سرگذشت جوانترین امام
امام جواد (ع) مظهر جود و سخا است و میتوان با توسل به آن امام کریم، سعادت دنیا و آخرت را از آن بزرگوار طلب کرد.
به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، ماه رجب المرجب با همه فيوضاتش، مزين به ولادت امامان بزرگي شده است كه يكي از آنها حضرت جوادالائمه (ع) است. آن حضرت يكي از امامان پر خير و بركت ما شيعيان است كه همواره جايگاه توسل ارادتمندان براي رسيدن به فيوضات دنيوي و اخروي بوده است. در اين نوشتار بر آنيم تا گوشه اي از زندگي نوراني آن بزرگوار را بيان نماييم تا ره توشه ما براي سعادت گردد.
ولادت
امام نهم شيعيان در سال ۱۹۵ ه. ق در مدينه ولادت يافت، نامش محمد معروف به جواد و تقي است و القاب ديگري مانند رضي و متقي نيز دارد. مادر گرامياش سبيكه يا خيزران است كه از زنان نيك روزگار بوده است. امام محمد تقي (ع) هنگام شهادت پدرشان امام رضا (ع) ۸ سال بيشتر نداشت و در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ه. ق مقام امامت به حضرت جوادالائمه (ع) انتقال يافت. (۱)
امامي پر بركت
زندگي امام سرشار از خير براي بشريت بوده و از حضرت جواد (ع) به عنوان مولودى پر خير و بركت ياد مىشود، چنان كه نقل شده است روزى در محضر امام رضا (ع) فرزندش خردسالش، ابو جعفر را آوردند، امام رضا (ع) فرمود: «اين مولودى است كه براى شيعيان ما، با بر كتتر از او زاده نشده است». (۲)
شرايط ويژه امام
دوران امامت امام رضا (ع) و فرزند بزرگوارش، عصر ويژهاى بوده و حضرت در تعيين جانشين خود و معرفى امام بعدى، با مشكلاتى روبرو بوده كه در عصر امامان قبلى، بى سابقه بوده است، زيرا از يك سو پس از شهادت امام كاظم (ع)، امامت حضرت رضا (ع) را انكار كردند و از سوى ديگر امام رضا (ع) تا حدود چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده بود و واقفيه اين موضوع را دستاويز قرار داده، امامت حضرت رضا (ع) را انكار مىكردند و حضرت را متهم به عقيم بودن كرده و گفتند: چگونه ممكن است امام باشى و فرزندى ندارى؟ امام رضا (ع) در پاسخ نوشتند: «از كجا مىدانى كه من داراى فرزندى نخواهم بود، سوگند به خدا بيش از چند روز نمىگذرد كه خداوند پسرى به من عطا مىكند كه حق را از باطل جدا مىكند». (۳) شايد بتوان گفت كه يكي از علل پر بركت بودن امام جواد (ع) همين نكته است.
[factimage()] /DAS/U2572 [imagetitle()] [factimageend()]
انكار حقيقت
دشمنان امام رضا (ع) به شدت فرزندش امام جواد (ع) را انكار ميكردند و كار را به جايي رساندند كه گندمگونى صورت حضرت جواد (ع) را بهانه قرار داده و گفتند: «در ميان ما، امامى كه گندمگون باشد وجود نداشته است». امام هشتم فرمودند: او فرزند من است. عاقبت قيافهشناسان را آوردند و بر اساس قرار قبلى، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا (ع) در باغى نشستند و آن حضرت، در حالى كه جامهاى پشمين بر تن و كلاهى بر سر و بيلى بر دوش داشت، در ميان باغ به بيل زدن مشغول شد، گويى كه باغبان است و ارتباطى با حاضران ندارد، آنگاه حضرت جواد (ع) تشريف آورند و از قيافهشناسان درخواست نمودند كه پدر وى را شناسايى كنند قيافهشناسان به اتفاق گفتند: پدر اين كودك در جمع حضور ندارد و اگر پدرش نيز در اينجا باشد، بايد آن شخص باشد كه در ميان باغ بيل بر دوش گذارده است، زيرا ساق پاهاى اين دو، به يك گونه است، در اين هنگام امام رضا (ع) به آنان پيوست و قيافهشناسان به اتفاق گفتند: «پدر او، ايشان است» و به اين ترتيب، خورشيد ولايت بر همگان آشكار شد. (۴)
امامت در كودكي
حضرت جواد (ع) در سن ۸ سالگي از سوي خداوند متعال امام گرديدند و اين خود يكي از معجزات بزرگ الهي است. درست است كه دوران شكوفايى عقل و جسم انسان معمولاً حد و مرز خاصى دارد كه با رسيدن آن زمان، جسم و روان به حد كمال مىرسند، ولى چه مانعى دارد كه خداوند قادر حكيم، براى مصالحى، اين دوران را براى بعضى از بندگان خاص خود كوتاه ساخته، در سالهاي كمترى خلاصه كند. در جامعه بشريت از آغاز تاكنون افرادى بودهاند كه از اين قاعده عادى مستثنا بودهاند و حضرت يحيي (ع) و حضرت عيسي (ع) نيز همچون امام جواد (ع) خليفه الهي در كودكي بودهاند و بايد چنين گفت كه امامت منصبي الهي است و ميتواند در هر سني به منصه ظهور رسد. چنانچه امام جواد (ع) فرمودند: اى على بن اسباط؛ كارى كه خداوند در مسأله امامت انجام داده، مانند كارى است كه در مورد نبوت انجام داده است، خداوند دربارهٔ حضرت يحيى (ع) مىفرمايد: «ما به يحيى در كودكى، نبوت داديم». (۵)
تهاجمات عقيدتي
با وجود دلايلي كه در مورد امكان رسيدن به مناصب بزرگ الهى در سن خردسالى وجود داشت، هنوز مشكل كوچكى سنّ حضرت جواد (ع) براى برخى از بزرگان و علماى شيعه جاى بحث و گفتگو داشت و با آغاز امامت جوادالائمه (ع)، شيعيان با گرداب اعتقادى بى سابقهاى مواجه شدند و كوچكى سن آن حضرت به صورت يك مشكل بزرگ پديدار گرديد. به همين جهت، شيعيان اجتماعاتى تشكيل دادند و ديدارهايى با امام جواد (ع) به عمل آوردند و به منظور آزمايش و حصول اطمينان از اينكه او داراى علم امامت است، پرسشهايى را مطرح كردند و هنگامى كه پاسخهاي قاطع و روشن و قانع كننده دريافت كردند، به امامت آن حضرت يقين ميكردند. چنان كه يكي از شيعيان به نام اسحاق بن اسماعيل ميگويد: من نيز در نامهاى ده مسأله نوشته بودم تا از آن حضرت بپرسم، در آن موقع همسرم بار دار بود، با خود گفتم: اگر به پرسشهاي من پاسخ داد، از او تقاضا مىكنم كه دعا كند خداوند بچهاى را پسر قرار دهد، وقتى كه مردم سؤالات خود را مطرح كردند، من نيز نامه را در دست گرفته، بپا خاستم تا مسائل را مطرح كنم، امام جواد (ع) تا مرا ديدند، فرمودند: «اى اسحاق! اسم او را «احمد» بگذار»، به دنبال اين قضيه همسرم پسرى به دنيا آورد و نام او را «احمد» گذاشتم (۶).
