تاج المَفْرِق...

از سفرنامه‌های مغربی حج، نوشته خالد بن عیسی بلوی کتاب تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق از منابع و سفرنامه‌های مغربی و اندلسی قرن هشتم ق. است. «تاج المفرق» به معنای تاج سر است. نویسنده در این سفرنامه، دیده‌هایش را یادداشت کرده

از سفرنامه‌هاي مغربي حج، نوشته خالد بن عيسي بلوي

كتاب تاج المفرق في تحلية علماء المشرق از منابع و سفرنامه‌هاي مغربي و اندلسي قرن هشتم ق. است. «تاج المفرق» به معناي تاج سر است. نويسنده در اين سفرنامه، ديده‌هايش را يادداشت كرده و شرح ديدارش با دانشوران اسلامي در شهرهاي مختلف را بازگو نموده و از مباحثات علمي با آنان گزارش داده است.

 

ابوالبقاء خالد بن عيسي بَلْوي/بَلَوي فقيه و قاضي[1] از قبيله بَلويين اندلس است كه از طائفه قُضاعه يمن منشعب شده است.[2] او در قَتوريه/قَنتوريه از مناطق مُريه اندلس در سال 713ق. زاده شد.[3] گويا در جواني به سال 736ق. به سفر پرداخت. از پدرش كه قاضي قتوريه بود، دانش‌هاي مختلف را فراگرفت. سپس به غَرناطه رفت و از دانشوران آن جا و آن گاه از محدثان فاس علوم مختلف را آموخت و به قتوريه بازگشت. بيشتر رواياتش را از جد مادري‌اش عبدالمنعم سماك و ابواسحق بن جابر دريافت نموده است. نيز مشايخ متعدد در شهرهاي اندلس، تونس، قاهره و اسكندريه داشت. (ص26-27) در تونس مدتي نويسنده و كاتب امير بود. (ص43) پس از بازگشت به اندلس، از مشاهير علم و فقه و ادب به شمار مي‌رفت (ص27) و از اين رو، قاضي قتوريه گشت. سپس قضاوت برشانه، از شهرهاي اندلس، را عهده دار شد. برخي سال وفاتش را 765ق. دانسته‌اند كه گويا صحيح نيست؛ زيرا خالد بلوي نگارش سفرنامه را در روز آخر ربيع الاول 767ق. به پايان رسانده و از سويي، ابن خطيب كه كتابش را در 780ق. نگاشته، با عبارت «رحمة الله عليه» از او ياد كرده است. بنا بر اين، وي مي‌بايست در ميانه اين دو تاريخ رحلت كرده باشد.[4]

 

از مشاهير خاندان بَلْوي اندلس، از ابومحمد بلوي طَرطُوشي صاحب كتاب الشفاء في الطب، اديب مشهور ابويحيي بلوي غَرناطي، ابوالحسن علي بلوي (م.223ق.)، و ابومحمد عبدالمحمد بلوي (م.619ق.) مي‌توان ياد كرد.[5] از خانواده خالد بن عيسي بلوي، برادرش قاضي محمد بن عيسي بلوي و نواده‌اش قاضي علي بن احمد بن خالد شناخته شده هستند.[6] علي بن احمد با كوشش فراوان به نسخه‌پردازي همين رحله پرداخت و در نگهداري آن كوشيد.[7]

 

خالد بلوي افزون بر اين سفرنامه، برنامج روايت، ديوان شعر، تخريجي در حديث الرحمه، كتابي در اسانيد ثلاثيات صحيح بخاري، و گزيده‌اي از اشعار معاصران داشته است.[8]

 

در سفرنامه بلوي، به دانشوران و اديبان روزگار و مراودات و محاورات مؤلف با آن‌ها بسيار اشاره شده كه مي‌تواند توضيح‌گر قصد مؤلف از نام‌گذاري كتاب به «تاج المَفْرِق...» باشد. وي پيش از اشاره به نام كتاب، فشرده و چكيده‌اي از مطالب آن به دست داده است. (ج1، ص143) مقري هم نام كتاب را به همين‌گونه آورده و آن را ستوده و مشتمل بر نكات سودمند دانسته است.[9] در بررسي سفرنامه‌هاي اندلسي و مغربي، بر تأثير ادبيات شرق اسلامي بر اين منطقه و نيز نحوه شكل‌گيري نثر و اسلوب بلاغي بلوي تأكيد شده است.[10]

 

