جده
شهری بندری در غرب مکه، از راههای اصلی حجگزاران جده نام شهری است بندری در کناره شرقی دریای سرخ که در 73 کیلومتری غرب مکه و 420 کیلومتری جنوب مدینه قرار دارد.[1] جده به فتح جیم که آن را به ضم[2] و کسر جیم[3] نیز خواندهاند، به
شهري بندري در غرب مكه، از راههاي اصلي حجگزاران
جده نام شهري است بندري در كناره شرقي درياي سرخ كه در 73 كيلومتري غرب مكه و 420 كيلومتري جنوب مدينه قرار دارد.[1] جده به فتح جيم كه آن را به ضم[2] و كسر جيم[3] نيز خواندهاند، به معناي ساحل دريا است.[4]
برخي اين نام را معرب واژه نَبَطي «كِدّ» دانستهاند.[5]
برخي اين نام را معرب واژه نَبَطي «كِدّ» دانستهاند.[5]
در وجه نامگذاري اين شهر، سخنان گوناگون گفتهاند. قرار گرفتن اين شهر در كناره دريا[6] و نيز سكونت جُدة بن جرم قضاعي و فرزندانش در اين شهر[7] را از علتهاي اين نامگذاري شمردهاند. برخي نيز آن را جَدَّه خوانده و سبب آن را وجود قبري منسوب به حواء در اين شهر دانستهاند.[8] اكنون مردم عربستان اين شهر را جَِدَّه ميخوانند.[9] (تصوير شماره 39)
جده به عروس درياي سرخ معروف است.[10] در گذشته، اين دريا را درياي جده ميناميدند.[11] در شماري از منابع عربي سده نهمق. از اين شهر با واژه «شاه بندر جده» ياد شده است.[12]
وجود كوههاي بلند در شرق جده سبب گشت تا اين بندر از هواي شرجي، مرطوب و گرم برخوردار باشد.[13] بدين دليل، در گذشته ساكنان اين شهر ناچار بودند به مناطق ييلاقي كوچ نمايند.[14] دماي اين شهر در تابستان گاه تا 50 درجه سانتيگراد ميرسد.[15] (تصوير شماره 40)
در بيان فضيلت اين بندر، احاديثي ضعيف و منسوب به پيامبر (ص) گزارش گشته است.[16] در حديثي براي بهشت در دنيا چهار دروازه معرفي شده كه جده بر آنها برتري دارد، همانند برتري بيت الله الحرام بر ديگر بيوت.[17] از برخي بزرگان اهل سنت نيز سخناني غلوآميز در فضيلت اين شهر گزارش شده است. در اين سخنان، هر ركعت نماز در جده برابر با هفده ميليون ركعت شمرده شده و از آمرزش اهل آن تا شعاع ديد بيننده، ياد گشته است.[18] وصف عطاء بن ابيرياح از جده به عنوان خزانه مكه و نيز سخن ابن جُريح در برتري دادن آن بر ديگر مناطق مرزي همانند برتري شهر مكه بر ديگر شهرها[19] حكايتگر نقش تجاري، بازرگاني، تداركاتي و نيز دفاعي جده و سهم آن در افزايش ثروت در مكه و حفظ امنيت حجاز است. همچنين احاديثي در باره وجوب هر سال حج و عمره براي اهل جده روايت شده كه فقيهان شيعه آنها را به معناي استحباب و نيز وجوب علي البدل دانستهاند.[20]
تاريخچه شهر: جده يكي از شهرهاي تاريخي حجاز[21] است كه پيشينه آن به سدههاي پيش از اسلام ميرسد. وجود كتيبههايي از قوم ثمود در كوههاي شرقي جده گزارش شده است.[22] به گزارشي، نخستين ساكنان اين شهر قبيله قُضاعه بودند كه در اين منطقه ساكن شدند.[23] سپس اين شهر به عنوان بندرگاه به دست ايرانيان[24] و به نقلي، شاهان ساساني ساخته شد.[25] ايرانيان در پي ويراني بندر سيراف، اين شهر را به عنوان بندري براي پهلو گرفتن كشتيهاي تجاري خود برگزيدند. آنان با ساخت حصار و برج و خندق، به آبادي اين شهر پرداختند و آن را بارانداز كشتيهاي تجاري نمودند. اين حصار نخست با چهار دروازه به نام باب الرومه در جهت شام، باب مكه در جهت قبله، باب الفرضه در جهت دريا، و باب المربعه/ المدبغه در جهت يمن ساخته شد. سپس بهخاطر نگراني از كمبود آب در شهر، 500 و به نقلي 88 مخزن سنگي آب درون شهر و به همين تعداد بيرون آن ساختند كه از آب باران پر ميشد.[26] ابن جبير (م.612ق.) از اين حصار ديدار كرده و با وصف آثار و بناهاي كهن درون و بيرون حصار، برخي از آثار بيرون آن را به ايرانيان منتسب دانسته است. وي مخازن آب را بيش از 700 مخزن شمرده است.[27]
بر پايه گزارشي، خانواده سلمان فارسي پس از پذيرش اسلام، در اين بندر ساكن شدند.[28] در گزارشي ديگر، از گريز صفوان بن اميه به سوي جده در پي فتح مكه به سال هشتم ق. ياد شده است. با وساطت عمير بن وهب نزد پيامبر (ص)، اماننامهاي براي صفوان فراهم شد و عمير در جده آن را هنگام سوار شدن صفوان بر كشتي، به دست او رساند.[29]
در سال 26ق. عثمان بن عفان به درخواست مكيان، جده را بندرگاه مكه ساخت. وي با آگاهي از درخواست مكيان، در سفري به جده، دستور ساخت و آمادهسازي آن را به عنوان بندرگاه مكه صادر كرد.[30] از آن پس، بندر شُعيبه در 68 كيلومتري جنوب جده[31] كه پيشتر بندرگاه مكه بود و مسلمانان در هجرت به حبشه از آن رهسپار شده بودند[32]، از رونق افتاد. فاصله فراوان شعيبه تا مكه را سبب اين جابهجايي دانستهاند.[33] به نقلي، جده پس از آنكه در دوران عثمان به بندر تبديل گشت، به اين نام خوانده شد.[34]
حصار جده در دورههاي گوناگون، از جمله به سال 918ق. در دوران حكومت سلطان قانصوه غوري از مماليك مصر[35] و نيز در سال 1216ق. به دست شريف غالب، حكمران مكه[36] بازسازي شد. در اين بازسازيها گاه بر تعداد دروازههاي اين شهر نيز افزوده ميشد. در آغاز سده 14ق. شش دروازه به نام باب مكه در شرق، باب مدينه در شمال، و چهار باب شريف، شهداء، بحر و مغاربه در جهت دريا گزارش شده است.[37] در نيمه اين سده، رفعت پاشا (م.1353ق.) تعداد اين دروازهها را نُه عدد شمرده است. به گزارش وي، حصار جده حصاري پنج ضلعي به ارتفاع چهار متر بود كه از نُه دروازه آن، شش دروازه به سوي دريا باز ميشد.[38] كردي (م.1400ق.) از ويراني كامل اين ديوار به سال 1367ق. همراه سه دروازه شرقي (باب مكه) و شمالي (باب جديد) و جنوبي (باب شريف) گزارش داده است.[39]
زبان رسمي مردم اين شهر عربي است. حضور بازرگانان ايراني و نيز فارسي زبانان ديگر كشورها در اين شهر در سدههاي نخستين اسلامي سبب گشته تا مقدسي (م.380ق.) از آشنايي مردم و بازاريان جده با زبان فارسي و توانايي آنان در گفتوگو به اين زبان گزارش دهد.[40] عنوان «شاه بندر جده» كه از نامهاي اين بندر بوده[41]، از حضور تأثيرگذار فرهنگ ايراني در اين شهر حكايت دارد.