[factimage()] /DAS/L3068 [imagetitle()] [factimageend()]
مناظرات داهيانه
حضرت مناظرات زيادي با افراد مختلف داشته است كه برخى از آنها بسيار هيجانانگيز و جالب بوده است. علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملاً ثابت نشده بود و از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، فرقه ضاله معتزله افزايش يافته بود و به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و به فكر ضربه زدن به اسلام ناب بود. نقل است كه در يكي از مناظرههاي امام جواد (ع)، مأمون جلسهاى براى سنجش ميزان علم و آگاهى امام جواد ترتيب داد، يحيى بن اكثم كه خود را دانشمند عباسيان ميدانست، رو به مأمون كرد و گفت: اجازه مىدهى سؤالى از اين جوان كنم؟ مأمون گفت: از خود او اجازه بگير. يحيى از امام جواد (ع) اجازه گرفت، امام اجازه فرمودند. يحيى گفت: دربارهٔ شخصى كه محرم بوده و در آن حال حيوانى را شكار كرده است، چه مىگوييد؟ امام جواد (ع) فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) كشته است يا در حرم؟ عالم به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده يا جاهل؟ عمداً كشته يا به خطا؟ آزاد بوده يا برده؟ صغير بوده يا كبير؟ براى اولين بار چنين كارى كرده يا براى چندمين بار؟ شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟ از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟ باز هم از انجام چنين كارى ابا ندارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب شكار كرده يا در روز؟ در احرامِ عُمره بوده يا احرامِ حج؟ ! يحيى بن اكثم از اين همه فروع كه امام براى اين مسأله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهرهاش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد و حاضرين مجلس، ناتوانى او را در مقابل آن حضرت مشاهده كردند. (۷)
قدرت علمي امام
امام جواد (ع) با اينكه در سن كودكي امام شدند، اما با علم الهي خويش تمامي دشمنان را وادار به سكوت و كرنش ميكردند و به مردم نشان ميدادند كه امامت يك منصب الهي است، چنانكه در اخبار آمده است كه شخصى به سرقت اعتراف كرد و از معتصم عباسي خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها و حضرت جواد (ع) را فرا خواند و پرسيد: دست دزد از كجا بايد قطع شود؟ گروهي از فقها تا مچ دست را مطرح كرده و برخي تا آرنج را عنوان كردند و دلايلي ذكر كردند، آنگاه معتصم رو به امام جواد (ع) كرده و پرسيد: نظر شما در اين مسأله چيست؟ حضرت فرمودند: «چون قسم دادى نظرم را مىگويم، اينها در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه دست بايد باقى بماند، زيرا رسول خدا (ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مىپذيرد: صورت، دو كف دست، دو سر زانو و دو انگشت بزرگ پا، بنابراين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى او نمىماند تا سجده نماز را به جا آورد…»، معتصم جواب حضرت را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند. (۷)
مبارزه با اهل بدعت
امام جواد (ع) در حيات پر بركت خود علاوه بر جوشش علمي، با دشمنان و اهل بدعت به شدت مبارزه ميكردند و اجازه نميدادند كه بدعت و خرافات در بين مردم رواج يابد، چنانچه نقل است كه يحيي بن اكثم به حضرت گفت: روايت شده است كه: ابوبكر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند، درباره اين حديث چه مىگوييد؟ حضرت فرمود: «اين روايت محال است كه درست باشد، زيرا بهشتيان همگى جوانند و پيرى در ميان آنان يافت نمىشود، اين روايت را بنياميه، در مقابل حديثى كه از پيامبر اسلام (ص) درباره حسنين (ع) نقل شده است كه «حسن و حسين (ع) دو سرور جوانان اهل بهشتند، جعل كردهاند. (۹)
[factimage()] /DAS/F2575 [imagetitle()] [factimageend()]
دوري از دنيا
