «آدم متز» ميگويد: شيعيگري برخلاف پندار بعضي عكسالعمل روح ايراني در برابر اسلام نيست.
1. بنگريد: تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، ج1، ص37 به بعد؛ تاريخ سياسي اسلام از آغاز تا سال چهلم هجري، رسول جعفريان، صص433 و 434.
[38]. براي نمونه بنگريد: نهج البلاغه، خطبه 180؛ الغارات، ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفي كوفي، ج1، ص204.
[39]. نهجالبلاغه، خطبه، 109.
[40]. همان، خطبه، 239.
.[41] الغارات، ج1، ص196.
[42]. تفسير عياشي، ج1، ص86؛ وسائل الشيعه، ج18، ص9.
[43]. فروع كافي، ج4، ص466.
[44]. انساب الاشراف، احمد بن يحيي بن جابر بلاذري، ج5، ص257.
[45]. مروج الذهب، ابو الحسن علي بن حسين مسعودي، ج3، ص254.
[46]. تاريخ رويان، ص64 .
[47]. درباره صحابه و ياران امامان در فصلهاي بعدي مطالبي آورده شده است.
[48]. محمد تقي مجلسي، بحار الانوار، ج28، ص88.
[49]. الشيعه في الميزان، صص26 ـ 28.
[50]. العبر، ابن خلدون، ج3، ص265.
[51]. تاريخ تشيع در ايران، جعفريان رسول، ج1، ص84.
[52]. درباره نقش شعرا در آشناساختن مردم با اهل بيت: در همين نوشتار مطالبي، آمده است.
[53]. درباره علل نفوذ تشيع در ايران ر.ك: جعفريان رسول، تاريخ تشيع در ايران، ج1، ص85.
[54]. البلدان، احمد بن ابي يعقوب يعقوبي، ص88.
[55]. فتوح البلدان، احمد بن يحيي بن جابر بلاذري، ص143.
[56]. تاريخ قم، ص287.
[57]. ر.ك: تاريخ قم، ص211؛ بحار الانوار، محمد تقي مجلسي، ج57، ص220.
[58]. منتقلة الطالبيين، ابن طباطبا، صص333 و 339.
[59]. بنگريد: دائرة المعارف تشيع، ج2، ص199. درباره روابط اشعريان با امامان معصوم:، ر.ك: تاريخ تشيع، ج2، صص172 ـ 176.
[60]. اين مطلب در سخنان نخستين خلفاي عباسي و نيز داعيان آنان در طول مبارزه بر ضد بني اميه انعكاس يافته است.
[61]. كتاب الثقات، ابن حبان ابوحاتم محمد، ج8، ص457.
[62]. بحار الانوار، ج99، ص266.
[63]. شيعه در حجاز، ص17.
[64]. مركز تحقيقاتي «ليوفرم» لندن كه در حوزه اديان و مذاهب و اعتقادات ديني فعاليت ميكند و در حدود 222 دفتر در جهان دارد.