حج قِران

یکی از انواع سه‌گانه حج قِران در لغت به معنای نزدیک شدن و همراهی دو چیز به یکدیگر یا ریسمانی که بدان، دو چیز را به هم نزدیک می‌کنند، آمده است.[1] فقیهان امامی علت نامگذاری حج قران را به همراه آوردن قربانی توسط حج‌گزار می‌دانند.[2] ف

يكي از انواع سه‌گانه حج

قِران در لغت به معناي نزديك شدن و همراهي دو چيز به يكديگر يا ريسماني كه بدان، دو چيز را به هم نزديك مي‌كنند، آمده است.[1] فقيهان امامي علت نامگذاري حج قران را به همراه آوردن قرباني توسط حج‌گزار مي‌دانند.[2] فقيهان اهل سنت، با ارائه تعريفي متفاوت از اصطلاح حج قران، آن را به معناي احرام همزمان به حج و عمره يا احرام به عمره در ماه‌هاي حج و احرام به حج در حال احرام عمره، قبل از طواف عمره، مي‌دانند.[3] برخي از فقهاي امامي از اين حج به «حج اِقران» تعبير كرده‌اند.[4] فقها به كسي كه حج قران به جا مي‌آورد، «قارن» گفته‌اند.[5]

همين تفاوت آشكار بين فقيهان امامي و اهل سنّت در تعريف حج قران، نشانگر اهميت بررسي حج قران است؛ به ويژه كه حنفيان، حج قران را برترين نوع حج مي‌دانند.[6] درحالي كه عموم فقيهان امامي، انجام حج قران برابر با تعريف اهل سنت را غير مجزي، بلكه باطل مي‌دانند.[7] در برخي منابع تفسيري اهل سنت، از حج قران به حج اكبر تعبير
شده است.[8]

پيامبراني همچون حضرت آدم[9]، حضرت ابراهيم[10]، حضرت موسي[11]، حضرت سليمان(عليهم السلام) و اهل و فرزندان آن‌ها و شمار ديگري از پيامبران[12]، در حج خود، قرباني به همراه داشته‌اند. برابر با آيات قرآن كريم (صافات / 37، 102- 107) و منابع حديثي[13] و تاريخي[14] حضرت ابراهيم(عليه السلام) وقتي به امر خدا در مناسك حج خود آماده شد، فرزندش اسماعيل(عليه السلام) را قرباني كند، خدا گوسفندي را به عنوان قرباني براي وي فرستاد و آن گوسفند، قرباني حج آن حضرت قرار گرفت. اعراب جاهلي براي قرباني حج خود حيواني، به ويژه شتر، را همراه خود حركت داده و در موسم حج آن را قرباني مي‌كردند.[15]

بر پايه منابع حديثي اماميه[16] و اهل سنت[17]، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در حجة الوداع٭ همراه خود 100 شتر را براي قرباني آورده بود.[18] اماميان[19] به دليل اجماع و احاديث[20] و حنفيان[21] به دليل احاديث[22]، حج مشهور پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) يعني حجة الوداع را، حج قران – با تعاريفي متفاوت- مي‌دانند.

ƒ حج قِران از ديدگاه اماميان: اكثر قريب به اتفاق فقيهان امامي، به دليل احاديث[23]، به همانندي حج قران با حج افراد قائل بوده و تنها تفاوت اين دو حج را در همراه داشتن قرباني مي‌دانند كه در حج افراد، غير واجب، ولي در حج قران، واجب است.[24] (← حج افراد٭) تنها به معدودي از فقيهان امامي چنين نسبت داده شده كه به دليل برخي روايات[25]، حج قران را احرام همزمان به حج و عمره، در صورت همراه داشتن قرباني، دانسته‌اند كه مورد قبول عموم فقيهان امامي واقع نشده است.[26]

مشهور[27] فقيهان امامي[28]، به ويژه متأخرين آنان[29]، حج قران - يا حج افراد- را بر اهل مكه و كساني كه تا فاصله 48 ميلي (16 فرسخي) (به نظر مشهور 88 كيلومتري) آن هستند، به عنوان حجة الاسلام٭ (حجي كه براي يك بار در طول عمر به شرط استطاعت٭ واجب است) واجب دانسته و حج تمتّع را براي آنان مجزي نمي‌دانند.[30] بدين ترتيب، حج قران، براي افراد دورتر از 48 ميل مجزي نيست.[31] ولي معدودي از فقيهان امامي، علاوه بر حج قران و افراد، حج تمتّع را نيز براي افراد داخل در محدوده 48 ميلي مكه، مجزي مي‌دانند.[32] دليل مشهور در اين مسئله، علاوه بر آيه 196 بقره/2 (ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ)، رواياتي است كه حج تمتّع را براي اهل مكه جايز ندانسته‌اند كه لازمه آن، تعيين حج قران يا افراد براي اهل مكه است.[33] مستند تعيين 48 ميل براي حاضران در مكه و وجوب حج قران- يا افراد- بر آن‌ها نيز احاديثي است كه بر اين مسافت تصريح كرده‌اند.[34] برخي فقيهان امامي اين فاصله را 12 ميل دانسته‌اند.[35] (← حج افراد)

فقيهان امامي، به استناد آيه (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّه) (بقره/2، 196) كه در آن اتمام عمره در كنار اتمام حج مورد امر واقع شده است و احاديث[36]، عمره‌اي كه پس از حج قران انجام مي‌شود را بر كساني كه اين حج بر آن‌ها واجب است، به شرط استطاعت، واجب مي‌دانند؛ به طوري كه حتي اگر استطاعت براي عمره حاصل شد، ولي براي حج حاصل نشد، انجام عمره قران قبل از حج آن، واجب فوري است.[37]

كيفيت حج قران از ديدگاه اماميه، با استناد به روايات اهل بيت(عليهم السلام)[38]، عبارت است از:

1. احرام٭ مركّب از پوشيدن لباس احرام، نيت و تلبيه و همراه داشتن حيواني براي قرباني؛

2. وقوف در عرفات٭؛

3. وقوف در مشعر٭؛

4. اعمال روز عيد قربان شامل رمي جمره عقبه٭، حلق يا تقصير٭ و قرباني؛

5. طواف زيارت٭؛

6. نماز طواف زيارت؛

7. سعي بين صفا و مروه٭؛

8. طواف نساء٭؛

9. نماز طواف نساء.[39]

 برخي از فقيهان امامي انجام طواف حج قران پيش از وقوف در عرفات، جايز مي‌دانند.[40]

پس از حج قران، عمره قران بايد انجام گردد كه اعمال آن عبارت است از:

1. احرام مركّب از پوشيدن لباس احرام، نيت و تلبيه؛

2. طواف و نماز آن؛

3. سعي بين صفا و مروه؛

4. حلق يا تقصير؛

5. طواف نساء و نماز آن.[41]

برخي از اماميان وجوب نيت و تلبيه در عمره را مفروض يا در ضمن احرام دانسته[42] و برخي ديگر دو ركعت نماز طواف و دو ركعت نماز طواف نساء را در ضمن اين طواف‌ها مفروض دانسته و آن‌ها را ذكر نكرده‌اند.[43] تنها ابن ابي‌عقيل عماني، قائل به عدم وجوب طواف نساء بوده است و ابوالصلاح حلبي نيز طواف نساء را بر حلق يا تقصير مقدم شمرده است.[44]

مشهور فقيهان امامي، به استناد احاديث[45]، ميقات حج قران را براي كساني كه منازل آن‌ها از ميقات به مكه نزديك‌تر نبوده يا مساوي با ميقات باشد، يكي از ميقات‌هاي معروف مي‌دانند.[46] (← ميقات) آنان به استناد احاديث[47] قائلند ميقات حج قران، براي اهل مكه[48] و افرادي كه بين مواقيت و مكه ساكنند[49]، منزل مسكوني آن‌هاست. ولي شماري از متأخّرين، به دليل برخي احاديث[50]، ميقات حج قران براي اهل مكه را جعرانه دانسته‌اند.[51] هرچند برخي از ايشان، در اين مورد، به جواز قرار دادن مكه و استحباب قرار دادن جعرانه، به عنوان ميقات حج قران[52] يا اختصاص جعرانه براي مجاورين در مكه[53]، قائل شده‌اند. برخي نيز ميقات حج قران را براي كساني كه به عرفات نزديك‌ترند، منازل مسكوني آن‌ها دانسته‌اند.[54]

به نظر فقهاي امامي[55]، به استناد احاديث[56]، ميقات عمره قران- چه كساني كه اهل مكه و چه آن‌ها كه موقتاً در آن اقامت دارند-ادني الحل (نزديك‌ترين منطقه حل به حرم) است. (← ادني الحل)

 شماري از فقهاي امامي، ميقات عمره قران را براي كساني كه در مناطق دور از مكه بوده و در مسير مكه از ميقات‌هاي معروف عبور مي‌كنند، همان ميقات‌هاي معروف دانسته و احرام از ادني الحل را جايز نمي‌دانند، ولي برخي ديگر جايز مي‌دانند.[57]

به نظر مشهور اماميان[58]، احرام‌گزار، براي تحقق احرام در انواع حج و عمره، بايد تلبيه بگويد (← تلبيه) ولي در حج قران[59]، حج‌گزار ميان انعقاد احرام با تلبيه يا اشعار يا تقليد، مخير است.[60] شماري از فقيهان متأخر، علاوه بر اشعار يا تقليد، تلبيه را نيز لازم دانسته‌اند.[61] اشعار، يعني «شكافتن يك طرف كوهان شتر و خون‌آلود كردن آن»[62] و تقليد، يعني «آويختن نعل و چيزهاي ديگر بر گردن قرباني به قصد نشانه‌گذاري آن براي قرباني شدن. »[63] (← اشعار و تقليد٭) ولي برخي فقيهان متقدم امامي، به استناد احاديثي ديگر[64]، انعقاد حج قران را تنها با تلبيه دانسته و اشعار و تقليد را موجب انعقاد احرام ندانسته‌اند.[65]

فقيهان امامي[66]، به استناد احاديث[67]، بر آنند كه حج‌گزار بايد تكرار تلبية حج قران را هنگام ظهر روز عرفه قطع كند. مشهور ايشان[68]، به دليل احاديث[69]، قائلند اگر احرامگزار، در عمره قران، از خارج مكه آمده و از ميقات‌هاي معروف محرم شده باشد، بايد هنگام ورود به حرم، تلبيه‌اش را قطع كند و اگر در مكه بوده و براي احرام از مكه خارج شده و از ادني الحل محرم شده باشد، بايد هنگام مشاهده كعبه، تلبيه‌اش را قطع كند.[70]

