اسماعیل بن جعفر
فرزند امام صادق(علیه السلام) که قبر او در بقیع در گذر قرن‌ها بقعه‌ای داشته‌ است ابومحمد اسماعیل بن جعفر(علیه السلام) ملقب به اَعرَج (دارای یک پای معیوب) فرزند بزرگ امام جعفر صادق(علیه السلام) بود[1] و معتقدان به امامت او را اسماعیل
فرزند امام صادق(عليه السلام) كه قبر او در بقيع در گذر قرنها بقعهاي داشته است
ابومحمد اسماعيل بن جعفر(عليه السلام) ملقب به اَعرَج (داراي يك پاي معيوب) فرزند بزرگ امام جعفر صادق(عليه السلام) بود[1] و معتقدان به امامت او را اسماعيليه مينامند.[2]
شخصيت اسماعيل
مادر وي فاطمه دختر حسين بن حسن بن علي(عليه السلام) است كه امام صادق(عليه السلام) به احترام وي، در دوران زندگاني او همسري ديگر برنگزيد.[3] به سبب همين جايگاه، عبدالله افطح فرزند ديگر فاطمه نيز هواداراني داشت.[4]
تاريخ دقيق ولادت اسماعيل مشخص نيست. با توجه به اختلاف سنّي 25 ساله وي با امام كاظم(عليه السلام) (128ـ183ق.) تولد او را ميتوان حدود سال 103ق. دانست. درباره تاريخ وفات او نيز ديدگاهي يكسان ندارند. برخي از هوادارانش، زمان درگذشت او را پس از شهادت امام صادق(عليه السلام) (148ق.) دانسته و از محل زندگي او در بصره سخن به ميان آوردهاند.[5] اما بيشتر منابع و حتي برخي از كتب اسماعيليه، وفات او را پيش از پدر[6] و به سالهاي 133[7] يا 138ق.[8] و يا كمي پيش از سال 148ق.[9] دانستهاند.گزارشهاي منابع اسماعيليه و اماميه درباره دوران زندگاني او، با يكديگر تفاوت دارند. منابع اسماعيليه از او به منزله امام و حتي مهدي[10] و سرسلسله فرقه اسماعيليه ياد كرده و گزارشي اسطورهاي و غلوآميز را درباره او آوردهاند. منابع اماميه با واقعگرايي بيشتر به گزارش درباره او پرداختهاند. از اين رو، افزون بر آن كه اعتماد گروههاي بيطرف را جلب ميكنند، زوايايي روشنتر از زندگي او به دست ميدهند. البته گزارشهاي منابع اماميه نيز يكسان نيستند. برخي او را ستوده و بر محبوب بودنش نزد امام صادق(عليه السلام) تأكيد كردهاند[11] و شماري ديگر بر ارتباط او با جريانهاي افراطي شيعي پاي فشردهاند.[12]
مهمترين اين گزارشها به وفات اسماعيل و چگونگي تشييع او ميپردازد. بر پايه اين گزارشها، امام صادق(عليه السلام) برحاشيه كفن او نوشت: اسماعيل به يگانگي خداوند شهادت ميدهد.[13] سپس در حالي كه بسيار اندوهگين بود و بيكفش و ردا پيشاپيش جنازه حركت ميكرد[14]، بارها فرمان داد جنازه را بر زمين گذارند و چهره او را آشكار كنند[15] تا مردم جنازه را ببينند و مرگش را باور نمايند. نيز با گرفتن نايب براي گزاردن حج از جانب فرزند درگذشتهاش[16]، بر زنده نبودن وي تأكيد كرد. برخي منابع غير امامي از نگاشتن گواهينامهاي به دست امام صادق(عليه السلام) براي مرگ اسماعيل با امضاي نامداران و بزرگان و نيز حكمران عباسي مدينه سخن گفتهاند.[17] اين تمهيدات به جهت باورمندي شماري از شيعيان به امامت اسماعيل پس از امام جعفر صادق(عليه السلام)[18] بود و امام به صراحت آن را رد ميكرد.[19] به رغم اين تدابير، باز هم گروهي از هواداران اسماعيل، اين تمهيدات را تقيه و تدبيري براي فريب دستگاه عباسي و حفظ جان او دانسته، بر زندگي وي در شهر بصره پس از اين رويداد تأكيد داشتند.[20] بر خلاف اندكي از اسماعيليه كه به مهدويت او اعتقاد داشتند[21]، بيشتر آنان درگذشت وي را باور داشتند و آرامگاه وي را محترم ميشمردند. اهتمام دولتمردان اسماعيلي در ساختن آرامگاه بر قبر وي در مدينه، از نشانههاي اين باور است.[22]
