استغفار استغفار استغفار بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
استغفار استغفار استغفار استغفار استغفار

استغفار

آمرزش‌خواهی از خداوند، از مستحبات مؤکد در مناسک حج و عمره استغفار از ریشه «غ ـ ف ـ ر» به معنای ستر و پرده‌ ضخیم است که پوشش کامل ایجاد کند.[1] مغفرت به معنای پوشاندن گناه آمده است، به گونه‌ای که آمرزیده شده، از عذاب نگاه داشت

آمرزش‌خواهي از خداوند، از مستحبات مؤكد در مناسك حج و عمره

استغفار از ريشه «غ ـ ف ـ ر» به معناي ستر و پرده‌ ضخيم است كه پوشش كامل ايجاد كند.[1] مغفرت به معناي پوشاندن گناه آمده است، به گونه‌اي كه آمرزيده شده، از عذاب نگاه داشته شود و شايسته پاداش گردد. از اين رو، گفته‌اند: مغفرت فقط از آنِ خدا است و جز او تنها مي‌تواند عفو كند.[2] استغفار به معناي درخواستِ آمرزش، پوشاندن گناه، نگاه داشته شدن از عذاب و خواري، و شايستگي براي بهره‌مندي از پاداش‌هاي الهي است‌.[3] در متون روايي همراه استغفار زباني، به توبه و بازگشت از گناه نيز سفارش شده است.[4] از همين روي، برخي شرط تحقق‌ استغفار را همراهي‌ آن با توبه ‌از گناه[5] و دوري از معصيت[6] شمرده‌اند و استغفار زباني بدون پشيماني قلبي را بي‌ارزش دانسته و از آن به «توبه دروغ» ياد كرده‌اند.[7] امير مؤمنان(عليه السلام) پشيماني از گذشته‌، قصد قطعي براي بازنگشتن به گناه‌، اداي حقوق ‌مردم‌، به ‌جاي‌ آوردن حق ‌هر واجبي كه ترك شده، و ذوب شدن گوشت‌هاي روييده از حرام را در زمره شرايط و مقدمات استغفار ‌شمرده ‌است.[8]

 

در قرآن كريم استغفار با تعبيرهاي گوناگون ياد شده و بيشتر با ‌صيغه امر از خداوند خطاب ‌به‌ بندگان آمده كه ‌نشانه اهميت آن در پيشگاه الهي است؛ مانند {وَاسْتَغْفِرِ اللهَ إِنَّ اللهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا} (نساء/4، 106 و نيز بقره/2، 199؛ هود/11، 3) همچنين در روايت‌هاي بسيار، بندگان خدا به استغفار و طلب بخشش از خداوند فراخوانده شده‌اند. بر پايه برخي روايت‌ها، استغفار بهترين ‌و كامل‌ترين‌ دعا است.[9] بر پايه حديثي از رسول خدا(صلي الله عليه و اله) استغفار رگ گردن شيطان را قطع مي‌كند.[10] فراواني استغفار را مايه زدودن اندوه و گشودن تنگناها و بهره‌مندي از روزيِ بي‌حساب دانسته‌اند.[11] نيز ايشان در حجة الوداع نيت صادقانه را مايه بخشش گناه هنگام استغفار شمرده است.[12]

 

درباره كلمات استغفار، در منابع روايي تعابير گوناگون آمده است كه مشهورترين آن‌ها «أستغفر الله» است. در برخي روايت‌ها اين جملات به عنوان «سيد الاستغفار» آمده است: «اللهم أنت ربى لا إله إلا أنت، خلقتنى وأنا عبدك وأنا علي عهدك و وعدك ما استطعت، أعوذ بك من شر ما صنعت، أبوء لك بنعمتك علىّ وأبوء بذنبى، فاغفر لى، فإنه لا يغفر الذنوب إلا أنت[13]

 

