ابوعلی عمر الشریف

 امیر الحاج عراقیان، واسطه بازگرداندن حجرالاسود به کعبه   ابوعلی عمر بن یحیی بن حسین علوی[1] که برخی نام او را محمد بن یحیی[2] و لقبش را «شریف»[3] آورده‌اند، نسبش از طریق زید شهید به امام سجاد (علیه السلام) می‌رسد.[4]

 امير الحاج عراقيان، واسطه بازگرداندن حجرالاسود به كعبه

 

ابوعلي عمر بن يحيي بن حسين علوي[1] كه برخي نام او را محمد بن يحيي[2] و لقبش را «شريف»[3] آورده‌اند، نسبش از طريق زيد شهيد به امام سجاد (عليه السلام) مي‌رسد.[4] او از نقيبان سادات علوي[5] و سرپرست كاروان حاجيان در عراق بود. از اين رو، به امير الحاج شهرت يافت.[6] وي 37 فرزند داشت كه 21 نفر از آنان پسر بودند؛ اما نسلش تنها از طريق سه تن از پسرانش ابوالحسن، ابوطالب و ابوالغنائم ادامه يافت.[7]

ابوعلي در سال 327ق. از طرف خليفه عباسي، المطيع ‌لله، با ابوطاهر قرمطي* كه در پي غارت مكه و ربودن حجرالاسود در سال 317ق. مانع حج عراقيان بود[8]، مكاتبه كرد و بازگشايي مسير مكه را از او خواست. قرامطه كه او را به سبب شجاعت و بزرگواري‌اش دوست داشتند، به‌ رغم ملاحظات سياسي و درگيري با حكومت عباسي، خواسته وي را پذيرفتند و با دريافت پنج دينار براي هر شتر و هفت دينار براي بار آن، راه مكه را براي مردم عراق گشودند.[9] بدين سان، نخستين براي انجام مناسك حج، از حاجيان مُكوس (ماليات) دريافت شد.[10] نيز ابوعلي در سال 335ق.[11] يا 339ق.[12]، براي بازگرداندن حجرالاسود ميان المطيع ‌لله و قرمطيان واسطه شد. آنان نيز حجرالاسود را به كوفه بردند و بر ستون هفتم مسجد كوفه آويختند و سپس به مكه انتقال دادند. اين در حالي بود كه پيشتر خلفاي فاطمي و عباسي[13] نتوانسته بودند در برابر هزاران دينار، قرامطه را به بازگرداندن حجرالاسود راضي كنند.[14]

 

منابع

آثار البلاد: زكريا بن محمد القزويني (م.682ق.)، ترجمه: ميرزا جهانگير، تهران، امير كبير، 1373ش؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي،1410ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ عتبات عاليات عراق: علي اصغر قائدان، قم، مشعر، 1383ش؛ تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاي مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، ترجمه: جعفريان، تهران، مشعر، 1385ش؛ تجارب الامم: ابوعلي مسكويه (م.421ق.)، به كوشش امامي، تهران، سروش، 1379ش؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن عماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش مصطفي محمد، مكه، النهضة الحديثه، 1999م؛ عمدة الطالب: ابن عنبه (م.828ق.)، به كوشش محمد حسن، نجف، المكتبة الحيدريه، 1380ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ مراصد الاطلاع: صفي الدين عبدالمؤمن بغدادي (م.739ق.)، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ المنتظم: ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ النجوم الزاهره: ابن تغري بردي الاتابكي (م.874ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومي.

 

مهدي اميريان

 

 
[1]. المنتظم، ج13، ص378؛ عمدة الطالب، ص274-275.

[2]. البداية و النهايه، ج11، ص189؛ النجوم الزاهره، ج3، ص264.

[3]. البداية و النهايه، ج1، ص189؛ عمدة الطالب، ص275.

[4]. الكامل، ج7، ص126؛ عمدة الطالب، ص275.

[5]. تاريخ مكه، ص226؛ تاريخ عتبات عاليات عراق، ص33.

[6]. شفاء الغرام، ج2، ص374.

[7]. عمدة الطالب، ص275.

[8]. معجم البلدان، ج2، ص224؛ تاريخ الاسلام، ج24، ص55؛ شفاء الغرام، ج2، ص371.

[9]. تاريخ الاسلام، ج24، ص55؛ البداية و النهايه، ج11، ص189؛ شذرات الذهب، ج4، ص139.

[10]. المنتظم، ج13، ص378؛ تاريخ الاسلام، ج24، ص55؛ شذرات الذهب، ج4، ص139.

[11]. آثار البلاد، ص169؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص382.

[12]. معجم البلدان، ج2، ص224.

[13]. تاريخ طبري، ج11، ص371؛ تجارب الامم، ج6، ص158؛ الكامل، ج8، ص486.

[14]. المنتظم، ج14، ص80؛ تاريخ مكه، ص227.