اروپا
از قاره‌های جهان؛ سکونتگاه شماری از حج‌گزاران بخشی از جمعیت حج‌گزار، مسلمانان ساکن اروپا هستند. نیز بخش شایان توجهی از ارتباط اروپا با مکه و مدینه، مربوط به سفر جهانگردانی است که در سده‌های پیشین به این دو شهر سفر کرده‌ان
از قارههاي جهان؛ سكونتگاه شماري از حجگزاران
بخشي از جمعيت حجگزار، مسلمانان ساكن اروپا هستند. نيز بخش شايان توجهي از ارتباط اروپا با مكه و مدينه، مربوط به سفر جهانگرداني است كه در سدههاي پيشين به اين دو شهر سفر كردهاند.
قاره اروپا، پس از اقيانوسيه، كوچكترين قاره جهان است و به لحاظ جمعيت پس از آسيا و افريقا، رتبه سوم را دارد. 47 دولت در قاره اروپا جاي گرفتهاند. مساحت اين قاره افزون بر 000/000/10كيلومتر مربع و جمعيت آن بيش از 000/000/700 تن است و ساكنان آن به حدود 50 زبان سخن ميگويند. مسيحيت دين رايج آن است و پيروان كليساي كاتوليك داراي اكثريت هستند و پيروان كليساي ارتدكس و پروتستانها در رتبههاي بعد جاي دارند. شمار مسلمانان اين قاره به بيش از 000/000/50 تن ميرسد. افزون بر مسلمانان روسيه كه بخش بزرگي از مسلمانان اروپا را تشكيل ميدهند، مناطق مسلماننشيني مانند بالكان و كشورهاي آلباني و بوسني و هرزگوين در اروپا قرار دارند.[1]
تاريخ اروپا
يونانيان نخستين مردم اروپايي بودند كه تمدني پيشرفته را در حدود سال 500 ق.م. بنا نهادند.[2] دستاوردهاي درخشان دانشي و هنري اين تمدن را كه زيربناي تمدن اروپايي در سدههاي بعد بود، روميان كه در سده دوم ق.م. امپراتوري خود را بنا نهادند، جذب و به آيندگان منتقل كردند.[3] اروپا در دوران امپراتوري روم، شاهد ظهور و گسترش مسيحيت بود. اين دين در سده چهارم م. در دوران امپراتوري كنستانتين، دين رسمي اروپا شد.[4] با نابودي امپراتوري روم، اين سرزمين به سال 395م. به دو بخش شرقي با مركزيت قسطنطنيه و غربي با مركزيت رم قسمت شد.[5] پس از هجوم اقوام صحرانشين ژرمن و هون و گوت و فروپاشي امپراتوري روم غربي در سده پنجم م. قرون وسطا در تاريخ اروپا آغاز گشت.[6]
از سده شانزدهم م. اروپا چند تحول بنيادين را تجربه كرد. آغاز و گسترش نهضت رنسانس كه در اصل جنبشي هنري بود و بازگشت به ميراث يونان و روم[7]، اروپا را به مرحله جديدي از زندگاني فرهنگي و اجتماعي وارد كرد. ظهور پروتستانتيزم نيز افزون بر ايجاد تغييرات فرهنگي و اجتماعي، كشورهاي اروپايي را درگير نبردهاي مذهبي طولاني نمود.[8] اين دوران هنگام شكلگيري دولتهاي بزرگ اروپايي و رونق دريانوردي و تصرف بخشهايي از قاره امريكا و آسياي جنوب شرقي به دست اين دولتها بود.[9]
با آغاز دوران روشنگري در سده هجدهم م. اروپا شاهد تحول بزرگ فكري و فلسفي گشت.[10] سده هجدهم م. همچنين دوران انقلابهاي دموكراتيك بود. انقلاب كبير فرانسه به سال 1789م. رخ داد و خود سرآغاز انقلابهايي ديگر در اروپا شد.[11] در همين دوره، انقلاب صنعتي كه نخست در انگليس در اواخر سده هجدهم م. آغاز شد، به ديگر نقاط اروپا گسترش يافت.[12] انقلاب صنعتي، كشورهاي اروپايي را به جستوجوي مواد خام ارزان قيمت در نقاط گوناگون جهان واداشت و استعمار اروپايي در كشورهاي افريقايي و آسيايي را پي نهاد.[13]
مهمترين رخداد اروپا در سده بيستم م. رخ دادن دو جنگ جهاني (اول: 1914ـ1918م؛ دوم: 1939ـ1945م.) بود. در پايان اين نبردها، ظهور قدرت نظامي و اقتصادي جديد با نام امريكا و رخ دادن انقلاب بلشويكي در روسيه، بر سرنوشت اروپا تأثير نهاد.[14] پس از پايان جنگ جهاني دوم، اروپا به جنگ سرد دچار گشت و كشورهاي اروپايي به دو قسمت اروپاي شرقي با نظام سوسياليستي به رهبري شوروي، و كشورهاي ليبرال با رهبري امريكا قسمت شدند.[15] در دهه 70 سده بيستم م. كشورهاي اروپاي شرقي روابط خود را با كشورهاي اروپاي غربي بيشتر كردند و به سوي استقلال از شوروي پيش رفتند. سرانجام با ايجاد انقلابهايي به سال 1989م. در كشورهاي بلوك شرق، اين كشورها از زير سلطه شوروي بيرون آمدند.
