پیمان عمومی
قرارداد پیامبر (ص) با گروه‌های مختلف یثرب پس از هجرت پیامبر (ص) از آغاز ورود به مدینه در تلاش بود تا با ابزارهای گوناگون اجتماعی، تعصب‌های قبیله‌ای را به همدلی و یگانگی در حفظ جامعه نوپای اسلامی تبدیل کند؛ زیرا زمینه‌هایی دیرپا برای
قرارداد پيامبر (ص) با گروههاي مختلف يثرب پس از هجرت
پيامبر (ص) از آغاز ورود به مدينه در تلاش بود تا با ابزارهاي گوناگون اجتماعي، تعصبهاي قبيلهاي را به همدلي و يگانگي در حفظ جامعه نوپاي اسلامي تبديل كند؛ زيرا زمينههايي ديرپا براي اختلاف و درگيري ميان ساكنان مدينه در آن عصر وجود داشت. پيمانهاي گوناگون ميان گروههاي مختلف مدينه، از درگيري و رقابت كهن ميان اوس و خزرج و نيز ميان قبايل يهودي با يكديگر و ميان آنان و اهل يثرب نشان داشت. افزون بر اين پيشينه پر تنش در يثرب، ورود گروهي از مسلمانان مكي، يعني مهاجران، زمينههاي چالش و تنش را افزايش ميداد. وفا به عهد، يكي از ارزشهاي روزگار جاهليت بود كه براي عرب بسيار اهميت داشت. اين ارزش در آثار ادبي باقيمانده از آنان نيز آشكار است.[1] نقض پيمان يك ننگ براي جامعه آن روز به شمار ميرفت.[2] با توجه به اين زمينه فرهنگي، پيامبر اسلام با بهرهگيري از پيمان برادري ميان مهاجران و انصار مدينه و نيز پيماننامه عمومي ميان مسلمانان و غير مسلمانان ساكن آن، به جامعه جوان اسلام استقلال و هويتي فراقبيلهاي و فراديني بخشيد تا مسلمانان در يك حلقه تنگتر، نخست در ميان خودشان و سپس در حلقهاي گستردهتر ميان هموطنان خود، احساس وحدت و يگانگي در برابر تهديدات احتمالي جامعه اسلامي كنند. ايشان با اين ابتكار، تهديد وجود اقليتهاي مخالف را تبديل به فرصتي براي تبليغ اسلام در ميان آنان و نشان دادن روح اسلام به يهود كرد. بستن اين پيمان، تلاشي براي شكلگيري جبههاي واحد در مدينه در برابر مشركان مكه بود و فرصتي مناسب را در اختيار مسلمانان نهاد تا با آسودگي از درگيريهاي داخلي به پيريزي جامعه اسلامي بپردازند. بر خلاف چهره خشونتگرايي كه دشمنان اسلام از آن نشان ميدهند، اين عقد نشان سياست مسالمتآميزي است كه اسلام در روابطش با اديان ديگر دنبال ميكرد و نشان ميدهد كه نخستين حركت پيامبر (ص) در برخورد با اديان، معاهده و صلح و پيام دوستي بود.[3]
كهنترين منابع اين پيماننامه كه صحيفه مدينه يا قانون اساسي مدينه نيز خوانده شده، سيره ابن هشام (م.214ق.) و كتاب الاموال ابوعبيده قاسم بن سلام (م.224ق.) است؛ هر چند در متون كهن ديگر نيز ميتوان شواهد و اشاراتي در باره نسخههايي ديگر از آن يافت.[4] خلاصهاي از اين پيماننامه در دو كتاب از كتب چهارگانه شيعه نيز يافت ميشود.[5]
مورخان هنگام دقيق اين پيمان را مشخص نكردهاند؛ اما با توجه به اين كه آن را پيش از رويداد مؤاخات (پيمان برادري) ياد ميكنند، گمان ميرود اين پيماننامه در نخستين فرصت پس از هجرت انعقاد يافته باشد؛ چنانكه برخي انعقاد آن را در پنجمين ماه هجرت دانستهاند.[6]
بر پايه گزارشهايي، پيماني با همين محتوا در خانه انس بن مالك انصاري منعقد شد[7] كه گويا اشاره به همين پيمان است. با توجه به خردسالي انس بن مالك در سالهاي نخستين هجرت[8] اين سخن نادرست به نظر ميرسد.