جده را محل هبوط حواء و نيز منزل و مدفن وي دانستهاند.[42] به گزارش منابع سده 14ق. بر قبر وي كه در قبرستاني بيرون شهر و در يك كيلومتري دروازه شرقي جده قرار دارد[43]، سه گنبد بر سر، شكم و پاي او وجود داشت.[44] از هنگام ساخت اين گنبدها گزارشي در دست نيست. ابن مجاور (م.690ق.) ساخت نخستين آرامگاه بر قبر حواء را به ايرانيان نسبت داده و از ويراني آن در سده هفتم ق. سخن گفته است.[45] در سال 1344ق. با تسلط وهابيان بر جده، اين گنبدها ويران شد.[46]
مشكل كمبود آب شهر كه از گذشته وجود داشت[47] و مردم را ناچار به ساخت مخازن سنگي كرده بود، در سدههاي اسلامي نيز ساكنان و حاجيان را ناگزير از پرداخت هزينههاي تأمين آب ميكرد.[48] در قرن 14ق. در دوران حكومت عثماني، زهكشي آب چشمه رغامه نزديك جده به سال 1302ق.[49] و بهرهگيري از دستگاههاي آبشيرينكن از سال 1327ق.[50] انجام شد. در حكومت سعودي لولهكشي آب چشمههاي پيرامون جده به سال 1340ق. به پايان رسيد و مشكل كمآبي شهر برطرف شد.[51]
نقش مهم جده در بازرگاني حجاز و نيز اهميت آن در موسم حج به عنوان مهمترين ورودي و خروجي حاجيان، سبب شده تا همواره اين بندر در كانون توجه گزارشگران و سفرنامهنويسان قرار گيرد. در اين گزارشها، جده شهري بزرگ[52] با خانههايي كه به سبب گرماي هوا از ني ساخته شدهاند، وصف گشته است. وجود مسافرخانههايي با گل و سنگ و دو مسجد منسوب به عمر بن خطاب يا هارون خليفه عباسي، در اين گزارشها ياد شده است.[53] افزايش خانههاي موجود در اين شهر از 1300 واحد در آغاز سده 14ق.[54] به 3300 واحد در نيمه اين سده، از سرعت گسترش شهر در اين سده حكايت دارد.[55]
اين گسترش با رشد جمعيت و نيز تغييرات كلان در بافت جمعيتي همراه بوده است. در سدههاي نخستين، ايرانيان بيشتر ساكنان اين بندر را تشكيل ميدادند.[56] گزارش ابن بطوطه (م.779ق.) را در باره برپايي نماز ظهر در روزهاي جمعه كه تعداد حاضران در مسجد كمتر از چهل تن بود[57]، ميتوان بيانگر تعداد كم ساكنان جده دانست. در سده 14ق. از سكونت افزون بر 25 هزار تن در جده با تركيبي از ساكنان بومي شبه جزيره و نيز مردماني از هند، مصر، سوريه، يمن، تركيه و مسقط سخن به ميان آمده است.[58]
حضور و سكونت مسيحيان برخي از كشورها، از جمله يونان، در اين بندر گزارش شده است كه گاه بر اثر فشار حكومت، ناچار به پوشيدن لباسهاي ويژه بودند.[59] در اواخر سده 11ق. شيخ الحرم و حكمران جده، احمد پاشا، دستور اخراج همه غيرمسلمانان را از جده داد.[60]
از اين شهر در سدههاي اسلامي راويان و دانشوراني برخاستهاند كه جابر بن مرزوق[61]، محمد بن ابيزياد[62]، عبدالملك بن ابراهيم[63]، قاسم بن محمد[64]، حفص بن عمر[65] و احمد بن سعيد فرقد[66] از آن جمله هستند. به سخن سخاوي، برخي مشايخ وي و بزرگاني چون طبراني (م.360ق.) در اين شهر ميزيستهاند.[67]
وضعيت سياسي: تعيين اين شهر به عنوان بندرگاه مكه به دستور عثمان موجب شد تا زير حاكميت مكه قرار گيرد[68] و حكمران آن از سوي حاكم مكه تعيين گردد.[69] سرازير شدن درآمد جده از ورود حاجيان و كالاهاي تجاري، به خزانه مكه[70] و نيز بهرهمندي حكمران مكه از ميراث افراد بيوارث جده[71]، گواه تابعيت اين بندر از مكه است. در اين وضعيت، جده همواره از رويدادها و جريانهاي سياسي مكه تأثير ميپذيرفت. با ضعف خلافت عباسيان، اخشيديان در نيمه اول سده سوم ق.[72]، فاطميان از نيمه سده چهارم[73] و سپس ايوبيان[74] مماليك مصر از نيمه اول سده نهم[75] و عثمانيان از 923ق.[76] بر اين منطقه تسلط يافتند و در برخي موارد، به ويژه در حكومت مماليك و عثمانيان، در تعيين حكمران شهر كه با عنوان نايب[77]، وزير[78] و صاحب جده[79] از او ياد ميشد، دخالت داشتند.[80]
به گزارشي، پس از تسلط حكومت عثماني بر حجاز تا سال 1287ق.[81] يا تا آغاز سده 14ق.[82] حكمران حجاز در جده سكونت داشت و با نام بيگ جده خوانده ميشد. در دوران عثماني، كنار اميري كه از سوي حكمران مكه براي جده معين ميشد، نمايندهاي ترك از سوي خليفه عثماني نيز در جده حضور داشت تا افزون بر مشاركت در اداره بندر، فرماندهي سپاه عثماني مستقر در جده را عهدهدار باشد. اين فرد كه از او با عنوان «سنجق جده» ياد ميشد، به عنوان مَشيخة الحرمين در نوسازي مكه و نيز اشراف بر اداره كارها در مكه حضور داشت و گاه در تعيين حكمران مكه نقش ايفا ميكرد.[83]
حضور و استقرار نخستين كنسول انگلستان به سال 1216ق. در اين بندر و سپس كنسولهاي شماري ديگر از كشورهاي اروپايي چون روسيه[84]، فرانسه[85]، اتريش، سوئد و نروژ[86] از اهميت سياسي اين بندر در قرن 13ق. حكايت دارد. اينان وظيفه حفظ منافع شهروندان خود در جده و حجاز را بر عهده داشتند.[87]
با ظهور وهابيانِ نجد در حجاز، جده نخستين بار به سال 1218ق. مورد هجوم آنان قرار گرفت. اينان به رهبري سعود بن عبدالعزيز بن محمد كه در پي گريز شريف غالب به جده، در محرّم اين سال وارد مكه شده بودند، پس از چند روز به سوي جده حركت كردند. اما محاصره اين بندر و كشتار گسترده مدافعان آن نتيجهاي براي آنان در بر نداشت. سعود كه در پي لشكركشي عثمانيان و تهديد شهر دُرعِيه، وضع را خطرناك ديد، از ادامه محاصره جده چشم پوشيد و به مكه بازگشت.[88] در ربيع الاول اين سال، نيروهاي جده به رهبري حكمران شهر، شريف پاشا، در بيرون راندن وهابيان از مكه، شريف غالب را همراهي كردند.[89] در سال بعد نيز جده دومين بار از سوي وهابيان مورد تهاجم قرار گرفت. اين بار نيز مقاومت مردم جده در پس حصار شهر، مانع سقوط آن شد.[90]
در سال1220ق. پس از آنكه سعود با محاصره سرسختانه مكه توانست شريف غالب را به انعقاد صلحنامهاي وادارد، به سوي جده حركت كرد و با كشتار بسياري از مدافعان شهر و بستن راههاي حج، حاجيان را نيز از دم تيغ گذراند.[91] در آغاز سال 1221ق. شريف غالب كه با تأييد وهابيان همچنان بر مكه حكومت داشت، رهسپار جده شد و به تحكيم مواضع دفاعي شهر و ساخت بارو و حفر خندق پرداخت. در همين سفر، نامه سعود در باره پايان يافتن صلح پيشين و وضع كردن شرايط تازه به عنوان تكمله صلحنامه پيشين به دست شريف رسيد و او همه شرايط سعود، از جمله تدريس رسالههاي محمد بن عبدالوهاب، اجباري بودن نماز جماعت، لغو ماليات، و تعطيلي نقارهخانه جده را پذيرفت.[92] تسلط وهابيان بر جده، با حمله دريايي نيروهاي مصر به اين شهر كه در 1228ق. با همكاري شريف غالب انجام شد، پايان يافت.[93]
در سال 1334ق. كه حكومت عثماني درگير جنگ جهاني اول (1914-1918م./1332-1336ق.) بود، شريف حسين، حاكم حجاز، بر ضد خلافت عثماني قيام كرد. نيروهاي انقلابي حاضر در جده به پادگانهاي نظامي عثمانيان در اين بندر حمله كردند و توانستند با حمايت ناوهاي جنگي انگلستان با غلبه بر اين مراكز، بندر جده را از سلطه عثماني بيرون آورند.[94] با شكست عثماني در جنگ جهاني اول و رسميت يافتن حكومت مستقل شريف حسين بر حجاز، شريف در صفر سال 1337ق. پادگان نظامي جده را نوسازي نمود و كوششهاي عمراني فراوان انجام داد و حصار شهر و دروازههاي باب مكه را با سه ورودي تعمير كرد و باب مغاربه را بازسازي نمود.[95] با قدرت يافتن ديگر بار وهابيان به رهبري عبدالعزيز بن عبدالرحمن و با حمايت انگلستان كه در پي تأمين منافع خود در حجاز بود[96]، آل سعود توانست به سال 1343ق. مكه را تصرف نمايد. در پي آن، بزرگان شهر به جده گريختند و با همفكري بزرگان جده و برخي احزاب مشروطهخواه، به اميد ساكت كردن وهابيان و دفع خطر آنان از حجاز، شريف حسين را از سلطنت بركنار نمودند و با فرزند او شريف علي در ربيع الاول اين سال به عنوان پادشاه مشروطه در جده بيعت كردند. شريف حسين با پذيرش اين تصميم، مكه را به علي سپرد و خود به جده رفت تا از حجاز بيرون شود.[97] اين كوششها نيز وهابيان را از تصميمشان براي تصرف حجاز بازنداشت. از اين رو، شريف علي چهار روز پس از پدر در 14ربيعالاول 1343ق. به پيشنهاد حزب وطني كه از فعالان در قدرت يافتن او بودند، براي پيشگيري از خونريزي در مكه، اين شهر را رها كرد و به جده رفت و به تقويت استحكامات دفاعي شهر پرداخت.[98]
عبدالعزيز در ماه جمادي الاولي به سال1343ق. جده را محاصره نمود و با فرارسيدن موسم حج اين سال، اعلام كرد كه راههاي حج به جز جده باز است. پس از پايان يافتن موسم حج، وهابيان در 1344ق. بر فشار خود براي تصرف جده افزودند. كاهش مواد غذايي و آب آشاميدني و افزايش سختي زندگي براي مردم جده، شريف علي را بر آن داشت تا شهر را تسليم نمايد. پس با ميانجيگري كنسول انگستان در جده، با انعقاد پيماننامهاي محاصره پايان يافت و ديگر بار جده در جمادي الثاني اين سال به تصرف سعوديها درآمد[99] و همه بناهاي ساخته شده بر قبرها، از جمله قبر منسوب به حواء، ويران شد.[100]
وضعيت اقتصادي و تجاري: با تعيين جده به عنوان بندرگاه مكه، اين شهر نقش تجاري مهمي در حجاز ايفا كرد[101] و به يكي از مراكز مهم درآمد گمرك مكه تبديل گشت.[102] به گزارش يعقوبي (م.284ق.)، خواربار مورد نياز مكه با كشتي از مصر ميآمد و در اين بندر تخليه ميشد.[103] گزارشهايي نيز از رفت و آمد كشتيهاي تجاري ايران[104]، يمن[105]، هند[106]، تركيه، سوريه، زنگبار، سومالي، جاوه، مراكش، عراق، بحرين، مسقط و ديگر سرزمينها به اين بندر در ديگر سدهها حكايت دارند.[107]
برخي از كالاهايي كه در اين بندر بارگيري و به ديگر كشورها صادر ميشد، عبارت بودند از: پوست گاو، صمغ عربي، عطريات، لؤلؤ و مرجان، صدف، حنا، و عسل. در برابر، كالاهايي چون برنج، جو، آرد، مرغ، صابون، لباسهاي پشمي و پنبهاي، چوب، كفش[108]، و شال كشمير و خراسان كه بيشتر به دست حاجيان در موسم حج در جده عرضه ميشد[109]، كالاهاي وارداتي به اين بندر بودهاند. اين گزارش نيز بيانگر نقش مؤثر حج و حاجيان در رشد اقتصادي اين بندر است. مشاغل دريايي و صيد ماهي از ديگر راههاي كسب درآمد در اين بندر بود.[110] در اين بندر، كشاورزي رواج نداشت.[111]
رونق تجارت در جده موجب شد تا در سدههاي نخستين، جده از شهرهاي آباد گردد و مردم آن از ثروتمندترين افراد حجاز پس از مكيان باشند.[112] وجود گزارشهاي همانند در منابع سدههاي مياني و متأخر، از ثبات اقتصادي و تجاري اين بندر حكايت دارد.[113] ساخت گنبد بلند در سده نهم ق. بر خانههايي كه ثروت مالكان آن بيش از صد هزار دينار بود[114]، حكايتگر ثروتمندي مردم جده در آن دوره است.