استغفار درباره همگان يكسان نيست. استغفار بيشتر مردم با پيامبران و ديگر معصومان: متفاوت است. استغفار ايشان از روي فروتني آنان در برابر پروردگار و براي مهار نفس خويش[14] و به ديگر سخن، آمرزش خواستن از ترك مداومت بر ذكر و غفلت از مقام شهود و فرورفتن در سرگرمي به مباحات است، نه براي انجام گناه؛ زيرا پيامبران برتر از آنند كه به گناه آلوده شوند. استغفار پيامبراني همچون حضرت آدم(عليه السلام) به همين جهت است.[15] بر پايه روايتي، رسول خدا(صلي الله عليه و اله) هر روز بيش از 70 بار استغفار مي‌كرد.[16] نيز همچنان‌كه گناه مراتبي دارد، مغفرت هم داراي درجات است. گناه فقط به ‌سبب ترك حكم شرعي يا انجام نهي مولوي صورت نمي‌پذيرد؛ بلكه گاه مخالفت با حكم خلاف ادب سبب استغفار است.[17] امام صادق(عليه السلام) با بيان تناسب گناه هر كس با قدر و منزلت او نزد خداوند، به استغفار و توبه چند باره رسول خدا(صلي الله عليه و اله) در هر شبانه روز اشاره مي‌كند.[18]

 

بر پايه آموزه‌هاي ديني، استغفار و آمرزش‌خواهي در هر هنگام و مكان و از هر كسي پسنديده است. از جاي‌هايي كه براي استغفار بر آن تأكيد شده، مناسك حج است.[19] از همين روي، قرآن كريم در مراحل گوناگون حج‌گزاران را به استغفار فرمان داده است. (بقره/2، 198ـ200) رسول خدا(صلي الله عليه و اله) استغفار زائران خانه خدا را دعايي مستجاب و مايه آمرزش قطعي دانسته است.[20] بدين جهت است كه همراه حركت به سوي حج، استغفار فراوان[21] و نيز پس از احرام و هنگام لبيك، صلوات و درخواست مغفرت سفارش شده است.[22] بر پايه گزارشي، گفتن «آمين» پس از «اللهم اغفرلى» سفارش شده است؛ زيرا بر اثر آن، دعا مستجاب مي‌شود.[23] همچنين سفارش شده هنگام ورود به حرم، دعايي با مضمون استغفار خوانده شود[24]؛ چنان‌كه هنگام ورود به مكه، گفتن «اَللّهمَ اغفِرلى ذُنوبى»[25] مستحب است. بر پايه روايتي، پيامبر(صلي الله عليه و اله) پس از ورود به كعبه و حمد وثناي خدا، استغفار كرد و كنار هر ركن كعبه نيز پس از تكبير، تهليل و تسبيح، استغفار نمود.[26] افزون بر استغفار براي خويشتن، آمرزش‌خواهي براي ديگران نيز در روايت‌ها آمده است. از اين رو، پيامبر(صلي الله عليه و اله) براي حاجيان[27] و به ويژه براي ادا‌‌كنندگان حلق و تقصير[28] استغفار نمود.

 

استغفار در عرفات و مشعر

 روز عرفه، در صحراي عرفات، فرصتي ويژه براي استغفار است؛ چنان‌كه از هنگام حركت به سوي عرفات و نيز در حال عبور از منا به سوي عرفات، دعاهاي استغفار رسيده است.[29] هنگام وقوف در عرفات، استغفار بسيار و توبه از گناهان[30] و گفتن 70 بار «أستغفر الله ربى و أتوب إليه»[31] و نيز اين دعاي استغفار سفارش شده است: «اللهم إنى ظلمت نفسى ظلماً كثيراً، وإنه لا يغفر الذنوب إلا أنت فاغفرلى مغفرةً من عندك، وارحمنى إنك أنت الغفور الرحيم. اللهم اغفرلى مغفرة تصلح بها شأنى فى الدارين، وارحمنى أسعد بها في الدارين، وتب علىّ توبةً نصوحاً لا أنكثها أبداً، و الزمنى سبيل الاستقامة لا أزيغ عنها أبداً[32] بر پايه روايتي از امام محمد باقر(عليه السلام) كسي كه تا غروب خورشيد در عرفات وقوف كند، اگر گناهانش به اندازه شن‌هاي بيابان و كف درياها باشد، بخشوده مي‌شود.[33] از امام علي(عليه السلام) روايت شده كه بعضي از گناهان فقط در عرفات بخشوده مي‌شوند.[34] رسول خدا(صلي الله عليه و اله) هنگام وقوف در عرفات در حجة الوداع فرمود: «مرحبا به مهمانان خدا كه خداوند در حضور فرشتگان به آن‌ها مباهات مي‌كند و از آنان مي‌پرسد: اين بندگانم با چهره غبارآلود و خسته از من چه مي‌خواهند؟ فرشتگان پاسخ مي‌دهند: آنان آمرزش مي‌خواهند: ربنا يسألونك المغفرة. خداوند فرشتگان را شاهد بخشودگي همه آن‌ها قرار مي‌دهد.»[35]

