بخش 3
د) برکت در آب زمزم ه) برکت در قرآن کریم عوامل تبرک به قرآن کریم 1. کلام الهی 2. وسیلهای برای تمییز حق از باطل 3. وسیلة هدایت 4. تبیان هر چیز 5. وسیلة رحمت 6. قرآن، نور هدایت 7. بشارت برای مؤمنین 8. شفای مرضهای قلبی 9. وسیلة خیر انواع تبرک مشروع از منظر قرآن و حدیث 1. تبرک به اسم خداوند 2. تبرک به صلوات بر پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 3. تبرک به تلاوت قرآن کریم 4. تبرک به پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) الف) تبرک به اعضای جسد پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ب) تبرک به موی پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ج) تبرک به آب دهان پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) د) تبرک به عرق پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ه) تبرک به لباس پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) و ) تبرک به مواضع انگشتان پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ز) تبرک به تهمانده ظرف آب پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّم ) ح) تبرک به آب وضوی پیامبر ( صلّی الله علیه وآله وسلّ
و برخي معنوي است، حكمت الهي بر اين تعلق گرفته كه در انبيا و صالحين و آثارشان بركت قرار دهد تا از اين طريق مردم به آنان اعتقاد پيدا كرده و به آنان نزديك شوند و در نتيجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پيدا كرده و به ثواب او نائل آيند.
از جمله موارد ديگري كه قرآن در مورد امتهاي ديني پيشين به آن اشاره كرده، تبرك جستن بنياسرائيل به تابوتي است كه در آن آثار آل موسي و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن كريم قصه پيامبر بنياسرائيل را كه بشارت به پادشاهي طالوت داد، اينچنين حكايت ميكند:
(إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَي وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ) (بقره: 248)
نشانه حكومت او، اين است كه (صندوق عهد) به سوي شما خواهد آمد. (همان صندوقي كه) در آن، آرامشي از پروردگار شما و يادگارهاي خاندان موسي و هارون قرار دارد، در حالي كه فرشتگان آن را حمل ميكنند.
اين تابوت همان تابوتي است كه مادر حضرت موسي ( عليه السلام ) به امر خدا فرزندش را در آن قرار داد و بر روي آب رها نمود، اين تابوت در بين بنياسرائيل احترام خاصي داشت؛ به حدّي كه به آن تبرك ميجستند. حضرت موسي ( عليه السلام ) قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آيات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصياش يوشع به وديعه گذارد. اين صندوق نزد بنياسرائيل بود و آن را از ديد مردم پنهان نگه ميداشتند. بنياسرائيل تا مادامي كه تابوت نزدشان بود در عزّت و رفاه بودند، ولي
|
|
هنگامي كه گناه كرده و به تابوت بياحترامي كردند، خداوند آن را مخفي نمود. آنان بعد از مدّتي، آن را از يكي از انبيائشان خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان كرد و نشانه ملك او، همان صندوق [عهد] بود.
زمخشري ميگويد:
تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسي ( عليه السلام ) درصدد جنگ برميآمد آن را بيرون آورده و در منظر بنياسرائيل قرار ميداد تا با ديدن آن آرامش پيدا كرده و در جهاد سست نگردند...(1)
از اين داستان استفاده ميشود كه بنياسرائيل نيز از تابوتي كه آثار حضرت موسي ( عليه السلام ) در آن بوده تبرك ميجستند و براي آن احترام خاصي قائل بودهاند.
ابن كثير در ذيل اين آيه ميگويد:
و قد كانوا ينصرون علي أعدائهم بسببه، و كان فيه طست من ذهب كان يغسل فيه صدور الأنبياء.(2)
آنان بر دشمنانشان به سبب آن تابوت ياري ميجستند، كه در آن تشتي از طلا بود كه سينههاي انبيا در آن شسته ميشد.
او همچنين ميگويد:
كان فيه عصا موسي و عصا هارون، و لوحان من التوراة و ثياب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير كشاف، ج 1، ص 293.
2. البداية و النهاية، ج 2، ص 8.
هارون. و منهم من قال: العصا و النعلان.(1)
در آن تابوت عصاي موسي و عصاي هارون و دو لوح از تورات و لباس هارون بود. و برخي گفتهاند كه در آن عصا و نعلين بوده است.
د) بركت در آب زمزم
ابن عباس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود: ‹خَيْرُ مَاءٍ عَلَي وَجْهِ الأَرْضِ مَاءُ زَمْزَمَ...› ( 2 )؛ ‹بهترين آب روي زمين آب زمزم است›.
خيريت آب زمزم مصداق پربركت بودن آن است. همچنانكه در آيهاي ديگر اصل آب را بركت دانسته، ميفرمايد (وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً)؛ ‹و از آسمان آب پربركت نازل گرديم›. (ق: 9)
ه) بركت در قرآن كريم
خداوند متعال قرآن را در چهار موضع به عنوان مبارك توصيف كرده است:
يك ـ خداوند متعال ميفرمايد:
(وَ هَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ...) (انعام: 92)
و اين كتابي است كه ما آن را نازل كرديم؛ كتابي است پربركت، كه آنچه را پيش از آن آمده، تصديق ميكند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير ابن كثير، ج 1، ص 313.
2. المعجم الكبير، ج 11، ص 98.
دو ـ همچنين ميفرمايد:
(وَ هَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ) (انعام: 155)
و اين كتابي است پر بركت، كه ما (بر تو) نازل كرديم؛ از آن پيروي كنيد.
سه ـو در جاي ديگر ميفرمايد: (وَ هَذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ...)؛ ‹و اين (قرآن) ذكر مباركي است كه (بر شما) نازل كرديم...›. (انبياء: 50)
چهار ـ همچنين ميفرمايد:
(كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ...) (ص: 29)
اين كتابي است پربركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبّر كنند...
و در برخي موارد نيز آن را منشأ بركت دانسته است از قبيل:
(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَاراً) (اسراء: 82)
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براي مؤمنان، نازل ميكنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نميافزايد.
شفا و رحمت بودن قرآن براي مؤمنان، دو مصداق بركت داشتن آن ميباشد.
عوامل تبرك به قرآن كريم
قرآن كريم به جهت عواملي كه خود به آن اشاره كرده داراي بركت است و ميتوان به اين دلايل به قرآن تبرك جست:
|
|
1. كلام الهي
خداوند متعال ميفرمايد:
(وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ كَلامَ اللهِ...) (توبه: 6)
و اگر يكي از مشركان از تو پناهندگي بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود...
از آنجا كه شنيدن كلام خدا عامل هدايت است، پس از اين جهت داراي بركت است.
2. وسيلهاي براي تمييز حق از باطل
خداوند متعال ميفرمايد: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ...)؛ ‹اي مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده...›. (يونس: 108)
و ميفرمايد: (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ)؛ ‹و ما قرآن را بهحق نازل كرديم؛ و به حق نازل شد›. (اسراء: 105)
اگر قرآن حق است، در نتيجه ميتواند ميزاني براي تشخيص حق از باطل در كارهاي انسان باشد؛ همچنانكه خداوند متعال در آيهاي ديگر به صراحت ميفرمايد:
(تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً) (فرقان: 1)
زوالناپذير و پر بركت است كسي كه فرقان [كتاب جداكننده
حق از باطل] را بر بندهاش نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان
|
|
باشد.
3. وسيلة هدايت
خداوند متعال ميفرمايد:
(هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُديً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ) (آل عمران: 138)
اين، بياني است براي عموم مردم؛ و هدايت و اندرزي است براي پرهيزگاران.
قرآن وسيلة هدايت است و چه بركتي براي قرآن بالاتر از اينكه موجب هدايت افراد شده يا بر هدايت متقين بيفزايد.
4. تبيان هر چيز
خداوند متعال ميفرمايد: (وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ
شَيْءٍ)؛ ‹و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است›.