با رشد و رونقِ تجارت، مالياتها و درآمدهاي گمركي شهر نيز كه بيشتر نصيب حاكمان مكه ميشد، افزايش يافت. اهميت اين امر موجب شد تا سفرنامهنويسان و تاريخنگاران در باره اخذ ماليات و حق گمرك در جده به دست دولتها هنگام وارد و صادر شدن كالا از اين بندر، گزارشهايي دقيق به دست دهند.[115] تلاش حاكمان عثماني كه از 922ق. در حكومت سلطان سليم اول (حك: 918-926ق.) بر مماليك غلبه كرده و حجاز را در اختيار خود گرفته بودند و رقابت آنان با اشراف مكه براي تصاحب همه اين مالياتها و بسنده نكردن عثمانيان به سهم خود، از فراواني درآمد گمركي جده حكايت دارد. در روزگار سلطان سليم، نيمي از درآمد جده به خزانه اشراف مكه و نيم ديگر به مركز خلافت عثماني ارسال ميشد.[116] اما در سال 1040ق. قانصوه، حكمران ترك در جده در حكومت سلطان مراد چهارم (حك: 1032-1049ق.) بر اثر بيلياقتي امير مكه، توانست همه اين درآمد را به خزانه عثماني واريز نمايد. اين وضعيت مدتي كوتاه ادامه يافت و با روي كار آمدن شريف زيد در رأس آل زيد در مكه، بار ديگر سهم حاكمان مكه از اين درآمدها به خزانه مكه واريز شد. سپس در دوره حكومت مسعود بن سعيد، حكمران مكه، نماينده عثماني كه در جده مستقر بود، كوشيد تا بار ديگر سهم امير مكه را نپردازد. از اين رو، مسعود در لشكركشي به اين شهر، وي را بركنار كرد.[117]
نقش جده در موسم حج و گسترش و آباداني حرمين: ظهور و گسترش اسلام در سرزمينهاي دور و نزديك و توجه مسلمانان به انجام مناسك حج و زيارت قبر پيامبر (ص) هر ساله سرزمين حجاز را پذيراي خيل بزرگ حاجيان ميكرد. در اين ميان، جده به عنوان بزرگترين و مهمترين ورودي حاجيان و زائران از قارههاي آسيا و افريقا و اروپا، سهمي بسزا دارد. معرفي جده به عنوان «باب الحرمين الشريفين» در شماري از منابع[118] گواه اين ادعا است. توجه منابع به اندازه مسافتهاي منتهي به بندر جده را نيز بايد از اين رو دانست.[119] منازل راه جده به مكه، عبارت بودند از: حَده، قرين الثعلب، و ذيطوي.[120]
ورود كشتيهاي حامل حاجيان در موسم حج از كشورها و مناطقي چون ايران، مصر، يمن، هند، مسقط، و سند[121] كه ورود كالاهاي اين مناطق و رونق تجارت جده را به همراه داشت، در منابع سدههاي گوناگون اسلامي گزارش شده است.[122] كاركرد اين بندر در حمل و نقل حاجيان و زائران در سدههاي گوناگون، در هر دوره متفاوت بود. در سده هشتم ق. حاجيان هند و يمن بيشتر به اين بندر روي آوردند.[123] حضور كنسولهاي كشورهاي گوناگون در جده كه در قبال حاجيان و زائران خود، مسؤوليتهايي بر عهده داشتند، از اهميت جده به عنوان ورودي حجاز حكايت دارد. حاجيان هر كشور با ورود به جده، به كنسولهاي خود مبلغي با عنوان «تذكره» پرداخت ميكردند. در صورت درگذشت هر يك از حاجيان اين كشورها در حجاز، كنسول كشورش در جده ميراث او را به ورثهاش ميرساند و بخشي از آن را نيز دريافت ميكرد.[124]
با گسترش راههاي ارتباطي، به ويژه پيدايش راههاي هوايي و تأسيس فرودگاه جده، نقش اين شهر برجستهتر شد؛ به گونهاي كه بيشترين شمار حاجيان از همين بندر وارد شهرهاي مكه و مدينه ميشوند.
نقش جده در آباداني شهرهاي مكه و مدينه را بايد از ديگر نقشهاي اثرگذار اين بندر در حرمين دانست. گزارشها از حضور كشتيهايي حكايت دارند كه با هدف تعمير و بازسازي مكانها و زيارتگاههاي مكه و مدينه، در دورههاي گوناگون در اين بندر پهلو گرفتند. نخستين گزارش مربوط به پنج سال پيش از بعثت است كه قريش در پي ويراني كعبه بر اثر سيل، تصميم گرفتند تا ضمن بازسازي كعبه، آن را مسقف نمايند. آنان از وجود كشتي شكستهاي در بندر جده آگاه شدند و با حضور در اين بندر، از چوب اين كشتي براي ساخت كعبه استفاده كردند.[125] برخي منابع نيز از وجود اين كشتي در بندر شعيبه گزارش دادهاند.[126] با توجه به نوسازيها و بازسازيهاي چندباره حرمين در سدههاي اسلامي، گزارش حضور كشتيهاي حامل مهندسان و كارگران و نيز مصالح ساختماني در بندر جده، به فراواني ديده ميشود. حمل ستونهايي براي استفاده در مسجدالحرام به سال 75ق. در روزگار عبدالملك بن مروان (حك: 66-68ق.)[127]، حمل ستونهاي مرمرين در روزگار مهدي عباسي (حك: 158-169ق.) در هر دو مرحله از گسترش مسجدالحرام به وسيله كشتياي كه از بندر اسكندريه مصر رهسپار جده شده بود[128] و نيز حمل چوبها و مصالح از جده در روزگار سلطان مراد عثماني براي تعمير كعبه كه بر اثر سيل سال 1039ق. آسيب ديده بود[129]، از جمله اين موارد است.
