شدّ الرحال
حمیدالله رفیعی زابلی کلمه شدّ، در لغت به معنای صلابت و سخت شدن است.[1] واژه رحال، جمع رحل و چیزی است که برای سوار شدن پشت شتر می‌گذار‏ند.[2] شدّالرحال، در اصطلاح کنایه از سفر است؛ زیرا گذاردن چیزی بر پشت شتر برای سوار شدن، لازمه‌
حميدالله رفيعي زابلي
كلمه شدّ، در لغت به معناي صلابت و سخت شدن است.[1]
واژه رحال، جمع رحل و چيزي است كه براي سوار شدن پشت
شتر ميگذارند.[2] شدّالرحال، در اصطلاح كنايه از سفر است؛ زيرا
گذاردن چيزي بر پشت شتر براي سوار شدن، لازمهاش سفر است.[3]
اين كلمه از حديث معروف «لا تُشدّ الرحال» اهل سنت گرفته
شده و مهمترين دستاويز وهابيت در حرمت سفر براي زيارت قبور است.
واژه رحال، جمع رحل و چيزي است كه براي سوار شدن پشت
شتر ميگذارند.[2] شدّالرحال، در اصطلاح كنايه از سفر است؛ زيرا
گذاردن چيزي بر پشت شتر براي سوار شدن، لازمهاش سفر است.[3]
اين كلمه از حديث معروف «لا تُشدّ الرحال» اهل سنت گرفته
شده و مهمترين دستاويز وهابيت در حرمت سفر براي زيارت قبور است.
اهميت موضوع
شدالرحال از موضوعهاي مهم و بحثبرانگيز زمان حاضر است؛ زيرا وهابيت با طرح حرمت سفر براي زيارت قبور و شرك دانستن آن، مسلمانانِ معتقد به جواز سفر براي زيارت را به بدعت و شرك متهم كرده است. بنابراين لازم است بيان شود كه آيا اين حديث و حديثها و شواهد ديگر آنان، بر مدعاي وهابيت دلالت دارد يا خير؟ در واقع اين اعتقاد آنان، منشأ و سبب ديگري خارج از آموزههاي دين مبين اسلام دارد و با بررسي شبهه وهابيت، مبني بر حرمت سفر براي زيارت قبور و شرك دانستن آن و شناخت منشأ شبهه، انحرافي بودن اين تفكر وهابيت آشكار ميشود و نتيجه بحث، بياساس بودن اين ادعاي وهابيت و بيپايه بودن تكفير مسلمانان است.
تبيين موضوع
اماميه، بر مشروعيت و استحباب سفر به سوي زيارت انبيا و اوليا همعقيدهاند و بر استحباب آن در زمانهايي معين تأكيد ويژهاي شده است. اين مطلب در احاديث متواتر و صحيح اهل بيت: نقل شده و پيشوايان معصوم، عملاً طي طريق نموده و قبور پدران و اجدادشان را از نزديك زيارت ميكردند؛ اهل سنت در جواز و حرمت سفر براي زيارت قبور انبيا و اوليا، به دو دسته تقسيم ميشوند. اكثر علما و فقهاي اهل سنت، بر جواز قائل هستند؛ اما برخي ظاهرگرايان مانند ابن تيميه،[4] با استناد به حديث لا تشدالرحال و برخي دلايل ديگر، آن را حرام ميدانند. از حنفيها نيز فقط ابومحمد جويني قائل به حرمت است[5] و امروزه سران و پيروان فرقه وهابيت، به پيروي از ابن تيميه سفر براي قبور را شرك و بدعت ميدانند.[6]
ادله وهابيت بر عدم جواز شد الرحال
دليل اول: حديث لا تشد الرحال
مهمترين دليل آنان، حديث «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ» است. آنان معتقدند كه حكم حرمت و بدعت بودن سفر براي زيارت قبور، از اين حديث استفاده ميشود. اين حديث در صحيح بخاري و صحيح مسلم و متون حديثي اهل سنت، اينگونه نقل شده است:
از ابوهريره نقل شده كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود ـ يا از پيامبر به او رسيده است: بار سفر بسته نميشود، مگر به سوي سه مسجد: مسجد من (مسجدالنبي)، مسجدالحرام و مسجدالاقصي.[7] و[8]
ابن تيميه كه همه عقايد وهابيت از او سرچشمه گرفته است، سفر به جايي غير آنچه در اين حديث ذكر شده، ممنوع دانسته است و ميگويد: «اگر كسي چنين كاري انجام دهد، مخالف با صريح نهي بوده و مخالفت با نهي، معصيت است و منجر به كفر يا غير آن ميشود كه بستگي به منهي عنه دارد؛ بنابراين هيچ كسي نبايد براي زيارت قبر انبيا و مشايخ و غير آنها سفر كند».[9]
محمد بن عبدالوهاب معتقد است كه به دليل حديث شدالرحال،
هيچ مسجدي غير از مساجد سهگانه، با نذر متعين نميشود؛[10] بنابراين سفر به سوي جايي جز مساجد سهگانه كه شامل قبور هم ميشود،
جايز نيست.
هيچ مسجدي غير از مساجد سهگانه، با نذر متعين نميشود؛[10] بنابراين سفر به سوي جايي جز مساجد سهگانه كه شامل قبور هم ميشود،
جايز نيست.
بن باز، مفتي اعظم وهابيت، شدالرحال به سوي قبور را مطلقاً جايز نميداند و اين حكم را به همين حديث مستند ميكند و ميگويد: «مقصود حديث اين است كه سفر به سوي هيچ مكاني در زمين، به جز همين سه مسجد براي عبادت در آنها، جايز نيست؛ ازاينرو حتي به سوي قبر نبي(صلي الله عليه و آله) نبايد قصد سفر شود».[11]
وهابيها از عدم جواز هم پيشتر رفتهاند و شدالرحال به سوي
قبر نبي(صلي الله عليه و آله) و قبور مشاهد ديگر را با استناد به اين حديث، بزرگترين اسباب شرك ميدانند و زائران قبور پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ساير مشاهد را
عبادت كنندگان قبور تلقي ميكنند و كساني كه به سوي مزار انبيا و صالحان و مشاهد آنان سفر ميكنند و اموال خود را در اين راه به مصرف ميرسانند و قصدي جز زيارت قبور و تبرك به آنها ندارند، غرق در شرك ميدانند.[12]
قبر نبي(صلي الله عليه و آله) و قبور مشاهد ديگر را با استناد به اين حديث، بزرگترين اسباب شرك ميدانند و زائران قبور پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ساير مشاهد را
عبادت كنندگان قبور تلقي ميكنند و كساني كه به سوي مزار انبيا و صالحان و مشاهد آنان سفر ميكنند و اموال خود را در اين راه به مصرف ميرسانند و قصدي جز زيارت قبور و تبرك به آنها ندارند، غرق در شرك ميدانند.[12]
پاسخ
علماي معروف مذاهب چهارگانه اهل سنت، در شرحهاي صحيح بخاري و مسلم و كتابهاي ديگر، به اين حديث پرداخته و همه بيان كردهاند كه اين حديث فقط بر فضيلت مساجد سهگانه دلالت دارد و نكته ديگري از آن به دست نميآيد.