حضور مسلمانان در اروپا
در اواخر سده هفتم م. اروپا با امپراتوري اسلامي در شرق و جنوب مرزهاي خود روبهرو شد. شمال افريقا شتابان به دست مسلمانان افتاد و لشكركشيهاي پياپي در درياي مديترانه تا محاصره قسطنطنيه به سال 717م. پيش رفت. البته به سبب مشكلات داخلي، امويان به نابودي امپراتوري روم شرقي توفيق نيافتند.[16] مسلمانان در غرب اروپا با گذشتن از شمال افريقا و پيمودن تنگه جبل الطارق وارد اندلس شدند و با تصرف اندلس به پيشروي در جنوب فرانسه پرداختند تا آنگاه كه در نبرد پواتيه شكست خوردند و متوقف شدند.[17]
در سده يازدهم م. سلجوقيان آناتولي را تصرف كردند و در نبرد ملازگرد (1071م.) امپراتوري روم شرقي را شكست دادند و سرزمين آناتولي را از امپراتوري روم شرقي جدا كردند.[18] دوران دولت عثماني، پايان پيشروي مسلمانان در اروپا بود. دولت عثماني با حمله به اروپا و تصرف قسطنطنيه به سال 1478م. مناطقي از جنوب اروپا از جمله صربستان، يونان جنوبي و بوسني را زير سلطه خود درآورد.[19]
حضور گروههاي پراكنده مسلمانان در اروپا از جمله در اروپاي شرقي و همچنين در جاهايي از فرانسه و اسپانيا، به سدهها پيش بازميگردد. اما تنها از سده 19م. بود كه مهاجرت گسترده مسلمانان به اروپا آغاز شد و در سده بيستم م. به اوج رسيد. استعمار كشورهاي اروپايي در سرزمينهاي اسلامي، همهنگام با رشد اقتصادي اروپا، از عوامل اصلي مهاجرت مسلمانان به كشورهاي اروپايي بود. در اواخر سده نوزدهم و اوايل سده بيستم م. كارخانههاي اروپا به نيروي كار ارزان نياز داشتند كه بيشتر از ميان مهاجران كشورهاي استعمار شده تأمين ميگشت.[20] بدين ترتيب، در آغاز سده بيستم م. بسياري از مسلمانان هند به انگليس و مسلمانان شمال افريقا به فرانسه مهاجرت كردند.[21] مهاجرت براي يافتن كار از كشورهاي مسلمان در آغاز سده بيستم م. نيز ادامه يافت و عوامل سياسي و اجتماعي نيز به رشدآن افزود. براي مثال، بسياري از مسلمانان آلمان را پناهندگاني از شوروي و يوگسلاوي سابق تشكيل ميدهند.[22] مردم كشورهاي استعمار شده بيشتر به نيروهاي نظامي ارتش كشورهاي اروپايي ميپيوستند و حتي در جنگهاي جهاني، ارتش كشورهاي استعماري شامل گروههايي از نيروهاي بومي كشورهاي استعمار شده بود كه پس از نبرد به وطن خود بازنگشتند.[23] امروزه در اروپاي غربي حدود 000/000/15 مسلمان وجود دارد. اين رقم در اروپاي شرقي بدون احتساب روسيه كه 000/000/21 مسلمان در آن سكونت دارند، به حدود 000/000/14 تن ميرسد.[24]
آمار مسلمانان در كشورهاي گوناگون اروپايي متفاوت است. امروزه در فرانسه بيش از 000/000/5 مسلمان ساكن هستند. در آلمان بيش از 000/000/3 نفر، انگليس حدود 000/000/2 تن و در ايتاليا 000/000/1 نفر مسلمان حضور دارند. شماره مسلمانان در ديگر كشورهاي اروپاي غربي كمتر از 000/000/1 تن است. در شرق اروپا، اوكراين، بلغارستان، آلباني، بوسني و كوزوو هر يك با حدود 000/000/2 تن بيشترين مسلمان را دارد.[25]
حرمين شريفين و سياست اروپا
ارتباط ساكنان حرمين با اروپا را ميتوان به دوران باستان و روابط تجاري ميان بازرگانان حجاز با سرزمينهاي شمال شبه جزيره بازگرداند كه در آن دوران زير سيطره روم باستان بود. مكيان با تشكيل كاروانهاي تجاري، به انتقال محصولات افريقا، هند و يمن از جنوب شبه جزيره به شام ميپرداختند[26] و از اين راه با روميان در ارتباط بودند و حتي در امور تجاري با پادشاهان روم همكاري داشتند.[27]
مكه و مدينه هيچ گاه با اروپا برخورد نظامي مستقيم نداشتند و اروپاييان به اين مناطق حمله نكردند. اما همواره به منزله خاستگاه دين اسلام، در كانون توجه اروپاييان بودند. البته برخي از دشمنان اروپايي اسلام به فكر لشكركشي به اين دو شهر مقدس افتادند. برخي منابع از تصميم يكي از فرماندهان نبردهاي صليبي با نام رينو دو شاتيون (Reynaud de chatillon) در حدود سال 1182م. براي حمله به حرمين خبر دادهاند. دو شاتيون كه با تصرف مناطقي از اردن توانسته بود راه حاجيان را قطع كند و در اين مكان به كاروانهاي آنان حمله ميكرد، خيال دست يافتن به گنجهاي مسجد نبوي با حمله به مدينه را در سر داشت؛ ولي فرصت چنين كاري را نيافت.[28]
در برخي از منابع تاريخي، به تصميم برخي از اروپاييان براي دزديدن پيكر پيامبر گرامي(صلي الله عليه و اله)از مدينه در سده ششم ق. اشاره شده است. بر پايه اين روايت، دو تن از مسيحيان بهگونه ناشناس به مدينه آمدند و نزديك مسجد پيامبر ساكن شدند. آنان با كندن تونلي قصد ربودن جسد پيامبر را داشتند؛ اما تصميم آنها فاش شد و سلطان محمود زنگي ديواري از سرب گرداگرد قبر پيامبر كشيد.[29]