واليان جده گاه بنيانگذار خدماتي در مسجدالحرام بودند؛ چنانكه به سال 1097ق. احمد پاشا، حكمران عثماني جده و شيخ حرم، پلكان كعبه را تعويض كرد.[130] نيز به سال 1127ق. محمد پاشا، ديگر حكمران جده، با خريد پلكاني كه از سوي حسين حميدان هندي، از حاكمان محلي هند، در سال 1116ق. براي كعبه ارسال شده و به دست حكمران آن روز جده در اين بندر توقيف شده بود، آن را به مكه فرستاد كه پس از دريافت اجازه از دولت عثماني بهرهبرداري شد.[131]
رويدادهاي جده: رشد روزافزون اقتصادي و عمراني جده در سدههاي اسلامي سبب شد كه اين بندر گاه مورد تاخت و تاز دزدان، شورشيان و ياغيان قرار گيرد. وجود دو پادگان، يكي بر ساحل دريا نزديك جايي كه حاجيان از كشتي پياده ميشدند و ديگري نزديك قبر حواء[132] از اهميت نظامي و دفاعي اين بندر حكايت دارد. به سال 151ق. در دوران حكومت منصور عباسي (حك: 136-158ق.) جده از سوي قوم كُرك ساكن در شرق اردن[133] مورد هجوم قرار گرفت.[134] حبشيها در 173 يا 183ق. به جده حمله كردند. اين تهاجم با رسيدن نيروهاي نظامي از مكه، ناكام ماند.[135] در سال 251ق. شماري از راهزنان قبيله بنيعقيل، راههاي حج جده را ناامن كردند. جعفر بشاشات، حاكم مكه، با راندن آنان، امنيت را برقرار كرد.[136] به سال 251ق. اسماعيل بن يوسف از علويون بر جعفر عباسي در مكه چيره گشت و پس از غارت خزائن كعبه، جده را نيز تصرف نمود و اموال تاجران آن را غارت كرد.[137] در 268ق. ابومغيره مخزومي در جده، فتنه و آشوب و آتشسوزي و ناامني به راه انداخت و دارايي ساكنان را به يغما برد.[138] در 789 ق. كبيش، عموي عنان بن مغامس كه بر مكه تسلط يافته بود، بر جده چيره شد و ياران او اموال بازرگانان را به غارت بردند.[139]
اين بندر گاه مورد هجوم و تهديد كشورهاي اروپايي نيز قرار ميگرفت. در 918ق. سلطان قانصوه از حكمرانان مملوكي مصر، براي دفاع از جده در برابر يورشهاي پرتغاليها كه به هند يورش برده بودند و نبرد آنان به درياي سرخ كشيده شده بود، حسين كردي را به سوي اين بندر فرستاد. حسين براي تقويت توان دفاعي شهر در كمتر از يك سال حصار گرداگرد شهر را بازسازي كرد.[140] به سال 948ق. پرتغاليها ديگر بار قصد جده كردند. ابونُمي، حاكم مكه، با سپاهي به رويارويي با آنان شتافت و توانست از ورود آنان به جده پيشگيري كند.[141] در سال 1274ق. يكي از تاجران كه تا آن روز كشتي خود را با پرچم انگليس از بندر جده به حركت در ميآورد، بر آن شد تا از پرچم عثماني استفاده كند. اين كار بر كنسول انگستان گران آمد و پرچم عثماني را از فراز كشتي به زير آورد و با توهين به آن، پرچم كشور خود را برافراشت. اين رفتار كنسول موجب خشم مردم جده شد. آنان با گرد آمدن در برابر منزل كنسول، او را به قتل رساندند. اين كار، حمله كشتي جنگي انگلستان به جده را در پي داشت. سرانجام با دخالت خليفه عثماني و تشكيل شورايي از دولتمردان عثماني، انگليس و فرانسه و تحقيق و تفحص از سوي نامق پاشا كه موقتاً اداره مكه را بر عهده داشت، اين بحران با اعدام و تبعيد برخي از بزرگان شهر پايان يافت.[142] بتنوني (م.1938م.) از حمله ديگر كشتيهاي جنگي انگلستان به سال 1311ق. در پي كشته شدن كنسول اين كشور و مجروح شدن نماينده كنسول روس و فرانسه، ياد كرده است.[143]
وضع كنوني جده: اكنون شبه جزيره عربستان به 13منطقه اداري تقسيم ميشود. در اين تقسيمبندي، جده از شهرهاي منطقه مكه به شمار ميآيد كه پس از رياض بزرگترين منطقه است.[144] جده پس از شهر رياض، بزرگترين و مهمترين و پرجمعيتترين شهر عربستان سعودي[145] و از مهمترين بندرهاي اين كشور است.[146]
استخراج نفت و استقرار پالايشگاههاي بزرگ نفت و آب شيرين، شركتهاي بزرگ توليدي و بستهبندي كالاهاي وارداتي، و مراكز توليد آهنآلات و وسايل خانگي و نيز شهر صنعتي، اين بندر را به مهمترين قطب اقتصادي در عربستان تبديل كرده است.[147] بيش از 70% مواد غذايي مردم عربستان و حاجيان و زائران از اين بندر وارد كشور ميگردد.[148] تأسيس بانك توسعه اسلامي از نهادهاي تخصصي سازمان كنفرانس اسلامي در جده[149] از اهميت اين بندر حكايت دارد.