دو طرف قرارداد كه در اين پيمان از آنان نام برده شده است، افزون بر مهاجران قريش، عبارتند از: بنيعوف، بنيساعده، بنيحارث، بنيجُشم، بنينجار، بنيعمرو بن عوف، بنياوس، بنيثعلبه و بنيشطيبه.[9]
در اين پيماننامه كه به «موادعه با يهود» نيز در منابع شهرت دارد[10]، همه گروههاي مسلمان اعم از مهاجران و انصار و نيز مشركان و يهوديان وابسته به آنان حضور داشتند. اين اقليت ديني به سبب انتسابشان به انصار كمترين تنش را با مسلمانان داشتند و به مرور در ميان توده مسلمانان جاي گرفتند. از اين رو، هيچ گزارش تاريخي از درگيري ميان مسلمانان و آنان گزارش نشده است. البته برخي قبايل بزرگ يهود مدينه يعني بنينضير و بنيقينقاع و بنيقريظه را نيز از شركتكنندگان در اين پيمان دانستهاند[11]؛ اما با توجه به قرايني ميتوان پيمان پيامبر (ص) با يهوديان را پيماني ديگر در مسير موادعه با يهود و شايد پس از آن دانست كه در برخي از منابع به آن اشاره شده است.[12]
از جمله اين قراين، نام نبردن از اين سه قبيله مشهور در آن پيماننامه است كه در پيماننامهاي ديگر به حفظ بيطرفي در نبردهاي رسول خدا (ص) تعهد دادهاند، در حالي كه نام قبايل و تيرههاي كوچك يهودي مدينه در اين پيماننامه برده شده[13] كه تعهد همكاري و مساعدت در برابر تهديدهاي نظامي دادهاند.[14] بر اين اساس، احتمال برخي از پژوهشگران نادرست است كه اين پيماننامه تركيبي از هردو پيماننامه باشد.[15]
اين پيماننامه شامل 51 بند است كه رسول خدا (ص) آن را انشاء كرد. 25 بند آن مربوط به امور مسلمانان و 27 بند آن در باره ارتباط ميان مسلمانان و پيروان اديان ديگر به ويژه يهوديان و بتپرستان بود.[16] نبايد توقع داشت كه نظام سياسي اسلام و الگوي كامل حكومتي پيامبر اسلام (ص) را در اين پيماننامه به دست آورد و براي دستيابي به اين منظور لازم است كه همه آموزههاي ديني از جمله قرآن كريم را مطالعه كنيم. با اين حال، اين پيماننامه اركان مهم يك حكومت از جمله قانونگذاري، رهبري، قوه قضائيه، مركز حكومت، نظام اقتصادي، امنيت داخلي، روابط داخلي، و رويارويي با تجاوزهاي خارجي را در بر دارد و نيز اركان بنيادين يك دولت يعني ملت (بند 20)، سرزمين (بند 39)، و قدرت سياسي و حاكميت (بند 23) را ميتوان در آن يافت.[17]
بستن اين پيماننامه از مهمترين كوششهاي پيامبر (ص) براي شكلدهي يك نظام سياسي است. پيامبر گرامي (ص) براي شكلدهي جامعه اسلامي بر پايه آموزههاي وحي، معاهدهاي را با توجه به وضعيت جامعه ساده اسلام آن روز تدوين كرد كه از چارچوب يك قانون اساسي برخوردار است.
بند اول اعلان رسميت ملت اسلام است كه از قبايل اوس و خزرج و همپيمانان آنان و مهاجران مكه شكل گرفت. براساس اين بند، اسلام عامل وحدتبخش گروههاي گوناگون جامعه اسلامي است و همه اختلافها و تمايزها در برابر اتحاد و يگانگي مسلمانان هيچ انگاشته ميشود. اين وحدت را ميتوان به روشني در اين جمله ديد: «مسلمانان از قريش ويثرب و هر كس پيرو آنان باشد و به آنها بپيوندد و همراهشان به جهاد بپردازد، جدا از ديگر مردم، امتي واحد را تشكيل ميدهند.» تعبير امت كه در اين پيمان به كار رفته، شامل مسلمان و غير مسلمان نيز ميشود و ائتلافي از همه ساكنان مدينه را در بر ميگيرد.