به سال 1453ق. دولت عثماني قسطنطنيه را تصرف كرد و راه تجاري اروپا با شرق را به طور كامل در اختيار گرفت.[30] اين رخداد اروپاييان را به جستوجوي راههاي جديد براي گسترش تجارت رو به رشدِ خود با شرق واداشت. در سده 16م. دريانوردان پرتغالي توانستند راه دريايي سرزمينهاي آسياي شرقي را بدون عبور از كشورهاي عربي بگشايند.[31] تصرف بندرهاي جنوب شبه جزيره عربي نيز در دستور كار پرتغاليها بود. آلبوكرك (Albuquerque) دريانورد نامآور پرتغالي به سال 1513م. به ساحل عدن حمله كرد؛ ولي توفيقي به دست نياورد.[32] سواحل جنوب غربي شبه جزيره عربستان همواره در كانون توجه كشورهاي استعمارگر باقي ماند و بخشهايي از آن به دست قواي انگليسي در سال 1839م. تصرف شد.[33]
هنگامي كه ناپلئون مصر را تصرف كرد، به طور طبيعي ميخواست حجاز و جنوب شبه جزيره را نيز زير سيطره درآورد. البته وي هيچگاه فرصت اين كار را نيافت. شايعه حركت نيروهاي فرانسوي به سوي حجاز، مردم مكه را به هراس افكند. در سال 1798م. شريف مكه فرمان داد تا مردم براي مبارزه با فرانسه آماده شوند. دولت عثماني نيز با فرستادن پيامي به نماينده انگليس در عدن، از نيروهاي اين كشور كمك خواست.[34]
دخالت اروپاييان در شبه جزيره در سده بيستم م. به اوج رسيد. از جمله اين موارد، كمكهاي انگليس به آل سعود براي دستيابي به حكومت است.[35] دولتهاي اروپايي، به ويژه انگليس، با آغاز جنگ جهاني اول و اتحاد عثماني با آلمان، رهبران شبه جزيره از جمله عبدالعزيز سعودي و شريف حسين را در برابر عثماني تحريك و از شورش اين رهبران بر ضد عثماني حمايت كردند.[36]
سفر اروپاييان به حرمين
سفر اروپاييها به مكه و مدينه بخشي مهم از تاريخ رابطه اروپا با اين دو شهر است. پيشينه اين سفرها به سده پانزدهم م. ميرسد. برخيگزارشهاي تاريخي از سفر چند اروپايي مانند جووانّي كابوتو (Giovanni Caboto) نماينده شركتهاي تجاري ايتاليا به سال 1450م. و پدرو كوفيلها كوويلين (Pedro da cavilha) دريانورد پرتغالي، به سال 1487م. به مكه و مدينه در سده پانزدهم م. خبر دادهاند.[37]
از سده شانزدهم م. در پي گسترش دريانوردي، شمار مسافران اروپايي به مكه و مدينه بيشتر شد. بيشتر مسافراني كه در اين دوران به مكه و مدينه سفر كردند و از خود نوشتهاي بر جاي گذاشتند، ديدگاه علمي و اهداف مطالعاتي يا سياسي معيني نداشتند. لودوويكو دي وارتما (ludovico Di Varthema) كه به سال 1503م. در مكه و مدينه حضور داشت، نخستين اروپايي است كه به مكه رفت و سفرنامهاي بر جاي نهاد. او كه از مردم بولونيا در ايتاليا بود و چند سال در كشورهاي عربي به سر برده بود، توانست با تسلط بر زبان عربي و ايجاد هويت جعلي براي خود، همراه كارواني از حاجيان به مكه و مدينه سفر كند.[38] بيشتر مسافران اروپايي مكه و مدينه در اين دوران بردگاني بودند كه همراه صاحبان مسلمان خود به حج ميرفتند. گرگوريو داكودرا (Gregorio Daqudra) دريانورد پرتغالي از آن جمله بود. وي در حبشه اسير گشت و به عنوان هديه به پادشاه عدن تحويل شد و به سال 1513م. با صاحب خود به حج رفت.[39] يوهان وايلد (Johann Wild) و جوزف پيتس (Joseph Pitts) نيز از بردگان اروپايي بودند كه به حج رفتند. وايلد در نورنبرگ زاده شده و در نبردهاي دولت پروس با عثماني اسير شده بود و به سال 1607م. صاحب مسلمانش او را به حج برد.[40] پيتس جواني انگليسي بود كه در يكي از سفرهاي دريايي به دست دزدان دريايي افتاد و به سال 1680م. همراه ارباب مسلمان خود در مراسم حج حضور يافت.[41]
از سده هجدهم م. مسافرت اروپاييان به شبه جزيره عربي با اهداف علمي و سياسي گسترش يافت.[42]در اين دوران، بسياري از دانشمندان اروپايي در قالب سفرهاي اكتشافي به شبه جزيره عربي و حجاز سفر كردند. نويسندگان مسلمان معمولاً انگيزه اصلي سفر دانشمندان اروپايي به مكه و مدينه و شبه جزيره عربي را جاسوسي و دستيابي به آگاهيهاي اجتماعي و سياسي و طبيعي براي سلطه آسانتر بر آن منطقه ميدانند و انگيزههاي علمي را پوششي براي اهداف استعماري به شمار ميآورند.[43]
اين درست است كه بيشتر اين دانشمندان از حمايتهاي دولتمردان اروپايي بهره ميبردند و حتي از سوي آنان مأموريتهاي سري يا رسمي سياسي داشتند.[44] اما نبايد اين جنبه را تنها هدف سفرهاي آنان به حساب آورد. انگيزههاي علمي، شور و شوق دست يافتن به ناشناختههاي شرق، و الهام از زندگي و فرهنگ مشرق زمين كه در موارد فراوان مسافران اروپايي را شيفته خود ميكرد[45]، از انگيزههاي اروپاييان براي گام نهادن در آن سفر ناشناخته و دشوار بود.