 

بر پايه روايتي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و اله) عرفات مكان توبه آدم است. از همين روي، خداوند وقوف در اين سرزمين را بر حاجيان واجب كرد تا در آن‌جا تضرّع و دعا كنند. هنگامي كه حاجيان به سوي مشعر مي‌روند، همان ساعتي است كه آدم كلماتي را از خدا فراگرفت و با آن كلمات توبه‌اش پذيرفته شد. هنگام كوچ حاجيان از صحراي عرفات، فرشته‌اي بانگ مي‌زند: از عرفه برويد، در حالي كه بخشوده شديد و رضايت مرا خواستيد و من نيز از شما خشنود شدم.[36] بر پايه روايتي ديگر، خداوند آن‌گاه كه اراده كرد آدم(عليه السلام) را بيامرزد، جبرئيل را در عرفات به سوي او فرستاد و از او خواست كه هنگام غروب هفت بار به گناهش اعتراف كند و آدم چنين كرد. از اين رو، ميان فرزندانش سنت شد كه همانند پدرشان آدم(عليه السلام) از خدا توبه و بخشايش بخواهند. سپس به آدم فرمان داد بر فراز كوه رود و هنگام طلوع خورشيد هفت بار به گناهش اعتراف و توبه كند و آمرزش الهي را بخواهد. آدم(عليه السلام) چنين كرد و سپس جبرئيل او را به سوي كعبه برد و دستور داد هفت دور طواف كند. آدم اين كار را انجام داد و جبرئيل به او گفت: خدا تو را بخشود و توبه‌ات را پذيرفت.[37]

 

بر پايه روايتي از امام صادق(عليه السلام) دعاي استغفار آدم(عليه السلام) در عرفات كه پس از غسل و نماز عصر صورت پذيرفت، چنين است: «سبحانك اللهم وبحمدك لا إله إلا أنت عملتُ سوءً وظلمتُ نفسى و اعترفت بذنبى فاغفرلى إنك أنت الغفور الرحيم، سبحانك اللهم وبحمدك لا إله إلا أنت عملتُ سوءً وظلمتُ نفسى واعترفت بذنبى فاغفرلى إنك خير الغافرين، سبحانك اللهم وبحمدك لا إله إلا أنت عملتُ سوءً وظلمتُ نفسى واعترفت بذنبى فاغفرلى فإنك أنت التواب الرحيم[38] افزون بر روايت‌هايي كه حاجيان را به استغفار و آمرزش‌خواهي هنگام حركت از عرفات سفارش مي‌كند[39]، قرآن نيز به استغفار هنگام كوچ از عرفات به مشعر و از آن‌جا به منا سفارش مي‌كند[40]: {ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ} (بقره/2، 199) از همين‌ رو، شامگاه عرفه و هنگام حركت از عرفات به سوي مشعر، زمان استغفار و بخشودگي گناهان دانسته شده است.[41] بر پايه گزارش مفسران، مخاطب آيه ياد شده قريش‌ هستند؛ زيرا خود را برتر از ديگر مردم دانسته، در عرفات وقوف نمي‌كردند و هنگام حركت به سوي منا از مسير حركت همه مردم نمي‌رفتند. از اين روي، خداوند به آن‌ها فرمود: شما نيز مانند ديگر مردم وقوف و كوچ كنيد.[42]

 

دعاي مشهور امام حسين(عليه السلام) در عرفه از بهترين دعاهاي روز عرفه است كه استغفار و آمرزش‌خواهي بنده در پيشگاه پروردگار، در بخش‌هاي گوناگون آن جلوه‌گر است.[43] در دعاي عرفه امام زين‌ العابدين و امام صادق8 نيز بارها از خداي والا آمرزش خواسته شده است.[44]

 

در مشعر الحرام نيز استغفار سفارش شده؛ چنان‌كه برخي از مفسران بر اين باورند كه مقصود از آيه {ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ} (بقره/2، 199) كوچ كردن از مشعر الحرام به سوي منا است كه در آن به استغفار سفارش شده است.[45] بر پايه روايتي، پيامبر گرامي(صلي الله عليه و اله) هنگام كوچ از مشعر، به استغفار مي‌پرداخت.[46] هنگام رمي جمرات نيز سفارش شده كه با پرتاب هر سنگ، استغفار كنند.[47]

 

استغفار در طواف

 بر پايه روايتي از امام رضا(عليه السلام) طواف پيرامون كعبه از آن‌جا آغاز شد كه خداوند با فرشتگان درباره آفرينش جانشيني براي خويش در روي زمين سخن گفت و آن‌ها اعتراض كردند. (بقره/2، 30) آنان پس از آگاهي از معصيت خويش و پشيماني از آن، به عرش الهي پناه بردند و آمرزش خواستند. خداوند تعبّد به چنين عملي را براي بندگانش دوست داشت. از اين رو، در آسمان اول، بيت المعمور را قرار داد و در برابر آن، كعبه را روي زمين نهاد و به آدم(عليه السلام) فرمان طواف داد. خدا توبه او را پذيرفت و اين كار تا قيامت ميان فرزندانش ادامه دارد.[48] روايتي ديگر از امام باقر(عليه السلام) بيانگر استغفار آدم(عليه السلام) پس از دور هفتم طواف، كنار مستجار است كه با صداي بلند گفت: «رب اغفرلى.» ندايي برخاست كه بخشوده شده است و همين وعده به نسل وي نيز داده شد.[49] دعاي استغفار او پس از طواف و دو ركعت نماز چنين گزارش شده است: «اللهم إنك تعلم سرّى وعلانيتى فاقبل معذرتى وتعلم حاجتى فأعطنى سؤلى وتعلم ما عندى فاغفرلى ذنوبى... .»[50] از اين رو، امام باقر(عليه السلام) به زائران خانه خدا سفارش مي‌كند كه در دور هفتم طواف كنار مستجار به گناهان خود اعتراف كنند و بگويند: «واغفرلى ما اطلعتَ عليه منّى وخفى علي خلقك»[51] و خود ايشان نيز چنين مي‌كرد.[52] نيز علي(عليه السلام) به استغفار در مُلتزم سفارش كرده است؛ زيرا استغفار در‌ آن مكان مايه بخشودگي حتمي او است.[53]

 

از رسول خدا(صلي الله عليه و اله) گزارش شده كه هنگام طواف اين‌گونه استغفار كنيد: «اللهم اغفرلى ذنوبى و خطاياى و عمدى و إسرافى فى أمرى إنك إن لم تغفرلى تهلكنى[54] پس از نماز طواف، استغفار پشت مقام ابراهيم(عليه السلام) سفارش شده است.[55] نيز بر پايه روايتي از امام صادق(عليه السلام) به استغفار در سجده پس از نماز طواف سفارش شده است.[56] از رسول خدا(صلي الله عليه و اله) استغفار پس از نماز طواف چنين گزارش شده است: «اللهم أنا عبدك و ابن عبدك أتيتك بذنوبٍ كثيرةٍ و أعمال سيئة وهذا مقام العائذ بك من النار فاغفرلى إنك أنت الغفور الرحيم[57] هنگام سعي با هروله نيز اين دعاي استغفار سفارش شده است: «اللهم اغفر و ارحم و اعف عما تعلم إنك أنت الأعز الأكرم.»[58] نيز استغفار در بالاي كوه صفا سفارش شده است، چنان‌كه علي(عليه السلام) در آن مكان رو به كعبه دست‌ها را بالا مي‌برد و چنين مي‌خواند: «اللهم اغفرلى كل ذنب أذنبته قط فإن عدتُ فعد علىّ بالمغفرة فإنك أنت الغفور الرحيم.»[59] همچنين آمرزش‌‌خواهي پس از اتمام سعي و هنگام تراشيدن سر و نوشيدن آب زمزم[60] پسنديده است.

