بیعت عَقبه اول

نخستین بیعت یثربیان با رسول خدا(ص) در منا به سال 12 بعثت   بیعت به معنای دست به دست زدن برای التزام به طاعت و فرمانبُرداری از کسی یا داد و ستد[1] و در اصطلاح، تعهد به پیروی بی‌چون و چرا از صاحب بیعت است.[2] عَقبه به معنای راه دشوار و

نخستين بيعت يثربيان با رسول خدا(ص) در منا به سال 12 بعثت

 

بيعت به معناي دست به دست زدن براي التزام به طاعت و فرمانبُرداري از كسي يا داد و ستد[1] و در اصطلاح، تعهد به پيروي بي‌چون و چرا از صاحب بيعت است.[2] عَقبه به معناي راه دشوار و سنگلاخ به سوي قله كوه و مقصود از آن در اين جا، مكاني نزديك مكه در منطقه منا و مكان رمي واپسين جمره است.[3]

 

رسول خدا(ص) پس از بعثت، در موسم حج به منا مي‌رفت و حاجيان را به اسلام فرا‌مي‌خواند.[4] دعوت پياپي او زمينه آشنايي مردم يثرب را با اسلام كه پيوسته به مكه آمدوشد داشتند، فراهم ساخت. بر پايه گزارش ابن اسحق، به سال يازدهم بعثت در ايام حج[5] هنگامي كه رسول خدا(ص) در منا مشغول دعوت قبايل بود، با شش[6] يا هشت تن[7] از خزرجيان يثرب كه براي جلب حمايت قريش در برابر رقباي اوسي خود به مكه آمده بودند، ديدار كرد و آن‌ها را با تلاوت قرآن به اسلام فرا‌خواند. آن‌ها با توجه به آگاهي‌هاي اجمالي كه از طريق بشارت‌هاي يهود به بعثت پيامبر داشتند، به راحتي اسلام را پذيرفتند.[8] منابع از اين افراد با اختلاف بسيار ياد كرده‌اند. اسعد بن زراره٭، عوف بن حارث٭، رافع بن مالك، قطبة بن عامر، عقبة بن عامر، و جابر بن عبدالله٭[9] از آن جمله هستند. برخي اين ديدار با رسول خدا(ص) را به اشتباه بيعت اول عقبه دانسته[10] و بيعت‌هاي عقبه را به سه بيعت افزايش داده‌اند؛ اسلام آوردن اين شمار از خزرجيان به سال 11بعثت، زمينه آشنايي بيشتر يثربيان را با دين جديد فراهم آورد؛ به گونه‌اي كه به سال 12 بعثت، 10 تن از خزرجيان و دو تن از اوسيان پس از ديدار با پيامبر(ص) در عقبه، با او بر حمايت از اسلام پيمان بستند. اين پيمان به بيعت اول عقبه مشهور شد. از آن جا كه در اين پيمان از حمايت‌هاي يثربيان از پيامبر در جنگ‌ها ياد نشد، به «بيعة النساء» نيز شهرت يافت.[11] برخي بر آنند كه به سبب مشابهت مضامين بيعت اول عقبه به بيعت با زنان، آن را «بيعت نساء» گفتند. ذهبي حضور عفراء دختر عبيد بن ثعلبه را در جمع بيعت كنندگان، علت اين نام‌گذاري دانسته است[12]؛ اما بيعت النساء پس از فتح مكه صورت پذيرفت.[13] جز جابر بن عبدالله، ديگر افراد از آن شش تن كه به سال يازدهم اسلام آوردند، در پيمان اول عقبه حضور داشتند.[14] حاضران در اين بيعت، عبارت بودند از: اسعد بن زراره[15]، عوف بن حارث، رافع بن مالك، قطبة بن عامر، عقبة بن عامر، معاذ بن حارث، عبادة بن صامت، ذكوان بن عبد قيس٭، يزيد بن ثعلبه، عباس بن عباده٭ از خزرج، و ابوالهيثم بن تيهان٭ و عويم بن ساعده٭ از اوس.[16]

 

رسول خدا(ص) در اين بيعت، از مسلمانان يثرب به شرط پايبندي بر پرهيز از شش چيز، بيعت گرفت: شرك، زنا، تهمت، دزدي، قتل فرزندان، و نافرماني رسول خدا(ص) . نتيجه وفاداري به اين پيمان، ورود به بهشت شمرده شد و عاقبت پايبند نبودن به آن، بر عهده خداوند دانسته شد كه اگر بخواهد، كيفر مي‌دهد يا مي‌آمرزد.[17] شوكاني، اقرار به رسالت پيامبر، امر به معروف، نهي از منكر و ستيز نكردن درباره جانشيني پيامبر را نيز به آن شروط افزوده است.[18] پس از اين پيمان، رسول خدا(ص) بيعت كنندگان را در صورت وفاداري به پيمان، به بهشت بشارت داد.[19]

