جحفه
از میقات‌های مهم حج و عمره جحفه منطقه‌ای کهن در 189 کیلومتری مکه و یکی از میقات‌های مهم حج و عمره برای مغربیان، ساکنان شام و مصر و نیز کسانی است که از آن جا عبور می‌کنند.[1] این شهر در 9 کیلومتری غدیرخم و نزدیک ساحل دریای
از ميقاتهاي مهم حج و عمره
جحفه منطقهاي كهن در 189 كيلومتري مكه و يكي از ميقاتهاي مهم حج و عمره براي مغربيان، ساكنان شام و مصر و نيز كساني است كه از آن جا عبور ميكنند.[1] اين شهر در 9 كيلومتري غديرخم و نزديك ساحل درياي سرخ قرار دارد و امروزه كساني كه از جده به سوي مكه ميروند، در اين منطقه مُحرِم ميشوند. (تصوير شماره 38)
جحفه به دليل موقعيت ديني (ميقات بودن) و تاريخي و اقتصادياش (در مسير تجارت قرار داشتن) از اهميتي بسزا برخوردار بود. اين شهر در گذشته مَهْيَعه نام داشت. مهيعه از ريشه «ه ـ ي ـ ع» به معناي مكان پهناور است.[2] شايد به دليل قرار گرفتن اين شهر در سرزميني گسترده ميان غدير خم و درياي سرخ بدين نام خوانده شده است.
به گزارش منابع، جحفه در دوران جاهلي، سكونتگاه عربهاي بنيعبيل از فرزندان عوص بن ارم بن سام بن نوح[3] بود كه در پي درگيري با ساكنان يثرب ناچار به ترك آن شدند و در مهيعه سكونت گزيدند.[4] سيلابي سخت اين شهر را ويران كرد و از اين رو، آن را جحفه ناميدند.[5] البته اين شهر بعدها ديگر بار آباد شد و گسترش يافت. (← ادامه مقاله) در رواياتي از پيامبر (ص) و امام صادق (ع) هر دو واژه «مهيعه» و «جحفه» براي اين منطقه به كار رفته است.[6]
گزارشها از آباداني جحفه در سدههاي نخستين اسلامي حكايت دارند. مقدسي (م.380ق.) جحفه را از شهرهاي حجاز برشمرده و آن را شهري آباد و داراي دژ و چشمهها و چاههاي آب خوانده و از سكونت فرزندان جعفر در آن گزارش داده است.[7] وي در بيان ويژگيهاي شهرهاي گوناگون، جحفه را مركز فاسقان شمرده[8] و از تبخيز بودن اين شهر گزارش داده و دعاي پيامبر (ص) براي انتقال تب مدينه به اينجا را آورده است.[9] بكري جغرافيدان معروف اندلسي (م.487ق.) از گستردگي و آباداني آن ياد كرده و از دو مسجد در اين شهر به نام مسجدالنبي در سمت مدينه و مسجد الائمه در سمت مكه نام برده است.[10] از آن جا كه مسجد اين شهر را داراي منبر شمردهاند[11]، به نظر ميرسد كه مكان نماز جمعه بوده است.
جحفه در سدههاي نخستين اسلامي نيز همچنان اهميت خود را حفظ كرد. جحفه از مهمترين سكونتگاههاي دائم ميان مكه و مدينه بوده و منابع از سكونت بنيعامر[12] و بنيسليم[13] در اين منطقه گزارش دادهاند. نزديكي جحفه به ساحل درياي سرخ بر اهميت آن افزود و آن جا را به مركز داد و ستد كالا به سرزمينهاي پيرامون تبديل كرد.[14]
جحفه پس از سده پنجم ق. به تدريج اهميت خود را از دست داد و رو به ويراني نهاد؛ به گونهاي كه ياقوت حموي در سده هفتم ق. (م.626ق.) با اشاره به آباداني گذشته جحفه، از خرابي آن ياد ميكند[15] و ابوالفداء در اواخر سده هشتم ق. از ويراني و غير مسكوني شدن آن گزارش ميدهد.[16] به گزارش برخي سفرنامهنويسان، در اواخر سده نهم ق. اين منطقه حتي كاركرد ديني خود را نيز از دست داد؛ به گونهاي كه برخي از احرام حاجيان در رابغ* نزديك جحفه گزارش ميدهند.[17] در سدههاي بعد، به ويژه در دوران معاصر، جحفه ديگر بار جايگاه ديني خود را بازيافت؛ اگر چه آباداني و رونق پيشين آن تكرار نشد و تنها ويرانههاي كهن از آن ديده ميشود.[18]
امروزه در اين منطقه مسجدي بزرگ بنا شده و تأسيسات بهداشتي نيز كنار آن ساخته شده است. در اين سرزمين، قبايلي از زبيد زندگي ميكنند. نيز در اين منطقه و در حدود 4 كيلو متري مسجد كنوني، آثار قصر عليا از بناهاي عصر عباسي ديده ميشود و كنار آن آثار يك بازار كهن و راه سنگفرش وجود دارد.[19]