تأسيس فرودگاه ملك عبدالعزيز در 1360ش./1981م. در شمال شهر، نقش آن را در حمل و نقل حاجيان و زائران افزوده است. بيشتر حاجيان و عمرهگزاران از اين فرودگاه وارد و خارج ميشوند. اين بندر در حمل و نقل دريايي همچنان فعال است و با بنادر بزرگ جهان ارتباط دارد و از طريق آزادراههاي نوساخته به مكه و مدينه مرتبط است.[150]
اين شهر شامل چهار منطقه تاريخي با بناهاي كهن و اداري و تجاري و زيباي ساحلي(كورنيش) با خيابانهاي پهناور و بازارهاي بزرگ است.[151] دانشگاه ملك عبدالعزيز، دومين دانشگاه معتبر عربستان، در شرق جده قرار دارد كه در سال 1387ق. افتتاح گشت.[152] جمعيت اين شهر در سال 1981م. يك ميليون نفر و در سال 1991م. افزون بر 000/210/1 بوده و تا پيش از سال 2000م. به بيش از دو ميليون تن افزايش يافته است.[153] اين رشد فزاينده، بيانگر گسترش عمراني و پيشرفت اقتصادي جده در دوره معاصر است.[154]
تكنگاريها: اهميت اين شهر چندان براي مسلمانان چشمگير بوده كه محققان سدههاي پيشين در كتابهايي جداگانه به وصف آن پرداختهاند؛ از جمله: كتاب تنسم الزهر المانوس عن ثغر جده المحروس نوشته نجم الدين بن علي بن يعقوب مدني (م.790ق.)، تاريخ جده ابن ظهيره شافعي (م.940ق.)، السلاح و العدة في تاريخ بندر جده نوشته محمّد بن عبدالعزيز بن فهد قرشي هاشمي (م.954ق.) خطيب يكي از مساجد جدّه، السلاح و العدة في فضل ثغر جده نوشته ابن فرج عبدالقادر بن احمد شافعي خطيب جده (م.1010ق.)، الفرج بعد الشدة في تاريخ جده از جمال الدين مكي (م.1284ق.)، الجواهر المعدة في فضائل جده نوشته احمد بن محمد حضراوي (م.1327ق.) و نيز موسوعة تاريخ مدينة جده نوشته عبدالقدوس انصاري كه بار نخست در 1383ق. چاپ گشت.
منابع
آثار البلاد: زكريا بن محمد القزويني (م.682ق.)، بيروت، دار صادر، 1998م؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ احسن التقاسيم: المقدسي البشاري (م.380ق.)، قاهره، مكتبة مدبولي، 1411ق؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الارج المسكي في التاريخ المكي: علي عبدالقادر الطبري (م.1070ق.)، به كوشش الجمال، مكه، المكتبة التجاريه، 1416ق؛ الاستبصار: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ اسد الغابه: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ اطلس التاريخ العربي: شوقي ابوخليل، دمشق، دار الفكر؛ اطلس المملكة العربية السعوديه: رياض، مكتبة العبيكان، 1420ق؛ الاعلاق النفيسه: ابن رسته (م. قرن3ق.)، بيروت، دار صادر، 1892م؛ الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازي (م.1365ق.)، به كوشش ابن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1430ق؛ الاكمال: علي بن هبة الله ابن ماكولا (م.475ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411ق؛ بستان السياحه: زين العابدين شيرواني (م.1253ق.)، تهران، سنايي؛ البلدان: ابن الفقيه (م.365ق.)، به كوشش يوسف الهادي، بيروت، عالم الكتب، 1416ق؛ البلدان: احمد اليعقوبي (م.292ق.)، به كوشش صناوي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ البلدانيات: السخاوي (م.902ق.)، به كوشش القطان، رياض، دار العطاء، 1422ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ تاريخ الحجاز السياسي: وهيم طالب محمد، بيروت، دار العربيه، 1427ق؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ التاريخ الكبير: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1407ق؛ تاريخ المستبصر: يوسف بن المجاور (م.690ق.)، به كوشش ممدوح حسن، قاهره، مكتبة الثقافه، 1996م؛ تاريخ اليمن: عمارة بن علي اليمني (م.569ق.)، به كوشش حسن سلمان، صنعاء، مكتبة الارشاد، 1425ق؛ تاريخ امراء مكة المكرمه: عارف عبدالغني، دمشق، دار البشائر، 1413ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، نادي مكة الثقافي، 1404ق؛ تحصيل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به كوشش ابن دهيش، 1424ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت، 1414ق؛ ترحال في الجزيرة العربيه: جان لوييس بوركهارت (م.1817م.)، قاهره، المركز القومي، 2007م؛ تنضيد العقود السنيه: رضي الدين بن محمد الموسوي (م.1163ق.)، به كوشش رجايي، قم، نشر الانساب، 1431ق؛ تهذيب اللغه: الازهري (م.370ق.)، به كوشش محمد عوض، بيروت، دار احياء التراث العربي، 2001م؛ الثقات: ابن حبان (م.354ق.)، الكتب الثقافيه، 1393ق؛ جغرافياي حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م.833ق.)، به كوشش سجادي، تهران، ميراث مكتوب، 1375ش؛ جغرافية جزيرة العرب: عمر رضا كحاله، به كوشش احمد علي، مكه، مكتبة النهضة الحديثه، 1384ق؛ الجغرافيه: محمد الزهري (م. قرن6ق.)، به كوشش حاج صادق، تهران، وزارت ارشاد، 1382ش؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ الدر الكمين: عمر بن فهد المكي (م.885ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1421ق؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، 1417ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ الرحلة الحجازيه: محمد لبيب البتنوني، قاهره، مكتبة الثقافه؛ الرحلة السرية للعقيد الروسي: عبدالعزيز دولتشين، بيروت، الدار العربية للموسوعات، 1428ق؛ الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحميري (م.900ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، مكتبة لبنان، 1984م؛ سفرنامه فرهاد ميرزا: فرهاد ميرزا (م.1305ق.)، به كوشش غلامرضا طباطبايي، تهران، مؤسسه علمي مطبوعاتي، 1366ش؛ سفرنامه ميرزا محمد حسين فراهاني: به كوشش مسعود گلزاري، تهران، فردوسي، 1362ش؛ سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م.481ق.)، تهران، زوّار، 1381ش؛ سفرنامههاي خطي فارسي: گروهي از نويسندگان، تهران، اختران، 1388ش؛ سنن ابيداود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ سنن الترمذي: الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213ق./218ق.)، به كوشش محمد محيي الدين، مصر، مكتبة محمد علي صبيح، 1383ق؛ شاهد حضاره: مصطفي محمد المحضار، عربستان، 1998م؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صورة الارض: محمد بن حوقل النصيبي (م.367ق.)، بيروت، دار صادر، 1938م؛ الضعفاء الكبير: محمد العقيلي (م.322ق.)، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ العلل: احمد بن حنبل (م.241ق.)، به كوشش وصي الله، رياض، دار الخاني، 1408ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ عيون اخبار الرضا (ع): الصدوق (م.381ق.)، بيروت، اعلمي، 1404ق؛ فتنة الوهابيه: احمد بن زيني دحلان، مركز الابحاث العقائديه؛ فرهنگ اعلام جغرافيايي ـ تاريخي در حديث و سيره نبوي: محمد محمد حسن شراب، ترجمه: شيخي، تهران، مشعر، 1386ش؛ قلب الجزيزه: فؤاد حمزه، رياض، مكتبة النصر الحديثه، 1388ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكامل في ضعفاء الرجال: عبدالله بن عدي (م.365ق.)، به كوشش غزاوي، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ كتاب المجروحين: ابن حبّان (م.354ق.)، به كوشش محمود ابراهيم، مكه، دار الباز؛ كشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، 1382ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المحكم و المحيط الاعظم: علي بن اسماعيل بن سيده (م.458ق.)، به كوشش هنداوي، بيروت، دار الكتب العلميه، 2000م؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ المسالك و الممالك: ابراهيم الفارسي الاصطخري (م.346ق.)، به كوشش الحسيني، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ديوان الادب: اسحق الفارابي (م.350ق.)، به كوشش احمد مختار، قاهره، دار الشعب، 1424ق؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ المفصل: جواد علي، دار الساقي، 1424ق؛ مكه مكرمه: السيد مصطفي محمد المحضار، جده، 1998م؛ المناسك و اماكن طرق الحج: ابواسحق الحربي (م.285ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1401ق؛ منائح الكرم: علي بن تاج الدين السنجاري (م.1125ق.)، به كوشش المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ المواعظ و الاعتبار: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الموسوعة العربية العالميه: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، رياض، 1419ق؛ الموضوعات: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش عبدالرحمن، مدينه، المكتبة السلفيه، 1969م؛ النجوم الزاهره: يوسف بن تغري بردي (م.874ق.)، قاهره، به كوشش شلتوت و ديگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومي، 1392ق؛ نخبة الدهر: محمد بن ابيطالب انصاري (م.727ق.)، ترجمه: طبيبيان، تهران، اساطير، 1382ش؛ نزهة المشتاق: محمد الادريسي (م.560ق.)، بيروت، عالم الكتب، 1409ق.