1. «نووي» در شرح صحيح مسلم گفته است:
اين حديث، فضيلت مساجد سهگانه را بيان ميكند و معناي آن نزد همه علما اين است كه شد الرحال به سوي غير اين مساجد، فضيلتي ندارد. برخي نيز ميگويند كه شد الرحال به سوي غير اين مساجد، حرام است كه سخني غلط و باطل ميباشد.[13]
2. «عسقلاني» از علماي شافعي شارح صحيح بخاري ميگويد:
اين حديث بيانگر فضيلت اين سه مسجد است و برتري آنها را بر مساجد ديگر نشان ميدهد، هرچند برخي مانند «ابومحمد جويني»، با استناد به ظاهر اين حديث، حرمت سفر به سوي غير مساجد سهگانه و قبور انبيا را نتيجه گرفتهاند؛ ولي از نظر شافعيه، سفر به سوي مساجد ديگر و نيز قبور انبيا حرام نيست . شافعيه از اين حديث، پاسخهايي دادهاند كه عبارتاند از:
الف) سفر به سوي اين سه مسجد، فضيلتي تام دارد كه مساجد ديگر از آن برخوردار نيستند؛ ازاينرو سفر به سوي آنها جايز است. همچنين روايتهايي كه با لفظ «لا ينبغي للمطي أن تعمل»[14] در
مورد سفر به سوي غير مساجد سهگانه نقل شدهاند كه ظاهرش غير تحريم است.
مورد سفر به سوي غير مساجد سهگانه نقل شدهاند كه ظاهرش غير تحريم است.
ب) در اين روايتها، نهي، مخصوص كسي است كه سفر به سوي مكاني جز اين سه مسجد را براي نماز گزاردن نذر كند و وفاي به
اين نذر واجب نيست، بلكه فقط وفا به نذر اين سه مسجد
واجب است.
اين نذر واجب نيست، بلكه فقط وفا به نذر اين سه مسجد
واجب است.
ج) اين حديث، فقط حكم مساجد را بيان ميكند؛ اما سفر براي غير مساجد، مانند زيارت قبر صالحي يا طلب علم را شامل نميشود.[15]
بنابر عقيده اين عالم شافعيمذهب، اگر حديث «لا تشدّ الرحال» به طور مطلق بر حرمت سفر به سوي غير اين مساجد حمل شود، همه سفرها مانند سفر تجاري، صله رحم و مسافرت براي طلب علم، حرام ميشود؛ بنابراين معناي درست حديث اين است كه بار سفر براي عبادت و نماز به سوي اين مساجد سهگانه بسته شود و براي مساجد ديگر، اين كار فضيلتي ندارد. پس اين سخن باطل است كه گفتهاند سفر براي زيارت قبر شريف (قبر نبي) و قبور صالحان حرام است.[16]
3. بنا به گفته «ملاعلي قاري حنفي»، دلالت اين حديث، بيش از
اين نيست كه سفر به غير مساجد سهگانه فضيلت ندارد؛ زيرا غير از
اين سه مسجد، مساجد ديگر از حيث رتبه و فضيلت با هم برابرند و سفر به سوي آنها براي نمازگزاردن، كاري عبث خواهد بود. استدلال برخي از اين حديث بر منع زيارت مشاهد و قبور علما و صالحان،
با رواياتي مانند «كنت نهيتكم عن زيارة القبور ألا فزوروها» منافات دارد كه
در آن به زيارت قبور امر شده است و علت اينكه اين حديث از سفر
به غير مساجد سهگانه نهي كرده، تماثل و تساوي آنهاست. در همه شهرها مساجدي وجود دارد و نياز نيست به مسجد شهرهاي ديگر
سفر شود.
اين نيست كه سفر به غير مساجد سهگانه فضيلت ندارد؛ زيرا غير از
اين سه مسجد، مساجد ديگر از حيث رتبه و فضيلت با هم برابرند و سفر به سوي آنها براي نمازگزاردن، كاري عبث خواهد بود. استدلال برخي از اين حديث بر منع زيارت مشاهد و قبور علما و صالحان،
با رواياتي مانند «كنت نهيتكم عن زيارة القبور ألا فزوروها» منافات دارد كه
در آن به زيارت قبور امر شده است و علت اينكه اين حديث از سفر
به غير مساجد سهگانه نهي كرده، تماثل و تساوي آنهاست. در همه شهرها مساجدي وجود دارد و نياز نيست به مسجد شهرهاي ديگر
سفر شود.
اما مشاهد و قبور با هم مساوي نيستند، بركت زيارت هر كدام نزد خداوند، به اندازه درجه آنهاست؛ ازاينرو كسي نميتواند از سفر به زيارت قبور انبيا، مانند ابراهيم و موسي و يحيي: جلوگيري كند و
منع كردن آن، نهايت محالگويي است. زيارت انبيا و اوليا، از اغراض سفر به شمار ميآيد؛ چنانكه زيارت علما در زمان زندگي آنان از
مقاصد ميباشد.[17]
منع كردن آن، نهايت محالگويي است. زيارت انبيا و اوليا، از اغراض سفر به شمار ميآيد؛ چنانكه زيارت علما در زمان زندگي آنان از
مقاصد ميباشد.[17]
4. «ابن عابدين محمد امين بن عمر دمشقي»، عالم و فقيه حنفي نيز مدلول اين حديث را فضيلت مساجد سهگانه ميداند و نتيجه ميگيرد كه سفر براي علمآموزي و صلهرحم و زيارت مشاهد مانند قبر نبي، مزار خليل(عليه السلام) و ساير ائمه، هيچ مانعي ندارد.[18]
5. «جصاص» از مفسران اهل سنت به جانش قسم ميخورد و ميگويد: «حديث لا تشدّ الرحال»، بيش از تخصيص و فضيلت اين سه مسجد، بر چيز ديگري دلالت ندارد.[19]
6. «زرقاني»، فقيه مالكي ميگويد: «با توجه به اينكه در اين حديث، استثنا مفرغ است، سفر براي موضع نماز، به غير از مساجد سهگانه انجام نميشود؛ بنابراين حديث بر اين دلالت ندارد كه غير از سفر به اين مساجد، هيچ سفري انجام نشود». او از «ابن عبدالبر» نقل ميكند كه سفر به جاهايي كه با ديدنشان تبرك حاصل ميشود، سفرهاي مباح يا مسافرت براي ديدن برادر در راه خدا، در اين نهي نيست.[20]
7. «ابن قدامه حنبلي» در شرح اين حديث ميگويد:
سفر به غير مساجد سهگانه و براي زيارت قبور و مشاهد، هيچ مانعي ندارد و نماز در اينگونه سفرها، قصر ميشود كه علت آن، سفر پياده و سواره پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) به مسجد قباست. آن حضرت هميشه قبور
را زيارت ميكردند و ميفرمودند: «قبرها را زيارت كنيد تا آخرت
را به ياد آوريد». حديث «لا تشدّ الرحال» بر تفضيل مساجد سهگانه دلالت دارد، نه بر تحريم سفر و فضيلت داشتن شرط اباحه سفر و قصر نماز نيست.[21]
را زيارت ميكردند و ميفرمودند: «قبرها را زيارت كنيد تا آخرت
را به ياد آوريد». حديث «لا تشدّ الرحال» بر تفضيل مساجد سهگانه دلالت دارد، نه بر تحريم سفر و فضيلت داشتن شرط اباحه سفر و قصر نماز نيست.[21]
8. «بهوتي» عالمي حنبلي، با قاطعيت بيان ميكند كه حديث «لا تشد الرحال»، از سفر به غير از اين سه مسجد نهي نميكند؛ زيرا رسول الله(صلي الله عليه و آله) پياده و سواره به مسجد قبا سفر ميكردند.[22]
9. «سيوطي» پس از بيان اين مطلب كه ابومحمد جويني طبق ظاهر اين حديث، سفر به غير اين سه مسجد، مانند مزار صالحان و جاهاي بافضيلت را حرام دانسته است، عقيدهاش را اينگونه ابراز ميكند كه از نظر اصحاب ما، سفر به مزار صالحان و جاهاي ديگر، حرام و مكروه نيست و حديث «لا تشد الرحال» بر فضيلت تام مساجد سهگانه دلالت دارد، نه بيش از آن.[23]