از ويژگي­هاي سفرنامه بلوي، گزارش تاريخ فرهنگي شهرها در قالب ديدار با اديبان و دانشوران و محدثان در سرزمين‌هاي گوناگون است. اين سنت‌ فرهنگي ـ آموزشي در ميان سفرنامه‌نويسان مغربي رواج داشت و كساني مانند عَبْدَري و ابن رُشَيد فِهري نيز به بازگويي چنين گزارش‌هايي مي‌پرداختند.[11]

 

گزارش‌هاي بلوي در باره مكان‌ها و شهرها ساختاري يكنواخت دارد. اين ساختار حاوي وصف وضع عمومي شهر، آمارها و گزارش‌هايي از اقتصاد و تجارت و زراعت، مساجد و مزارها و مكان‌هاي مقدس، ديدار نويسنده با عالمان و اديبان و محدثان، و نقل اجازات و اشعار است. هنگام گذر نويسنده از تونس به اسكندريه، قاهره، بيت المقدس و ديگر شهرهاي بزرگ، همين‌گونه گزارش به كار رفته است. دغدغه‌هاي صوفيانه خالد بلوي، از شرح خِرقه‌اي كه از يكي از دانشوران اهل تصوف گرفته و نيز اجازه روايت كتب عرفاني (ج1، ص267) آشكار است.

 

بلوي در آغاز مي‌گويد كه به قصد حج و در طلب علم از شهر قَتوريه خارج شده است. (ج1، ص143-144) او حركت خود را در روز شنبه 18 صفر 736ق. با وداع از خانواده و دوستان آغاز مي‌كند؛ وداعي كه از هر عذابي سخت‌تر بوده است. (ج1، ص144-145) از همان آغاز، استناد به قطعات و اشعار در اين اثر شكل مي‌گيرد و نثر آهنگين و مسجع، بر گزارش‌هاي آن سايه‌اي سنگين مي‌افكند؛ به گونه‌اي كه شناخت جاهايي را كه بلوي از آن جا گذر كرده (براي نمونه: ج1، ص148-149) و حوادثي را كه ديده و حتي فهم عواطف و احساسات شخصي او را دشوار مي‌گرداند. ويژگي ديگر اين سفرنامه، افزون بر بيان سرگذشت نام‌آوران، آوردن گزارش‌هايي از حيات اجتماعي و فكري و علمي روزگار مؤلف است. از اين رو، اين اثر آميزه‌اي از شعر، تاريخ، فقه و تراجم است. صرف نظر از نثر خاص اثر، وصف‌هاي بلوي گاه تيزبينانه و دقيق است. (براي نمونه: ج1، ص148) وي هنگامي كه از شهر عُبّاد در تِلِمْسان گذر مي‌كند، از ابوالحسن مَريني سلطان بني‌مريني (حك: 731-749ق.) به نيكي ياد مي‌‌نمايد. (ج1، ص149)

 

حضور بَلْوي در نماز جمعه شهر تلمسان (ج1، ص148-150)، ديدارش با اديبان آن جا و نقل اشعار ايشان (ج1، ص150-151)، گذشتن از بيابان‌هاي متعدد تا رسيدن به الجزائر كه از حسن سلوك مردمانش ياد مي‌كند (ج1، ص152)، و گذر از بِجايه كه در آن به سختي‌ها و ناملايمات بسيار دچار مي‌شود (ج1، ص152-153)، از ديگر مطالب سفرنامه است.

 

نكات طنزپردازانه در سفرنامه بلوي بسيار است و از روحيه شاد و محضر نيكوي او حكايت دارد. (ج1، ص155) معمولاً در هر شهر، نخستين دغدغه او ديدار با فضلا و مباحثات علمي است. (براي نمونه: ج1، ص161) تبرك جستن از علما و اوليا، از ديگر مشخصات رفتار بلوي است كه بعدها رواج بيشتر مي‌يابد و مشرب صوفيانه زيارت مزارها از جانب سفرنامه‌نويسان مغربي مي‌شود.[12]

 

بلوي در هر موضوع به منابع تاريخي و حديثي كهن استناد مي‌كند و گفته‌ها و نظرهاي خود را با يادكرد حديث نبوي، مجاز و مطلوب جلوه مي‌دهد. (ج1، ص169-171) اشاره وي به قرائت حزن‌انگيز و پرشور يكي از علماي قاري قرآن (ج1، ص171) و يادكرد او از مشايخي كه به او قرائات مختلف را آموخته‌اند و گزارش از تونس و مباحثات با دانشوران آن سرزمين و اجازاتي كه دريافت كرده، از بخش‌هاي چشمگير كتاب در زمينه تاريخ فرهنگي شهرها است. (ج1، ص164-193)

 