در منابع رجالي و تاريخي، از تضعيف يا تأييد وي سخن به ميان آمده است.[23] از نكات برجسته درگزارشهاي تضعيفكننده وي، ارتباط او با گروههاي غالي و تندرو و چهرههايي همچون ابوالخَطاب محمد بن ابيزينب اَسدي (زاده 138ق.) از سران غاليان[24] و مُفضّل بن عُمر جُعفي، از چهرههاي جنجالي است.[25] بر پايه يكي از اين روايتها، اسماعيل بر اثر سخنان مُفضّل، چنين گمان ميبرد كه پس از پدر عهدهدار منصب امامت خواهد شد.[26] در گزارشي ديگر، امام صادق(عليه السلام) مُفضّل را به دليل ارتباط استوارش با اسماعيل سخت سرزنش كرده است. برخي با تكيه بر اين دسته از روايتها، واسطه بودن مُفضّل بن عُمر، ميان ابوالخَطاب و اسماعيل را نتيجه گرفتهاند.[27] حتي برخي از معاصران با توجه به كنيه ديگر ابوالخطاب يعني ابواسماعيل[28]، او را پدر معنوي اسماعيل دانستهاند.[29] البته نميتوان شاهدي تاريخي بر اين سخن يافت.
براي حل تعارض ميان اين دو دسته گزارش، راه حلهاي گوناگون در كتابهاي رجالي شيعه ارائه شده است.[30] نبايد از دستهبنديهاي جريانها و گروههاي گوناگون شيعي در آن دوره و تأثير آنها بر روايتها وگزارشها غفلت كرد؛ زيرا برخي منابع به تضعيف و گزارش روايتهايي در نكوهش او همّت گماشتهاند. اما شماري ديگر او را از فقيهان[31] و راويان بيواسطه امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) دانسته[32] و از قرار گرفتن وي و خادمش، عبدالحميد، در اسناد شماري از روايتها سخن به ميان آوردهاند.[33] مسئله امامت اسماعيل، نه تنها چالشي پيش روي امام كاظم(عليه السلام) بلكه دستاويزي براي زيديه٭ و تشكيك در امامت امام صادق(عليه السلام) شده بود.[34]
آرامگاه اسماعيل
اسماعيل به سال 133ق. در روستايي سرسبز به نام عُرَيض٭ در يك فرسنگي مدينه[35] درگذشت.[36] اين مكان را امام باقر(عليه السلام) خريده بود[37] و امام صادق(عليه السلام) در آنجا باغي داشت و گاه خود و فرزندانش به آن رفت وآمد ميكردند.[38] بر پايه گزارشي، علي بن جعفر، فرزند ديگر امام و مشهور به «علي العُرَيضي»، در اين مكان سكونت داشته و همان جا مدفون شده است.[39]
پس از آوردن جنازه اسماعيل به مدينه، او را در بقيع دفن كردند.[40] برخي منابع محل دفن او را در جهت غرب آرامگاه عباس عموي پيامبر(عليه السلام) و ميان آن و خانه امام سجاد(عليه السلام) دانستهاند.[41] در دوره خلافت فاطميان (297 ـ 567ق.) كه خود اسماعيلي مذهب بودند و بزرگترين مروّج اين فرقه شمرده ميشدند، آرامگاهي شكوهمند بر قبر اسماعيل ساخته شد.[42] اين بناي بزرگ و سفيد و داراي گنبد[43] به فرمان يكي از خلفاي فاطمي ساخته شد كه نام او دانسته نيست. به گفته برخي مدينهشناسان، پس از ساختن حصار شهر مدينه در حدود نيمه اول سده ششم ق.[44] اين آرامگاه در ركن شرقي حصار و در جهت قبله يعني جنوب قرار داشت و زائران از دري كه از درون شهر براي آن فراهم شده بود، به اين آرامگاه رفت و آمد داشتند.[45] كنار اين آرامگاه و در جهت شرقي آن، مسجدي كوچك منسوب به امام سجاد(عليه السلام) وجود داشته است.[46] اين مسجد به سال 284ق. ساخته شده بود و ميان آرامگاه و باغ وقفي آن قرار داشت وتا هنگام گزارش سَمهودي (م.911ق.) باقي بوده است.[47]