در سال 1807م. دومينگو باديا لبليش (Leblich Badia Domingo) اسپانيايي با ظاهري مسلمانوار به عنوان يكي از اشراف خاندان عباسي با نام علي بيگ عباسي به مكه و مدينه سفر كرد.[46] سفر او بيشتر جنبه مأموريت مخفي سياسي داشت. باديا كه زاده اسپانيا بود، در سفري به فرانسه از سوي ناپلئون مأمور تحقيق درباره اوضاع و احوال سياسي شبه جزيره پس از ظهور وهابيان شد.[47] او هنگام ورود به مكه مورد استقبال شريف مكه قرار گرفت و مدتي در آن شهر ماند.[48]
اولريش ياسپر ستزن (Ullrich Jasper Seetzen) آلماني نيز در همان هنگام از سوي امپراتور روسيه به مأموريتي همانند فرستاده شد. او به شبه جزيره عربي وارد شد و به بررسي آثار باستاني در پترا پرداخت و پس از اسلام آوردن به مكه سفر كرد و حج گزارد. سپس به جنوب جزيره رفت و به مطالعات سنگنوشتههاي باستاني پرداخت و به سال 1811م.[49] در راه صنعا جان سپرد.
يئورگ آوگوست والين (George August Wallin) دانشمند فنلاندي نيز به سال 1845م. به صحراي عربستان رفت و بيشتر سفرش را در ميان قبايل عرب به مطالعه آداب و زندگي اقوام صحرانشين پرداخت و به مناطق مختلف شبه جزيره، از جمله مكه، سفر كرد.[50] برخي او را از فرستادگان دولت فرانسه و هدف اصلي وي را مطالعه درباره وهابيان دانستهاند.[51]
از مسافراني كه در سده نوزدهم م. به مكه و مدينه سفر كرد، لئون روش (Leon Roches) فرانسوي بود كه از كودكي در الجزاير زيسته و در ارتش فرانسه خدمت كرده بود. مدتي نيز به عبدالقادر، رهبر الجزاير در مبارزه با فرانسه، پيوست و با او دوستي گزيد. بعدها ديگر بار به فرانسه رفت و در ارتش به كار پرداخت. سفر او به مكه و مدينه به قصد گرفتن فتواي عدم جواز جهاد بر ضد دولت فرانسه از دانشوران مسلمان بود. او به سال 1841م. براي اين منظور به مكه رفت.[52]
ژول ژروهه كورتلمون (Jules Gervais Courtellemont) فرانسوي ديگري بود كه به سال 1893م. براي مأموريتي همانند به مكه و مدينه سفر كرد و به سبب عكسهايي كه از اين شهرها تهيه نمود، شهرت يافت.[53] جان فيلبي (John Filby) از كساني است كه در سده بيستم م. به عنوان فرستاده سياسي از سوي انگليس وارد عربستان شد و روابطي نزديك با عبدالعزيز سعودي يافت و مسلمان شد. او مدتي در مكه اقامت يافت و سپس سالها در جده ساكن گشت.[54]
از مسافران نامآور اروپايي كه تحقيقات باستانشناسي او در شبه جزيره عربي شهرت فراوان دارد، يوهان بوركهارت (Johann Ludwig Burckhardt) سويسي است. او به سالهاي 1814 ـ 1815م. در مكه و مدينه بود و ديدههايش از مكه و مدينه دقيقترين وصف را از اين دو شهر تا آن هنگام براي خواننده اروپايي فراهم آورد.[55]
ريچارد برتن (Richard Burton) انگليسي كه به سال 1852م. به سوي مكه و مدينه حركت كرد، پيشتر مدتي در ديگر سرزمينهاي اسلامي مانند هند و ايران زيسته بود و به زبانهاي گوناگون شرقي تسلط داشت. وي مدتي در افريقا به اكتشاف آثار باستاني پرداخت و چندي كنسول انگليس در برخي از كشورهاي عربي بود. سفرنامه او منبعي مهم براي مطالعه تاريخ اجتماعي مكه و مدينه است.[56] برخي از نويسندگان، سفر او به مكه و مدينه را نيز همسو با اهداف استعمار انگليس ارزيابي كردهاند.[57]
از مهمترين خاورشناساني كه به مكه و مدينه سفر كرد و كتابش مأخذي مهم براي مطالعه احوال اجتماعي مكه در سده نوزدهم م. است، كريستيان اسنوك هورخرونيه (Christian Snouk Hurgronje) هلندي است كه به سال 1885م. به مكه رفت و به بررسي تأثير حج در ميان مسلمانان پرداخت.[58]
در اين دوران، مكه و مدينه شاهد حضور جهانگردان اروپايي ديگر نيز بود كه نه با قصد معين، بلكه با هدف ماجراجويي و جهانگردي، با ظاهري مسلمانوار به آنجا سفر كردند. بيشتر اين افراد جهانگرداني بودندكه افزون بر مكه و مدينه، به مناطق گوناگون جهان سفر كردند؛ از جمله: جان فراير كين (John Fryer kean) به سالهاي 1877ـ1878م.[59]، هرمان بيكنل (Herman Bicknell) به سال 1862م.[60]، هانريش مالتسان (Hernrich Freiherr Von Maltzan)[61] به سال 1860م.، الدون راتر (Eldon Rutter)[62] به سال 1925م.[63] و مارسلا د. ارل (D. Arle Marcella) به سال 1954م.[64].