10. «نورالدين ابوالحسن سندي» در شرح سنن نسايي ميگويد: «معناي حديث «لا تشد الرحال» اين است كه سفر به غير مساجد سهگانه، براي كسي سزاوار نيست؛ اما سفر براي تحصيل علم، زيارت علما و صلحا، سفر تجاري و... شامل اين نهي نميشود».[24]
11. «عيني» از شارحان صحيح بخاري، عقيدهاش را اينگونه ابراز ميكند:
اگر به ظاهر حديث «لا تشد الرحال» تمسك شود، لازمهاش اين است كه سفر به هيچ مكاني جايز نيست، به غير از همين سه مسجد. او براي رفع چنين اشكالي بيان ميكند كه اين استثنا مفرغ است و در استثناي مفرغ، مستثنيمنه متناسب با مستثني در تقدير است؛ مثلاً؛ معناي «ما رأيت إلا زيدا»، اين نيست كه من چيزي مثل حيوان، سنگ و مانند اينها را نديدم و فقط زيد را ديدم، تا مستثنيمنه عام باشد، بلكه تقديرش اين است: «ما رأيت رجلا إلا زيدا». بنابراين تقدير
حديث شدالرحال فقط اين است: «لا تشد الرحال إلى مسجد إلا إلى
ثلاثة مساجد».[25]
حديث شدالرحال فقط اين است: «لا تشد الرحال إلى مسجد إلا إلى
ثلاثة مساجد».[25]
يعني بيشترين مطلبي كه از اين حديث ميتوان گفت، اين است
كه نبايد به مساجد ديگر غير از اين سه مسجد، براي به جا آوردن
نماز، مسافرت كرد؛ زيرا در كشورها و شهرهاي گوناگون، مساجدي
به صورت كوچك، بزرگ، كهنه و نو وجود دارد كه از نظر فضيلت
و درجه ثواب عبادت كردن در آنها، باهم برابرند و نياز نيست
براي كسب ثواب بيشتر به آنجا سفر كرد؛ اما نماز در اين سه مسجد، فضيلت و ثوابي خاص دارد و براي اين غرض مسافرت به آن مكانها معنا مييابد.
كه نبايد به مساجد ديگر غير از اين سه مسجد، براي به جا آوردن
نماز، مسافرت كرد؛ زيرا در كشورها و شهرهاي گوناگون، مساجدي
به صورت كوچك، بزرگ، كهنه و نو وجود دارد كه از نظر فضيلت
و درجه ثواب عبادت كردن در آنها، باهم برابرند و نياز نيست
براي كسب ثواب بيشتر به آنجا سفر كرد؛ اما نماز در اين سه مسجد، فضيلت و ثوابي خاص دارد و براي اين غرض مسافرت به آن مكانها معنا مييابد.
12. برخي فقهاي شيعه اين حديث را از طريق اهل سنت نقل كرده و دربارهاش گفتهاند كه به غير از طايفه اندكي، بقيه علما اجماع كردهاند بر اينكه نفي در اين حديث، يعني سفر كردن براي نماز گزاردن در مسجدي غير از اين مساجد سهگانه، به صلاح نيست؛ زيرا بقيه مساجد از نظر فضل با هم مساوياند. پس سفر براي نماز خواندن در مسجد شهري ديگر، نسبت به مسجد شهر خودش اولويت ندارد.[26] امام علي(عليه السلام) شبيه حديث را نقل كردهاند: «لا تشدّ الرحال إلاّ إلى ثلاثة مساجد المسجد الحرام ومسجد الرسول ومسجد الكوفة».[27]
از مطالب بيان شده نتيجه ميگيريم كه نمازگزاردن در اين سه مسجد، فضيلت به سزايي دارد؛ ازاينرو سفر كردن براي اداي نماز در اين مساجد، ارزش شرعي و ديني دارد؛ اما سفر كردن با اين هدف به مساجد ديگر، بيارزش است؛ ولي سفر با هدفهاي ديگر مانند سياحت يا تماشاي آثار تاريخي مساجد در كشورهاي گوناگون، از نظر عقل و شرع هيچ معني ندارد. چنين سفرهايي به مساجد ديگر، تخصصاً از حديث خارج است. همچنين حديث «لا تشدّ الرحال»، كمترين ربطي به سفر براي زيارت مزار انبيا و اوليا ندارد، به همان اندازه كه با سفرهاي تجاري و كاري مرتبط نيست.
دليل دوم: ادعاي اجماع
دليل ديگري كه وهابيت بر آن ادعا استناد كردهاند، وحدت
نظر مسلمانان است. آنان ميگويند سخن علما نيز بيشتر بر اين
ظهور دارد كه هيچكس نبايد براي زيارت قبري از قبور سفر كند.[28] وهابيها معتقدند كه هيچ كدام از ائمه مذاهب، در اين حكم اختلاف ندارند و صحابه نيز از حديث «لا تشدالرحال»، منع سفر را فهميدهاند؛ ازاينرو وقتي شخصي به نام «قزعه»، قصد كرد براي نمازگزاردن
به «طور» رود، عبدالله بن عمر او را از اين سفر منع كرد و گفت: سفر براي نماز، فقط به مساجد سهگانه انجام ميشود. آنان مدعياند حتي سفر به مسجد قبا به همراه ائمه چهارگانه جايز نيست. وهابيها ادعا
كردهاند كه همه علما، سفر به مسجدي غير از مساجد سهگانه را جايز نميدانند. البته برخي متأخرين مانند «سبكي»، «ابوحامد غزالي»، «ابومحمد مقدسي» و...، اين كار را جايز دانسته و موجب تقرب به خدا ميدانند كه آنان را بدعتگزار دانسته، حكمشان را مخالفت با احاديث و خرق اجماع تلقي كردهاند.[29]
نظر مسلمانان است. آنان ميگويند سخن علما نيز بيشتر بر اين
ظهور دارد كه هيچكس نبايد براي زيارت قبري از قبور سفر كند.[28] وهابيها معتقدند كه هيچ كدام از ائمه مذاهب، در اين حكم اختلاف ندارند و صحابه نيز از حديث «لا تشدالرحال»، منع سفر را فهميدهاند؛ ازاينرو وقتي شخصي به نام «قزعه»، قصد كرد براي نمازگزاردن
به «طور» رود، عبدالله بن عمر او را از اين سفر منع كرد و گفت: سفر براي نماز، فقط به مساجد سهگانه انجام ميشود. آنان مدعياند حتي سفر به مسجد قبا به همراه ائمه چهارگانه جايز نيست. وهابيها ادعا
كردهاند كه همه علما، سفر به مسجدي غير از مساجد سهگانه را جايز نميدانند. البته برخي متأخرين مانند «سبكي»، «ابوحامد غزالي»، «ابومحمد مقدسي» و...، اين كار را جايز دانسته و موجب تقرب به خدا ميدانند كه آنان را بدعتگزار دانسته، حكمشان را مخالفت با احاديث و خرق اجماع تلقي كردهاند.[29]
پاسخ
از بيان عقايد عالمان مذاهب چهارگانه اهل سنت، در پاسخ به حديث شدالرحال مبني بر جواز سفر به زيارت قبور انبيا و اوليا و نفي دلالت حديث «لا تشدالرحال» بر حرمت و بدعت زيارت قبور، بلكه حتي بر نفي حرمت سفر به مسجدي غير از مساجد سهگانه، بياساس بودن اين دليل وهابيت آشكار ميشود؛ بنابراين وهابيها فقط ادعاي اجماع كردهاند. آنان حتي نتوانستهاند نظر چند عالم غير وهابي را بر حرمت سفر به زيارت قبور مطرح كنند. افزونبراين، ادعاي آنان مبني بر اتفاق مسلمانان بر حرمت سفر براي زيارت، مطابق با واقعيت نيست؛ بلكه زيارت قبور انبيا و اوليا و حتي زيارت مزار مسلمانان، سنت مستمره ميان آنان است؛ ازاينرو تا زمان ابن تيميه، هيچكس از حديث شدالرحال، تحريم سفر براي زيارت را نفهميد و تا قرن هشتم، كسي بر سيره مسلمانان اعتراضي نكرد و پس از ابن تيميه، همچنان اين سنت حسنه ميان غير وهابيان ادامه دارد.[30] بنابراين پس از بيان نظر عالمان نامدار مذاهب چهارگانه در بخش پاسخ به حديث «لا تشدّ الرحال» و دلالت نداشتن آن بر حرمت سفر براي زيارت، اين ادعاي وهابيت كاملاً بياساس است كه سخنان عالمان بر تحريم سفر براي زيارت ظهور دارد و مذاهب اربعه در آن اختلاف ندارند.
