اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل

اصلی‌ترین ارزش‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل

در حکمت شماره ۱۱۱ نهج‌البلاغه، حضرت علی(ع) مهم‌ترین و اصلی‌ترین ارزش‌های بنیادینِ حوزه‌های ذهن، اخلاق و‌ عمل را معرفی و برآن‌ها تأکید می‌کند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، در حکمت شماره ۱۱۱ نهج‌البلاغه امام علی(ع) آمده است: «لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ وَ لَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ کَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ». 


«سرمایه‌اى از عقل سودمندتر نیست، و هیچ تنهایى ترسناک‌تر از خودبینى و عقلى چون دوراندیشى و هیچ بزرگوارى چون تقوى و همنشینى چون اخلاقى خوش و میراثى چون ادب و رهبرى چون توفیق الهى و تجارتى چون عمل صالح و سودى چون پاداش الهى و هیچ پارسایى چون پرهیز از شُبهات و زُهدى همچون بى‌اعتنایى به دنیاى حرام و دانشى چون اندیشیدن و عبادتى چون انجام واجبات و ایمانى چون حیاء و صبر و خویشاوندى چون فروتنى و شرافتى چون دانش و عزّتى چون بردبارى و پشتیبانى مطمئن‌تر از مشورت کردن نیست». 


در ‌این‌حکمت، امیرالمومنین(ع) مهمترین و اصلی‌ترین ارزش‌های بنیادینِ حوزه‌‌‌های ذهن، اخلاق و‌عمل را معرفی و برآن‌ها تأکید می‌کند. صرف‌نظر از اهمیت و جایگاه این ارزش‌ها، مکث یا رفت و آمد بین این حوزه‌ها نیز بسیار هوشمندانه انتخاب شده است تا داد و ستد بین این حوزه‌ها قطع نشود و برقرار بماند؛ ارزش‌های اخلاقی مسبوق به عقلانیت باشند و ارزش‌های حوزه رفتار وعمل نیز از دل اخلاق و عقل برآیند و...در ابتدا این زنجیره از عقل شروع می‌شود تا سایه‌اش را بر همه این سلسله بیاندازد، سپس از عقل به اخلاق پل زده می‌شود و باز از ضعف اخلاقیِ خودشیفتگی و عجب به حوزه عقل بازگشت می‌شود و تدبیر برجسته می‌گردد، شاید تا نشان دهد تدبیر از دل خودشیفتگی بیرون نمی‌آید، آنگاه پس از این رفت و برگشت بین ذهن ‌و دل، به خودنگهداری در عمل (تقوی) تأکید وانتقال می‌یابد و این‌بار از تقوایِ در عمل به حسن خلق راه باز می‌شود شاید تا بدانیم حسن خلق هم نمی‌تواند بدون رعایت‌های عملی پایدار بماند والی آخر. در نمودار زیر سعی شده است تا این دسته‌بندی‌ها و انتقال‌ها نشان داده شوند و امکان تدقیق بیشتر و دریافت‌های عمیق‌تر فراهم آید.


نکته دوم مخاطبان متفاوت این سخنان است، گویی علی(ع) با سه دسته افراد در این حکمت سخن گفته است. این را می‌توان از نوع عبارات به کار رفته در قسمت‌های اول هر فراز بدست آورد؛ از این نقطه نظر این حکمت را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد؛ بخش اول تا «لا‌ربح کالثواب» است و در قسمت‌های اول عبارت‌های این بخش معمولاً موضوعات‌ مورد‌ علاقه ‌و ‌آشنا برای‌ مخاطبان عام انسانی آورده شده که با این مفاهیم بهتر رابطه برقرار می‌کنند و توجه شان جلب می‌شود. ‌مال، تنهایی، عقل، بزرگواری، قرین ‌و ‌همنشین، ارث ‌و ‌میراث، پیشروی در موفقیت، تجارت، سود؛ این‌ها مفاهیم آشنای این دسته از مخاطبان عام است که همه جایی و هرزمانیست، انسان همیشه به این موضوعات علاقه‌مند است و اینها دغدغه‌های عام انسان بما هو انسان است. بخش دوم اما با ورع و پرهیز و زهد و علم و عبادت و ایمان آغاز می‌شوند و تا «لاایمان کالحیاءو الصبر» ادامه می‌یابد، این بخش نشان از مخاطبانی دیگر می‌دهد،کسانی که جلوتر آمده‌اند و قدم‌هایی بیش‌تر درذهن و قلب، اعتقاد و دل، اسلام و ایمان، برداشته‌اند و این مفاهیم بیشتر مورد توجه و نیازشان بوده است. بخش سوم اما نشانی مخاطبانی دیگر است،کسانی که حسب و نسب و شرف و عز و پشتیبان را می‌فهمند، این کلمات خبر از ساختار قبایلی می‌دهد،گویی مخاطبان پیرامون وی در آن روزگارند که هنوز در ارزش‌های قبیلگی پیشین دلبستگی‌هایی دارند و علقه‌هایی.