سيد علي خيرخواه علوي
[1]. المعالم الاثيره، ص88؛ نك: الجغرافيه، ص86.
[2]. تهذيب اللغه، ج10، ص247؛ المحكم، ج7، ص184؛ معجم ديوان الادب، ج3، ص24.
[3]. تاج العروس، ج4، ص377، «جدد»؛ الرحلة الحجازيه، ص5.
[4]. العين، ج6، ص9؛ الصحاح، ج2، ص453؛ لسان العرب، ج3، ص108.
[5]. لسان العرب، ج3، ص108؛ تهذيب اللغه، ج10، ص247، «جدد».
[6]. معجم ما استعجم، ج2، ص371؛ تحصيل المرام، ج1،
ص480.
ص480.
[7]. معجم ما استعجم، ج1، ص17؛ معجم البلدان، ج2، ص115.
[8]. احسن التقاسيم، ص79؛ بستان السياحه، ص199؛ المعالم الاثيره، ص88.
[9]. موسوعة العربية العالميه، ج8، ص229.
[10]. الموسوعة العربية العالميه، ج8، ص229-232؛ مكة المكرمه، ص116.
[11]. الاعلاق النفيسه، ص87؛ رحلة ابن جبير، ص41؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص226.
[12]. النجوم الزاهره، ج16، ص353؛ الدر الكمين، ج1، ص133؛ اتحاف الوري، ج4، ص64.
[13]. احسن التقاسيم، ص79؛ رحلة ابن جبير، ص48؛ نك: اطلس المملكة العربيه، ص49.
[14]. سفرنامههاي خطي فارسي، ج1، ص253.
[15]. الموسوعة العربيه، ج8، ص230.
[16]. اخبار مكه، فاكهي، ج2، ص313؛ الكامل، ج6، ص179؛ الموضوعات، ج2، ص51.
[17]. المجروحين، ج2، ص133؛ الموضوعات، ج2، ص51-52.
[18]. اخبار مكه، فاكهي، ج3، ص53.
[19]. اخبار مكه، فاكهي، ج3، ص53.
[20]. الكافي، ج4، ص265-266؛ الاستبصار، ج2، ص148-149؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص17.
[21]. احسن التقاسيم، ص69؛ نخبة الدهر، ص335-336؛ جغرافياي حافظ ابرو، ج1، ص213.
[22]. الموسوعة العربية العالميه، ج8، ص229-232.
[23]. معجم البلدان، ج2، ص115؛ المفصل، ج2، ص40.
[24]. رحلة ابن بطوطه، ج2، ص97؛ الروض المعطار، ص15.
[25]. تاريخ المستبصر، ص55.
[26]. تاريخ المستبصر، ص56-57؛ نك: تحصيل المرام، ج1، ص479؛ التاريخ القويم، ج6، ص308.
[27]. رحلة ابن جبير، ص47-48.
[28]. تاريخ المستبصر، ص55.
[29]. السيرة النبويه، ج4، ص874؛ تاريخ طبري، ج3، ص63؛ اسد الغابه، ج2، ص406.
[30]. نك: تاريخ المستبصر، ص56؛ التاريخ القويم، ج6، ص305؛ المعالم الاثيره، ص88.
[31]. فرهنگ اعلام جغرافيايي، ص212.
[32]. اتحاف الوري، ج1، ص214.
[33]. البلدانيات، ص43؛ اتحاف الوري، ج2، ص575.
[34]. التاريخ القويم، ج2، ص440.
[35]. تاريخ مكه، ص316؛ التاريخ القويم، ج6، ص317.
[36]. التاريخ القويم، ج6، ص318.
[37]. موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص128.
[38]. مرآة الحرمين، ج1، ص22.
[39]. التاريخ القويم، ج6، ص318.
[40]. احسن التقاسيم، ص96.
[41]. النجوم الزاهره، ج16، ص353؛ الدر الكمين، ج1، ص133؛ اتحاف الوري، ج4، ص64.
[42]. اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص268، 312؛ البلدان، ابن فقيه، ص536؛ نزهة المشتاق، ج1، ص139.
[43]. التاريخ القويم، ج6، ص339؛ سفرنامه فرهاد ميرزا، ص129.
[44]. مرآة الحرمين، ج1، ص22.
[45]. تاريخ المستبصر، ص61.
[46]. التاريخ القويم، ج6، ص320.
[47]. احسن التقاسيم، ص79.
[48]. سفرنامههاي خطي فارسي، ج1، ص254.
[49]. مرآة الحرمين، ج1، ص23؛ التاريخ القويم، ج6، ص327.
[50]. التاريخ القويم، ج6، ص325.
[51]. التاريخ القويم، ج6، ص327.
[52]. نزهة المشتاق، ج1، ص138-139.
[53]. رحلة ابن جبير، ص47-48؛ رحلة ابن بطوطه، ج2،
ص97.
ص97.
[54]. موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص129.
[55]. مرآة الحرمين، ج1، ص22.
[56]. المسالك و الممالك، ص19؛ صورة الارض، ج1، ص31؛ احسن التقاسيم، ص95.
[57]. رحلة ابن بطوطه، ج2، ص98.