اما فهم صحابه از حديث، هيچ دلالتي بر حرمت سفر براي زيارت قبور ندارد؛ زيرا طبق روايت مربوط به قزعه كه ميخواست براي نماز خواندن به «طور» سفر كند، علت مخالفت ابن عمر اين بود كه نماز خواندن در طور، نسبت به جاهاي ديگر فضيلت بيشتري ندارد و مجرد سفر به آنجا، هيچ منع عقلي و شرعي ندارد.
دليل سوم: عملكرد انس بن مالك
وهابيها عملكرد انس بن مالك را كنار قبر پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)، دليل ديگري بر منع شدالرحال به سوي قبر پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) ميدانند. گويا پس از سلام دادن به نبي(صلي الله عليه و آله)، پشت به ديوار قبر تكيه زد و سپس دعا خواند. اگر سفر به سوي مزار رسول خدا(صلي الله عليه و آله) جايز بود، نبايد هنگام دعا كردن پشت به قبر ميايستاد.[31]
پاسخ
اين دليل وهابيها، كاملاً با ادعاي آنان نامربوط است؛ زيرا نحوه ايستادن انس بن مالك كنار قبر نبي(صلي الله عليه و آله)، هيچ دلالتي بر منع سفر ندارد، بلكه رفتارش از نظر صحابه، دليل مشروعيت و صحت زيارت تلقي ميشود.
همچنين ايستادن انس بن مالك پشت به ديوار قبر، در فيضالقدير مردود شمرده شده است و ابوحنيفه، رئيس مذهب حنفيه، در مسندش از ابن عمر نقل كرده كه سنت اين است كه رو از سوي قبله، به سمت قبر نبي(صلي الله عليه و آله) رود، درحاليكه پشت زائر به قبله باشد و رو به قبر بايستد و بگويد: «السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته»؛ زيرا رسول الله(صلي الله عليه و آله) با پهلوي راست و رو به قبله، در قبر شريف قرار دارد. بلكه به طور مطلق، زيارت قبور از پيش روي متوفي بهتر است.[32]
دليل چهارم: دليل عقلي
وهابيها بر حرمت سفر براي زيارت، دليل عقلي هم اقامه كردهاند.[33] آنان معتقدند كه دين مبتني بر دو اصل است:
1. عبادت نشود، مگر خداي يگانهاي كه شريك ندارد؛
2. اين خدا هم عبادت نشود، مگر با آنچه تشريع شده است و نبايد با بدعت عبادت شود؛ چنانكه خداوند والامرتبه فرموده است: (فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا).[34]
ابن تيميه دليلش را چنين توضيح ميدهد كه عبادت غير خدا، عقلاً جايز نيست و عقل، عبادت خدا را با امري غير مشروع جايز نميداند و از نظر او، سفر به قصد زيارت قبر انبيا و اوليا يا عبادت غير خداست، يا عبادت خدا به وسيله چيزي كه از طرف خداوند تشريع نشده است؛ بنابراين هر دو فرض از نظر عقل ممنوع است.
پاسخ
دليلي كه ابن تيميه در توجيه حرمت سفر براي زيارت قبور،
عبادت نشدن غير خدا و عبادت شدن خدا به وسيله امر غير مشروع
و بدعتآميز را به ميان كشيده است، به هيچ وجه شامل زيارت
قبور نميشود. اگر مسئله عبادت خدا يا عبادت خدا با امر غير مشروع مطرح شود، بايد خود زيارت اهميت داشته باشد، نه سفر براي زيارت؛ زيرا سفر براي زيارت قبور، از نامش پيداست كه عبادت نيست،
بلكه سفر است و براي مقاصد گوناگون انجام ميشود. بنابراين سفر
به خوديخود، نه عبادت خداست، نه عبادت غير خدا. چنانچه سفر،
به قصد زيارت قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) يا ساير قبور انجام شود، به عبادت
غير خدا تبديل نميشود. اگر علتي كه سفر براي آن انجام ميشود، عبادت غير خدا نباشد، معقول نيست كه سفر براي آن علت، عبادت
خدا باشد. بنابراين چنانچه خود زيارت، عبادت غير خدا يا عبادت
خدا با امر غير مشروع نيست، سفري كه به قصد آن انجام ميشود،
با هيچ دليلي عبادت غير خدا يا پرستش خدا با امر غير مشروع نيست؛ اما وهابيها سفر براي زيارت قبور را به دليل اينكه عبادت غير خدا
يا عبادت خدا با امر غير مشروع تحقق نيابد، به بدعت و حرمت محكوم كردهاند. درحاليكه بزرگان و مؤسسان وهابيت، اصل زيارت قبور
را جايز ميدانند؛ چنانكه ابن تيميه ميگويد: «زيارت شرعي قبور،
براي كسي كه با اين زيارت، به آن [قبور] نزديك ميشود، مانعي ندارد».[35] همچنين محمد بن عبدالوهاب ميگويد: «كسي كه به مدينه سفر ميكند، بايد قصد سفر براي مسجد النبي باشد و پس از رسيدن به مسجد، مردان ميتوانند قبر نبي را زيارت كنند؛ اما زنان حق زيارت ندارند».[36] اصل زيارت بدون خلاف براي مردان جايز است؛ ولي طبق روايتها براي زنان كراهت دارد.[37]
عبادت نشدن غير خدا و عبادت شدن خدا به وسيله امر غير مشروع
و بدعتآميز را به ميان كشيده است، به هيچ وجه شامل زيارت
قبور نميشود. اگر مسئله عبادت خدا يا عبادت خدا با امر غير مشروع مطرح شود، بايد خود زيارت اهميت داشته باشد، نه سفر براي زيارت؛ زيرا سفر براي زيارت قبور، از نامش پيداست كه عبادت نيست،
بلكه سفر است و براي مقاصد گوناگون انجام ميشود. بنابراين سفر
به خوديخود، نه عبادت خداست، نه عبادت غير خدا. چنانچه سفر،
به قصد زيارت قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) يا ساير قبور انجام شود، به عبادت
غير خدا تبديل نميشود. اگر علتي كه سفر براي آن انجام ميشود، عبادت غير خدا نباشد، معقول نيست كه سفر براي آن علت، عبادت
خدا باشد. بنابراين چنانچه خود زيارت، عبادت غير خدا يا عبادت
خدا با امر غير مشروع نيست، سفري كه به قصد آن انجام ميشود،
با هيچ دليلي عبادت غير خدا يا پرستش خدا با امر غير مشروع نيست؛ اما وهابيها سفر براي زيارت قبور را به دليل اينكه عبادت غير خدا
يا عبادت خدا با امر غير مشروع تحقق نيابد، به بدعت و حرمت محكوم كردهاند. درحاليكه بزرگان و مؤسسان وهابيت، اصل زيارت قبور
را جايز ميدانند؛ چنانكه ابن تيميه ميگويد: «زيارت شرعي قبور،
براي كسي كه با اين زيارت، به آن [قبور] نزديك ميشود، مانعي ندارد».[35] همچنين محمد بن عبدالوهاب ميگويد: «كسي كه به مدينه سفر ميكند، بايد قصد سفر براي مسجد النبي باشد و پس از رسيدن به مسجد، مردان ميتوانند قبر نبي را زيارت كنند؛ اما زنان حق زيارت ندارند».[36] اصل زيارت بدون خلاف براي مردان جايز است؛ ولي طبق روايتها براي زنان كراهت دارد.[37]
در عين حال معتقدند كه لمس كردن قبر، تمسح به آن، نماز خواندن كنار مزار و نذر كردن براي آن، اينها جزو دين مسلمانان نيست، بلكه اين بدعت قبيح، از اسباب شرك به شمار ميآيد.[38]