بندهايي ديگر از اين پيماننامه، به برقراري نظام حقوقي و تأمين اجتماعي جامعه اسلامي ميپردازد و همراهي و ياري متقابل ميان افراد جامعه اسلامي را به روشنترين صورت بيان ميكند. بر اين اساس، همه مسلمانان در برابر يكديگر داراي مسؤوليت اجتماعي هستند. احكام فقهي شريعت اسلامي به صورتهاي گوناگون، اين مسؤوليت و ولايت متقابل مسلمانان را اجرايي ساخته است. بند بعد بيان كننده نظام امنيت اجتماعي و رويارويي با ستم بر پايه حقمداري و اصلاح عادت تعصب قبيلهاي با همگرايي امت واحد اسلامي است.
بند ششم اين پيمان تأكيد سخت اسلام بر مساوات و برابري مسلمانان را نه به عنوان يك شعار عامهپسند، بلكه به عنوان ركني بنيادين در جامعه اسلامي، روشن ميسازد. امتياز «جوار» بر پايه سنتهاي جاهلي به اشراف قبايل اختصاص داشت؛ اما بر اساس اين پيماننامه، هر مرد و زن در جامعه اسلامي از آن برخوردار شدند. جمله «و إن ذمة الله واحدة يجير عليهم أدناهم» به معناي معتبر دانستن جوار و پناه دادن كوچكترين فرد جامعه اسلامي براي همه افراد جامعه است و مبناي فقيهان مسلمان براي اعتبار پناهندگي است.
از ديگر بندهاي اين پيماننامه، اعطاي آزادي ديني به اهل كتاب و يهود، تعامل نظامي و امنيتي ميان مسلمانان و يهوديان، ايجاد وحدت قضايي، و مديريت بحران در جامعه اسلامي با رجوع به داوري رسول خدا (ص) بود.[18] از بندهاي اين پيمان، نكاتي تاريخي نيز برداشت ميشود؛ مانند اينكه رسم يثربيان در گرفتن فديه چگونه بوده يا آنكه قصاص پيش از اين پيمان نيز وجود داشته و رسول خدا (ص) آن را پذيرفته و تأكيد نموده است.[19] به رسميت شناختن واحد اجتماعي قبيله، از اين پيماننامه روشن ميشود. همچنين با انتساب رئيس حكومت به خدا با وصف (رسول الله) و اينكه داوري با خدا و رسول او است، خاستگاه الهي اين حكومت تبيين ميگردد.
از دستاوردهاي اين پيمان، اثبات قانونمداري جامعه اسلامي و برپايي نخستين دولت اسلام بر اساس مواد قانوني بود. اين پيماننامه به روشني ابعاد سياسي اجتماعي اسلام را روشن ميسازد و انديشه سكولاريزم را نفي ميكند. نيز بر عدالتي دلالت ميكند كه در روابط پيامبر (ص) و يهوديان وجود داشت.[20] در دست نبودن گزارشي از درگيري و ستيز ميان مسلمانان و يهوديان ياد شده در اين پيمان، نشانه وفاداري آنان به اين ميثاق و تأثيرگذاري دراز مدت آن بر جامعه مدينه است.
در اين پيماننامه، برخي بندها دو يا چند بار تكرار شده است؛ به گونهاي كه برخي آن را مجموعهاي از چند قرارداد دانستهاند كه بعدها در كنار هم قرار گرفته است.[21] برخي نيز باور دارند كه اين پيمان يك مجموعه است و تكرار بعضي از بندها نشانگر تأكيد است.[22] گفتني است كه اصطلاح امت نخستين بار و با الهام از كلام الهي، در اين پيمان آمده است.[23]
منابع
الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ الاوائل: ابوهلال العسكري (م.395ق.)، طنجا، دار البشير، 1408ق؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ پژوهشهاي ديني (فصلنامه): صاحبان امتياز: پرديس قم و دانشگاه تهران؛ تاريخ اسلام (فصلنامه): قم، دانشگاه باقر العلوم؛ تاريخ الخميس: حسين الدياربكري (م.966ق.)، بيروت، مؤسسة شعبان، 1283ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ حكومت اسلامي (فصلنامه): قم، دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري؛ الروض الانف: السهيلي (م.581ق.)