 

يثربيان پس از بازگشت به مدينه، در نامه‌اي از رسول خدا خواستند تا فردي را براي آموزش قرآن به يثرب بفرستد. پيامبر مُصعب بن عمير را كه جواني خوش سيما و آشنا به قرآن بود، به يثرب فرستاد و به او فرمان داد تا ضمن دعوت مردم آن ديار، به آن‌ها قرآن بياموزد و با آن‌ها نماز بگزارد.[20]

 

ƒ مسجد البيعه: مسلمانان در مكان بيعت عقبه مسجدي ساختند كه بعدها به مسجد بيعت٭ مشهور شد. اين مسجد به سال 144ق. به دست منصور عباسي[21] و به سال 629ق. به دست مستنصر بالله بازسازي يا تعمير شد[22] و طي قرن‌ها از مساجد مورد توجه مسلمانان بوده است؛ كردي گويد: مسجد البيعه در سمت چپ كسي قرار دارد كه به منا مي‌رود و ميان آن و عقبه فاصله‌اي اندك است و مكان آن به شِعْب البيعه و شِعْب الانصار شهرت دارد.[23] يكي از محققان كه از نزديك اين مسجد را ديده، مساحت آن را در واپسين بازسازي 375 متر مربع دانسته و آن را بدون سقف خوانده و گفته است: اين مسجد به همان شكل تا سال 1423ق. باقي بود.[24]

 

 

منابع

آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد فهد (م.885ق.)، به كوشش فهيم محمد، مكه، دار المدني، 1404ق؛ اسد الغابه: ابن اثير (م.630ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ الثقات: ابن‌حبان (م.354ق.)، الكتب الثقافيه، 1393ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1412ق؛ الدرر في اختصار المغازي و السير: ابن‌ عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش شوقي ضيف، قاهره، دار المعارف، 1403ق؛ دلائل النبوه: البيهقي (م.458ق.)، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق؛ سبل الهدي: محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش محمد محيي الدين، مصر، مكتبة محمد علي صبيح و اولاده، 1383ق؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار صادر؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ فتح القدير: الشوكاني (م.1250ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ المصنّف: ابن ابي‌شيبه (م.235ق.)، به كوشش سعيد محمد، دار الفكر، 1409ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ مناقب آل ابي‌طالب: ابن شهرآشوب (م.588ق.)، به كوشش البقاعي، بيروت، دار الاضواء، 1412ق؛ النهايه: مبارك ابن اثير (م.606ق.)، به كوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش.

 

رمضان محمدي

 


[1]. العين، ج2، ص265؛ لسان العرب، ج8، ص26؛ تاج العروس، ج11، ص35، «بيع».

[2]. النهايه، ج1، ص174، «بيع».

[3]. معجم البلدان، ج4، ص134.

[4]. انساب الاشراف، ج1، ص275؛ الطبقات، ج1، ص270.

[5]. السيرة النبويه، ج2، ص291-292.

[6]. الطبقات، ج1، ص270.

[7]. الدرر، ص76؛ دلائل النبوه، ج2، ص420.

[8]. السيرة النبويه، ج2، ص292.

[9]. الطبقات، ج1، ص219؛ اسد الغابه، ج6، ص317.

[10]. الدرر، ص70؛ المناقب، ج1، ص224؛ اسد الغابه، ج1، ص205.

[11]. الطبقات، ج1، ص220؛ المصنف، ج6، ص6؛ جامع البيان، ج4، ص48.

[12]. تاريخ الاسلام، ج1، ص95.

[13]. امتاع الاسماع، ج1، ص398.

[14]. الطبقات، ج1، ص219.

[15]. السيرة النبويه، ج2، ص293؛ انساب الاشراف، ج1، ص275؛ الثقات، ج1، ص94.

[16]. اسد الغابه، ج6، ص317.

[17]. سبل الهدي، ج3، ص193.

[18]. فتح القدير، ج2، ص409.

[19]. السيرة النبويه، ج2، ص295؛ مسند احمد، ج5، ص313.

[20]. الطبقات، ج1، ص220؛ تاريخ الاسلام، ج1، ص293.

[21]. اتحاف الوري، ج2، ص180.

[22]. اتحاف الوري، ج3، ص38.

[23]. التاريخ القويم، ج5، ص309.

[24]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص142-143.