‚ قرباني در حج قران: اماميان بر آنند كه قرباني واجب در حج قران، همان حيوان همراه حج‌گزار است كه از هنگام احرام به همراه حج‌گزار بوده[71] و اشعار يا تقليد مي‌گردد.[72] برخي از آنان، به استناد احاديث[73]، وجوب قرباني آن را به سوق هدي (همراه داشتن و راندن حيوان قرباني توسط حج‌گزار)[74] و برخي ديگر به اشعار يا تقليد آن حيوان[75] مي‌دانند. برخي نظرات حاكي از آن است كه در صورت عدم امكان سياق هدي از ميقات، جايز است قرباني حج قران، پس
 از احرام و پيش از ورود به حرم، همراه حج‌گزار گردد.[76]

بيشتر فقيهان امامي، به استناد احاديث[77]، بر آنند كه اگر عمره‌گزار متمتّع، سوق هدي كند، پس از انجام تقصير و اتمام عمره تمتّع، از احرام خارج مي‌شود.[78] ولي معدودي از آنان، چنين فردي را به دليل همراه داشتن قرباني، قارن به شمار آورده و بر آنند كه وي، پس از اتمام عمره، نمي‌تواند از احرام خارج شود تا آن‌كه حيوان را در مناسك حج در منا قرباني كند.[79]

ƒ حج قران از ديدگاه اهل سنت: اهل سنت بر آنند كه حج قران عبارت است از: احرام همزمان به حج و عمره (قران حقيقي) يا احرام به عمره و سپس ادخال حج بر آن احرام، قبل از طواف عمره[80]؛ بدون تحلل بين عمره و حج. (قران حكمي)[81] استناد ايشان در اين باره به اجماع، آيه (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ) (بقره/2، 196) و برخي روايات[82] است.[83] البته چنين تعريفي از حج قران، از سوي فقهاي اماميه مورد نقد قرار گرفته است؛ زيرا اولاً: برخي روايات اهل سنت[84] تصريح دارد كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از جمع بين حج و عمره نهي فرمود؛ ثانياً: در رواياتي از صحابه آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) حج خود را با عمره جمع نفرمود[85]؛ ثالثاً: منظور از رواياتي كه حج را داخل در عمره معرفي كرده است، حج تمتّع است و نه حج قران.[86] علاوه بر اينها، احاديث متعددي از امامان معصوم(عليهم السلام) حج قران را - بر خلاف نظر فقهاي اهل سنت- مانند حج افراد، به علاوه همراه داشتن قرباني، تعريف كرده‌اند.[87]

مالكيان، احرام به عمره و ادخال حج بر آن بعد از طواف را مكروه و بعد از ركوع نماز طواف، غير جايز مي‌دانند.[88] حنفيان، احرام به حج و ادخال عمره بر آن قبل از اتمام اعمال حج را مكروه دانسته، ولي آن را از مصاديق حج قران برشمرده‌اند.[89]

فقيهان شافعي، مالكي و حنبلي معتقدند اعمال حج قران، همانند حج افراد - بدون عمره آن- است. الا اين‌كه قرباني در حج قران واجب است، ولي در حج افراد واجب نيست.[90] فقهاي شافعي، مالكي و حنبلي، به دليل برخي روايات[91] و نيز مندرج و داخل بودن عمره در حج، بر آنند كه در حج قران، براي عمره و براي حج، يك طواف و يك سعي كافي است.[92] ولي به نظر فقيهان حنفي، به دليل اين‌كه قارن، محرم به دو احرام (احرام حج و احرام عمره) است، در حج قران بايد دو طواف و دو سعي انجام شود: يك طواف و سعي براي عمره و يك طواف و سعي براي حج.[93]

فقيهان حنفي، به استناد آيه 196 سوره بقره/2 (ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) و روايات[94]، بر آنند كه در حج قران، احرامگزار بايد يا آفاقي باشد يا اگر از اهل مكه است، پيش از ماه‌هاي حج، از مكه و محدوده مواقيت، خارج شده و از مواقيت احرام ببندد.[95] استدلال آنان به آيه چنين است كه تحقق تمتّع و ترفّه مذكور در آيه را به انجام همه مناسك در يك سفر مي‌دانند. لذا اين تمتّع و ترفّه، هم در حج تمتّع و هم در حج قران وجود دارد؛ چراكه حج و عمره، در اين دو، در يك سفر انجام مي‌شود و انجام سفر واحد تنها براي آفاقي و غير اهل مكه معنا پيدا مي‌كند.[96] در برابر فقيهان ديگر مذاهب اهل سنت، با مربوط دانستن آيه 196 بقره/2 به قرباني حج قران و نه اصل حج قران، چنين شرطي را قبول ندارند.[97]

فقيهان شافعي[98]، مالكي[99] و حنفي[100] عدم فساد حج و عمره را به دليل ارتباط حج و عمره با يكديگر، شرط صحت حج قران دانسته‌اند.

