چرا اجتهاد برای قتل بیگناهان ،عذر و برای لعن ستمکاران جرم است؟
نویسنده در صفحه 17به دعای «دو بت قریش» و دعاهایی اشاره می‌کند که آکنده از لعن بر شیخین است و آنها را به بت و طاغوت تشبیه کرده‌اند که نتیجه‌اش تکفیر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. پاسخ اولاً: آن دعا در جامعه شیعه مر
نويسنده در صفحه 17به دعاي «دو بت قريش» و دعاهايي اشاره ميكند كه آكنده از لعن بر شيخين است و آنها را به بت و طاغوت تشبيه كردهاند كه نتيجهاش تكفير اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) است.
پاسخ
اولاً: آن دعا در جامعه شيعه مرسوم نيست و در كتابهاي رايج شيعه، مثل مفاتيحالجنان، ذكر نشده است و بيشتر شيعيان، نه آن را ميشناسند و نه ميخوانند.
ثانياً: ترديدي نيست كه از نظر اهل بيت: كساني كه مانع خلافت اميرالمؤمنين(عليه السلام) شدند، ستمكارند؛ زيرا از اعتقادات ضروري شيعه اين است كه خلافت، حق منصوص حضرت امير(عليه السلام) بوده كه غصب شده است و اين اعتقاد به اهلبيت: مسئلهاي نيست كه مخالف يا موافق در آن ترديد داشته باشد و قرآن نيز، ظالمان را لعن كرده و فرموده است: {ألا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ} (هود: 18).
براساس اين برهان، لَعن و اظهار بيزاري از غاصبان خلافت، بهويژه سردمداران آنها جايز است و حساسيت مخالفان روي برخي صحابه ـ كه به نظر شيعه ظالم هستند ـ سبب نميشود شيعيان از عقايد خويش دست بردارند. هرچند در عمل بايد از تحريك احساسات و ايجاد تفرقه دوري كرد.
وقتي اجتهاد در نظر اهل سنت، چنان گسترده است كه تمامي جنايات امثال معاويه و ديگر صحابه ناديده گرفته ميشود، چرا اجتهاد اهل بيت: و پيروانشان ناديده گرفته نشود؟ حتي به نظر برخي، كشتار مالك بن نويره و هتك حرمت همسرش به دست خالد بن وليد با عنوان اجتهاد ابوبكر، ناديده گرفته شد.
البته هر زماني كه اظهار بيزاري، سبب بروز درگيري و تفرقه ميان مسلمانان شود، چنين اظهاري حرام خواهد بود؛ خواه از جانب شيعه باشد يا اهل سنت بهويژه در اين دوران كه مستكبران جهان، قصد نابودي اسلام و مسلمانان را دارند. متأسفانه امروز شاهد تهاجم برخي گستاخان به ويژه وهابيوني هستيم كه با تكفير و كشتار شيعيان و مخالفان خود ـ هرچند از اهل سنت ـ آتش كينه و اختلاف را شعلهور ميكنند.
اهلبيت: پيروان خود را همواره به آرامش و مدارا با ديگر مسلمانان دعوت ميكردند. بسياري از احكام ديني، مانند تقيه براي هماهنگي با اهل سنت و پرهيز از ايجاد كدورت و نزاع صادر شده است.
نسبت دادن «تكفير اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله)» به شيعه تهمتي بيش نيست. بله، بسياري از صحابه از اعتقاد به امامت اميرالمؤمنين(عليه السلام) منحرف شدهاند و اين به معناي گمراه شدن از ولايت است نه بازگشت از اسلام. بسياري از روي ناآگاهي اين اشتباه را مرتكب شدند و عدهاي نيز به اشتباه خود پي بردند و از اين راه برگشتند. هر كس از روي عمد و آگاهي، خلافت اميرالمؤمنين را كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در مواضع مختلف بهويژه در «غديرخم» اعلام كرد، ناديده گرفته باشد، منحرف و مستحق عقوبت خداوند متعال است. خداوند ميفرمايد:
{مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضـي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً} (احزاب: 23)
در ميان مؤمنان، مرداني هستند كه بر سرعهدي كه با خدا بستند، صادقانه ايستادهاند؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند [و در راه او شربت شهادت نوشيدند] و بعضي ديگر در انتظارند و هيچگونه تغييري در پيمان خود ندادند.
در اين آيات خداوند كساني را مؤمن واقعي ميداند كه در راه دين استقامت داشته باشند. بنابراين، كساني كه بر عهد ولايت با علم به آن استقامت نكردند مؤمن واقعي نيستند.
آري، مخالفان شيعه، تمام ارادت و اعتقاد خود را بر محور كساني متمركز كردهاند كه به نظر شيعه بيشترين ستم را به رهبران شيعه، يعني حضرت علي(عليه السلام) و همسرش فاطمه زهرا٣ كردهاند. مخالفان شيعه، از دشمنان سرسخت اهلبيت، همچون مروان و معاويه و جنايتهايشان دفاع ميكنند و امثال اينها را تحت عنوان «عدالة الصحابة» محترم ميشمارند. اين كارها شيعه را تحريك ميكند تا از مخالفان اهلبيت به شدت بيزار شوند. مخالفان از حساسيت و دفاع همهجانبه از دشمنان اهل بيت: دست نميكشند، درحاليكه انتظار دارند شيعيان از اظهار بيزاري از آنها صرفنظر نمايند.