جحفه در دوران نبوي شاهد برخي رخدادهاي مهم بود كه از مهمترين موارد آنها ميتوان به شماري از سراياي پيامبر همچون سريه عبيدة بن حارث (ماه هشتم ق.)[20] به رابغ نزديك جحفه و نيز سريه خرار به فرماندهي سعد بن ابيوقاص (ماه نهم ق.) اشاره كرد.[21]
هنگام نبرد بدر كه مشركان قريش از نجات كاروان تجاري آگاه شدند، برخي چون بنيزهره از ادامه حركت براي نبرد خودداري كردند و از جحفه به مكه بازگشتند.[22] در اين منطقه، جهيم بن صلت كشته شدن سران قريش را در اين نبرد در خواب ديد؛ اما با تمسخر ابوجهل روبهرو شد.[23]
همچنين گزارشهاي تاريخنگاران از استقرار رسول خدا (ص) در اين منطقه هنگام رفتن به سوي مكه در رويداد حديبيه (6ق.) و نيز احرام برخي از مسلمانان كه در ذوالحليفه محرم نشده بودند، حكايت دارند.[24] بر پايه اين گزارشها، مسلمانان در اين منطقه با مشكل كمآبي روبهرو شدند و رسول خدا (ص) افرادي را براي فراهم كردن آب فرستاد؛ اما آنها به دليل بيم از مكيان با دست خالي بازگشتند و سرانجام پيامبر (ص) امام علي (ع) را مأمور اين كار كرد.[25] گويا در همين مكان، مشركان از حركت مسلمانان آگاه شدند.[26]
در سال بعد، رسول خد (ص)ا هنگام رفتن براي عمرة القضاء* در جحفه محرم شد.[27] هنگام عزيمت پيامبر (ص) براي فتح مكه (8ق.) عباس عموي ايشان در همين منطقه به سپاه مسلمانان پيوست.[28]
برخي غدير را در منطقه جحفه دانسته و از آن با عنوان غدير الجحفه[29] و از رخداد غدير با عنوان يوم الجحفه ياد كردهاند.[30] بعضي نيز بدون تطبيق نمودن غدير بر جحفه، از نزول آيه تبليغ و نيز معرفي امام علي (ع) به عنوان جانشين از سوي پيامبر (ص) در اين مكان سخن گفتهاند.[31] قندوزي در گزارش خود از اين رخداد، به بيان حديث ثقلين در اين مكان از جانب پيامبر (ص) و نيز معرفي امام علي (ع) به عنوان جانشين خود اشاره ميكند.[32]
رسول خدا (ص) و ائمه: جحفه را يكي از ميقاتها خواندهاند. به فرموده امام صادق (ع) پيامبر (ص) جحفه را ميقات مغربيان خواند.[33] در روايتي ديگر، اين منطقه را ميقات شاميان معرفي كردهاند.[34] بر اين اساس، فقيهان بزرگ شيعه نيز جحفه را ميقات شاميان، مصريها و مغربيها دانستهاند.[35] اما امروزه اين منطقه ميقات همه كساني است كه از جده رهسپار مكه ميشوند. البته اهل سنت به جحفه نميروند.
برخي نيز جحفه را ميقات اضطراري مدنيان دانستهاند؛ يعني كساني كه در ذوالحليفه محرم نشدهاند، لازم است در جحفه محرم شوند[36]؛ چنانكه امام صادق (ع) بدون احرام از مدينه حركت كرد و در جحفه محرم شد و اين كار خود را مستند به روايت رسول خدا (ص) دانست كه به مريضان و ضعيفان اجازه داد تا از جحفه محرم شوند.[37] البته برخي از اهل سنت مانند فقيهان مالكي اين را به صورت تفصيلي جايز ندانستهاند و بر آنند كه تنها شامياني كه از مدينه رهسپار مكه هستند، اختيار دارند كه در ذوالحليفه يا جحفه محرم شوند[38] و ميتوانند احرام را تا جحفه به تأخير اندازند. برخي نيز احرام از محاذات جحفه را جايز دانستهاند؛ يعني كساني كه از مواقيت عبور نكرده يا به دليلي بدون احرام از آن گذشتهاند، ميتوانند از محاذات جحفه محرم شوند.[39] البته برخي نيز محاذات را ويژه مسجد شجره دانستهاند و احرام از محاذات جحفه را جايز نميدانند.[40]
حاجياني كه پس از حجگزاري به مدينه رهسپار ميشوند و از راه جده وارد حجاز ميشوند، براي گزاردن عمره تمتع در مسجد جحفه محرم ميشوند.