[58]. موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص128؛ ترحال في الجزيرة العربيه، ج1، ص38.
[59]. ترحال في الجزيرة العربيه، ج1، ص39.
[60]. تاريخ مكه، ص391.
[61]. الثقات، ج7، ص19.
[62]. عيون اخبار الرضا، ج2، ص35.
[63]. التاريخ الكبير، ج5، ص406؛ سنن ابي داود، ج2، ص521؛ سنن الترمذي، ج5، ص56.
[64]. الاكمال، ج2، ص263.
[65]. ضعفاء العقيلي، ج1، ص86.
[66]. الاكمال، ج2، ص263.
[67]. البلدانيات، ص46.
[68]. رحلة ابن جبير، ص47.
[69]. نزهة المشتاق، ج1، ص139؛ رحلة ابن جبير، ص47؛ تاريخ مكه، ص139-149.
[70]. تاريخ مكه، ص452-453.
[71]. اتحاف الوري، ج4، ص604.
[72]. تاريخ امراء مكه، ص383؛ افادة الانام، ج3، ص75.
[73]. تاريخ مكه، ص192-193.
[74]. تاريخ مكه، ص224؛ شفاء الغرام، ج2، ص278.
[75]. تاريخ مكه، ص299-301.
[76]. منائح الكرم، ج3، ص231؛ تاريخ مكه، ص344.
[77]. اتحاف الوري، ج4، ص181؛ الدر الكمين، ج1، ص114.
[78]. تاريخ مكه، ص422، 428.
[79]. رحلة ابن جبير، ص47؛ تنضيد العقود، ج2، ص392.
[80]. اتحاف الوري، ج4، ص590؛ تاريخ اليمن، ص127؛ منائح الكرم، ج3، ص231.
[81]. جغرافية جزيرة العرب، ص141.
[82]. الرحلة السريه، ص148.
[83]. تاريخ مكه، ص402، 451.
[84]. الرحلة السريه، ص371.
[85]. تاريخ مكه، ص460.
[86]. مرآة الحرمين، ج1، ص22.
[87]. سفرنامه فراهاني، ص166-167.
[88]. تاريخ مكه، ص499؛ كشف الارتياب، ص25؛ فتنة الوهابيه، ص11-12.
[89]. كشف الارتياب، ص25؛ فتنة الوهابيه، ص12.
[90]. كشف الارتياب، ص30.
[91]. فتنة الوهابيه، ص13.
[92]. كشف الارتياب، ص35.
[93]. فتنة الوهابيه، ص14؛ كشف الارتياب، ص39-40.
[94]. تاريخ مكه، ص606-607.
[95]. التاريخ القويم، ج3، ص322.
[96]. تاريخ الحجاز السياسي، ص309-344؛ قلب الجزيره، ص380-382.
[97]. تاريخ مكه، ص625، 632، 634.
[98]. تاريخ مكه، ص640.
[99]. تاريخ مكه، ص655-656؛ كشف الارتياب، ص52.
[100]. كشف الارتياب، ص55.
[101]. اطلس التاريخ العربي، ص53-58.
[102]. البلدان، يعقوبي، ص154.
[103]. البلدان، يعقوبي، ص154.
[104]. البلدان، يعقوبي، ص154؛ المسالك و الممالك، ص19؛ الروض المعطار، ص157.
[105]. احسن التقاسيم، ص79؛ ترحال في الجزيرة العربيه، ج1،
ص39.
ص39.
[106]. ترحال في الجزيرة العربيه، ج1، ص39-40.
[107]. مرآة الحرمين، ج1، ص23.
[108]. موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص127.
[109]. سفرنامههاي خطي فارسي، ج1، ص254.
[110]. نزهة المشتاق، ج1، ص138-139.
[111]. سفرنامه ناصر خسرو، ص118.
[112]. صورة الارض، ج1، ص31؛ احسن التقاسيم، ص79؛ نزهة المشتاق، ج1، ص138-139.
[113]. الروض المعطار، ص157؛ ترحال في الجزيرة العربيه، ج1، ص39.
[114]. الروض المعطار، ص157.
[115]. احسن التقاسيم، ص104.
[116]. تاريخ مكه، ص342، 345.
[117]. تاريخ مكه، ص453.
[118]. التاريخ القويم، ج6، ص305.
[119]. احسن التقاسيم، ص95-96.
[120]. المناسك، ص655.
[121]. المواعظ و الاعتبار، ج1، ص374؛ تاريخ المستبصر، ص64؛ سفرنامه فراهاني، ص166.
[122]. البلدان، يعقوبي، ص154.
[123]. المواعظ و الاعتبار، ج1، ص374.
[124]. سفرنامه فراهاني، ص166-167.
[125]. آثار العباد، ص116؛ معجم البلدان، ج4، ص466.
[126]. اخبار مكه، ازرقي، ج1، ص157؛ معجم ما استعجم، ج3، ص802؛ معجم البلدان، ج3، ص351.
[127]. آثار البلاد، ص113؛ التاريخ القويم، ج4، ص547.
[128]. احسن التقاسيم، ص73.
[129]. تاريخ مكه، ص481؛ الارج المسكي، ص153.
[130]. منائح الكرم، ج5، ص19.
[131]. موسوعة مرآة الحرمين، ج2، ص818؛ التاريخ القويم، ج4، ص141-143.
[132]. الرحلة السريه، ص371.
[133]. الاعلام، ج1، ص46.
[134]. تاريخ طبري، ج8، ص42.
[135]. تاريخ مكه، ص141-142.
[136]. تاريخ طبري، ج9، ص346.
[137]. تاريخ مكه، ص164.
[138]. تاريخ طبري، ج9، ص612.
[139]. تاريخ مكه، ص287.
[140]. تاريخ مكه، ص316؛ التاريخ القويم، ج6، ص317.
[141]. تاريخ مكه، ص347؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص128.
[142]. تاريخ مكه، ص534-535.
[143]. الرحلة الحجازيه، ص74.
[144]. اطلس المملكة العربية السعوديه، ص15.
[145]. اطلس المملكة العربية السعوديه، ص14، 103؛ الموسوعة العربية العالميه، ج8، ص229.
[146]. شاهد حضاره، ص142.
[147]. الموسوعة العربية العالميه، ج8، ص231-232.
[148]. شاهد حضاره، ص142.
[149]. مكة المكرمه، ص137.
[150]. الموسوعة العربية العالميه، ج8، ص331-332.
[151]. الموسوعة العربية العالميه، ج8، ص229-232.
[152]. اطلس المملكة العربية السعوديه، ص131.
[153]. اطلس المملكة العربية السعوديه، ص14.
[154]. الموسوعة العربية العالميه، ج8، ص229، 232؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج17، ص627-633.