 

سرانجام شايسته است حاجي هنگام بيرون رفتن از مسجدالحرام، نزديك در، رو به قبله در حال سجده چنين استغفار كند: «سجدتُ لك يا رب تعبداً ورقاً، ولا إله أنت ربى حقاً حقاً، اللهم اغفرلى ذنوبى، و تقبل حسناتى، و تب علىّ إنك أنت التواب الرحيم».[61]

 

برخي از مفسران استغفار را از مصداق‌هاي ذكر خدا دانسته‌اند كه پس از انجام مناسك حج به آن سفارش شده است: {فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا الله}. (بقره/2، 200) اين استغفار را كه همراه تحمل مشكلات حج است، آميخته به استجابت مي‌دانند.[62]

 

استغفار در چنين جاي‌هايي نه تنها براي خود، بلكه براي ديگران، نيز از سيره معصومان: است. روز فتح مكه رسول خدا(صلي الله عليه و اله) كه بر مركب خود سوار بود، حجرالاسود را استلام كرد و سپس براي خود و همه مردم آمرزش خواست.[63]

استغفار، كفاره برخي از محرمات

 بر پايه منابع فقهي و روايي، اگر حج‌گزار در حال احرام برخي از محرمات را انجام دهد، بايد استغفار كند؛ مانند «فسوق» (بقره/2، 197)، بهره‌گيري از بوي خوش[64]، نگاه بدون ريبه به همسر در حالي كه احتمال انزال ندهد ولي از او مني يا مذي بيرون شود[65]، يك يا دو بار مجادله صادقانه[66]، شكار شترمرغ در صورت ناتواني از پرداخت كفاره.[67] همين سخن درباره كسي صدق مي‌كند كه شب يازدهم براي طواف به مسجدالحرام رود و در آن‌جا به خواب رود و تا صبح به منا بازنگردد، البته اگر حكم را نداند يا آن را فراموش كرده باشد.[68]

 

استغفار در مدينه

 استغفار براي خود و ديگران در جا‌هاي گوناگون مدينه را معصومان: سفارش كرده‌اند. بر پايه روايتي، در مقام جبرئيل[69]، كنار منبر رسول خدا(صلي الله عليه و اله)، در روضه منوره و ميان قبر و منبر آن حضرت، استغفار براي خود[70] و كنار ستون مخلقه، افزون بر خود، براي پدر و مادر و مؤمنان، خواستن آمرزش و رحمت سفارش شده است.[71]

 

در زيارتنامه پيامبر(صلي الله عليه و اله) كه امام صادق(عليه السلام) نقل فرموده، آمده است: خدايا! تو گفتي اگر مسلمانان به خويش ستم كردند و به سوي تو آمدند و آمرزش خواستند و پيامبر براي آنان آمرزش خواست، كسي جز خدا گناهان آنان را نخواهد آمرزيد: {ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جائوك فاستغفروا الله و استغفرلهم الرسول... .} سپس زائر مي‌گويد: خدايا! من پيامبرت را واسطه ساختم، در حالي كه آمرزش گناهانم را از تو مي‌خواهم.[72] در جاي‌هاي گوناگون از زيارت رسول خدا(صلي الله عليه و اله) به استغفار سفارش شده است[73]؛ چنان‌كه زيارت حمزه سيد الشهدا نيز در بر دارنده استغفار است.[74] نيز بر پايه روايتي از امام صادق(عليه السلام) كسي كه در مدينه قبر فاطمه3 را زيارت و سپس استغفار كند، خداوند او را مي‌آمرزد و در بهشت جاي مي‌دهد.[75] بر پايه روايتي، هنگامي كه زائر به نيابت از ديگران رسول خدا(صلي الله عليه و اله) را زيارت مي‌كند، شايسته است براي او و خود استغفار كند.[76]

 

بر پايه روايتي، پيامبر(صلي الله عليه و اله) شبي در بقيع به دستور جبرئيل، براي مردگان دعا نمود و آمرزش خواست.[77]

 

منابع

الاذكار النوويه: النووي (م.676ق.)، بيروت، دار الفكر؛ اقبال الاعمال: ابن طاوس (م.664ق.)، به كوشش القيومي، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1415ق؛ الامالي: الصدوق (م.381ق.)، قم، البعثه، 1417ق؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تذكرة الموضوعات: محمد ظهر الفتني (م.986ق.)؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ التعريفات: الجرجاني (م.816ق.)، قاهره، 1357ق؛ تفسير العياشي: العياشي (م.320ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛ التفسير الكبير: الرازي (م.606ق.)، قم، مكتب الاعلام الاسلامي؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع احاديث الشيعه: اسماعيل معزي ملايري، قم، المطبعة العلميه، 1399ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ جامع السعادات: محمد مهدي النراقي (م.1209ق.)، به كوشش كلانتر، نجف، دار النعمان؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، قم، نشر اسلامي، 1409ق؛ الخصال: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ الدر المنثور: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛ دعائم الاسلام: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازي (م.554ق.)، به كوشش ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375ش؛ سلسلة الينابيع الفقهيه: علي اصغر مرواريد، بيروت، دار التراث، 1410ق؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ علل الشرايع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ فقه الرضا7: علي بن بابويه (م.329ق.)، مشهد، كنگره جهاني امام رضا7، 1406ق؛ فيض القدير: المناوي (م.1031ق.)، به كوشش احمد عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ قرب الاسناد: الحميري (م.قرن3ق.)، قم، آل البيت:، 1413ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين7، 1403ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كامل الزيارات: ابن قولويه القمي (م.368ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر الفقاهه، 1417ق؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، مصطفي البابي، 1385ق؛ كنز العمال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش صفوة السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مستدرك الوسائل: النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت:، 1408ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ المصباح: الكفعمي (م.905ق.)، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ معجم الفروق اللغويه: ابوهلال العسكري (م.395ق.)، قم، انتشارات اسلامي، 1412ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، نشر الكتاب، 1404ق؛ المقنع: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي7، 1415ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ نهج البلاغه: شرح عبده، قم، دار الذخائر، 1412ق؛ الهدايه: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي7، 1418ق.

 

فرج‌الله ميرعرب

 

 
[1]. العين، ج4، ص406-407؛ معجم مقاييس اللغه، ج4، ص385؛ الصحاح، ج2، ص770، «غفر».

[2]. معجم الفروق اللغويه، ص363.

[3]. معجم الفروق اللغويه، ص387.

[4]. التفسير الكبير، ج5، ص199.

[5]. التبيان‌، ج9، ص321.

[6]. التعريفات، ص36.

[7]. مفردات، ص362، «غفر».

[8]. نهج البلاغه، ج4، ص97، حكمت‌417.

[9]. الكافي، ج2، ص504؛ بحار الانوار، ج90، ص280.

[10]. الكافي، ج4، ص62؛ الامالي، ص118.

[11]. مسند احمد، ج1، ص248؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1255.

[12]. امتاع الاسماع، ج11، ص92؛ كنز العمال، ج16، ص229.

[13]. صحيح البخاري، ج6، ص150؛ مسند احمد، ج4، ص122؛ بحار الانوار، ج90، ص279.

[14]. الكشاف، ج3، ص117.

[15]. نك: الميزان، ج1، ص128.

[16]. صحيح البخاري، ج7، ص145.

[17]. الميزان، ج6، ص371.

[18]. جامع السعادات، ج3، ص49.

[19]. صحيح البخاري، ج2، ص141؛ كنز العمال، ج5، ص7-8، 10؛ بحار الانوار، ج96، ص5-7.

[20]. كنز العمال، ج5، ص8.

[21]. فقه الرضا، ص215؛ بحار الانوار، ج96، ص120.

[22]. بحار الانوار، ج96، ص339؛ مستدرك الوسائل، ج9، ص181.

