اَضبَط بن قُریع
از متولیان کعبه و موسم حج در روزگار جاهلیت اضبط بن قریع/ عمرو بن عوف بن کعب[1] از بزرگان بنی‌تمیم، تیره بنی‌سعد بن زید منات است.[2] از این رو، وی را تمیمی و سعدی نیز خوانده‌اند.[3] اضبط به کسی گویند که با هر دو دستش[4] یا با دست چپ
از متوليان كعبه و موسم حج در روزگار جاهليت
اضبط بن قريع/ عمرو بن عوف بن كعب[1] از بزرگان بنيتميم، تيره بنيسعد بن زيد منات است.[2] از اين رو، وي را تميمي و سعدي نيز خواندهاند.[3] اضبط به كسي گويند كه با هر دو دستش[4] يا با دست چپش همانند دست راستش كار ميكند.[5] سال تولد و مرگ او دانسته نيست.
برخي منابع اضبط را از متوليان كعبه شمردهاند.[6] گفتهاند: او پس از جمان بن سعد تميمي، توليت خانه خدا را بر عهده گرفت و پس از او اين مقام به تيره ديگري از بنيتميم يعني بنيحنظلة بن دارم رسيد.[7] ابن حبيب بغدادي وي را در شمار آن دسته از بنيتميم دانسته كه همزمان ولايت موسم و داوري شعر بازار عُكاظ٭ را بر عهده داشتهاند.[8] بلاذري گزارش داده كه او موسم و افاضه٭ را سرپرستي ميكرده است.[9] از زندگاني وي آگاهي بيشتري در دست نيست.
اضبط از شاعران پرآوازه روزگار جاهليت است.[10] در منابع به اشعار او استناد ميجويند.[11] شيخ طوسي براي نشان دادن اينكه از مفرد گاه با واژه جمع ياد ميشود، به شعر وي استناد جسته است.[12]
به گزارشي، اضبط بر اثر بدرفتاري و بياحترامي قومش، از آنان رنجيد و به جاي ديگر رفت؛ اما ساكنان آنجا نيز همان رفتار را با او در پيش گرفتند.[13] از اين رو، به ناچار ميان قومش بازگشت[14] و اشعاري در نكوهش اهانتكنندگان سرود كه به سبب شهرتش در منابع بسيار آمده است.[15] شعر او پس از بازگشت ميان قومش، ضرب المثل شده است: «ﻓﻰ كل وادٍ سعد بن زيد» يا «بكل وادٍ بنو سعد»[16] يعني همه جا مردمي بد مانند بنوسعد يافت ميشوند.
گويند: اضبط به شهر صنعا يورش برد[17] و پس از غارت مردم آن جا، قلعهاي در آن شهر بنا كرد كه به «اُطم اضبط» مشهور است.[18] از ناسازگاري او با همسرانش نيز گزارشهايي در دست است.[19]
منابع
الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ الانساب: عبدالكريم السمعاني (م.562ق.)، به كوشش عبدالرحمن، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، 1382ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ خزانة الادب: عبدالقادر البغدادي (م.1093ق.)، به كوشش طريفي و اليعقوبي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1998م؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابيالحديد (م.656ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، دار احياء الكتب العربيه، 1378ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، مكه، الكتب الثقافيه، 1999م؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ غريب الحديث: ابن سلام الهروي (م.224ق.)، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، بيروت، دار الكتاب العربي، 1396ق؛ الفرج بعد الشده: ابوعلي حسن التنوخي (م.384ق.)، قم، الرضي، 1364ش؛ المحبّر: ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده؛ المعارف: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، 1373ش؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ الوافي بالوفيات: الصفدي (م.764ق.)، به كوشش الارنؤوط و تركي مصطفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق.
سيد محمود ساماني
[1]. الصحاح، ج3، ص1264، «قرع»؛ معجم البلدان، ج1، ص219.
[2]. الانساب، ج1، ص298.
[3]. الصحاح، ج2، ص488، «سعد»؛ الاعلام، ج1، ص334.
[4]. غريب الحديث، ج1، ص84.
[5]. غريب الحديث، ج1، ص84.
[6]. المحبر، ص182؛ شفاء الغرام، ج2، ص48.
[7]. المحبر، ص182؛ شفاء الغرام، ج2، ص48.
[8]. المحبر، ص182.
[9]. انساب الاشراف، ج12، ص363.
[10]. الوافي بالوفيات، ج9، ص170؛ الاعلام، ج1، ص334.
[11]. الفرج بعد الشده، ج2، ص438؛ شرح نهج البلاغه، ج8، ص284.
[12]. التبيان، ج3، ص195، 562.
[13]. المعارف، ص79؛ خزانة الادب، ج11، ص428.
[14]. الصحاح، ج2، ص488.
[15]. المعارف، ص79؛ معجم البلدان، ج1، ص219؛ خزانة الادب، ج11، ص482؛ الاعلام، ج1، ص334.
[16]. المعارف، ص79؛ الصحاح، ج5، ص1862.
[17]. معجم البلدان، ج1، ص219.
[18]. معجم البلدان، ج1، ص219.
[19]. الوافي بالوفيات، ج9، ص170؛ خزانة الادب، ج11، ص482.