امام نهم شيعيان با آنكه با آن ارج و مقامي كه در نزد مردم و حتي دشمنان داشت، اما بسيار بي رغبت به دنيا بودند و هدف اصلي حضرت، ترويج دين و معنويت به بشريت بوده است، يكى از ياران امام جواد (ع) مىگويد: در بغداد خدمت امام جواد (ع) شرفياب شدم و زندگياش را ديدم، در ذهنم خطور كرد كه امام با اين زندگي در نزد خليفه عباسي، هرگز به وطن خود، مدينه، باز نخواهد گشت، حضرت لحظهاى سر به زير افكند، آنگاه سر برداشت و در حالى كه رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود: « اى حسين! نان جوين و نمك خشن در حرم رسول خدا (ص) نزد من از آنچه مرا در آن مىبينى، محبوبتر است »، به همين جهت امام در بغداد نماند و با همسرش «ام الفضل» به مدينه بازگشت و تا سال ۲۲۰ هم چنان در مدينه بود. (۱۰)
ارتباط عميق با مردم
امام جواد (ع) با تمام محدوديتهاى موجود، از طريق نصب وكلا و نمايندگان، ارتباط خود را با شيعيان حفظ مىكرد. در سراسر قلمرو حكومت خليفه عباسى، امام، وكلايى را اعزام مىكرد و با فعاليت گسترده آنان از تجزيه نيروهاى شيعه جلوگيرى مىشد. نقل است كه حضرت جواد (ع) بنا به درخواست يكى از شيعيان سيستان، طى نامهاى به والى اين منطقه سفارش كرد كه در اخذ ماليات، بر او سخت نگيرد، والى كه از پيروان امام بود، نه تنها بدهى او بابت خراج را نگرفت، بلكه اعلام كرد تا آن زمان كه بر سركار است او را از پرداخت خراج معاف خواهد كرد. علاوه بر اين دستور داد براى او مستمرّى نيز تعيين كردند. (۱۱)
مكتب علمى امام
از دوره امام جواد (ع) به دليل فشارهاى سياسى و كنترل شديد فعاليت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعاليت آنان بسيار محدود بود و از اين نظر تعداد راويان و پرورش يافتگان مكتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق (ع) كاهش بسيار چشمگيرى را نشان مىدهد. در ميان همين تعداد محدود اصحاب و راويان آن حضرت، چهرههاى درخشان و شخصيتهاى برجستهاى مانند: على بن مهزيار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زكريا بن آدم، محمد بن اسماعيل بن بزيع، حسين بن سعيد اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند كه هر كدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مىرفتند، و برخى داراى تأليفات متعدد بودند. از طرف ديگر، راويان احاديث امام جواد (ع) تنها در محدثان شيعه، خلاصه نمىشوند، بلكه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نيز معارف و حقايقى از اسلام را از آن حضرت نقل كردهاند. (۱۲)
عروج امام
امام همانند اجداد گراميش، دشمنان قسمخورده اي داشت و آن حضرت نيز مورد كينه دشمنان قرار گرفت و عالم را از اين خورشيد عالمتاب محروم نمودند. نقل است كه در مجلسى كه براى تعيين محل قطع دست دزد تشكيل داده بود، امام جواد (ع) را نيز شركت داد و قاضى بغداد، ابن ابى دُؤاد و ديگران شرمنده شدند، ابن ابى دؤاد" از حسد و كينهتوزي نزد معتصم عباسي رفت و گفت: از باب خير خواهى، به شما تذكر مىدهم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت شما نبود، زيرا در حضور همهٔ دانشمندان و مقامات عالى مملكتى، فتواى امام جواد (ع) يعنى فتواى كسى را كه نيمى از مسلمانان او را خليفه و شما را غاصب حق او مىدانند، بر فتواى ديگران ترجيح دادى و اين خبر ميان مردم منتشر و خود دليل قاطعى بر حقانيت او نزد شيعيانش شد. معتصم كه مايه ابراز هر نوع دشمنى با امام را در نهاد خود داشت، از سخنان ابن ابى دؤاد بيشتر تحريك شد و در صدد قتل امام برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملى ساخت و امام را مسموم نمود و حضرت در هنگام شهادت بيش از بيست و پنج سال و چند ماه نداشت. (۱۲)
حسن ختام
امام جواد (ع) مظهر جود و سخا است و ميتوان با توسل به آن امام كريم، سعادت دنيا و آخرت خود را از آن بزرگوار طلب كنيم، اميد است كه در ميلاد پر خير و بركت امام جواد (ع) تمامي شيعيان حضرتش در سراسر عالم به حوائج دنيوي و اخروي خود برسند و راه كمال و معنويت را با تكيه بر امام جواد (ع) طي نمايند.
پي نوشتها:
۱. اصول كافي، ج۱، ص ۴۹۲
۲. الارشاد، ص ۳۱۹
۳. اصول كافى، ج۱، ص۳۲۰
۴. اصول كافى، ج۱، ص۳۲۲
۵. همان، ۳۸۲
۶. اثبات الوصيه، ص۲۱۵
۷. بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۷۵
۸. مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۷۲
۹. الغدير، ج ۵، ص ۳۱۲
۱۰. بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۴۸
۱۱. فروع كافى، ج ۵، ص۱۱۱
۱۲. تاريخ بغداد، ج ۳، ص ۵۴
۱۳. دلائل الامامة، ص ۲۰۸
غلامرضا صالحي