منابع
احسن التقاسيم: المقدسي البشاري (م.380ق.)، قاهره، مكتبة مدبولي، 1411ق؛ الارشاد: المفيد (م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ الاغاني: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، به كوشش علي مهنّا و سمير جابر، بيروت، دار الفكر؛ اقبال الاعمال: ابن طاوس (م.664ق.)، به كوشش القيومي، قم، دفتر تبليغات، 1418ق؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ البلدان: احمد اليعقوبي (م.292ق.)، به كوشش صناوي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ تاريخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.808ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1391ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تقويم البلدان: اسماعيل ابوالفداء (م.732ق.)، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 2007م؛ التنبيه و الاشراف: المسعودي (م.345ق.)، بيروت، دار صعب؛ الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1422ق؛ رحلة القلصادي: علي القلصادي الاندلسي (م.891ق.)، به كوشش ابوالاجفان، بيروت، دار ابن حزم، 1432ق؛ الروضة البهية في شرح اللمعه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، مكتبة الداوري، 1410ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213ق./218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1420ق؛ عمدة عيون صحاح الاخبار: ابن البطريق (م.600ق.)، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كشف الغمه: علي بن عيسي الاربلي (م.693ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1405ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ مروج الذهب: المسعودي (م.346ق.)، به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ المعارف: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، 1373ش؛ معجم احاديث المهدي: علي الكوراني، قم، المعارف الاسلاميه، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ المغازي: الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق؛ المنمق: ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش احمد فاروق، بيروت، عالم الكتب، 1405ق؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ نزهة المشتاق: محمد الادريسي (م.560ق.)، بيروت، عالم الكتب، 1409ق؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت، 1412ق؛ ينابيع الموده: القندوزي (م.1294ق.)، به كوشش الحسيني، تهران، اسوه، 1416ق.
حميد رضا مطهري
[1]. شرح تبصرة المتعلمين، ج3، ص373؛ العروة الوثقي، ج4، ص634.
[2]. معجم البلدان، ج5، ص235؛ لسان العرب، ج8، ص379.
[3]. تاريخ طبري، ج1، ص144؛ مروج الذهب، ج2، ص127؛ تاريخ ابن خلدون، ج2، ق1، ص21.
[4]. المحبر، ص385؛ الطبقات، ج1، ص38؛ فتح الباري، ج3، ص305.
[5]. المعارف، ص357؛ انساب الاشراف، ج1، ص6؛ معجم البلدان، ج2، ص111.
[6]. الكافي، ج4، ص318-319؛ معجم ما استعجم، ج2، ص368، 370؛ بحار الانوار، ج96، ص128.
[7]. احسن التقاسيم، ص69، 77.
[8]. احسن التقاسيم، ص33.
[9]. احسن التقاسيم، ص78.
[10]. معجم ما استعجم، ج2، ص368.
[11]. معجم ما استعجم، ج2، ص368؛ معجم البلدان، ج2،
ص111.
ص111.
[12]. المسالك و الممالك، ص20.
[13]. البلدان، ص152.
[14]. نزهة المشتاق، ج1، ص137.
[15]. معجم البلدان، ج2، ص111.
[16]. تقويم البلدان، ص85.
[17]. رحلة القلصادي، ص135.
[18]. نك: ميقات حج، ش7، ص168، «ميقات جحفه».
[19]. ميقات حج، ش7، ص169.
[20]. التنبيه و الاشراف، ص201؛ الطبقات، ج2، ص4؛ انساب الاشراف، ج1، ص371.
[21]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص69؛ التنبيه و الاشراف، ص201؛ البداية و النهايه، ج3، ص234.
[22]. تاريخ طبري، ج2، ص438؛ انساب الاشراف، ج1، ص291.
[23]. السيرة النبويه، ج1، ص618؛ تاريخ طبري، ج2، ص438؛ المنمق، ص338.
[24]. المغازي، ج2، ص574.
[25]. الارشاد، ج1، ص121؛ كشف الغمه، ج1، ص210؛ ينابيع الموده، ج1، ص367.
[26]. امتاع الاسماع، ج1، ص279.
[27]. الكافي، ج4، ص251.
[28]. البداية و النهايه، ج4، ص287.
[29]. كشف الغمه، ج1، ص49.
[30]. البداية و النهايه، ج5، ص212.
[31]. بحار الانوار، ج37، ص130؛ اقبال الاعمال، ج2، ص244؛ العمده، ص104.
[32]. ينابيع الموده، ج1، ص104، 125.
[33]. الكافي، ج4، ص318-319؛ بحار الانوار، ج96، ص128-129.
[34]. مسند احمد، ج2، ص130؛ الكافي، ج4، ص319؛ بحار الانوار، ج96، ص130.
[35]. الجامع للشرائع، ص178؛ مختلف الشيعه، ج4، ص44؛ جواهر الكلام، ج18، ص102، 113.
[36]. النهايه، ص210؛ الروضة البهيه، ج2، ص226؛ جواهر الكلام، ج18، ص109-110.
[37]. الكافي، ج4، ص324.
[38]. مواهب الجليل، ج4، ص45.
[39]. مسالك الافهام، ج2، ص215؛ حاشية شرائع الاسلام، ج2، ص215؛ العروة الوثقي، ج4، ص632.
[40]. وسائل الشيعه، ج11، ص318.