محمد بن عبدالوهاب، سخناني كه دربارهاش گفتهاند، مانند اينكه متوسل شدگان به صالحان را تكفير كرده است و اگر قدرت داشت، قبه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را از بين ميبرد، ميزاب كعبه را بر ميداشت و ميزابي چوبي براي آن ميساخت، و زيارت قبر نبي(صلي الله عليه و آله) و قبر والدين را تحريم كرده است، تهمتي بزرگ دانسته و به طور غير صريح، حكم به جواز زيارت قبور كرده است.[39]
چنانكه بيان شد، ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب، اصل زيارت را جايز ميدانند، پس خود زيارت عبادت است، نه سفر براي زيارت. بنابراين اگر خود زيارت، عبادت نيست و از نظر ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب هيچ محذور شرعي ندارد، پس سفري كه هيچ شائبه عبادت در آن نيست، هيچ دليلي ندارد كه با قصد زيارت، به عبادت غير خدا يا عبادت خدا به امر غير مشروع تبديل شود.
وقتي از نظر وهابيت، زيارت بدون سفر مانعي ندارد، چنين زيارتي فقط براي كساني است كه در شهر زيارتي ساكن باشند. پس طبق منطق وهابيها، هيچكس از شهرهاي ديگر حق زيارت ندارد، مگر اينكه به قصد تجارت، سياحت يا مقاصد دنيوي ديگر به آن شهر مسافرت كند و ضمن انجام كارهاي دنيايي اگر بخواهد، زيارت قبر اوليا براي او جايز ميشود. چگونه چنين سخني پذيرفته ميشود كه قصد سفر براي زيارتي مشروع، حرام و بدعت است؛ ولي هدفهاي دنيايي، سفر را جايز ميكند؟ به عبارت ديگر، از نظر وهابيها، قصد زيارت، سفر را كه در اصل مباح است، به حرام تبديل ميكند؛ اما با قصد كارهاي دنيايي، اين سفر بر اباحه خود باقي ميماند!
دلايل جواز سفر به سوي زيارت قبور
پس از بطلان دلايل وهابيت بر حرمت سفر براي زيارت، لازم است به دلايلي بپردازيم كه نهتنها جواز سفر به زيارت، بلكه استحباب آن را ثابت ميكند:
الف) اين توقع شايسته نيست كه بايد بر استحباب يا جواز خود سفر، حديثي از پيامبر6 صادر شده باشد؛ زيرا پديده سفر، براي هدفهايي گوناگون انجام ميشود و خودش موضوع حكم واقع نميشود. در مسئله زيارت نيز موضوعيتي براي حكم ندارد؛ بلكه سفر، حكم را از مقصدي كسب ميكند كه براي آن انجام ميشود. هنگامي كه جواز يا استحباب زيارت قبور ثابت شود، معقول نيست كه سفر براي آن، به حرمت، بدعت يا شرك محكوم شود، بلكه حكمي همانند زيارت دارد. بلي چنانچه سفر، بدون رضايت پدر، مادر يا شوهر انجام شود، هرچند مقصد سفر حرام نباشد، بنابر فتواي بيشتر فقها حرام است.
طبق اين مقدمه، درمييابيم كه فتواي وهابيها بر حرمت، بدعت يا شرك بودن سفر براي زيارت، درست مقابل روايتهايي قرار ميگيرد كه از باب مقدمه، دلالت بر جواز و استحباب سفر براي زيارت را دارند. در متون اهل سنت از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) احاديثي نقل شده است كه بر استحباب زيارت دلالت دارند.
در اين احاديث، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) براي عبرت گرفتن، ياد مرگ و... به زيارت قبور، امر و سفارش فرمودهاند. وقتي خود زيارت مستحب باشد، مقدمهاي كه زيارت بدون آن امكانپذير نيست، به لزوم عقلي نهتنها حرام نيست، بلكه مانند خود زيارت، مستحب است؛ زيرا در اصول فقه، ثابت شده است كه وجوب چيزي، موجب وجوب مقدمهاش ميشود، در صورتيكه آن چيز بدون مقدمهاش، تحققپذير نباشد،[40] در مستحبات نيز اين قاعده جاري است؛ بنابراين امري كه براي استحباب باشد، مقدمهاش هم مستحب است.[41] پس به سبب مستحب بودن زيارت، سفري كه از مقدمات لازم آن به شمار ميآيد، نهتنها جايز است، بلكه مستحب ميباشد. اكنون احاديثي را بيان ميكنيم كه بر مستحب بودن زيارت دلالت دارند:
1. از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمود: «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فإن فيها عبرة»[42]؛ «من شما را از زيارت قبور منع كرده بودم، پس قبرها را زيارت كنيد؛ زيرا اين كار براي شما عبرت است». همچنين نقل شده است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «ألا فزوروا القبور فإنها تزهد في الدنيا وتذكر الآخرة»؛ «آگاه باشيد قبرها را زيارت كنيد؛ زيرا قبرها موجب زهد در دنيا و ياد آخرت ميشوند». ايشان باز فرمودند: «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فإنها تذكركم الموت»؛ «شما را از زيارت قبرها نهي كرده بودم، پس آنها را زيارت كنيد؛ زيرا قبرها مرگ را به ياد شما ميآورد».[43]
2. در صحيح مسلم نيز آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) سفارش ميكند به زيارت اهل قبور برويد كه اين عمل مايه يادآوري سراي ديگر است.[44]
3. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) به قبرستان بقيع ميرفتند و ميفرمودند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَإِنَّا إن شَاءَ الله بِكُمْ لَاحِقُونَ».[45] اين امر، دليلي بسيار روشن بر جواز رفتن به مقبره و زيارت آنهاست. نووي ميگويد: «اين حديث، دليلي بر استحباب زيارت قبور است و سلام دادن به اهل قبور و دعا براي آنان و ترحم بر آنان، مستحب است. همچنين در حديث ذكر شده است كه زيارت در آخر شب فضيلت دارد».[46]
4. در كتاب فقهي «البحر الرائق» كه براي اهل سنت است، در آن فتوا داده شده كه زيارت قبور مانعي ندارد؛ زيرا پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) فرمود: «إنِّي كُنْت نَهَيْتُكُمْ عن زِيَارَةِ الْقُبُورِ أَلَا فَزُورُوهَا»، چون امت اسلامي از زمان
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تا امروز، اين كار را انجام ميدهند.[47]
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) تا امروز، اين كار را انجام ميدهند.[47]
5. در صحيح مسلم، بابي با عنوان «بَاب ما يُقَالُ عِنْدَ دُخُولِ الْقُبُورِ وَالدُّعَاءِ لِأَهْلِهَا»، به آداب زيارت قبور اختصاص دارد و احاديثي از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) در ذيل آن بيان شده است كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) پيوسته آخر شب از خانه بيرون ميآمدند و به قبرستان بقيع ميرفتند و به مردگان ميفرمودند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَأَتَاكُمْ ما تُوعَدُونَ غَدًا مُؤَجَّلُونَ وَإِنَّا إن شَاءَ الله بِكُمْ لَاحِقُونَ اللهم اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ».[48] اين حديث، در بيشتر متون حديثي اهل سنت نقل شده است.