‚قرباني: همه فقيهان اهل سنت قرباني در حج قران را واجب مي‌دانند. شافعيان[101]، مالكيان[102] و حنبليان[103] اين قرباني را به شرطي واجب مي‌دانند كه حج‌گزار آفاقي باشد و در صورت مكّي بودن يا حضور در مسجدالحرام، قرباني را بر حج‌گزار واجب نمي‌دانند. ولي حنفيان، قرباني در حج قران را بدون شرط واجب مي‌دانند.[104] دليل هر دو گروه، آيه
(ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) (بقره/2، 196) است كه گروه اول، كلمه «ذلك» را به قرباني و گروه دوم، به حج قران تفسير كرده‌اند.[105]

شافعيان[106] و مالكيان[107]، عدم فوات حج و وقوع حج و عمره را در يك سال از شرايط وجوب قرباني در حج قران برشمرده‌اند. انجام احرام عمره در ماه‌هاي حج و عدم بازگشت به ميقات عمره يا مقدار مسافت مانند
آن ميقات، پس از احرام به حج در مكه نيز
از شرايط وجوب قرباني حج قران، در فقه شافعي است.[108]

فقيهان حنفي[109]، مالكي[110] و حنبلي[111]، قرباني حج قران را قرباني مناسك (براي شكر انجام مناسك) دانسته و خوردن آن را براي احرام‌گزار جايز شمرده‌اند. ولي فقيهان شافعي[112] اين قرباني را قرباني جبران (جبران نقص مناسك بسبب انجام حج و عمره با يك احرام) دانسته و خوردن از آن را براي احرام‌گزار جايز نشمرده‌اند.

فقيهان حنفي، به دليل اين‌كه قارن را محرم به دو احرام مي‌دانند، كفاره انجام محرمات احرام در حج قران را نسبت به حج افراد و تمتّع، دو برابر شمرده‌اند.[113] آنان در حالت احصار نيز قائل به وجوب دو قرباني هستند.[114] (احصار و صدّ ٭) ولي ديگر فقيهان اهل سنت، فرقي بين كفاره يا قرباني احصار در حج قران و دو نوع حج ديگر قائل نيستند.[115]

حنفيان[116] و برخي حنبليان[117]، بر آنند كه اگر حج‌گزارِ متمتّع، سوق هدي كند، نمي‌تواند پس از اتمام عمره تمتّع از احرام خارج گردد و بايد قرباني را در روز عيد قربان، قرباني كند و تا آن روز در احرام باقي باشد؛ چراكه او در اين صورت قارن به شمار مي‌آيد. در برابر، شافعيان[118]، مالكيان[119] و
برخي فقهاي حنبلي[120] چنين حج‌گزاري را
قارن ندانسته و بر آنند كه به دليل تكميل اعمال عمره، پس از سعي در عمره تمتّع، هدي خود را قرباني كرده و بعد از حلق، از احرام خارج گردد.

… منابع

احكام و مناسك حج: حسين علي منتظري نجف‌آبادي، (م.1431ق.)، قم، نشر سايه، 1428ق؛ آراء المراجع في الحج علي ضوء فتاوي الامام الخميني في تحرير الوسيله: علي افتخاري گلپايگاني، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش؛ ارشاد الاذهان الي احكام الايمان: حسن بن يوسف حلي (648 ـ 726ق.)، تحقيق فارس الحسون، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق؛ الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد: شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، تحقيق مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ الاستبصار فيما اختلف من الاخبار: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به كوشش سيد حسن موسوي الخرسان، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ إشارة السبق إلي معرفة الحق: علي ابن الحسن الحلبي (قرن6ق.)، به كوشش ابراهيم بهادري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1414ق؛ الاشراف: شيخ مفيد محمد بن محمد ابن النعمان (م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ اعانة الطالبين علي حل الفاظ فتح المعين: عثمان بن محمد البكري (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛ الاقتصاد الهادي الي طريق الرشاد: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به كوشش حسن سعيد، تهران، انتشارات كتابخانه جامع چهلستون/ قم، چاپخانه خيام، 1400ق؛ امتاع الاسماع بما للنبي من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع: احمد بن علي المقريزي (م.845ق.) به كوشش محمد عبدالحميد النميسي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ الانتصار في انفرادات الاماميه: علي بن حسين موسوي شريف مرتضي (م.436ق.)، مصحح دفتر انتشارات اسلامي، قم، نشر الاسلامي، 1415ق؛ البحر الرائق(شرح كنز الدقائق): زين‌الدين بن ابراهيم ابن نجيم (م.970ق.)، ضبطه و خرج آياته زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ بداية المجتهد و نهاية المقتصد: محمد بن احمد ابن رشد (م.595ق.)، به كوشش خالد العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن كثير (700-774ق.)، بيروت، دار الفكر، 1407ق؛ بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع: ابوبكر بن مسعود الكاشاني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوك): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن ابي‌يعقوب اليعقوبي (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تاريخ مدينه دمشق: علي بن الحسن بن عساكر (م.571ق.)، تحقيق علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ تبصره المتعلمين في احكام الدين: حسن بن يوسف حلي (648-726)، به كوشش محمد هادي يوسفي غروي و سيد احمد حسيني اشكوري، تهران، انتشارات فقيه، 1368ش؛ تحرير الاحكام الشرعيه علي مذهب الاماميه: حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، به كوشش ابراهيم بهادري، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق، 1420ق؛ تحفة الفقهاء: محمد بن احمد السمرقندي (م.9-535ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ تذكرة الفقهاء: حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1414-1423ق؛ تفسير العياشي: محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مكتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق؛ تفسير القمي: علي بن ابراهيم قمي (م.307ق.)، به كوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛ تفسير القرطبي (جامع الاحكام القرآن و المبين لما تضمن من السنه و اي الفرقان): محمد بن احمد القرطبي (م.671ق.)، تحقيق ابواسحاق اطغيش، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1405ق؛ التنقيح الرائع لمختصر الشرائع: مقداد بن عبدالله السيوري، به كوشش عبداللطيف حسيني كوه كمري، قم، انتشارات كتابخانه آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي، 1404ق؛ تهذيب الاحكام في شرح المقنعة للشيخ المفيد: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به كوشش سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ تهذيب الكمال في اسماء الرجال: يوسف بن عبدالرحمن المزي (م.742ق.)، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، مؤسسة الرساله، 1985م؛ الثمر الداني علي رسالة القيرواني: صالح بن عبدالله الأبي الازهري (م.1330ق.)، بيروت، مكتبة الثقافيه، بي‌تا؛ جامع المدارك في شرح المختصر النافع: سيد احمد الخوانساري (م.1405ق.)، به كوشش علي‌اكبر غفاري، تهران، مكتبة الصدوق، 1405ق؛ الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد حلي (601-690ق.)، قم، مؤسسه سيدالشهداء، 1405ق؛ جمل العلم و العمل: سيد المرتضي (م.436ق.)، به كوشش سيد احمد حسيني اشكوري، نجف، مطبعة الآداب، 1387ق؛ جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام: محمد حسين نجفي (م.1266ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1398ق؛ حاشية الدسوقي: محمد بن احمد الدسوقي (م.1230ق.)، دار احياء الكتب العربية؛ حاشية رد المحتار علي الدر المختار: شرح التنوير الابصار في فقه مذهب الامام ابي‌حنيفه النعمان: محمد امين بن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ الحج في الشريعة الإسلامية الغراء: جعفر سبحاني، قم، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، 1424ق؛ الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهره: يوسف بن احمد البحراني (م.1186ق.)، تحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363ش؛ حياة ابن أبي عقيل و فقهه: حسن بن علي بن ابي عقيل حذّاء عماني، قم، مركز معجم فقهي، 1413ق؛ الخلاف في الاحكام: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق؛ الدروس الشرعيه في فقه الاماميه: محمد بن مكي (م.786ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق؛ دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الاحكام: نعمان بن محمد المغربي (م.363ق.)، تحقيق آصف بن علي اصغر فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ ذخيرة المعاد في شرح الارشاد: محقق سبزواري (م.1090ق.)، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1247ق؛ رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، مؤسسة آل البيت:، 1415ق؛ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي: محمد بن احمد بن ادريس (م.598ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1411ق؛ سنن ابي داود: ابوداود سليمان بن الاشعث (م.275ق.)، تحقيق و تعليق سعيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ سنن الدارمي: عبدالله بن عبدالرحمن الدارمي (م.255ق.)، دمشق، مطبعة الاعتدال، 1349ق؛ سنن النسائي: احمد بن علي النسائي (215-303ق.)، تحقيق صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفكر، 1348ق؛ سير اعلام النبلاء: شمس‌الدين محمد بن احمد الذهبي (م.748ق.)، تحقيق محمد نعيم، مأمون صاغرمي، بيروت، الرساله، 1413ق؛ شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام الشرح الكبير: احمد بن محمد الدردير (م.1302ق.)، مصر، دار احياء الكتب العربيه؛ شرح فروع الكافي، محمد هادي بن محمد صالح مازندراني (م.1120ق.)