به دليل ممنوعيت سفر غير مسلمانان به مكه و مدينه، بيشتر كساني كه به حجاز ميآمدند، با هويت و نام ساختگي و پس از آموختن زبان عربي راهي اين سفر ميشدند.[65] بيشتر اينان سالها پيش از سفر به مكه، در سرزمينهاي عربي و اسلامي زندگي كرده بودند و درباره آداب و رسوم مردم عرب و احكام اسلام آگاهيهايي دقيق و كامل داشتند. بسياري از اروپاييان نيز بدون پنهان كردن هويت اصلي خود و پس از اظهار اسلام، به مكه و مدينه سفر ميكردند؛ اما باز هم در تيررس اتهام قرار داشتند.[66] ساكنان حرمين به اين موضوع بسيار اهميت ميدادند و اينگاه براي مسافران اروپايي دردسر ميآفريد. براي مثال، در مكه به مسلمانيِ وارتما شك كردند و او با حيله فراوان و انكار مسيحيت توانست از مهلكه بگريزد.[67] درباره مرگ ستزن نيز گفتهاند كه حاكم صنعا پس از ترديد در مسلمان بودنش، او را با زهر كشت.[68] براي اطمينان از مسلمان بودن بوركهارت، قاضي مكه او را آزمود و چون از آگاهياش به علوم اسلامي يقين يافت، مسلمان بودنش را تأييد كرد. برخي از مسافران اروپايي براي ورود به مكه و مدينه، از يك دانشمند مسلمان گواهينامهاي براي اسلام آوردن خود ميگرفتند.[69]
با آغاز دوران استعمار، احساسات ضد اروپايي در مكه و مدينه بيشتر شد. بروكهارت در سفرنامه خود به بيزاري سخت مسلمانان مكه از كافران، به ويژه انگليسيها، به سبب سلطه اروپاييان بر كشورهاي اسلامي اشاره كرده است.[70] اروپاييان در حرمين همواره در تيررس اتهام جاسوسي براي دولتهاي اروپايي قرار داشتند.[71] احساسات ضد اروپايي نه تنها در حرمين، بلكه در جاهاي ديگر حجاز از جمله شهر جده كه اروپاييان بيشتري در آن حضور داشتند، به چشم ميخورد و گاه اعتراضهايي از سوي مردم و دانشوران به حضور اروپاييان در اين مناطق صورت ميگرفت.[72]
مسافران اروپايي مكه و مدينه تنها جهانگردان ماجراجو و دانشمندان نبودهاند. برخي از اروپاييان كه به مكه و مدينه سفر كردند، مسلماناني بودند كه هدفي جز انجام واجب ديني خود نداشتند. برخي از اينان سفرنامههايي به يادگار نهادهاند. يك اسپانيايي مسلمان كه در سده 16م. به مكه و مدينه سفر كرد و از خود سفرنامهاي بر جاي گذاشت، از اين دسته است.[73] مسافراني كه در سده بيستم م. به حج رفتند، معمولاً از همين دسته بودند.[74] اتيين دينه (Etienne Dinet) فرانسوي پس از اسلام آوردن، در آغاز سده بيستم م. براي انجام فريضه حج به مكه سفر كرد.[75] خانم اولين كابولد (Evelyn Cobbold) كه پس از اسلام آوردن نام زينب را برگزيد، به سال 1933م. از انگليس به قصد حج راهي مكه شد. سعيده ميلر (Miller) از مردم انگليس كه همراه همسر مصري خود در سال 1970م. به حج رفت[76] و محمد اسد كه به سال 1927م. مسلمان شد و به مكه سفر كرد، از ديگر افراد اين گروه هستند.[77]
اروپا و حج مسلمانان
با آغاز دوران استعمار، حج مسلمانان در كشورهاي اشغال شده با سياستها و تصميمهاي دولتهاي اروپايي گره خورد. با وارد شدن تجهيزات پيشرفته حمل و نقل به كشورهاي اسلامي و ايجاد راههاي جديد، سفر حج در اين كشورها آسانتر و سريعتر صورت پذيرفت و شمار حاجيان افزايش يافت. از نيمه دوم سده نوزدهم م. بيش از نيمي از حاجيان مسلمان از كشورهاي استعمار شده و با وسايل و سازماندهي حاكمان اروپايي به حج ميرفتند. كشتيراني در بيشتر راههاي دريايي حج، به ويژه اقيانوس هند و درياي سرخ، در دست اروپاييان بود.[78] در خشكي نيز حمل و نقل از طريق راه آهن كه بيشتر به دست اروپاييان ساخته ميشد، مشكلات حج مسلمانان را كاهش داد. راه آهن حجاز كه به سال 1908م. ساخته شد، از برجستهترين اين موارد است كه هر چند با تصميم دولت عثماني اجرا گشت، به دست مهندسان آلماني ساخته شد.[79]
ساماندهي حج مسلمانان در كشورهاي استعمار شده نيز به دست حاكمان اروپايي بود. آنان براي كسب مشروعيت در ميان مسلمانان، كوشيدند زمينه را براي حج فراهم كنند.[80] با وجود اين، مسلمانان معمولاً از كارشكني دولتهاي اروپايي درباره حج شكايت داشتند. مشكلات اقتصادي و به ويژه رواج بيماريهاي واگيردار عاملي بود تا حاكمان اروپايي درباره سفر حج شرايطي سخت برقرار كنند.[81] افزون بر اين، حج براي اروپاييان پيامدهاي سياسي منفي داشت و شماري از اروپاييان به حجگزاري مسلمانان كشورهاي استعمار شده بسيار بدبين بودند.[82]