6. حاكم نيشابوري ميگويد:
احاديثي كه در نهي زيارت قبور آمده، منسوخ شده است و ناسخ آن، حديثي از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) ميباشد كه فرمودهاند:
قد كنت قد نهيتكم عن زيارة القبور ألا فزوروها فقد أذن الله تعالى لنبيهl في زيارة قبر أمه وهذا الحديث مخرج في الكتابين الصحيحين للشيخينG.[49]
من قبلاً شما را از زيارت قبور منع كرده بودم؛ اما آگاه باشيد! پس قبرها را زيارت كنيد. به راستي كه خداوند والامرتبه به پيامبرش اجازه داد كه قبر مادرش را زيارت كند. اين حديث در صحيحين (صحيح بخاري و مسلم) نقل شده است.
7. زيارت قبور شهداي احد به وسيله پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) و شهادت دادن آن حضرت در برابر خداوند هنگام زيارت، با اين جمله:
اللهم إن عبدك ونبيك يشهد أن هؤلاء شهداء وأنه من زارهم وسلم عليهم إلى يوم القيامة ردوا عليه.[50]
خدايا اين بنده و نبي تو شهادت ميدهد كه آنان شهيدان هستند و اگر كسي آنان را زيارت كند و بر آنان سلام بفرستد، تا روز قيامت پاسخ سلام را به او برميگردانند.
از دلايل بسيار واضح بر استحباب زيارت قبور است و معقول نيست سفر براي زيارت قبر شهداي احد كه سلام آنان بر زيارت كننده، تا روز قيامت ادامه دارد، حرام، بدعت يا شرك باشد.
8. رفتن پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) به زيارت قبر مادر گرامياش و گريستن آن حضرت و گرياندن همراهانش و دستور آن حضرت به اصحاب كه براي يادآوري مرگ، به زيارت قبور بروند،[51] دليلي روشن بر حرمت نداشتن و بدعت نبودن سفر براي زيارت است.
9. در برخي روايتها نقل شده است كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هركس بعد از وفاتش (پيامبر)، او را زيارت كند، گويا او را در زندگياش زيارت كرده است و هركس با او بيعت نكرده باشد و پس از وفات ايشان به مدينه رود و مزار آن حضرت را زيارت كند، گويا با
او بيعت كرده است و هركس ركن اسود را ببوسد، مثل اين است كه
با خدا بيعت كرده است.[52]
او بيعت كرده است و هركس ركن اسود را ببوسد، مثل اين است كه
با خدا بيعت كرده است.[52]
بيشك حديث فوق، استحباب را براي سفر جهت زيارت
قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) ثابت ميكند؛ زيرا پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) زيارت مزارش را
مانند زيارت در حال حيات قرار داده و ميان اين دو زيارت، تفاوتي
قائل نشده است. افزون بر اين، بيعت با پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) پس از وفاتش، با زيارت قبر آن حضرت تحقق مييابد؛ بنابراين چگونه ممكن است زيارتي كه باعث اين همه بركات ميشود، سفرش حرام يا بدعت و شرك باشد؟!
قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) ثابت ميكند؛ زيرا پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) زيارت مزارش را
مانند زيارت در حال حيات قرار داده و ميان اين دو زيارت، تفاوتي
قائل نشده است. افزون بر اين، بيعت با پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) پس از وفاتش، با زيارت قبر آن حضرت تحقق مييابد؛ بنابراين چگونه ممكن است زيارتي كه باعث اين همه بركات ميشود، سفرش حرام يا بدعت و شرك باشد؟!
اكنون به اظهار نظر علماي اهل سنت، بر استحباب زيارت و سفر زيارتي ميپردازيم:
1. «محمد امين بن عمر شامي» فقيه نامدار حنفي، معروف به
ابن عابدين، با صراحت بيان ميكند كه زيارت قبور مستحب است و بهتر است هفتهاي يك بار انجام شود و بهترين اوقات براي زيارت، روز جمعه، شنبه، دوشنبه و پنجشبنه است كه روز جمعه، افضل بر همه روزهاست. وي زيارت قبر شهداي احد را از مستحبات بيان نموده و نقل كرده است كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) آغاز هر سال، به زيارت قبر شهداي احد ميرفتند و ميفرمودند: «السلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار».
ابن عابدين، با صراحت بيان ميكند كه زيارت قبور مستحب است و بهتر است هفتهاي يك بار انجام شود و بهترين اوقات براي زيارت، روز جمعه، شنبه، دوشنبه و پنجشبنه است كه روز جمعه، افضل بر همه روزهاست. وي زيارت قبر شهداي احد را از مستحبات بيان نموده و نقل كرده است كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) آغاز هر سال، به زيارت قبر شهداي احد ميرفتند و ميفرمودند: «السلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار».