همچنين سَمهودي از دو سنگ نبشته در آرامگاه اسماعيل خبر ميدهد. اولي بر سر در مياني آرامگاه نصب شده بود و بر بازسازي اين آرامگاه به سال 546ق. به دست حسين بن ابوالهِيجاء، از دولتمردان خلافت فاطمي، دلالت داشت. دومي كه درون مرقد و ميان دو در مياني و انتهايي نصب شده بود، به باغي در جانب غربي آرامگاه اشاره ميكرد كه همو براي اين بنا وقف كرده بود.[48]
از جمله گزارشها درباره اين آرامگاه، گزارش عياشي (م.320ق.) است. او خود ديده است كه زائراني فراوان، به ويژه از عراق، به زيارت اسماعيل آمده و او را با عباراتي همچون «السلام عليك يا سيدنا إسماعيل» و «نشهد أنك علي دين أخيك موسي الكاظم رﺿﻰ الله عنه و نشهد أنك غير مخالف له» زيارت ميكردهاند.[49] اين عبارات نشانگر تشيع امامي زائران وي و توجه آنان به اين مرقد، همانند ديگر مرقدهاي خاندان معصومان(عليهم السلام ) است.
از ديگر آثاري كه عياشي از آن گزارش ميدهد، چاهي منسوب به امام سجاد(عليه السلام) است كه گفته ميشود امام باقر، در دوران كودكي درون آن افتاده[50] و يكي از فرقههاي شيعه به نام ناووسيه كه به مهدويت امام صادق(عليه السلام) معتقد بودهاند[51]، ورود امام صادق(عليه السلام) به اين چاه را سرآغاز غيبت ايشان دانستهاند.[52] اين چاه كه زائران به آن تبرك ميجسته و از آب آن براي شفا يافتن بهره ميبردهاند[53]، ميان در اول و مياني اين آرامگاه قرار داشته است.[54]
فيروزآبادي (م.817ق.) نيز در وصف آرامگاه اسماعيل، از قبري ميان در اول و در اصلي آرامگاه و منسوب به امام سجاد(عليه السلام) گزارش كرده است.[55] با توجه به اشاره نداشتن ديگر مدينهشناسان به اين قبر، نميتوان به گزارش وي چندان توجه كرد.
با قدرتگيري وهابيان در شبه جزيره و مدينه، آرامگاه اسماعيل همچون ديگر مرقدها و بارگاهها ويران شد. از گزارشهاي برخي ايرانيان در دهههاي پاياني سده چهاردهم ق. يعني پيش از 1394ق. به دست ميآيد كه آرامگاه برخي از نامآوران همچون فاطمه بنت اسد، سعد بن معاذ و اسماعيل بن جعفر، بهگونه كامل ويران نشده و با ديوارهايي محدود گشته بود. در اين ميان، مرقد اسماعيل با ديوارهايي بدون در و پنجره و به ابعاد سه در سه متر و ارتفاع دو و نيم متر احاطه شده و در بيرون از گورستان به فاصله 15 متري ديوار بقيع، در جهت غرب و روبهروي قبرهاي ائمه: قرار داشت. نيمي از محوطه در خيابان و نيمي از آن در پيادهرو بود و زائران در پياده رو به زيارت ميپرداختند.[56] به سال 1394ق. هنگام زيرسازي خيابان غربي بقيع، محوطه پيرامون قبر اسماعيل تخريب و چنين شايع شد كه جنازه او پس از سدهها به صورت سالم آشكار شده است.[57] بر پايه برخي ديدهها و گفتههاي محلي[58]، با پيشبينيهاي صورت گرفته و با هماهنگي برخي از بزرگان اسماعيليه[59]، جسد اسماعيل به درون گورستان بقيع منتقل و نشانه گذاري شد. محل دفن او به دليل وصفهاي متفاوت و از ميان رفتن نشانهها، دقيقاً مشخص نيست. محل آن را درحوالي قبر اُم البنين يا نزديك شهيدان حرّه و يا در 10 متري قبر حليمه سعديه در انتهاي بقيع دانستهاند.[60]
بازماندگان اسماعيل در سرزمينهايي چون خراسان، نيشابور، سامراء[61]، دمشق[62]، مصر[63]، اهواز، كوفه، بغداد[64]، يمن[65]، صور[66] و حلب[67] ميزيستند. ابوالحسن حسين بن حسين بن جعفر بن محمد بن اسماعيل، نخستين فرد از سادات حسيني است كه در قم سكونت يافت.[68]
منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، تهران، مشعر، 1382ش؛ رجال كشّي (اختيار معرفة الرجال): الطوسي (م.460ق.)، به كوشش ميرداماد و رجايي، قم، آل البيت:، 1404ق؛ الامامة و التبصره: ابن بابويه القمي (م.329ق.)، قم، مدرسة الامام مهدي[،1404ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ تاريخ اربل: شرف الدين بن احمد لخمي (م.637ق.)، عراق، دار الرشيد، 1980م؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ حرم ائمه بقيع: محمد صادق نجمي، قم، مشعر، 1380ش؛ تاريخ قم: حسن بن محمد قمي (م.378ق.)، ترجمه: عبدالملك قمي، به كوشش تهراني، تهران، توس، 1361ش؛ تحقيق النصرة بتلخيص معالم دار الهجره: ابوبكر بن الحسين المراغي (م.816ق.)، به كوشش الاصمعي، مدينه، المكتبة العلميه، 1401ق؛ التعريف بما آنست الهجره: محمد بن احمد المطري (م.741ق.)، به كوشش الرحيلي، رياض، دار الملك عبدالعزيز، 1426ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ خاتمة المستدرك: النوري (م.1320ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛ رجال الطوسي: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش قيومي، قم، نشر اسلامي، 1415ق؛ رجال النجاشي: النجاشي (م.450ق.)، به كوشش شبيري زنجاني، قم، نشر اسلامي، 1418ق؛ سر السلسلة العلويه: ابينصر البخاري (م. قرن4ق.)، قم، الرضي، 1413ق؛ شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار:: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش جلالي، قم، نشر اسلامي، 1414ق؛ عمدة الاخبار في مدينة المختار: احمد بن عبدالحميد العباسي (قرن11ق.)، مدينه، المكتبة العلميه؛ عمدة الطالب: ابن عنبه (م.828ق.)، به كوشش محمد حسن، نجف، المكتبة الحيدريه، 1380ق؛ غاليان: نعمت الله صفري فروشاني، مشهد، آستان قدس رضوي، 1378ش؛ الفصول العشره: المفيد(م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كامل الزيارات: ابن قولويه القمي (م.368ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر الفقاهه، 1417ق؛ كمال الدين: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1405ق؛ اللباب في تهذيب الانساب: ابن اثير (م.630ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر؛ المجدي في انساب الطالبيين: علي بن محمد العلوي (م.709ق.)، به كوشش المهدوي، قم، مكتبة النجفي، 1409ق؛ المحاسن: ابن خالد البرقي (م.274ق.)، به كوشش حسيني، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش؛ المدينة المنورة في رحلة العياشي: العياشي، به كوشش محمد محزون، كويت، دار الارقم، 1406ق؛ مسائل علي بن جعفر: كنگره جهاني امام رضا7، مشهد، 1409ق؛ المعتبر: المحقق الحلي (م.676ق.)، مؤسسه سيد الشهداء، 1363ش؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم رجال الحديث: الخوئي (م.1413ق.)، بيروت، 1409ق؛ المغانم المطابه: محمد الفيروزآبادي (م.817ق.)، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1423ق؛ الملل و النحل: الشهرستاني (م.548ق.)، به كوشش سيد كيلاني، بيروت، دار المعرفه، 1395ق؛ مناقب آل ابيطالب: ابن شهر آشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهي از استادان، نجف، المكتبة الحيدريه، 1376ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ نشأة الشيعة الاماميه: نبيلة عبدالمنعم داود، بيروت، دار المورخ العربي، 1415ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
حامد قرائتي
.[1] سر السلسلة العلويه، ص34.