گرفتار شدن كاروان در طوفان دريايي و توسل مؤلف و گروه همراه به قرائت قرآن (ج1، ص196)، نجات شادي‌آفرين و رسيدن به ساحل اسكندريه و وصف اديبانه او از اين تضاد روحي كه از ترس و اضطراب به لذت و شادي تبديل شده است (ج1، ص194-198)، و وصف مناره اسكندريه و معماري و نقش‌هاي شگفت‌انگيز آن، از مباحث بعدي كتاب است. يكي از مايه‌هاي شگفتي‌ در اسكندريه، آينه‌اي بوده كه بر نوك اين مناره نصب كرده‌اند. ديگر مايه شگفتي، استحكام بناهاي آن بوده كه به گفته نويسنده، ساختمان‌هاي زيرزمين آن استوارتر از ديگر بناهاي مشابه در روي زمين است. (ج1، ص198) بلوي گزارشي شگفت‌انگيزتر از يكي از دانشوران به نام هروي آورده كه شهر اسكندريه در آن زمان 12000 مسجد داشته است. سپس نامه عمرو بن عاص به خليفه دوم در وصف اسكندريه را آورده كه در آن از وجود 4000 حمام و40000 يهودي جزيه‌پرداز در اسكندريه خبر داده است. (ج1، ص200) بلوي مسجد جامع ابن طولون را معرفي كرده و معتقد است كه اين مسجد با الگوي مسجدالحرام ساخته شده است. (ج1، ص215) او از كارشناسان نقل مي‌كند كه كشتي‌هاي بزرگ نيل به بيش از 100 فروند مي‌رسند و زورق‌هاي كوچك فراوان در دريا به فعاليت و صيد مشغولند. (ج1، ص218) وي تعداد شتران آب­كش روزانه قاهره را بيشتر از دويست هزار مي‌داند و مغازه‌هاي قاهره را 60 هزار دكان به شمار مي‌آورد. وصف او از اهرام مصر (ج1، ص218-222)، مرقد رأس الحسين در قاهره (ج1، ص221) و تبرك به آن، مرقد سيده نفيسه از نوادگان زيد بن حسن بن علي8، و مرقد زينب و معرفي كتيبه نگاشته شده بر درِ آن‌كه نام حضرت زينب بر آن كتابت شده بوده، بخشي ديگر از آگاهي‌هاي اين سفرنامه است. (ج1، ص222)

 

بلوي با ديدن مدينه، گريان مي‌شود و به بداهه، قصيده‌اي در معنويت مدينه (ج1، ص280-282) و وصف مسجدالنبي (ص283) مي‌سرايد. او وصف مسجدالنبي را با اشاره به تعمير و گسترش آن در دوران ملك منصور قلاوون صالحي در 701ق. آغاز مي‌كند و براي او لقب خادم الحرمين الشريفين را به كار مي‌برد. (ج1، ص285) او انحراف قبله مسجدالنبي را كه ظريف و بديع مي‌شمرد، به عمر بن عبدالعزيز نسبت مي‌دهد و سپس قبور سه‌گانه و روضه مطهره را با شرح نقوش تزئيني، مرمرها، مشخصات ديوارها، و رنگ‌ها به دقت وصف مي­كند. يكي از نكات بديع اين گزارش، اشاره به حوضچه كوچك مرمريني است كه داخل مرقد نبوي به شكل محراب قرار داشته و خانه فاطمه زهرا3 يا قبر وي بوده است. (ص285-286) اشاره به جِذْع حَنانه (ستون حنانه)، منبر نبوي و تبرك با لمس و مسح آن (ج1، ص286)، مساحت و طول و عرض مسجدالنبي، و 800 ستون مسجدالنبي در گزارش نويسنده آمده است. او اشاره مي‌كند كه صحن مسجد داراي قُبه‌اي سفيد رنگ است كه 15 نخل روبه‌روي آن قرار دارند. (ج1، ص287) نيز چهار باب مسجدالنبي را با نام باب الرحمه، باب جبرئيل، باب الخشيه و باب الرخاء وصف مي‌كند. (ج1، ص287) به بيان وي، روبه‌روي باب الرحمه مدرسه‌اي بوده كه در معماري و ساخت نظير نداشته است. (ج1، ص287)

 