او در دل هر فراز استدلال‌هایی را نیز گنجانده است، استدلال‌هایی که نوشته و بیان نمی‌شوند، اما شنیده و فهمیده می‌شوند! برعکس استدلال‌های ما که نوشته و گفته می‌شوند، اما فهمیده و خوانده نمی‌شنوند! استدلال‌های او در دل روشنی‌ها و بینات قرار گرفته است، او با زبان روشنی‌ها با ما سخن می‌گوید، نه با زبان فلسفه یا عرفان یا علم، زبان علی زبان رسول(ص) است، همان که قرآن به آن خوانده است، زبان دین، روشن‌هایِ روشنگر، بینات (انا ارسلنا رسلنا بالبینات) همان ها که با ادراکات بلاواسطه و حضوری ما به راحتی دریافت می‌شوند و در جان می‌نشینند، این است که کلمات او پر از مثال‌ها و تشبیه‌هاست؛ وقتی موفقیت را بهترین پیشوا می‌نامد، همه به خوبی این حرفش را می‌فهمیم، زیرا بارها دیده‌ایم که با هر موفقیت قدمی به جلوتر در همان راه برداشته‌ایم و گویی آن موفقیت پیشوای قدم بعدی ما شده است و به ما جرات پیشروی داده، وقتی از حسب و عز و شرف و .. سخن می‌گوید، مخاطبش آن را با همه وجود دریافت می‌کند و کلام او در جای درستش می‌نشیند و وقتی از تنهایی و وحشت و شیفتگی و .. سخن می‌گوید درست سخنش را در جان ما انسان‌های این عصر نشانده است.


علی(ع) آن دسته آخر را به فروتنی و علم و حلم و خویشتن‌داری و مشورت و پرهیز از خودسری فرا می‌خواند، مهم‌ترین نیازهایی که آن مردمان داشته‌اند و خوی تند وعصبیت کور و جهل وخودسری باعث آن بوده است. او دسته دوم را به دوری از شبهه ناکی‌ها و پرهیز از حرام خوری و محارم دیگر و عمق یافتن در تفکر و اجرای وظایف الهی و حیا و صبر دعوت می‌کند، این‌ها پرتگاه‌های اسلام و ایمانند و قدرت تخریب هر ایمان و اعتقادی را دارند. دسته اول اما به عقل و دوری از خودبینی و تدبیر و برنامه‌ریزی و تقوی و اخلاق خوش و ادب و عمل صالح و ثواب فراخوانده شده‌اند، ارزش‌هایی که ایمان و اعتقاد را آبیاری می‌کنند، گویی قصد علی(ع) حرکت دادن این گروه به سوی دسته دوم است، و هدف‌اش در مورد دسته دوم حفظ و حراست از ایمان و اعتقاد آنان است، و در دسته سوم هدفش مداواست، مداوای آسیب‌های نظام قبیلگی رسوب کرده در دل‌ها و چشم‌ها و ذهن‌های آنان. آری شاید چنین باشد مقصود او از این سخنان: حرکت، حراست، مداوا.


لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ —۱-->وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ —۲—>وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ -۳->وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَى -۴->وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ-۵-> وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ -۶->وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ -۷->وَ لَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ -۸->وَ لَا رِبْحَ کَالثَّوَابِ-۹-> وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ -۱۰->وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ -۱۱->وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ --۱۲->وَ لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ -۱۳->وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ --۱۴->وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ —۱۶->وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ —۱۷->وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ —۱۸->وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران