درس‌هایی مهم از جنگ احد در صدر اسلام

نیمه ماه شوال، یادآور جنگ احد در صدر اسلام است. مسلمانان مدینه در این جنگ در رکاب رسول خدا(ص) حضور یافتند و مجاهدت‌های دلیرانه‌ای از خود نشان دادند؛ هرجند برخی با سرپیچی از ولایت مشکلات و صدماتی به اسلام وارد ساختند.

جنگ احد در ۴ کیلومتری شمال مدینه در دامنه کوه احد در تاریخ شوال سال سوم هـ ق شکل گرفت. قصد ما در این نوشتار بیان چگونگی جنگ و مراحل آن نیست؛ بلکه می‌خواهیم ضمن بیان سه نکته از جنگ به بیان درس‌هایی از آن بپردازیم.


 


آیات ملامت در جنگ احد در مورد چه کسانی می باشد؟


جنگ احد در ۴ کیلومتری شمال مدینه در دامنه کوه احد شکل گرفت. [۱] این جنگ در ۱۵ شوال سال سوم هـ ق رخ داد. [۲] مشرکانی که در جنگ بدر شکست تلخی را تجربه کرده بودند؛ به فرماندهی ابوسفیان و به کمک جمعی از حبشیان و قبایل کنانه و مردم تهامه قصد انتقام گذشته را گرفتند و به فاصله یک سال پس از بدر لشکرشان را راهی احد کردند. [۳]
قصد ما در این نوشتار بیان چگونگی جنگ و مراحل آن نیست؛ بلکه می‌خواهیم ضمن بیان سه نکته از جنگ احد، به بیان درس‌هایی از آن بپردازیم.


نکته اول، درس نخست
قبل از جنگ پیامبر اصحاب را جمع نمود و قصد خود را مبنی بر عدم خروج از مدینه و جنگ شهری اعلام داشت؛ ولی بسیاری از مسلمانان که در جنگ بدر حضور نداشتند و می‌خواستند غیبت خود را در آن روز تلافی کنند، گفتند: یا رسول اللّه ما را برای جنگ با دشمن از شهر بیرون ببر تا خیال نکنند که ما از آنها ترسیدیم یا از روی ضعف و ناتوانی در شهر ماندیم. ازآنجاکه این مطلب خواسته اغلب مسلمانان بود، پیامبر نیز نظر آنها را ترجیح دادند و تصمیم خود را تغییر دادند. [۴]
پس از جنگ و شکست مسلمانان زمزمه‌هایی بلند شد که ای کاش هم‌نظر با رسول خدا بودیم تا این شکست تلخ و کشته شدن عزیزان خود را نمی‌دیدیم؛ ولی آنگاه بسیار دیر بود!
برای آنکه مردم مدینه لزوم ولایت مداری را بفهمند، لازم بود تا رسول اکرم نظر آنها را عملی سازد؛ ولی امروز ما باید مراقب باشیم تا مبادا کار آنها را تکرار کنیم و چنین هزینه‌های غیرقابل جبرانی را متحمل شویم.


نکته دوم، درسی دیگر
رسول خدا (ص) با راهنمائی ابوحثمه حارثی راهی کوتاه‌تر را به احد برگزیدند و سپاه اسلام را به دامنه کوه احد رساندند؛ سپس سپاه را مرتب کرده میمنه و میسره (راست و چپ) سپاه را منظم کردند؛ ایشان چینش سپاه اسلام را به گونه‌­ای قراردادند که کوه احد در پشت سر اردوگاه اسلام قرار می­گرفت و مدینه روبروی آنان. سپس پیامبر (ص) ضمن خطبه‌ای مسلمانان را به جهاد تشویق نمودند و پس‌ازآن ۵۰ نفر از کمانداران را به فرماندهی عبدالله بن جبیر، مأمور محافظت از شکاف کوه احد کردند و به آنان دستور دادند که به‌وسیله تیرهای خود، لشکر را از پشت سر محافظت کنند و به آنها تأکید ورزیدند که در هیچ حال چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم شما از جای خود، حرکت نکنید. [۵] حضرت به این جماعت فرمود: از خداوند بترسید و در مقابل شداید و سختی صابر باشید اگر دیدید پرندگان می‌خواهند ما را بربایند شما از جای خود تکان نخورید تا آنگاه‌که اطلاع من به شما برسد و شمارا اذن حرکت بدهم. [۶]
امّا آنها تمام توصیه‌ها و موعظه‌های پیامبر را نادیده گرفتند و وقتی احساس کردند مسلمانان پیروز شدند به طمع جمع غنیمت آن دره را رها کردند. در این هنگام وقتی خالد بن ولید فهمید تیراندازان موضع خود را ترک کرده‌اند؛ مشرکانی را که در حال فرار بودند ساماندهی کرد و با سوارانی که در اختیار داشت؛ از پشت بر لشگر اسلام یورش آورد. آنها ۷۰ نفر از بهترین مسلمانان را شهید کردند و پیامبر اسلام را نیز با خطر جدی روبرو نمودند که طی آن ایشان متحمل جراحات سخت و زیادی گردید. [۷]
در اصل عامل اصلی شکست مسلمانان در این جنگ فراموش کردن مواعظ نبوی و دنیاطلبی برخی از مسلمانان بود. باید دقت داشت که حتی اگر عده کمی از مسلمانان دنیاطلب شوند؛ خسارت جبران‌ناپذیری به تمام مسلمانان وارد می‌آید. ما این‌گونه نباشیم و دیگر مسلمانان را از دنیاطلبی نهی نماییم.


 


نکته سوم، در آرزوی شهادت
امام علی علیه‌السلام وقتی دید در احد ۷۰ نفر از مسلمانان شهید شدند و او علیرغم رشادت‌ها و جانفشانی‌ها از کاروان شهدا جامانده است، دلگیر شد و رفت خدمت رسول خدا که چرا من در احد شهید نشدم؟ رسول خدا به او وعده شهادت داد و فرمود: علی جان تو حتماً شهید این امّت خواهی بود. بعد پیامبر یک سؤال از علی نمود: علی جانم! بگو آن‌وقتی که در بستر شهادت افتاده باشی چگونه صبر خواهی کرد؟ حضرت جواب دادند: یا رسول الله آنجا جای صبر نیست، جای بُشری است و جای شکر و سپاسگزاری. [۸]
این گفتگوها در روزگارانی اتفاق افتاده که امام علی علیه‌السلام تنها ۲۵ سال دارد و پسر بزرگش حسن مجتبی تنها یک ماه است که به دنیا آمده است! و این یعنی اوج عشق به شهادت. اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک.


 


جنگ احد، نتیجه عمل نکردن به تعهد الهی
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای درباره این جنگ تاریخی و عبرت های آن فرموده است: 
«در جنگ اُحد، آن‌کسانی که نتوانستند طاقت بیاورند و دلشان در هوای غنیمت آن‌چنان تپید که فراموش کردند چه مسئولیّت حسّاسی برعهده‌ی آنها است و جنگ پیروز را به جنگ مغلوب تبدیل کردند، اِستَزَلَّهُمُ الشّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛ اینها قبلاً خطاهایی انجام دادند، آن خطاها اینجا خودش را نشان داد. این یک مرحله است؛ یعنی گناه ما موجب میشود که در یک نقطه‌ی حسّاس، در یک نقطه‌ی بزنگاه، نتوانیم تاب بیاوریم، نتوانیم مقاومت کنیم. خب، ما مسئول کشور هستیم؛ از این بنده‌ی حقیر گرفته تا مسئولین دولتی، مسئولین قضائی، مسئولین قوّه‌ی مقنّنه و همین‌طور سلسله‌مراتب مسئولیّت‌ها، همه مسئولیم؛ اگر چنانچه کاری بکنیم که نتیجه آن باشد که «اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطان» و پایمان بلغزد و نتوانیم طاقت بیاوریم در آنجایی که باید تاب آورد و طاقت آورد، خطر بزرگی ما را تهدید می‌کند. مرحله‌ی بالاتر از این و بدتر از این، آن است که ما گاهی خطائی می‌کنیم، آن خطا موجب می‌شود که ما دچار نفاق بشویم؛ یعنی دلمان با زبانمان اختلاف پیدا کند. ... فَاَعقَبَهُم نِفاقًا فی قُلوبِهِم اِلی‌ یَومِ یَلقَونَه‌ُ بِمآ اَخلَفُوا ا... ما وَعَدوه(توبه، 77) [اگر] انسان با عهد خدایی در یک‌جا وفادار نمانَد و تعهّدی را که پیش خدا کرده عمل نکند، این موجب می‌شود که «فَاَعقَبَهُم نِفاقًا فی قُلوبِهِم»... از این بالاتر، گاهی اوقات گناه ما و خطای ما و کج‌روی ما موجب می‌شود که -پناه بر خدا- به تکذیب ماانزل‌ا...


مبتلا بشویم؛ ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَسآءُوا السّوأَی‌ اَن کَذَّبوا بِآیاتِ‌ا...(روم، 10) راه علاج هم مراقبت است؛ باید مراقبت و نظارت کنیم بر خودمان، بر مجموعه‌مان، انگیزه‌مان را افزایش بدهیم، کارمان را متراکم‌تر کنیم، پُرکاری، پرهیز از لغزشگاه‌ها، خلاصه در یک جمله تقوا؛ تقوا. 25/3/95» و «اگر میخواهیم در مقابل جبهه‌ی استکبار ایستادگی کنیم، مقاومت کنیم، به آن عزّت، آن شرف، آن اقتداری که جمهوری اسلامی لایق آن است و انقلاب به ما وعده‌ی آن را داده برسیم، احتیاج داریم به اینکه در رفتار شخصی خودمان رعایتهای لازم را بکنیم؛ آن تقوا را حفظ کنیم 12/4/95»


 


----------------
پی‌نوشت
[۱] - حموی بغدادی،‌ یاقوت، معجم البلدان،‌ ج۱، ص ‌۱۰۹، دار صادر، بیروت،‌ چاپ دوم، ۱۹۹۵ م؛ ابن کثیر الدمشقی، البدایه و النهایه، ج ‌۴، ص ‌۹، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷، هـ ق
[۲] - ابن هشام، زندگانی محمد (ص) پیامبر اسلام، ترجمه، رسولی، سید هاشم، ج۲، ص ۸۵، انتشارات کتابچی، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ ش.
[۳] - طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه، پاینده، ابو القاسم، ج۳، ص ۱۰۱۴، اساطیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ ش.
[۴] - ابن هشام زندگانی محمد (ص) پیامبر اسلام، ترجمه، رسولی، سید هاشم، ج ‌۲، ص ۸۹.
[۵] - همان، ص ۹۲.
[۶] - طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، مترجم، عطاردی، عزیز الله، متن، ص ۱۱۷، ناشر، اسلامیه، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۹۰ ق.
[۷] - بلاغی، سید عبد الحجت، حجه التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج۱، ص ۳۰۸، انتشارات حکمت، قم، س ۱۳۸۶٫
[۸] - استاد مطهری، آزادی معنوی، ص ۵۳ و ۵۴




نظرات کاربران