او مسجد قبا را در دو مايلي مدينه در جهت قبله معرفي مي­كند (ج1، ص287) و به تعمير آن و كتبيه تاريخ اين تعمير در 671ق. اشاره مي‌نمايد. نيز شرح مي‌دهد كه روبه‌روي درِ مسجد، چاهي بزرگ است (ج1، ص288) كه آبي گوارا دارد و آب مدينه از آن تأمين مي‌شود. (ج1، ص288) سپس از خانه ابوايوب انصاري، خانه عايشه، خانه فاطمه، خانه ابوبكر، و خانه عمر كه در جنوب مسجد قبا بوده، نام برده و قبا را شهري بزرگ دانسته كه به مدينه متصل بوده است. (ص288) نيز از مسجد فتح، مشهد حمزه، مشاهد شهداي احد، مسجد علي، و مسجد سلمان فارسي در بيرون مدينه ياد كرده است. (ج1، ص288) سپس از بِقاع بقيع گزارش داده و به مرقد عباس كه قبر امام حسن (ع) در آن قرار داشته و داراي گنبدي بزرگ و دو قبر بر‌آمده و مرتفع از سطح زمين با الواح و ورق‌هاي تزئيني بوده، پرداخته است. (ج1، ص289)

 

گزارش بلوي از عين النبي (عين الزرقاء) از اغراق مبرا نيست. (ج1، ص290) به گزارش وي، اين چشمه نه تنها مردم مدينه، بلكه همه اهل زمين را كفاف مي‌دهد. البته شايد مقصود وي، مسافران و زائران باشد. بلوي، مدينه را با لقب مكرمه و كريمه ياد مي‌كند و پس از وصفي عاطفي از معنويت مدينه، از شنيده‌‌ها و آموزش‌ها و ديدارهايش با دانشوران مجاور حرم، گزارشي علمي و فرهنگي به دست مي‌دهد. (ج1، ص291) او در پي دريافت اجازه حديث از برخي دانشوران آن جا، با كاروان شامي در بيست و سوم ذي‌قعده از مدينه خارج مي‌شود (ج1، ص294) و در پنجم ذي‌حجه به مكه مي‌رسد. (ج1، ص295)

 

گزارش‌هاي بعدي بلوي در وصف اركان و فضيلت‌ها و معماري كعبه (ج1 ص298-308)، قبة الشراب يا سقايه عباس (ج1، ص306)، دروازه‌هاي مكه (ج1، ص308-309)، مكان‌هاي مقدس مكه (ج1، ص310-314)، و منا و محل جَمْره‌ها (ج1، ص315-317) است. جلد دوم اين سفرنامه به وصف جاهايي كه نويسنده در پي خروج از مكه، ديدار نموده و نيز زيارت بيت المقدس و ديدار با بزرگان و دانشوران هر سرزمين و وضع فرهنگي آن جا اختصاص دارد.

 

مصحح سفرنامه، حسن بن محمد السائح است كه به تفصيل، در باره زندگي، محيط فرهنگي، استادان، مناصب و ارتباطات خالد بن عيسي بلوي و نيز وضع سفرنامه‌نويسي در مغرب و اندلس و مهمترين سفرنامه‌هاي مغربي گزارش داده است. (ج1، ص3-136)

 

ƒ چاپ‌ها: نسخه‌هاي متعدد از سفرنامه بلوي در دسترس است. نسخ مغربي آن، شامل چهار نسخه در الخزانة العامه رباط است كه چاپ حاضر از روي آن‌ها صورت گرفته است.[13] نسخه‌هاي نگهداري شده در كتابخانه جامعة القرويين و جاهاي ديگر نيز مورد استفاده مصحح قرار گرفته است. سفرنامه تاج المفرق با مقدمه و تصحيح حسن السائح در دو جلد (جلد اول: 318 صفحه و جلد دوم: 254 صفحه) بدون اشاره به نام ناشر و محل و تاريخ نشر چاپ شده است.

 

علي احمدي ميرآقا

 
[1]. نفح الطيب، ج2، ص532.

[2]. نك: دانشنامه جهان اسلام، ج4، ص177، «بلوي، خاندان».

[3]. تاج المفرق، ص25، «مقدمه».

[4]. تاج المفرق، ج1، ص26-27، «مقدمه».

[5]. دانشنامه جهان اسلام، ج4، ص177-179.

[6]. تاج المفرق، ص16-17، «مقدمه».

[7]. تاج المفرق، ص16-17، «مقدمه».

[8]. تاج المفرق، ج1، ص36، «مقدمه».

[9]. نفح الطيب، ج2، ص532.

[10]. تاج المفرق، ج1، ص98-101، «مقدمه».

[11]. رحلة العبدري، ص287-312؛ نك: رحلة ابن رشيد.

[12]. نك: الحقيقة و المجاز؛ نك: احراز المعلي.

[13]. تاج المفرق، ص10-12، «مقدمه».


| شناسه مطلب: 86787