، به كوشش محمد جواد محمودي و محمد حسين درايتي، قم، انتشارات دارالحديث، 1429ق؛ صحيح البخاري: محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، به كوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ العروة الوثقي: سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي (1247-1337ق.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1409ق؛ العروة الوثقي: سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي (1247-1337ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1420ق؛ علل الشرائع و الاحكام: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، به كوشش سيد محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مكتبة الحيدريه، 1385ق؛ العين (ترتيب العين): خليل بن احمد الفراهيدي (م.170ق.)، به كوشش مهدي مخزومي و ابراهيم سامرائي، قم، هجرت، 1405ق؛ عيون اخبار الرضا: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، تحقيق حسين اعلمي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1404ق؛ غاية المرام في شرح شرائع الاسلام: مفلح الصيمري البحراني (م.900ق.)، تحقيق كوثراني، بيروت، دار الهادي، 1420ق؛ غنية النزوع: حمزة بن علي بن زهرة الحلبي (م.585ق.)، تحقيق بهادري، قم، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، 1417ق؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد رافعي قزويني (م.623ق.)، دار الفكر؛ الفروع و معه تصحيح الفروع: محمد بن مفلح بن مفرج (م.763ق.)، به كوشش عبدالله التركي، بيروت، مؤسسة الرساله، 1424ق؛ فقه الحج بحوث استدلاليه في الحج: لطف الله صافي گلپايگاني، قم، مؤسسه سيدة المعصومه، 1423ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح تقي‌الدين الحلبي (م.447ق.)، تحقيق استادي، اصفهان، مكتبة اميرالمؤمنين(عليه السلام)، 1403ق؛ الكافي: محمد بن يعقوب كليني (م.329ق.)، به كوشش علي‌اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكامل في التاريخ: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ كتاب الحج: سيد محمد محقق داماد يزدي، (م.1388ق.)، مقرر عبدالله جوادي آملي، قم، چاپخانه مهر، 1401ق؛ كشاف القناع عن متن الاقناع: منصور بن يونس البهوتي (م.1052ق.)، به كوشش محمد حسن محمد اسماعيل شافعي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ كشف اللثام عن قواعد الاحكام: محمد بن الحسن الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1416ق؛ لسان العرب: محمد بن مكرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق؛ اللمعة الدمشقية في فقه الاماميه: محمد بن مكي (734-786ق.)، قم، انتشارات دارالفكر، 1411ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به كوشش محمدباقر بهبودي و سيد محمدتقي كشفي، تهران، مكتبة المرتضويه، 1351ش؛ المبسوط: محمد بن احمد السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع الفائدة و البرهان في شرح ارشاد الاذهان: مقدس اردبيلي احمد بن محمد (م.993ق.)، به كوشش مجتبي عراقي و حسين يزدي و علي پناه اشتهاردي (1296-1387ش.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1403ق؛ المجموع شرح المهذب: يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، بيروت، دار الفكر؛ مختصر خليل: خليل بن اسحق الجندي (م.767ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ مختلف الشيعه في احكام الشريعه: حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق؛ مدارك الاحكام في شرح شرائع الاسلام: سيد محمد بن علي موسوي عاملي (956 – 1009ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1410ق؛ المدونه الكبري: روايت سحنون بن سعيد التنوخي عن عبدالرحمن بن قاسم عن ابي عبدالله مالك بن انس، قاهره، دار السعاده، بي‌تا؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: زين‌الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق.)، قم، انتشارات معارف اسلامي، 1416ق؛ المستدرك علي الصحيحين: محمد بن عبدالله الحكام النيسابوري (م.405ق.)، تحقيق مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مستند الشيعة في احكام الشريعه: احمد بن محمد مهدي النراقي (1185-1245ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1415ق؛ مسند الامام احمد بن حنبل: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بي‌تا؛ مصباح الهدي في شرح العروة الوثقي: محمدتقي آملي (م.1391ق.)، تهران، انتشارات فردوسي، 1380ق؛ المعتبر في شرح المختصر: جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق.)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش؛ المعتمد في شرح المناسك: (كتاب الحج: محاضرات الخويي): به كوشش محمدرضا موسوي خلخالي، قم، انتشارات دار العلم/ مؤسسه احياء آثار الامام الخويي، 1410ق؛ معجم مقاييس اللغه: احمد بن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1404ق؛ مغني المحتاج الي معرفة معاني الفاظ المنهاج: محمد بن احمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ المقنعه: شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق؛ من لايحضره الفقيه: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، تحقيق و تصحيح علي‌اكبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق؛ مناسك حج: حسين وحيد خراساني، قم، مدرسة الإمام باقر العلوم عليه السلام، 1428ق؛ مناسك حج: محشي: محمدرضا محمودي، تهران، مشعر، 1429ق؛ منتهي المطلب في تحقيق المذهب: حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، مشهد، انتشارات بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1414ق؛ مهذّب الأحكام في بيان الحلال و الحرام: سبزواري، سيد عبدالأعلي، (م.1414ق.)، قم، مكتب آيت‌الله سبزواري، 1416؛ المهذب البارع في شرح المختصر النافع: احمد بن محمد بن فهد الحلي (757 -841ق.)، تحقيق مجتبي عراقي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق؛ المهذب: عبدالعزيز بن نحرير البراج (م.481ق.)، قم، نشر الاسلامي، 1406ق؛ مواهب الجليل: محمد بن محمد الحطاب الرعيني (م.954ق.)، ضبطه و خرج آياته زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ المؤتلف من المختلف بين ائمة السلف: الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به كوشش گروهي از استادان، مشهد، انتشارات بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1410ق؛ موسوعة الامام الخويي: سيد ابوالقاسم موسوي خويي (1317-1413ق.)، قم، انتشارات احياء آثار الخويي، 1418ق؛ الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، تصحيح و تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ نهاية المحتاج: محمد بن ابي العباس الشافعي (م.1004ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1413ق؛ النهاية في مجرد الفقه و الفتاوي: محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، قم، انتشارات قدس محمدي؛ الوافي: محمد بن شاه مرتضي فيض كاشاني (1006-1091ق.)، تحقيق ضياء‌الدين حسيني و كمال‌الدين فقيه ايماني، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين، 1406ق.
محمد قديريان
 
[1]. العين، ج5، ص141-142؛ معجم مقاييس اللغه، ج5، ص76؛ لسان العرب، ج13، ص336، «قرن».

[2]. جمل العلم و العمل، ص104؛ المهذب، ج1، ص210.

[3]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص25، 180؛ المغني، ج3، ص247؛ فتح العزيز، ج7، ص116-117.

[4]. المقنعه، ص390؛ جمل العلم و العمل، ص104.

[5]. الاقتصاد، ص299؛ المغني، ج3، ص494؛ المجموع، ج7، ص164.

[6]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص25-26.

[7]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص179؛ المهذب البارع، ج2، ص156.

[8]. تفسير القرطبي، ج8، ص70.

[9]. علل الشرائع، ج1، ص274؛ عيون اخبار الرضا، ج1، ص174؛ ج2، ص127؛ تفسير العياشي، ج1، ص186-187.

[10]. تاريخ اليعقوبي، ج1، ص27-28؛ تاريخ الطبري، ج1، ص260-262؛ تفسير قمي، ج2، ص224.

[11]. الكافي، ج4، ص213-214؛ علل الشرائع، ج1، ص274؛
عيون اخبار الرضا، ج2، ص127.

[12]. الكافي، ج4، ص212-213؛ علل الشرائع، ج1، ص274؛
عيون اخبار الرضا، ج2، ص127.

[13]. الوافي، ج12، ص148-149؛ شرح فروع الكافي، ج4، ص398، 401-403.

[14]. تاريخ الطبري، ج1، ص194؛ الكامل في التاريخ، ج1،
ص111-112.

[15]. تاريخ مدينة دمشق، ج15، ص113؛ تهذيب الكمال، ج7، ص185؛ سير اعلام النبلاء، ج3، ص49.

[16]. الارشاد، ج1، ص171؛ الخلاف، ج2، ص268.

[17]. مسند الامام احمد بن حنبل، ج3، ص366-367؛ سنن النسائي، ج5، ص151.

[18]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص109؛ البداية و النهايه، ج5، ص188؛ امتاع الاسماع، ج2، ص98؛ ج9، ص37.

[19]. الارشاد، ج1، ص171؛ الخلاف، ج2، ص268.

[20]. الكافي، ج4، ص245؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص455-458.

[21]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص26.

[22]. سنن الدارمي، ج2، ص69-70؛ سنن النسائي، ج5،
ص148-149.

[23]. الكافي، ج4، ص295-296؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص42.

[24]. الكافي في الفقه، ص191-192؛ منتهي المطلب، ج10، ص119؛ جواهر الكلام، ج18، ص50.

[25]. تهذيب الاحكام، ج5، ص42-43؛ جامع المدارك، ج2، ص346.

[26]. نك: مختلف الشيعه، ج4، ص24؛ الدروس الشرعيه، ج1، ص329-330؛ مدارك الاحكام، ج7، ص192-194، 212.

[27]. مسالك الافهام، ج2، ص207-209؛ كتاب الحج، محقق داماد، ج1، ص249؛ المعتمد، ج3، ص222.

[28]. النهايه، ص206؛ المعتبر، ج2، ص784؛ اللمعة الدمشقيه، ص65-66.

[29]. العروة الوثقي، ج2، ص535-536؛ المعتمد، ج3، ص273؛ فقه الحج، صافي، ج2، ص241.

[30]. السرائر، ج1، ص520؛ اللمعة الدمشقيه، ص56؛ رياض المسائل، ج6، ص143.

[31]. غاية المرام، ج1، ص385؛ الحج في الشريعة الاسلامية الغرّاء، ج1، ص239.

[32]. المؤتلف، ج1، ص363؛ الجامع للشرائع، ص179.

[33]. دعائم الاسلام، ج1، ص318؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص33؛ الاستبصار، ج2، ص157.

[34]. من لايحضره الفقيه، ج2، ص312؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص33؛ الاستبصار، ج2، ص157-158.

[35]. ارشاد الاذهان، ج1، ص309؛ السرائر، ج1، ص337.

[36]. الكافي، ج4، ص265؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص450.

[37]. غنية النزوع، ص197-198؛ جواهر الكلام، ج20، ص441-443؛ المعتمد، ج3، ص273، 280.

[38]. الكافي، ج4، ص295-298؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص41-44.

[39]. السرائر، ج1، ص521-522؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175؛ المعتمد، ج3، ص243، 274.

[40]. تحرير الاحكام، ج1، ص596؛ تنقيح الرائع، ج1، ص510؛
كشف اللثام، ج5، ص489.

[41]. تحرير الاحكام، ج1، ص557-558.

[42]. الاشراف، ص43-44؛ الجامع للشرائع، ص180.

[43]. النهايه، ص281؛ اللمعة الدمشقيه، ص68.

[44]. نك: جواهر الكلام، ج20، ص467.

[45]. الاستبصار، ج2، ص245؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص168، 468.

[46]. تحرير الاحكام، ج1، ص557، 563؛ العروة الوثقي، ج2، ص557؛ مهذّب الاحكام، ج13، ص31.

[47]. الكافي، ج4، ص318؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص306؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص54-55.

[48]. ذخيرة المعاد، ج2، ص576؛ مستند الشيعه، ج11،
ص186-187.

[49]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص190؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص184-185؛ مدارك الاحكام، ج7، ص222-223.

[50]. الكافي، ج4، ص300-302؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص454؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص46.

[51]. موسوعة الامام الخويي، ج28، ص230-231؛ مناسك حج، وحيد خراساني، ص88.

[52]. جواهر الكلام، ج18، ص115.

[53]. الحدائق الناضره، ج14، ص450؛ نك: جواهر الكلام، ج18، ص115.

[54]. اللمعة الدمشقيه، ص66.

[55]. الخلاف، ج2، ص281؛ الكافي في الفقه، ص202؛ تحرير الاحكام، ج1، ص557، 563.

[56]. من لايحضره الفقيه، ج2، ص450-454.

[57]. المهذب البارع، ج2، ص156؛ مناسك حج، محشي، ص104؛ آراء المراجع في الحج، ج2، ص175-176.

[58]. الكافي، ج4، ص332؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص319؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص43.

[59]. تهذيب الاحكام، ج5، ص43؛ الاستبصار، ج2، ص189.

[60]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص248؛ مدارك الاحكام، ج7، ص195؛ المعتمد، ج3، ص281.