اجتماع مسلمانان در حج، محفلي مناسب براي انتشار افكار ضد استعماري بود. مسلمانان در اين اجتماع بزرگ ستم كشورهاي استعمارگر را براي يكديگر بازگو ميكردند و به احساسات ضد اروپايي در ميان مسلمانان دامن ميزدند.[83] حج فرصتي مناسب براي داد و ستد گزارشها ميان ساكنان مناطق گوناگون يك كشور نيز بود. در اين سفرها، گزارشهاي شورشها و اعتراضهاي يك منطقه به ساكنان ديگر مناطق ميرسيد و آنان را به شورش برميانگيخت.[84]
حج باعث گسترش بيداري اسلامي در ميان مردم ميشد. البته همه حاجيان بهگونه يكسان از اين افكار اثر نميپذيرفتند. طلاب علوم ديني و صوفيان از حضور در مكه بيشتر اثر ميگرفتند و با اعتبار و نفوذي كه پس از سفر حج در جامعه مسلمانان به دست ميآوردند، به تشكيل و تقويت مقاومتهاي مذهبي بر ضد استعمارگران غير مسلمان كمك ميكردند.[85]
برپايي قرنطينه براي جلوگيري از فراگير شدن بيماريهاي واگيردار موسم حج، اثر ديگري بود كه اروپا بر حجگزاري مسلمانان نهاد. اين روش افزون بر كشورهاي اروپايي و مستعمرات آنها در ديگر كشورهاي اسلامي كه بر سر راه حاجيان قرار داشتند، از جمله عثماني و مصر، پي گرفته شد.[86]
كشورهاي اروپايي نقشي عمده در ساخت و سازهاي شبه جزيره در سده بيستم م. داشتند و بسياري از طرحهاي عمراني و حتي ساختن بخشهايي از مسجدالحرام و مسجدالنبي بر عهده اروپاييان بوده است.[87]
حجگزاري مسلمانان اروپا
در اروپا بيشترين شمار حاجيان مربوط به كشورهاي فرانسه و انگلستان است. اكنون سالانه بيش از 000/30 تن از فرانسه به حج ميروند.[88] حاجيان اين كشور از حمايتهاي دولت برخوردارند و دولت، خدمات پزشكي و ديپلماتيك به اتباع اين كشور در مكه ارائه ميكند. در فرانسه براي آموزش حاجيان كتابچههايي به زبانهاي عربي و فرانسوي به چاپ رسيده كه نكات لازم را از هنگام آماده شدن براي حج تا پايان سفر به حاجي آموزش داده و چگونگي بهرهگيري از خدمات مسافرتي و پزشكي را بيان كرده است.[89] از انگلستان نيز سالانه 000/20 تا 25000 تن به حج ميروند.[90]
وزارت امور خارجه انگليس حمايتهايي ويژه از كاروان حاجيان اين كشور انجام ميدهد و خدمات كنسولي و پزشكي به دست دولت براي حاجيان فراهم ميشود.[91] آمار حاجيان در ديگر كشورهاي اروپايي به فراخور جمعيت مسلمانان آنان متفاوت است. براي مثال، از آلمان حدود 5000 تن[92] و از اتريش حدود 2500 نفر به حج ميروند.[93]
در كشورهاي اروپايي، وظيفه سازماندهي حاجيان بر عهده سازمان دولتي خاصي نيست و آماده سازي حاجيان و حمل و نقل آنان در قالب كاروانهايي صورت ميگيرد كه به دست شركتهاي مسافرتي برنامهريزي ميشوند. در عربستان سازماني ويژه با نام مؤسسه مطوفين تركيه، اروپا، امريكا و استراليا وظيفه سازماندهي و اسكان حاجيان اروپايي را بر عهده دارد و فعاليت شركتهاي مسافرتي را سامان ميدهد.[94]
منابع
اسلام در غرب: نورالدين آل علي، دانشگاه تهران، 1370ش؛ اسلام و مسلمانان در انگلستان: فهيمه وزيري، قم، بوستان كتاب، 1383ش؛ اسلام و مسلمانان در فرانسه: خدا قليپور و وزيري، بوستان كتاب، 1380ش؛ اطلس تاريخ اسلام: حسين مونس، قاهره، الزهراء للإعلام العربي، 1407ق؛ اطلس تاريخي جهان: كالين مك ايودي، ترجمه: فاطمي، تهران، نشر مركز، 1364ش؛ افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازي (م.1365ق.)، به كوشش ابن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1430ق؛ اكتشاف جزيرة العرب: جالين بيرين، قدري قلعهجي، بيروت، دار الكتاب العربي؛ با من به خانه خدا بياييد: محمد رضا خليل عراقي، تهران، طبع كتاب، 1340ش؛ بريطانيا و ابن سعود: محمد علي سعيد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1408ق؛ بلاد العرب القاصيه: بيتر بدينت، به كوشش اسعد عيسي و غسان سبانو، بيروت، دار قتيبه، 1411ق؛ تاريخ اروپا از تاريخ 1815م. به بعد: هنري و. ليتل فيلد، ترجمه: قرهچهداغي، علمي فرهنگي، 1366ش؛ تاريخ العرب القديم و عصر الرسول: نبية عاقل، دار الفكر، 1403ق؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ جهان لاروس: مارسل دونان، ترجمه: امير جلال الدين اعلم، تهران، سروش، 