بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود

بدن غلام سیاه امام حسین(ع) مثل ماه می درخشیدوخوشبوبود

خطیب بعثه مقام معظم رهبری در کربلا در جمع زائرین ایرانی در حرم امام حسین(ع) از برکت دعاى حضرت سیدالشهدا(ع)روى غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسید. چنانکه وقتى بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی حج از کربلای معلی، حجت الاسلام و المسلمین محسن اویسی، خطیب بعثه مقام معظم رهبری در جمع زائرین ایرانی در حرم حضرت سید الشهداگفت: جَون کسی بود که امیر‌المؤمنین (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید، هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امام علی(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت(ع) به خدمت امام حسن مجتبی(ع) و سپس خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.


وی ادامه داد: هنگامى که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین(ع) آمد و براى میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتى همراه ما بودى! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز. جون خود را بر قدمهاى مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت: اى پسر رسول خدا، هنگامى که شما در راحتى و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟


حجه الاسلام والمسلمین اویسی گفت: جَون، ضمن پافشارى براى رفتن به میدان به امام(ع) گفت: به خدا سوگند، بویى بد، تبارى پست و رنگى سیاه دارم، پس بهشت را از من دریغ مَدار تا بویم خوش و تبارم، نیکو و رویم سپید شود! نه! به خدا سوگند، از شما جدا نمى‌شوم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزد. با آنکه جون پیرمردى ۹۰ ساله بود، ولى بچه ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به کنار خیمه ها براى خداحافظى و طلب حلالیت آمد، که صداى گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانى ساکت کرد و به خیمه ها فرستاد و مانند شیرى غضبناک روى به آن قوم ناپاک کرد.


وی اضافه کرد :جون با خواندن این اشعار، به صف دشمن، حمله ور شد:


فاجران چگونه مى‌بینند شمشیر زدن سیاهى را که با شمشیر مَشرَفى بُرَنده تیز مى‌زند ؟


با شمشیرى آخته، از فرزندان محمّد(ص) دفاع مى‌کنم(3) از آنان با زبان و دستم دفاع می‌کنم


با این کارها، رستگارىِ روز وارد شدن (قیامت) را از معبود یگانه تنها، امید دارم


زمانى که شفاعت کننده‌اى همانند احمد، در پیشگاه او نیست.


سخنران بعثه مقام معظم رهبری در کربلا اظهار داشت: او جنگ نمایانى کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد کردند. هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیِّض وجهه و طیِّب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد(علیهم السلام): بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت(ع)محشورش نما.


از امام زین‌العابدین(ع) روایت شده که پس از 10 روز که مردم براى دفن شهدا آمدند، از جنازه او بوى مُشک استشمام مى‌شد.


در ادامه، مراسم عزاداری و سینه زنی زائران ایرانی با مداحی حاج علی فراهانی برگزار شد.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران