اُمّ البنین

 همسر امام علی(علیه السلام) و از دفن شدگان در بقیع فاطمه دختر حِزام / حرام[1]‌ بن‌ خالد بن ربیعه، از تیره بنی‌کلاب‏ بن ربیعه از قبیله بنی‌عامر بن صعصعه از عرب عدنانی است.[2] برخی صحابه‌نگاران از حزام با تعبیر «له

 همسر امام علي(عليه السلام) و از دفن شدگان در بقيع

فاطمه دختر حِزام / حرام[1]‌ بن‌ خالد بن ربيعه، از تيره بني‌كلاب‏ بن ربيعه از قبيله بني‌عامر بن صعصعه از عرب عدناني است.[2] برخي صحابه‌نگاران از حزام با تعبير «له ادراك» ياد كرده‌اند؛ يعني دوران پيامبر را درك كرده، اما صحابي نبوده است.[3] مادر ام البنين، ثُمامه (ليلي[4]) دختر سهيل بن عامر بن مالك نيز به تيره بني‌كلاب نسب مي‌برد.[5] عاتكه يكي از جده‌هاي ام البنين را دختر عبد شمس بن عبد مناف خوانده‌اند.[6] عموي او، لبيد بن ربيعه، از شاعران مشهور عرب است.[7] هنگام ولادت وي مشخص نيست. برخي تولد او را حدود سال پنجم ق. دانسته‌اند.[8]

 

ام البنين را زني شاعر و فصيح[9] و از خانواده‌اي اصيل و شجاع شمرده‌اند.[10] از زندگي او تا پيش از ازدواجش با امام علي(عليه السلام) خبري در دست نيست. پس از شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) به همسري امام علي(عليه السلام) درآمد. با توجه به تولد نخستين فرزند او، عباس، به سال 26ق.[11] و وجود ‌گزارش‌هايي درباره ازدواج حضرت علي با اُمامه، خواهر زاده حضرت فاطمه (سلام الله عليها) بر پايه وصيت ايشان[12]، به نظر مي‌رسد ازدواج ام البنين حدود سال 25ق. رخ داده باشد. نيز ‌گزارش‌هايي از ازدواج او به عنوان دومين همسر امام علي(عليه السلام) در دست است.[13]

 

به هر روي، امير مؤمنان(عليه السلام) از برادرش عقيل كه به نسب عرب آشنا بود، خواست تا زني از خانداني اصيل‌ و شجاع را براي او خواستگاري كند تا از او داراي فرزنداني شجاع شود. عقيل با اعتقاد به شجاعت پدران ام البنين، او را براي ازدواج با ايشان پيشنهاد كرد.[14] بر پايه گزارش‌هايي، پدران و خويشان ام البنين از دليران عربِ پيش از اسلام؛ چنان‌كه ابو‌بره عامر بن مالك، جد دوم او، در ميان قبايل عرب در شجاعت بي‌نظير خوانده شده و از او با تعبير كنايي «مُلاعِب الاَسِنّه» (بازيگر با نيزه‌ها) ياد كرده‌اند.[15] به ‌گزارش ابن عبدالبر، وي پيش از مسلمان شدن نزد رسول خدا آمد و با تقديم هدايايي، از ايشان خواست مبلغاني را به نجد اعزام كند.[16]

 

بر پايه ‌گزارش‌هايي كه در شماري از منابع متأخر آمده‌اند، ام البنين پس از خواستگاري امام علي(عليه السلام)، سوگند ياد كرد كه براي فرزندان ايشان همچون مادري دلسوز باشد. با ورود ام البنين به خانه امير مؤمنان، او ضمن پرستاري از كودكان امام، همانند مادر واقعي با آنان رفتار مي‏كرد. آنان نيز او را بسيار دوست مي‏داشتند.[17] آورده‌اند كه ام البنين از امام علي(عليه السلام) خواست كه او را فاطمه صدا نكند؛ زيرا ممكن است فرزندان حضرت زهرا3 با شنيدن اين نام، به ياد مادرشان افتند و غمگين شوند.[18]

 

ثمره ازدواج ام البنين با علي(عليه السلام)، فرزنداني به نام‌هاي عباس، جعفر، عبدالله و عثمان بود.[19] شماري ديگر، ابوبكر را نيز بر فرزندان او افزوده[20] و شماري از عثمان ياد نكرده‌اند.[21] به سبب داشتن اين پسران، فاطمه به ام البنين (مادر پسران) شهرت يافت. منابع بيش از اين به زندگي او در مدينه و هجرتش به كوفه در دوران خلافت امير مؤمنان (35-40ق.) و نيز به ازدواج او پس از شهادت امام علي(عليه السلام) اشاره نكرده‌اند. اين شايد از اين رو است كه وي ديگر ازدواج نكرد و حتي آن گاه كه برخي همسران امام علي(عليه السلام) براي مشورت درباره ازدواجشان نزد ام البنين آمدند، به آنان سفارش كرد كه سزاوار نيست پس از علي، با مردي ديگر پيمان همسري ببندند و آنان نيز به سفارش وي عمل كردند.[22]

 

ام البنين در كربلا حضور نداشت؛ اما فرزندانش همگي در ركاب امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيدند. عثمان با كنيه ابوعمرو در 21 سالگي، جعفر با كنيه ابوعبدالله در 29سالگي[23] و عبدالله (اكبر)[24] با كنيه ابومحمد در 25 سالگي به شهادت رسيدند.[25] عباس كه از او با لقب عباس الاكبر و با كنيه ابوالفضل ياد شده است[26]، از ديگر برادران تني خود بزرگ‌تر و واپسين شهيد از آنان است.[27] در ‌شب تاسوعا عبدالله بن ابي المحل بن حزام، برادرزاده ام البنين، و نيز شمر بن ذي الجوشن كلابي، از قبيله‌ ام البنين، امان‌نامه‌اي را از عبيدالله بن زياد براي فرزندان ام البنين در كربلا آوردند؛ اما با واكنش تند ايشان روبه‌رو شدند.[28]

 

به ‌گزارش شماري از منابع، ام البنين در پي آگاهي از واقعه كربلا، براي جان امام حسين(عليه السلام) بيش از پسرانش نگران بود. او از حال امام جويا شد و گفت: اگر حسين زنده باشد، غمي نيست كه فرزندانم را از دست داده باشم.[29] اين‌ سخن‌ او را دليل‌ اخلاص‌ كامل‌ او به‌ اهل بيت: به ويژه امام‌ حسين‌(عليه السلام) دانسته‌اند. از آن پس وي در خانه‌اش با حضور زنان بني‌هاشم مجلس سوگواري برپا مي‌كرد.[30] او هر روز با نوه‌اش‌ عبيدالله‌، فرزند عباس، به بقيع مي‌رفت و سروده‌هايي را كه‌ خود در رثاي عباس سروده‌ بود، مي‌خواند و دردمندانه‌ مي‌گريست‌. وي در اين سروده‌ها، مردم را از ام البنين خواندن خود نهي مي‌كرد؛ زيرا چهار پسرش را كه همچون شير بيشه بودند، از دست داده بود و ديگر پسري نداشت كه به نام آنان «مادر پسران» خوانده شود. نيز در سروده‌هاي ديگر، از شاهدان نبرد پسرانش مي‌پرسد: چگونه گرز آهنين بر سر عباس فرود آمد؟ و خود پاسخ مي‌دهد: اگر عباس دست داشت و شمشيرش در دستانش بود، كسي به او نزديك نمي‌شد.[31] مردم نزد او گرد مي‌آمدند و با وي در گريستن‌ هم‌نوا مي‌شدند. گفته‌اند كه حتي مروان‌ بن‌ حكم‌ اموي، از دشمنان اهل بيت، نيز با شنيدن سروده‌هاي جانسوز او مي‌گريست‌.[32]

 

هنگام درگذشت وي را ۱۳ جمادي الثاني سال ۶۴ يا 70ق. ‌گزارش كرده‌اند.[33] برخي مدفن او را در بقيع، سمت چپِ ورودي و كنار صفيه و عاتكه، عمه‏هاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) دانسته‌اند.[34] اما شماري ديگر اين سخن را رد كرده‌اند؛ زيرا افزون بر فقدان شاهد تاريخي در منابع اصيل، حتي در سفرنامه‏هاي دو سده اخير، از اين گزارش خبري‏ در دست نيست. از اين رو، مي‌توان گفت قبر وي مي‌بايست كنار ديگر همسران امير مؤمنان(عليه السلام) و فرزندان ايشان در بقيع باشد؛ اما مكان دقيق آن مشخص نيست.[35]

 

محبت خالصانه ام البنين به اهل بيت و نيز شهادت فرزندانش در ركاب سيدالشهدا(عليه السلام) موجب شده تا شيعيان براي او جايگاهي والا و ارزشي ويژه قائل باشند و از او نزد خدا شفاعت طلبند.

 

نسل امام علي(عليه السلام) از همسرش ام البنين تنها از طريق عُبيدالله بن عباس استمرار يافت[36]: 1. عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس كه به سال 2۰4ق. به امارت حرمين رسيد و امير الحاج آن سال بود.[37] 2. فضل بن حسن بن عبيدالله كه به وي ابن ‌هاشميه مي‌گفتند و نزد خلفا داراي حشمت و احترام بود.[38] 3. محمد بن علي بن حمزه كه شاعر و راوي حديث امام حسن عسكري(عليه السلام) بود و مادر امام پس از شهادت فرزندش در منزل او ماند.[39] 4. عباس بن حسن بن عبيدالله كه به اعتقاد علويان در شعر سرآمد فرزندان ابوطالب بود و در بقيع دفن شد.[40]

 

در ايران، شماري از تبار حضرت عباس داراي آرامگاه و بارگاه هستند و مردم به زيارت آنان مي‌روند. امامزاده سيد (شاه سيد علي) در قم از آن جمله است كه نسب او را اين گونه ‌گزارش كرده‌اند: علي بن ابراهيم بن جعفر بن عباس بن امير المؤمنين.[41] البته بيشتر نوادگان عباس در عربستان و كشورهايي مانند عراق، مصر، اردن و تركمنستان پراكنده‌اند كه از ايشان برخي در دانش و ادب و شعر و حديث سرآمد دوران خويش بوده‌اند؛ از جمله ابويعلي حمزة بن قاسم بن علي بن حمزة بن حسن بن عبيدالله بن عباس از محدثان مورد اعتماد شيعه و صاحب كتاب التوحيد، الزياره و المناسك كه مزار او در حله عراق معروف است و مردم به زيارتش مي‌روند.[42]

 

… منابع

آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ ابصار العين في انصار الحسين: محمد السماوي، به كوشش الطبسي، مركز الدراسات الاسلاميه، 1419ق؛ الاختصاص: المفيد (م.413ق.)، به كوشش غفاري و زرندي، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ ادب الطف او شعراء الحسين: جواد شبّر، بيروت، مؤسسة التاريخ، 1422ق؛ الارشاد: المفيد (م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ اسد الغابه: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ اشعار النساء المؤمنات: ام علي، نشر سعيد بن جبير، 1413ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ اعلام النساء في عالمي العرب و الاسلام: عمر رضا كحاله، دمشق، المكتبة الهاشميه؛ اعلام الوري: الطبرسي (م.548ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1417ق؛ اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش حسن الامين، بيروت، دار التعارف؛ ام البنين سيدة نساء العرب: السيد مهدي السيوج، المكتبة الحيدريه، 1377ق؛ ام البنين عليهاالسلام: ام زينب الكتبي، المكتبة الحيدريه؛ الامامة و السياسه: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، الرضي، 1413ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ تاريخ حرم ائمه بقيع عليهم‌السلام: محمد صادق نجمي، قم، مشعر، 1380ش؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تذكرة الخواص: سبط بن الجوزي (م.654ق.)، قم، الرضي، 1418ق؛ تربت پاكان آثار و بناهاي قديم قم: مدرس طباطبايي، قم، مهر؛ تربت پاكان قم شرح حال مدفونين در سرزمين قم: عبدالحسين جواهر كلام، قم، انصاريان، 1424ق؛ تنقيح المقال في علم الرجال: المامقاني (م.1351ق.)، نجف، المرتضويه، 1352ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ رجال طوسي: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش قيومي، قم، نشر اسلامي، 1415ق؛ رجال النجاشي: النجاشي (م.450ق.)، به كوشش شبيري زنجاني، قم، نشر اسلامي، 1418ق؛ ستاره درخشان مدينه حضرت ام البنين عليهاالسلام: علي رباني خلخالي، مكتب الحسين عليه‌السلام، 1425ق؛ الشجرة المباركة في انساب الطالبيه: الفخر الرازي (م.606ق.)، به كوشش الرجائي، قم، مكتبة النجفي، 1409ق؛ شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار عليهم‌السلام: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش جلالي، قم، نشر اسلامي، 1414ق؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ عباس رجل العقيدة و الجهاد: محمد علي يوسف الاشيقر، به كوشش محمد صادق، محبين، 1422ق؛ العقد الفريد: احمد بن عبد ربه (م.328ق.)، به كوشش مفيد قميحه، بيروت، دار الكتب العلميه، 1404ق؛ عمدة الطالب: ابن عنبه (م.828ق.)، به كوشش آل الطالقاني، نجف، المطبعة الحيدريه، 1380ق؛ الفتوح: ابن اعثم الكوفي (م.314ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الاضواء، 1411ق؛ الكني و الالقاب: القمي (م.1359ق.)، تهران، مكتبة الصدر؛ المجدي في انساب الطالبيين: علي بن محمد العلوي (م.709ق.)، به كوشش المهدوي، قم، مكتبة النجفي، 1409ق؛ مروج الذهب: المسعودي (م.346ق.)، به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛ مع ركب الحسين من المدينة الي المدينه: محمد امين الاميني، قم، كوثر غدير، 1423ق؛ المعارف: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، 1373ش؛ مقاتل الطالبيين: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، به كوشش سيد احمد صقر، بيروت، دار المعرفه؛ مناقب آل‌ ابي‌ طالب: ابن شهرآشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهي از اساتيد، نجف، المكتبة الحيدريه، 1376ق؛ المنتظم: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ نهاية الارب: احمد بن عبدالوهاب النويري (م.733ق.)، قاهره، دار الكتب و الوثائق، 1423ق.

 

سيد محمود ساماني

 

 
[1]. مروج الذهب، ج3، ص63؛ العقد الفريد، ج5، ص134.

[2]. المعارف، ص88؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص213؛ جمهرة انساب العرب، ص37.

[3]. الاصابه، ج‏2، ص145.

[4]. عمدة الطالب، ص356.

[5]. انساب الاشراف، ج3، ص389؛ جمهرة انساب العرب، ص282.

[6]. مقاتل الطالبيين، ص87؛ ابصار العين، ص56.

[7]. انساب الاشراف، ج2، ص412؛ تاريخ طبري، ج11، ص541.

[8]. ام البنين سيدة نساء العرب، ص9؛ اعيان الشيعه، ج8، ص389؛ ستاره درخشان، ص12.

[9]. اعلام النساء، ج4، ص40؛ اعيان الشيعه، ج8، ص389.

[10]. عمدة الطالب، ص357؛ اعيان الشيعه، ج8، ص389.

[11]. تنقيح المقال، ج2، ص128.

[12]. المناقب، ج3، ص137؛ اسد الغابه، ج6، ص22.

[13]. تاريخ طبري، ج5، ص153؛ تذكرة الخواص، ص57.

[14]. عمدة الطالب، ص357؛ تنقيح المقال، ج2، ص128؛ اشعار النساء، ص131.

[15]. عمدة الطالب، ص356؛ الاصابه، ج2، ص396؛ تنقيح المقال، ج2، ص128.

[16]. الاستيعاب، ج4، ص1450؛ اسد الغابه، ج3، ص36.

[17]. ام‌ البنين سيدة نساء العرب، ص50؛ ادب الطف، ص74؛ العباس رجل العقيدة و الجهاد، ص34.

[18]. ستاره درخشان، ص94.

[19]. الطبقات، ج3، ص14؛ انساب الاشراف، ج3، ص390؛ المنتظم، ج5، ص69.

[20]. الامامة و السياسه، ج2، ص12؛ العقد الفريد، ج5، ص134؛ جمهرة انساب العرب، ص38.

[21]. المعارف، ص88؛ مروج الذهب، ج3، ص63؛ الاختصاص، ص82.

[22]. ستاره درخشان، ص48.

[23]. الطبقات، ج3، ص14؛ انساب الاشراف، ج2، ص413؛ المناقب، ج3، ص259.

[24]. المجدي، ص15.

[25]. مقاتل الطالبيين، ص87؛ رجال طوسي، ص99، 102؛ اعلام الوري، ج1، ص395.

[26]. انساب الاشراف، ج2، ص413؛ مقاتل الطالبيين، ص89؛ المجدي، ص15.

[27]. مقاتل الطالبيين، ص84؛ شرح الاخبار، ج3، ص184.

[28]. تاريخ طبري، ج5، ص415؛ الفتوح، ج5، ص94؛ الارشاد، ج2، ص89.

[29]. شرح الاخبار، ج3، ص186؛ تنقيح المقال، ج3، ص70؛ اشعار النساء، ص133.

[30]. ادب الطف، ص74.

[31]. شرح الاخبار، ج3، ص186؛ ابصار العين، ص64؛ مع ركب الحسين، ج6، ص410.

[32]. مقاتل الطالبيين‌، ص90؛ شرح الاخبار، ج3، ص186؛ بحار الانوار، ج45، ص56.

[33]. ام البنين، ص41.

[34]. نك: آثار اسلامي، ص349.

[35]. تاريخ حرم، ص275.

[36]. انساب الاشراف، ج2، ص412؛ تاريخ طبري، ج5، ص153؛ الشجرة المباركه، ص184.

[37]. نهاية الارب، ج22، ص211؛ عمدة الطالب، ص357.

[38]. المجدي، ص232؛ عمدة الطالب، ص357.

[39]. رجال النجاشي، ص347؛ المجدي، ص235؛ عمدة الطالب، ص358.

[40]. المجدي، ص236؛ عمدة الطالب، ص395.

[41]. تربت پاكان قم، ج1، ص150؛ تربت پاكان آثار و بناهاي قديم، ج2، ص103.

[42]. رجال النجاشي، ص140؛ بحار الانوار، ج48، ص315؛ ج53، ص286؛ الكني و الالقاب، ج1، ص186.