[61]. العروة الوثقي، محشي، ج4، ص666؛ احكام و مناسك حج، منتظري، ص77، 94.

[62]. جواهر الكلام، ج18، ص57؛ المغني، ج3، ص574.

[63]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص257؛ المغني، ج3، ص574-575.

[64]. تهذيب الاحكام، ج5، ص82؛ الاستبصار، ج2، ص188.

[65]. الانتصار، ص254؛ السرائر، ج1، ص532.

[66]. السرائر، ج1، ص520؛ الحدائق الناضره، ج15، ص96؛ جواهر الكلام، ج18، ص278.

[67]. الكافي، ج4، ص462.

[68]. مصباح الهدي، ج12، ص502.

[69]. الكافي، ج4، ص537؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص453-456؛ الاستبصار، ج2، ص177-178.

[70]. النهايه، ص216؛ تحرير الاحكام، ج1، ص571؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص238.

[71]. المبسوط في فقه الاماميه، ج1، ص311؛ السرائر، ج1، ص524.

[72]. شرائع الاسلام، ج1، ص214.

[73]. الكافي، ج4، ص295؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص42.

[74]. المعتمد، ج3، ص280.

[75]. اشارة السبق، ص124.

[76]. المقنعه، ص390-391؛ نك: السرائر، ج1، ص524.

[77]. الكافي، ج4، ص296؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص450.

[78]. الحدائق الناضره، ج14، ص372، 373؛ مدارك الاحكام، ج7، ص192؛ كتاب الحج، محقق داماد، ج1، ص342، 366.

[79]. الخلاف، ج2، ص282؛ حياة ابن ابي عقيل، ص322-323؛ نك: الدروس الشرعيه، ج1، ص330.

[80]. المغني، ج2، ص247، فتح العزيز، ج7، ص116-117؛ البحر الرائق، ج2، ص628.

[81]. بدائع الصنائع، ج2، ص167؛ كشاف القناع، ج2، ص477؛ البحر الرائق، ج2، ص628.

[82]. صحيح البخاري، ج2، ص151؛ المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص485.

[83]. الموطأ، ج1، ص335-336؛ المجموع، ج7، ص150، 153؛ البحر الرائق، ج2، ص383، 626.

[84]. مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص92.

[85]. صحيح البخاري، ج8، ص161.

[86]. المعتبر، ج2، ص786-787.

[87]. الكافي، ج4، ص295-296؛ تهذيب الاحكام، ج5، ص42.

[88]. مواهب الجليل، ج4، ص70، 74؛ الشرح الكبير، ج2، ص28.

[89]. بدائع الصنائع، ج2، ص167؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص411.

[90]. المغني، ج3، ص494، 497؛ فتح العزيز، ج7، ص116.

[91]. سنن ابي داود، ج1، ص423.

[92]. فتح العزيز، ج7، ص118-120؛ الفروع و تصحيح الفروع، ج5، ص544-545؛ الشرح الكبير، ج2، ص28.

[93]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص27-28؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص167.

[94]. صحيح البخاري، ج2، ص153-154.

[95]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص628؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص583-584، 590.

[96]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص169؛ بداية المجتهد، ج1، ص267.

[97]. المغني، ج3، ص503؛ المجموع، ج7، ص169؛ مختصر خليل، ص73.

[98]. فتح العزيز، ج7، ص477؛ المجموع، ج7، ص394.

[99]. حاشية الدسوقي، ج2، ص28؛ مواهب الجليل، ج4، ص72-73.

[100]. حاشية رد المحتار، ج2، ص584.

[101]. المجموع، ج7، ص190؛ مغني المحتاج، ج1، ص517؛ اعانة الطالبين، ج2، ص332.

[102]. حاشية الدسوقي، ج2، ص29؛ الثمر الداني، ص383.

[103]. المغني، ج3، ص497-502؛ كشاف القناع، ج2، ص481.

[104]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص25-26؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.

[105]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص169؛ المغني، ج3، ص503.

[106]. المجموع، ج7، ص176.

[107]. مواهب الجليل، ج4، ص82؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص29.

[108]. فتح العزيز، ج7، ص147؛ المجموع، ج7، ص176-177.

[109]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص26؛ بدائع الصنائع، ج2، ص226؛ البحر الرائق، ج3، ص94.

[110]. الشرح الكبير، ج2، ص89.

[111]. كشاف القناع، ج3، ص20.

[112]. فتح العزيز، ج7، ص135؛ المجموع، ج7، ص176.

[113]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص74، 117؛ بدائع الصنائع، ج2، ص189، 194؛ البحر الرائق، ج3، ص79.

[114]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص109، 117؛ بدائع الصنائع، ج2، ص179.

[115]. المغني، ج3، ص371، 496-497؛ المجموع، ج8، ص302-303؛ كشاف القناع، ج2، ص607-608.

[116]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص185؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص403.

[117]. المغني، ج3 ص409، 410؛ كشاف القناع، ج2، ص477، 478.

[118]. فتح العزيز، ج7، ص127-128؛ المجموع، ج7، ص171،
180-181.

[119]. المدونة الكبري، ج1، ص383؛ مواهب الجليل، ج4، ص90.

[120]. كشاف القناع، ج2، ص477-478. 


| شناسه مطلب: 86988




حج قِران