1378ش؛ تاريخ جهان نو: رابرت پالمر، ترجمه: ابوالقاسم طاهري، تهران، امير كبير، 1383ش؛ تاريخ جهاني: ش. دولاند لن، ترجمه: احمد بهمنش، دانشگاه تهران، 1373ش؛ تاريخ قريش: حسين مونس، بيروت، الدار السعوديه، 1988م؛ تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاي مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، ترجمه جعفريان، تهران، مشعر، 1385ش؛ جمهرة الرحلات: احمد محمد محمود، جده، مطبعة المحموديه، 1430ق؛ جغرافياي جهان اسلام: غلامرضا گلي زواره، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني1، 1385ش؛ حج 26: محمد حسين رجبي، تهران، مشعر، 1385ش؛ حج 28: رضا بابايي و علي اكبر جوانفكر، تهران، مشعر، 1387ش؛ الحج و العمره: وزارة الحج، عربستان، سال62، شماره2، محرم 1428ق (بخش انگليسي)؛ الحجاز في صدر الاسلام: صالح احمد العلي، بيروت، الرساله، 1410ق؛ حكام مكه: جرالد دي گوري، رزق الله بطرس، بغداد، بيت الوراق، 2010م؛ خاطرات سفر مكه: احمد هدايتي و محمد علي هدايتي، تهران، 1343ق؛ رحالة الغرب في ديار العرب: اسعد الفارس، كويت، صقر الخليج، 1418ق؛ رحلات في شبه جزيرة العرب: جون لويس بوركهارت، ترجمه: صالح الهلابي و عبدالله شيخ، بيروت، الرساله، 1413ق؛ الرحلة الحجازيه: محمد اللبيب البتنوني، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 2006م؛ رحلة الي مكه: جيل جرفيه كورتلمون، ترجمه: محمد الحناش، رياض، مؤسسة للتراث، 1423ق؛ شبه جزيرة في عصر ملك عبدالعزيز: زركلي، بيروت، دار العلم للملايين، 1993م؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش مصطفي محمد، مكه، النهضة الحديثه، 1999م؛ صفحات من تاريخ مكة المكرمه: سنوك، ترجمه: عودة شيوخ، رياض، دارة الملك عبدالعزيز، 1419ق؛ العرب و هولندا الاحوال الاجتماعيه: حميد هاشمي، بيروت، مركز دراسات الوحدة العربيه، 2008م؛ علاقة سلطنة لحج ببريطانيا: دلال بنت مخلد الجدي، رياض، مكتبة العبيكان، 1417ق؛ قافلة الحبر: عطاء الله سمير، رياض، العبيكان، 1430ق؛ كاروان نور: حج و زيارت، ش38؛ مجلة مركز بحوث و دراسات المدينة المنوره: المملكة العربية السعوديه، المدينة المنوره، سردبير: عبدالباسط عبدالرزاق؛ مسلمانان اروپا و آمريكا: معاونت بينالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي اداره كل اروپا، تهران، الهدي، 1386ش؛ مسيحيون في مكه: اعطس رالي، به كوشش رمزي بدر، لندن، دار الوراق، 2007م؛ الموسوعة العربية العالميه: رياض، مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، 1419ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش السامرائي، مؤسسة الفرقان، 1422ق؛ ميقات حج (فصلنامه)، تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ هدية الزمن في اخبار ملوك لحج و عدن: احمد فضل بن علي محسن العبدلي، بيروت، دار العوده، 1400ق.
One thousand Road to Meccah, Michel Wolf, Grore oress, New York, 1997.
كامران محمدحسيني
[1]. الموسوعة العربيه، ج3، ص341، 350-351؛ جغرافياي جهان اسلام، ص412، 423.
[2]. تاريخ جهان نو، ج2، ص17.
[3]. تاريخ جهان نو، ج2، ص23.
[4]. تاريخ جهان لاروس، ج1، ص269؛ اطلس تاريخي جهان اسلام، ص227.
[5]. اطلس تاريخي جهان اسلام، ص176.
[6]. تاريخ جهان لاروس، ج1، ص283-311؛ اطلس تاريخي جهان اسلام، ص194-195؛ تاريخ جهاني، ص333-347.
[7]. تاريخ جهان لاروس، ج2، ص9-31؛ تاريخ جهاني، ج2،ص7.
[8]. تاريخ جهان لاروس، ج2، ص19-21؛ تاريخ جهاني، ج2، ص25.
[9]. تاريخ جهاني، ج2، ص1؛ تاريخ جهان نو، ج1، ص172، 174.
[10]. تاريخ جهان نو، ج9، ص509.
[11]. تاريخ جهان لاروس، ج2، ص264-272.
[12]. تاريخ اروپا، ص1.
[13]. تاريخ اروپا، ص160-161.
[14]. تاريخ جهان لاروس، ج2، ص445، 450-454، 480.
[15]. تاريخ جهان لاروس، ج2، ص499.
[16]. تاريخ جهان لاروس، ج1، ص318-319.
[17]. اسلام در غرب، ص45، 68.
[18]. اطلس تاريخي جهان اسلام، ص299؛ تاريخ جهان لاروس، ج1، ص374.
[19]. اطلس تاريخي جهان اسلام، ص344.
[20]. مسلمانان اروپا و امريكا، ص138-139.
[21]. اسلام و مسلمانان در انگلستان، ص19-20؛ اسلام و مسلمانان در فرانسه، ص21-22.
[22]. مسلمانان اروپا و امريكا، ص145-147.