ابن عابدين ميگويد بهتر است زيارت قبور شهداي احد، روز پنجشنبه و با طهارت انجام شود. از آداب زيارت قبور اين است كه با لفظ «السلام عليكم»، به آنان سلام داده شود؛ زيرا از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل شده است كه ميفرمودند: «السلام عليكم دار قوم مؤمنين وإنا إن شاء الله بكم لاحقون ونسأل الله لنا ولكم العافية».[53]
2. «مجيرالدين حنبلي» با استناد به سخن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ميگويد:
«اگر زيارت آن حضرت براي شخص امكان ندارد، پس قبر حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام) را زيارت كند...». اين عالم حنبلي، براي زيارت قبر حضرت ابراهيم(عليه السلام)، آدابي را بيان ميكند و ميگويد:
«اگر زيارت آن حضرت براي شخص امكان ندارد، پس قبر حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام) را زيارت كند...». اين عالم حنبلي، براي زيارت قبر حضرت ابراهيم(عليه السلام)، آدابي را بيان ميكند و ميگويد:
هر كه زيارت قبر ابراهيم خليل(عليه السلام) را قصد كند، بايد از گناه جدا شود و در برابر خدا توبه نصوح انجام دهد، سپس زيارت حضرت خليل را نيت كند و سوي آن حركت نمايد و در مسير، بر پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) و همه انبيا: بسيار صلوات بفرستد و پس از رسيدن و زمان وارد شدن به مسجد بگويد: «بسم الله اللهم صل على محمد وافتح لي أبواب رحمتك». آنگاه دو ركعت نماز تحيت بخواند، سپس در برابر قبر حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام) بايستد و از خدا طلب بخشايش نمايد و بر پيامبر خدا محمد(صلي الله عليه و آله) درود بفرستد و بگويد:
السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمداً عبده ورسوله وإنك عبدالله ورسوله وخليله جزاك الله عنا خيراً كما هو أهله ثم يقول صلوات الله البر الرحيم والملائكة المقربين والأنبياء والمرسلين والصديقين والشهداء والصالحين من أهل السماوات وأهل الأرضين عليك يا أبا الأنبياء.[54]
3. «كمالالدين سيواسي»، عالم و فقيه حنفي معتقد است كسي كه براي زيارت مسجدالنبي(صلي الله عليه و آله) سفر ميكند، بايد در مسير، بسيار بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) سلام بفرستد و بهتر است از همان ابتداي سفر، زيارت قبر نبي را جداگانه نيت كند؛ زيرا در اين كار، تعظيم و اجلال پيامبر خداست. وي در تأييد عقيده خود، سخني از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل ميكند كه آن حضرت فرمود: «هركس به زيارت مزارش رود، شفاعتش روز قيامت بر او واجب ميشود». سپس به آداب زيارت، مانند غسل كردن و پوشيدن لباس پاك و نو سفارش ميكند و ميگويد: «بهتر است پس از نزديك شدن به مدينه، با پاي پياده مسير را ادامه دهد و هنگام دخول، ضمن رعايت احترام و ادب، با تواضع بگويد:
بسم الله رب أدخلني مدخل صدق اللهم افتح لي أبواب رحمتك وارزقني من زيارة رسولكl ما رزقت أولياءك وأهل طاعتك واغفر لي وارحمني يا خير مسئول.[55]
وي با صراحت بيان ميكند كه بهتر است به احترام پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله)، ابتداي سفر، زيارت قبر نبي(صلي الله عليه و آله) قصد شود. همچنين روايتي كه شفاعت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را بر زيارت قبر آن حضرت مترتب ميكند، مؤكد اين مطلب است كه بايد براي به دست آوردن شفاعت آن حضرت، سفر انجام شود.
نتيجهگيري
از آنچه بيان شد، نتيجه ميگيريم كه نه حديث «لا تشدّ الرحال»، نه عملكرد مالك بن انس، نه فهم صحابه از حديث، هيچكدام ربطي به سفرهاي زيارتي ندارند، چه رسد به آنكه حرام و بدعت باشند. همچنين روشن شد كه ادعاي اجماع و وحدت نظر ائمه چهارگانه و ظهور كلام علما بر حرمت داشتن سفر براي زيارت و بدعت بودن آن، بياساس است و علما و بزرگان وهابيت در اين امر اتفاقنظر دارند و پيروان و علماي ساير مذاهب، اعم از حنبلي، مالكي، شافعي و حنفي و شيعه اماميه، اين نظر را مردود شمردهاند و نهتنها سفر براي زيارت را حرام ندانستهاند، بلكه آن را امري نيكو و مستحب ميدانند. ازاينرو به دليل عبرت گرفتن، يادآوري مرگ و قيامت، و زهد در دنيا، بر آن ترغيب شده است. لذا اين عمل، سيره مسلمانان بوده است و خلفا و حكام به زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) و قبور اوليا و صالحان ميرفتند و تا امروز اين سنت حسنه ميان مسلمانان ادامه دارد. در نتيجه هيچ دليلي بر حرمت سفر براي مزار انبيا، اوليا و ساير قبرها نيست.
فهرست منابع
1. الإبهاج، علي بن عبدالكافي سبكي، چاپ اول، بيروت، دارالكتب، 1404ه .ق.
2. احكام القرآن، ابوبكر احمد بن علي الرازي جصاص، تحقيق: محمد الصادق قمحاوي، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1405ه .ق.
3. أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، محمد امين بن محمد شنقيطي، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، بيروت، دارالفكر للطباعة والنشر، 1415ه .ق.
4. الأنس الجليل بتاريخ القدس والخليل، مجيرالدين الحنبلي العليمي، تحقيق: عدنان يونس عبدالمجيد نباتة، عمان، مكتبة دنديس، 1420ه .ق.
5. البحر الرائق شرح كنز الدقائق، زينالدين بن نجيم حنفي، چاپ دوم، دارالمعرفة، بيتا.
6. تاج العروس، مرتضي زبيدي، بيروت، دارالفكر للطباعة والنشر و التوزيع، 1414ه .ق.
7. تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، أبوالقاسم علي بن الحسن بن هبة الله بن عبدالله الشافعي، تحقيق: محبالدين أبوسعيد عمر بن غرامة العمري، بيروت، دارالفكر، 1995م.
8. التحبير شرح التحرير، علاءالدين أبوالحسن علي بن سليمان مرداوي حنبلي، محقق: عبدالرحمن الجبرين و...، چاپ اول، عربستان، مكتبة الرشد، 1420ه .ق.
9. تيسير العزيز الحميد، سليمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، محقق: محمد ايمن الشبراوي، چاپ اول، بيروت، 1999م.
10. حاشية السندي علي سنن النسائي، نورالدين بن عبدالهادي أبوالحسن سندي، تحقيق: عبدالفتاح أبوغدة، چاپ دوم، حلب، مكتب المطبوعات الإسلامية، 1406ه .ق.
11. الديباج علي صحيح مسلم، ابوالفضل عبدالرحمن بن ابيبكر سيوطي، تحقيق: ابواسحاق الحويني الاثري، سعودية، 1416ه .ق.
12. ذكري الشيعه في الشريعه، محمد بن مكي عاملي شهيد اول، (786ه .ق)، مؤسسة آل البيت، اول، 1419ه .ق.
13. رد المحتار علي الدر المختار شرح تنوير الأبصار، محمد امين بن عمر بن عابدين، بيروت، دارالفكر للطباعة والنشر، 1421ه .ق.
14. شرح الزرقاني علي موطأ الإمام مالك، محمد بن عبدالباقي بن يوسف زرقاني، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1411ه .ق.
15. شرح فتح القدير، كمالالدين محمد بن عبدالواحد سيواسي، چاپ دوم، بيروت، دارالفكر، بيتا.
16. شرح كتاب التوحيد، سليمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، الرياض، مكتبة الرياض الحديثه، بيتا.
17. شرح مسند ابيحنيفة، علي بن سلطان محمد قاري، بيروت، دارالكتب العلمية.
18. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، چاپ دوم، بيروت، دارابن كثير, 1407ه .ق.
19. صحيح مسلم (مع شرح الامام محيالدين نووي)، مسلم بن حجاج نيشابوري، چاپ دوم، پاكستان، مكتبة البشري، 1430ه .ق.
20. صحيح مسلم بشرح النووي، ابوزكريا يحيي بن شرف بن مري نووي، چاپ دوم، بيروت، دارإحياء التراث العربي، 1392ه .ق.
21. صحيح مسلم، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري النيسابوري، محقق: محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دارإحياء التراث العربي.
22. عقيدة محمد بن عبدالوهاب السلفية واثرها في العالم الاسلامي، صالح بن عبدالله العبود، چاپ دوم، عربستان، مدينه، عمادة البحث العلمي بالجامعة الإسلامية، 1424ه .ق.
23. عمدة القاري شرح صحيح البخاري، بدرالدين محمود بن احمد عيني، بيروت، دارإحياء التراث العربي، بيتا.