[23]. تذكرة الموضوعات، ص73؛ فيض القدير، ج1، ص441؛ كنزالعمال، ج5، ص32.

[24]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص530.

[25]. بحار الانوار، ج96، ص341، 348؛ جامع احاديث الشيعه، ج11، ص270.

[26]. الاذكار النوويه، ص196.

[27]. كنزالعمال، ج5، ص196.

[28]. كنزالعمال، ج5، ‌ص82.

[29]. الاذكار النوويه، ص197.

[30]. الاذكار النوويه، ص198.

[31]. الكافي في الفقه، ص213.

[32]. الاذكار النوويه، ‌ص199.

[33]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص552؛ بحار الانوار، ج96، ص50.

[34]. دعائم الاسلام، ج1، ص294؛ بحار الانوار، ج96، ص50.

[35]. دعائم الاسلام، ج1، ص293-294؛ بحار الانوار، ج96، ص49؛ مستدرك الوسائل، ج8، ص36.

[36]. الامالي، ص260.

[37]. الكافي، ج4، ص191-194؛ بحار الانوار، ج96، ص29-30.

[38]. المصباح، ص294؛ بحار الانوار، ج96، ص35-36.

[39]. المقنعه، ص415.

[40]. مجمع البيان، ج2، ص1؛ الكشاف، ج1، ص247؛ روض الجنان، ج3، ص126.

[41]. جامع البيان، ج2، ص403؛ التفسير الكبير، ج5، ص200.

[42]. تفسير عياشي، ج1، ص96-97؛ التبيان، ج2، ص168-169؛ جامع البيان، ج2، ص398-399، 402.

[43]. اقبال الاعمال، ج2، ص74-86.

[44]. اقبال الاعمال، ج2، ص87-127.

[45]. التفسير الكبير، ج5، ص182.

[46]. علل الشرايع، ج2، ص444.

[47]. الكافي، ج4، ص479؛ الدر المنثور، ج1، ص234.

[48]. بحار الانوار، ج96، ص33-34.

[49]. دعائم الاسلام، ج1، ص292؛ بحارالانوار، ج96، ص46-48؛ مستدرك الوسائل، ج9، ص374.

[50]. كنز العمال، ج5، ص57.

[51]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص533؛ الهدايه، ص227؛ بحار الانوار، ج96، ص191.

[52]. دعائم الاسلام، ج1، ص314.

[53]. الخصال، ‌ص617.

[54]. كنز العمال، ج5، ص57.

[55]. كنز العمال، ج5، ص428.

[56]. قرب الاسناد، ص40؛ بحار الانوار، ج96، ص213-214.

[57]. الاذكار النوويه، ص195.

[58]. فقه الرضا، ص220؛ الاذكار النوويه، ص197؛ التهذيب، ج5، ص148.

[59]. الكافي، ج4، ص432-433؛ المقنع، ص259.

[60]. الاذكار النوويه، ص202.

[61]. المقنعه، ص430.

[62]. التفسير الكبير، ج5، ص201-202.

[63]. التفسير الكبير، ج5، ص200-201.

[64]. بحار الانوار، ج96، ص348.

[65]. المقنعه، ص433؛ بحار الانوار، ج96، ص350؛ جواهر الكلام، ج20، ص387.

[66]. المقنعه، ص435.

[67]. المقنعه، ص435.

[68]. دعائم الاسلام، ج1، ص331.

[69]. بحار الانوار، ج97، ص173.

[70]. المهذب، ج1، ص277؛ بحار الانوار، ج97، ص172.

[71]. المهذب، ج1، ص278؛ سلسلة الينابيع، ج7، ص329.

[72]. الكافي، ج4، ص551؛ الحدائق، ج17، ص424.

[73]. بحار الانوار، ج97، ص169-180.

[74]. كامل الزيارات، ص61؛ بحار الانوار، ج97، ص121.

[75]. اقبال الاعمال، ج3، ص161؛ بحار الانوار، ج97، ص199.

[76]. بحار الانوار، ج97، ص174.

[77]. مسند احمد، ج3، ص489؛ المجموع، ج3، ص508.

 




نظرات کاربران