[23]. مسلمانان اروپا و امريكا، ص139؛ اسلام و مسلمانان در فرانسه، ص22.
[24]. العرب و هولندا، ص25-26.
[25]. العرب و هولندا، ص25-26.
[26]. تاريخ العرب القديم، ص253-261.
[27]. شفاء الغرام، ج2، ص146-147؛ الحجاز في صدر الاسلام، ص15-16؛ تاريخ قريش، ص124.
[28]. حكام مكه، ص90؛ اكتشاف جزيرة العرب، ص23.
[29]. وفاء الوفاء، ج2، ص431-433.
[30]. اطلس تاريخ اسلام، ص358.
[31]. بلاد العرب القاصيه، ص67-68.
[32]. هدية الزمن، ص100.
[33]. هدية الزمن، ص144-145؛ علاقة سلطنة لحج ببريطانيا، ص34.
[34]. حكام مكه، ص223؛ تاريخ مكه، ص579.
[35]. رحالة الغرب، ص185-194؛ شبه جزيرة في عهد الملك عبدالعزيز، ج1، ص279-290؛ بريطانيا و ابن سعود، ص33.
[36]. افادة الانام، ج4، ص234-245.
[37]. جمهرة الرحلات، ج3، ص3.
[38]. مسيحيون في مكه، ص30-35.
[39]. جمهرة الرحلات، ج3، ص3؛ بلاد العرب القاصيه، ص68.
[40]. مسيحيون في مكه، ص40-44.
[41]. مسيحيون في مكه، ص45-51.
[42]. رحالة الغرب، ص26-27.
[43]. نك: مجلة مركز بحوث و دراسات المدينه، ش14-15، ص16، «بيرتون و صورة المدينة في رحلته»؛ رحالة الغرب، ص27.
[44]. رحالة الغرب، ص26-27.
[45]. قافلة الحبر، ص65-66.
[46]. بلاد العرب القاصيه، ص98-99؛ مسيحيون في مكه، ص52-66.
[47]. قافلة الحبر، 61-62؛ حكام مكه، ص221؛ جمهرة الرحلات، ج3، ص62.
[48]. مسيحيون في مكه، ص58-60؛ بلاد العرب القاصيه، ص103-104.
[49]. بلاد العرب القاصيه، ص107؛ جمهرة الرحلات، ج3، ص74-79.
[50]. قافلة الحبر، ص87؛ مسيحيون في مكه، ص148-151.
[51]. قافلة الحبر، ص87.
[52]. مسيحيون في مكه، ص117-147؛ جمهرة الرحلات، ج3، ص108-109.
[53]. جمهرة الرحلات، ج3، ص206.
[54]. التاريخ القويم، ج6، ص78؛ رحالة الغرب، ص211-230.
[55]. بلاد العرب القاصيه، ص108-116؛ مسيحيون في مكه، ص75-100.
[56]. مجلة مركز بحوث و دراسات المدينه، ش14-15، ص27-42، «بيرتون و صورة المدينة في رحلته»؛ مسيحيون في مكه، ص152؛ بلاد العرب القاصيه، ص141-164.
[57]. مجلة مركز بحوث و دراسات المدينه، ش14-15، ص37-38، «بيرتون و صورة المدينة في رحلته».
[58]. مسيحيون في مكه، ص209-227.
[59]. مسيحيون في مكه، ص193؛ جمهرة الرحلات، ج3، ص172.
[60]. مسيحيون في مكه، ص189-192.
[61]. مسيحيون في مكه، ص181-188.
[62]. جمهرة الرحلات، ج3، ص253.
[63]. جمهرة الرحلات، ج3، ص254.
[64]. با من به خانه خدا بياييد، ص361-364.
[65]. التاريخ القويم، ج6، ص70-71.
[66]. نك: جمهرة الرحلات، ج3، ص212، 214.
[67]. مسيحيون في مكه، ص34-35.
[68]. مسيحيون في مكه، ص73.
[69]. الرحلة الحجازيه، ص47.
[70]. رحلات في شبه جزيرة العرب، ص192؛ صفحات من تاريخ مكه، ج2، ص354-355.
[71]. رحلة الي مكه، ص90.
[72]. رحلات في شبه جزيرة العرب، ص192.
[73]. جمهرة الرحلات، ج1، ص114-120.
[74] .One thousand roads to mecca. P321.
[75]. التاريخ القويم، ج6، ص77.
[76]. جمهرة الرحلات، ج2، ص46، 80.
[77]. جمهرة الرحلات، ج4، ص117.
[78].One thousand roads to mecca. P321.
[79]. مسيحيون في مكه، ص256.
[80]. ميقات حج، ش59، ص161، «سياستهاي دولت هند در مورد حج»؛ براي نمونه: خاطرات سفر مكه، ص48-49.
[81]. المنار، ج3، ص855؛ ميقات حج، ش59، ص161،«سياستهاي دولت هند در مورد حج».
[82]. صفحات من تاريخ مكه، ج2، ص572.
[83]. صفحات من تاريخ مكه، ج2، ص579-581.
[84]. صفحات من تاريخ مكه، ج2، ص575.
[85]. صفحات من تاريخ مكه، ج2، ص581.
[86] .One thousand roads to mecca. P321.
[87]. براي نمونه: كاروان نور، ش38، ص27.
[88]. حج28، ص313.
[89]. Haj & Umra, Safar 1428, p28-31.
[90]. حج26، ص477.
[91]. كاروان نور، ش38، ص17.
[92]. حج26، ص475.
[93]. حج26، ص478.
[94]. http://teaa.com.sa.