اخشبان

 نام دو کوه در مکه مکرمه و نماد پایداری و استواری اخشبان تثنیه اخشب و جمع آن اَخاشِب است. اخشب به معنای هر چیز سخت، غلیظ و خشن و در کاربرد، به معنای کوهی صخره‌ای، بدون پوشش گیاهی، سخت و سنگی است.[1] در مکه و محدوده حرم، کوه‌هایی گوناگون

 نام دو كوه در مكه مكرمه و نماد پايداري و استواري

اخشبان تثنيه اخشب و جمع آن اَخاشِب است. اخشب به معناي هر چيز سخت، غليظ و خشن و در كاربرد، به معناي كوهي صخره‌اي، بدون پوشش گياهي، سخت و سنگي است.[1] در مكه و محدوده حرم، كوه‌هايي گوناگون به اين نام شهرت يافته‌اند كه مهم‌ترين آن‌ها كوه‌هاي احاطه‌كننده مسجدالحرام هستند كه به اخاشب مكه شهرت يافته‌اند.[2] منابع تاريخي از اخشبان مكه سخن گفته‌اند كه «جبجبين» نيز خوانده مي‌شدند.[3] همه اين منابع كوه ابوقبيس را يكي از دو اخشب مكه مي‌دانند؛ اما در تعيين اخشب ديگر هم‌نظر نيستند. كوه ابوقبيس در جنوب و شرق كعبه[4]، مشرف بر كوه صفا[5]، نزديك‌ترين كوه به مسجدالحرام و برابر ركن حجرالاسود قرار دارد.[6] اين كوه در روزگار جاهليت به امين شهرت داشته[7]؛ زيرا هنگام طوفان نوح حجرالاسود را در آن به وديعت گذاشته بودند. درمنابع اسلامي، آن را نخستين كوهي دانسته‌اند كه خداوند آفريده است.[8] بر پايه ‌گزارش‌ ابن بطوطه (م.779ق.) بر فراز اين كوه مسجدي قرار داشته و برخي بر اين باور بوده‌اند كه قبر حضرت آدم7 نيز بر آن‌جاي دارد.[9] نيز او جايگاه پيامبر9 هنگام دو پاره شدن ماه (شق القمر) را همين كوه دانسته است.[10]

 

بيشتر منابع اخشب دوم را كوه قُعَيْقَعان مي‌دانند كه در برابر ابوقبيس قرار دارد. برخي برآنند كه اخشب دوم، كوهي سنگي و قرمز رنگ در شمال مكه با نام احمر است كه در جاهليت اعرف خوانده مي‌شد.[11] دسته‌اي نيز پس از طرح نظر كرماني كه كوه ثور را اخشب خوانده، آن را نپذيرفته‌اند.[12] ياقوت حموي به گزارش از مكه‌شناسي معروف به السيد العلوي، اخشب شرقي را ابوقبيس و اخشب غربي را كوهي به نام «خُط» مي‌داند.[13]

 

در منابع تاريخي، به اخشبان ديگري نيز اشاره شده كه صابح و قابل نام دارند.[14] نيز از دو كوه ديگر در منا در انتهاي عقبه و مشرف بر مسجدي ياد شده است.[15] در عرفات نيز دو كوه با نام «مأزمين» به اخشبان شهرت يافته‌اند. مأزمان تثنيه «مأزم» به معناي تنگ و راه باريك است. سبب اين نام‌گذاري آن است كه حاجيان براي حركت از عرفات به سوي مزدلفه و منا مي‌بايست از ميان اين دو كوه و از مسيري باريك مي‌گذشتند.[16] برخي از منابع، اين دو كوه را حد مزدلفه دانسته‌اند.[17] ياقوت حموي به پشتوانه شعري از مزاحم عقيلي از اخشبان ديگري سخن به ميان مي‌آورد؛ ولي آن‌ها را اخشبان معروف در منطقه مكه نمي‌داند؛ زيرا مزاحم در شعر خود به سكونت گروهي از اعراب و وجود درختي به نام اراك در اين دو كوه اشاره مي‌كند كه اين دو ويژگي قابل انطباق بر اخشبان مكه نيستند. از اين رو، مقصود شاعر را كوه‌هايي در بيرون مكه و در باديه مي‌داند.[18]

 

افزون بر منابع تاريخي، در حديث‌هاي نبوي نيز به اخشبان اشاره شده است. رسول خدا9 مي‌فرمايد: «مكه برقرار است، مادام كه اخشبان پابرجا هستند.[19] خداوند هنگام آفرينش آسمان‌ها و زمين، مكه را محترم شمرده و ميان اين دو اخشب قرار داده است.»[20] اخشبان مكه در اشعار و ادبيات عرب پيش از اسلام[21] و پس از آن[22] به منزله نماد مكه و اهل آن[23] و كنايه از استمرار و پايداري دانسته شده است.[24]

 

… منابع

اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ الاستبصار في عجائب الامصار: يك نويسنده مراكشي (م.قرن6ق.)، بغداد، دار الشئون الثقافيه، 1986م؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، الرباط، آكاديمية المملكة المغربيه، 1417ق؛ سبل الهدي: محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ السيرة الحلبيه: الحلبي (م.1044ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1400ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، المكتبة العلميه؛ شرح معاني الآثار: احمد بن سلامه الطحاوي (م.321ق.)، به كوشش النجار، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الفتن: نعيم بن حماد المروزي (م.228ق.)، به كوشش سهيل زكّار، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ كشف الغمه: علي بن عيسي الاربلي (م.693ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1405ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مراصد الاطلاع: صفي الدين عبدالمؤمن بغدادي (م.739ق.)، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش مصطفي السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ المنتظم: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ المنمق: ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش احمد فاروق، بيروت، عالم ‌الكتب، 1405ق؛ النهايه: ابن اثير مبارك بن محمد الجزري (م.606ق.)، به كوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش.

 

حامد قرائتي

 
[1]. النهايه، ج2، ص32.

[2]. الفتن، ص22؛ تاج العروس، ج1، ص461، «خشب».

[3]. معجم البلدان، ج1، ص122.

[4]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.

[5]. معجم البلدان، ج1، ص122.

[6]. الاستبصار، ص5.

[7]. المنتظم، ج1، ص138.

[8]. الاستبصار، ص5.

[9]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.

[10]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.

[11]. معجم البلدان، ج1، ص122؛ لسان العرب، ج1، ص354، «خشب».

[12]. عمدة القاري، ج15، ص142.

[13]. معجم البلدان، ج1، ص122؛ ج2، ص378؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص473.

[14]. المعالم الاثيره، ص23.

[15]. معجم البلدان، ج1، ص122؛ سبل الهدي، ج5، ص374.

[16]. المعالم الاثيره، ص239.

[17]. المعالم الاثيره، ص23.

[18]. معجم البلدان، ج1، ص122.

[19]. اخبار مكه، ج1، ص79.

[20]. شرح معاني الآثار، ج2، ص260؛ عمدة القاري، ج8، ص161.

[21]. المنمق، ص88؛ انساب الاشراف، ج1، ص72.

[22]. كشف الغمه، ج1، ص74.

[23]. السيرة النبويه، ج1، ص276، 285، 378؛ معجم ما استعجم، ج1، ص124.

[24]. السيرة الحلبيه، ج1، ص23.