24. فتاوي مهمة، محمد بن صالح العثيمين و عبدالعزيز بن باز، محقق: ابراهيم الفارس، چاپ اول، رياض، دارالعاصمة، 1413ه .ق.
25. فتاوي و مسائل محمد بن عبدالوهاب، محمد بن عبدالوهاب، محقق: صالح بن عبدالرحمن، رياض، جامعة الامام محمد بن سعود.
26. الفتاوي، محمد بن عبدالوهاب، تحقيق: صالح بن عبدالرحمن الأطرم و محمد بن عبدالرزاق الدويش، چاپ اول، رياض، مطابع الرياض.
27. فتح الباري شرح صحيح البخاري، احمد بن علي بن حجر ابوالفضل الشافعي عسقلاني، تحقيق: محبالدين الخطيب، بيروت، دارالمعرفة.
28. فضائل مكة والسكن فيها، ابوسعيد الحسن بن يسار البصري، تحقيق: سامي مكي العاني، كويت، مكتبة الفلاح، بيتا.
29. في الرد علي الفتاوي الوهابية، هادي كاشف الغطاء، چاپ دوم، بيروت، مركز الغدير للدراسات والنشر والتوزيع، 1432ه .ق.
30. كشاف القناع عن متن الإقناع، منصور بن يونس بن إدريس بهوتي، تحقيق: هلال مصيلحي مصطفي هلال، بيروت، دارالفكر، 1402ه .ق.
31. مجموع فتاوي شيخ الاسلام ابن تيمية، ابوالعباس احمد عبدالحليم (ابن تيمية الحراني)، تحقيق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، چاپ دوم، مكتبة ابن تيميه.
32. مختصر الإنصاف والشرح الكبير، محمد بن عبدالوهاب، تحقيق: عبدالعزيز بن زيد الرومي، محمد بلتاجي، سيد حجاب، چاپ اول، رياض، مطابع الرياض.
33. مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، علي بن سلطان محمد ملا علي قاري، تحقيق: جمال عيتاني، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1422ه .ق.
34. المستدرك علي الصحيحين، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الحاكم النيسابوري، محقق: مصطفي عبدالقادر عطا، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1411ه .ق/ 1990م.
35. مسند احمد، احمد بن حنبل، دار صادر، بيروت، بيتا.
36. المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني، عبدالله بن أحمد المقدسي أبومحمد بن قدامه، چاپ اول، بيروت، 1405ه .ق.
37. المفردات في غريب القرآن، حسين بن محمد راغب اصفهاني، چاپ اول، بيروت، دارالعلم الدار الشامية، 1412ه .ق.
38. منتهي المطلب، حسن بن يوسف بن علي بن المطهر (علامه حلي)، چاپ اول، مشهد، مؤسسة الطبع والنشر في الآستانة الرضوية المقدسة، 1412ه .ق.
39. منهاج السنة النبويه، تقي الدين ابوالعباس ابن تيميه، جامعة الامام محمد بن مسعود الاسلاميه، اول، 1406ه .ق.
40. مؤلفات محمد بن عبدالوهاب في العقيده، محمد بن عبدالوهاب، رياض، جامعة الإمام محمد بن سعود.
[1]. تاج العروس، مرتضي زبيدي، ج5، ص39.
[2]. المفردات، راغب اصفهاني، ص347.
[3]. عمدة القاري، محمود بن احمد عيني، ج7، ص252.
[4]. منهاج السنة النبويه، ج2، ص440.
[5]. في الرد علي الفتاوي الوهابية، كاشف الغطاء، صص68 و 69.
[6]. اصول مذهب الشيعه الامامية، ج2، ص462.
[7]. صحيح البخاري، ج1، ص398.
[8]. صحيح مسلم، ج2، ص1014.
[9]. مجموع فتاوى شيخ الاسلام ابن تيمية، ج27، ص196.
[10]. مختصر الانصاف و الشرح الكبير، محمد بن عبدالوهاب، ص267.
[11]. فتاوي مهمة، عبدالعزيز بن باز، ص104.
[12]. شرح كتاب التوحيد، سليمان بن عبدالله، ص312.
[13]. صحيح مسلم بشرح النووي، ج4، ص326.
[14]. مسند أحمد، ج3، ص64.
[15]. فتح الباري، ج3، ص65.
[16]. فتح الباري، ج3، ص66.
[17]. مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، علي بن سلطان محمد ملاعلي قاري، ج2، ص371.
[18]. رد المحتار على الدر المختار، محمد امين بن عمر بن عابدين، ج2، ص627.
[19]. احكام القرآن، ابوبكر احمد بن علي رازي جصاص، ج1، ص302.
[20]. شرح الزرقاني على موطأ الإمام مالك، زرقاني، ج1، ص320.
[21]. المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني، ابن قدامه، ج2، ص52.
[22]. كشاف القناع عن متن الإقناع، بهوتي، ج1، ص505.
[23]. الديباج علي صحيح مسلم، سيوطي، ج3، ص387.
[24]. حاشية السندي علي سنن النسائي، ابوالحسن سندي، ج2، ص37.
[25]. عمدة القاري، ج7، ص253.
[26]. ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج3 صص110 و 111.
[27]. منتهي المطلب، علامه حلي، ج6، ص313.
[28]. مجموع فتاوى شيخ الإسلام ابن تيميه، ج26، ص150.
[29]. شرح كتاب التوحيد، ص312.
[30]. البحر الرائق شرح كنز الدقائق، ابن نجيم، ج2، ص210.
[31]. تيسير العزيز الحميد، سليمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، ص293.
[32]. شرح فتح القدير، سيوطي، ج3، ص180؛ شرح مسند أبيحنيفة، علي بن سلطان محمد قاري، صص201 و 202.
[33]. مجموع فتاوى شيخ الإسلام ابن تيميه، ج26، ص151.
[34]. كهف: 110.
[35]. مجموع فتاوى شيخ الإسلام ابن تيميه، ج26، ص150.
[36]. فتاوي مهمة، ص104.
[37]. مختصر الإنصاف والشرح الكبير، ص223.
[38]. فتاوي ومسائل محمد بن عبدالوهاب، ص69؛ عقيدة محمد بن عبدالوهاب السلفية وأثرها في العالم الإسلامي، صالح بن عبدالله العبود، ج2، ص723؛ الفتاوى، ص60.
[39]. مؤلفات محمد بن عبدالوهاب في العقيدة، صص12 و 64.
[40]. الإبهاج، علي بن عبدالكافي سبكي، ج1، ص103.
[41]. التحبير شرح التحرير، مرداوي حنبلي، ج2، ص931.
[42]. المستدرك على الصحيحين، ج1، ص530.
[43]. المستدرك على الصحيحين، ج1، ص531.
[44]. صحيح مسلم، ج3، ص64.
[45]. همان، ج1، ص218.
[46]. صحيح مسلم بشرح النووي، ج7، ص41.
[47]. البحر الرائق شرح كنز الدقائق، ج2، ص210.
[48]. البحر الرائق شرح كنز الدقائق، ج2، ص669.
[49]. المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص530.
[50]. المستدرك علي الصحيحين، حاكم نيشابوري، ج3، ص31.
[51]. صحيح مسلم، ج2، ص671؛ تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج35، ص385؛ اضواء البيان، شنقيطي، ج3، ص68.
[52]. فضائل مكة، ص37.
[53]. رد المحتار علي الدر المختار، ج2، ص242.
[54]. الأنس الجليل بتاريخ القدس والخليل، ج1، ص57.
[55]. شرح فتح القدير، ج3، ص180.