، به كوشش عبدالرحمن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412ق؛ السيرة الحلبيه: الحلبي (م.1044ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1400ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213ق./218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛ سيره رسول خدا (ص): رسول جعفريان، قم، دليل ما، 1385ش؛ صبح الاعشي: احمد القلقشندي (م.821ق.)، به كوشش يوسف علي، دمشق، دار الفكر، 1987م؛ الصحيح من سيرة النبي (ص): جعفر مرتضي العاملي، بيروت، دار السيره، 1414ق؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ عيون الاثر: ابن سيد الناس (م.734ق.)، بيروت، دار القلم، 1414ق؛ فقه السيرة النبويه: محمد سعيد البوطي، دمشق، دار الفكر، 1426ق؛ فقه السيره: محمد الغزالي السقاء، به كوشش محمد الالباني، دمشق، دار القلم، 1998م؛ في تاريخ الادب الجاهلي: علي جندي، دار التراث، 1412ق؛ كتاب قيم (فصلنامه): دانشگاه يزد؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كيهان انديشه (دوماهنامه): قم، مؤسسه كيهان؛ المستطرف: محمد الابشيهي (م.850ق.)، بيروت، عالم الكتب، 1419ق؛ المغازي: الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق؛ المفصل: جواد علي، دار الساقي، 1424ق؛ مكاتيب الرسول: احمدي ميانجي، تهران، دار الحديث، 1419ق؛ المنتظم: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ موسوعة التاريخ الاسلامي: محمد هادي يوسفي غروي، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1417ق؛ نشأة الدولة الاسلاميه: عون شريف، بيروت، 1411ق؛ نظرة جديدة في سيرة رسول الله (ص): كونستانس جيورجيو، ترجمه: محمد التونجي، الدار العربية للموسوعات، 1983م.
مصطفي صادقي كاشاني؛ محمد سعيد نجاتي
[1]. في تاريخ الادب الجاهلي، ج1، ص394؛ المفصل، ج7، ص370-371.
[2]. الاوائل، ج1، ص36؛ صبح الاعشي، ج1، ص466؛ المستطرف، ص218.
[3]. نك: فقه السيره، غزالي، ص190-197؛ فقه السيره، بوطي، ص164؛ كتاب قيم، ش1، سال1390، ص121-142، «صحيفة النبي نماد قانونگرايي در حكومت نبوي».
[4]. كيهان انديشه، ش75، ص101، «قانوننامه مدينه».
[5]. الكافي، ج5، ص31؛ التهذيب، ج6، ص141.
[6]. تاريخ الخميس، ج1، ص352-353.
[7]. البداية و النهايه، ج3، ص224؛ السيرة الحلبيه، ج2، ص272.
[8]. الطبقات، ج7، ص12؛ الاستيعاب، ج1، ص110؛ الاصابه، ج1، ص276.
[9]. السيرة النبويه، ج1، ص501-502.
[10]. السيرة النبويه، ج1، ص501؛ عيون الاثر، ج1، ص226؛ الروض الانف، ج4، ص240.
[11]. البداية و النهايه، ج3، ص224؛ امتاع الاسماع، ج1، ص69.
[12]. المغازي، ج1، ص367؛ تاريخ طبري، ج2، ص479.
[13]. تاريخ طبري، ج2، ص479؛ المنتظم، ج3، ص136.
[14]. نك: الصحيح من سيرة النبي، ج4، ص253؛ تاريخ اسلام، س اول، ش2، ص11، « برخوردهاي مسالمتآميز پيامبر با يهود».
[15]. پژوهشهاي ديني، ش15، ص105، «وثاقت پيماننامه مدينه».
[16]. نظرة جديدة في سيرة رسول الله، ص192.
[17]. نك: كتاب قيم، س اول، ش1، ص121-142، « صحيفة النبي نماد قانونگرايي در حكومت نبوي»؛ نك: حكومت اسلامي، ش42، « قانونمندي در حكومت نبوي».
[18]. نك: السيرة النبويه، ج1، ص501-503؛ نك: مكاتيب الرسول، ج3، ص6؛ فقه السيره، بوطي، ص147-155؛ فقه السيره، غزالي، ص190-197.
[19]. موسوعة التاريخ الاسلامي، ج2، ص65.
[20]. نك: فقه السيره، بوطي، ص148.
[21]. نك: نشأة الدولة الاسلاميه، ص25؛ كيهان انديشه، ش75، ص102، «قانوننامه مدينه».
[22]. الصحيح من سيرة النبي، ج4، ص254.
[23]. السيرة النبويه، ج1، ص501؛ عيون الاثر، ج1، ص227؛ سيره رسول خدا، ص436، «پاورقي».