[2]. الملل و النحل، ج1، ص29.
[3]. شرح الاخبار، ج3، ص309؛ الملل و النحل، ج1، ص191.
[4]. سر السلسلة العلويه، ص34.
[5]. الملل و النحل، ج1، ص191.
.[6] شرح الاخبار، ج3، ص309.
[7]. عمدة الطالب، ص233.
[8]. المجدي، ص100.
[9]. اللباب، ج2، ص435.
[10]. كمال الدين، ص102؛ الفصول العشره، ص110-111.
.[11] عمدة الطالب، ص233.
[12]. رجال كشي، ج2، ص618.
[13]. بحار الانوار، ج47، ص248.
[14]. كمال الدين، ص72؛ بحار الانوار، ج47، ص249.
[15]. كمال الدين، ص71؛ المناقب، ج1، ص229-230.
[16]. المناقب، ج1، ص229-230؛ بحار الانوار، ج47، ص255.
[17]. الملل و النحل، ج1، ص167.
[18]. رجال كشي، ج2، ص612.
[19]. رجال كشي، ج2، ص618.
[20]. الملل و النحل، ج1، ص167.
[21]. الملل و النحل، ج1، ص30، 167.
[22]. وفاء الوفاء، ج3، ص306.
[23]. الامامة و التبصره، ص71؛ كمال الدين، ص70.
[24]. رجال طوسي، ص296؛ نك: غاليان، ص104-105.
[25]. رجال نجاشي، ص416.
[26]. رجال كشي، ج2، ص618.
[27]. رجال كشي، ج2، ص612.
[28]. رجال كشي، ج2، ص575.
[29]. نشأة الشيعة الاماميه، ص241.
[30]. معجم رجال الحديث، ج4، ص42.
[31]. الكافي، ج7، ص388؛ التهذيب، ج6، ص251.
[32]. منتهي المطلب، ج1، ص254.
[33]. الكافي، ج4، ص587؛ كامل الزيارات، ص430.
[34]. كمال الدين، ص69.
[35]. تاريخ قم، ص224.
[36]. المعتبر، ج1، ص261؛ سر السلسلة العلويه، ص34.
[37]. الكافي، ج5، ص171.
[38]. المحاسن، ج2، ص511.
[39]. مسائل علي بن جعفر، ص36.
[40]. سر السلسلة العلويه، ص34؛ المجدي، ص100.
[41]. المدينة المنوره، ص88؛ النصرة بتلخيص معالم دار الهجره، ص129.
[42]. التعريف بما آنست الهجره، ص121.
[43]. التعريف بما آنست الهجره، ص121؛ المغانم المطابه، ج2، ص513.
[44]. تاريخ اربل، ج2، ص59.
[45]. التعريف بما آنست الهجره، ص121؛ المغانم المطابه، ج2، ص513.
[46]. عمدة الاخبار، ص158.
[47]. وفاء الوفاء، ج3، ص 306.
[48]. وفاء الوفاء، ج3، ص 306.
[49]. المدينة المنوره، ص95.
[50]. وفاء الوفاء، ج3، ص306.
[51]. الملل و النحل، ج1، ص166.
[52]. المدينة المنوره، ص95.
[53]. وفاء الوفاء، ج3، ص306.
[54]. التعريف بما آنست الهجره، ص121.
[55]. المغانم المطابه، ج2، ص513.
[56]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص290-289.
[57]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص290.
[58]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص290؛ آثار اسلامي مكه و مدينه، ص348.
[59]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص348.
[60]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص291.
[61]. سر السلسلة العلويه، ص36.
[62]. معجم البلدان، ج2، ص469.
[63]. معجم البلدان، ج5، ص142.
[64]. المجدي، ص103.
[65]. تاريخ الاسلام، ج20، ص37.
[66]. تاريخ الاسلام، ج30، ص309.
[67]. تاريخ الاسلام، ج12، ص40.
[68]. خاتمة المستدرك، ج4، ص485.