(نحل: 89)
5. وسيلة رحمت
خداوند متعال ميفرمايد:
(...فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًي وَرَحْمَةٌ) (انعام: 157)
اينك آيات و دلايل روشن از جانب پروردگارتان، و هدايت و رحمت براي شما آمد.
اگر قرآن وسيلة رحمت الهي است، در نتيجه چه بركتي بالاتر براي قرآن از اينكه موجب گسترش رحمت و مغفرت و ترحم الهي
|
|
ميگردد.
6. قرآن، نور هدايت
خداوند متعال ميفرمايد:
(قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) (مائده: 15 و16)
از طرف خدا، نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد. خداوند به بركت آن، كساني را كه از خشنودي او پيروي كنند، به راههاي سلامت، هدايت ميكند؛ و به فرمان خود، از تاريكيها به سوي روشنايي ميبرد؛ و آنها را به سوي راه راست، رهبري مينمايد.
7. بشارت براي مؤمنين
خداوند متعال ميفرمايد:
(إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً * وَأَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً) (اسراء: 9 و 10)
اين قرآن، به راهي كه استوارترين راههاست، هدايت ميكند؛ و به مؤمناني كه اعمال صالح انجام ميدهند، بشارت ميدهد كه براي آنها پاداش بزرگي است. و اينكه آنها كه به قيامت ايمان نميآورند، عذاب دردناكي براي آنان آماده ساختهايم.
|
|
8. شفاي مرضهاي قلبي
خداوند متعال ميفرمايد:
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُديً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ) (يونس: 57)
اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است؛ و درماني براي آنچه در سينههاست؛ (درماني براي دلهاي شما؛) و هدايت و رحمتي است براي مؤمنان.
و نيز ميفرمايد:
(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَاراً) (اسراء: 82)
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براي مؤمنان، نازل ميكنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نميافزايد.
9. وسيلة خير
خداوند متعال ميفرمايد:
(وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَآ أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْراً) (نحل: 30)
(ولي هنگامي كه) به پرهيزگاران گفته ميشد: پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟ ميگفتند: خير (و سعادت).
|
|
انواع تبرك مشروع از منظر قرآن و حديث
انواعي از تبرك است كه نزد عموم مسلمانان حتي وهابيان صحيح ميباشد. اينك به موارد جواز اشاره ميكنيم:
1. تبرك به اسم خداوند
خداوند متعال ميفرمايد: (وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ)؛ ‹و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخوريد! اين كار گناه است›.
و نيز ميفرمايد:
(فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَيْهِ) (مائده: 4)
پس، از آنچه اين حيوانات براي شما (صيد ميكنند و) نگاه ميدارند، بخوريد؛ و نام خدا را (به هنگام فرستادن حيوان براي شكار،) بر آن ببريد.
ابن كثير ميگويد:
فالمشروع ذكر اسم الله في الشروع في ذلك كلّه تبركاً و تيمناً
|
|
و استعانة علي الاتمام و التقبل.(1)
مشروع، نام بردن اسم خدا هنگام شروع در تمام آن اعمال به جهت تبرك و تيمن و كمك گرفتن بر اتمام و قبولي است.
2. تبرك به صلوات بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ابوهريره از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده كه فرمود:
مَنْ صَلّي عَلَيَّ وَاحِدَةً صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ عَشْراً.(2)
كسي كه بر من يك درود بفرستد خداوند بر او ده بار درود خواهد فرستاد.
از آنجا كه اصل بركت به معناي زيادتي و رشد است، لذا ده برابر شدن ثواب ذكر صلوات مصداق بارز بركت الهي در اين ذكر ميباشد. و از
آنجا كه اين حديث در صحيح مسلم آمده لذا مورد توافق اهل سنت و
حتي وهابيان نيز ميباشد. همانگونه كه آنان به اين حديث استدلال
كردهاند.
3. تبرك به تلاوت قرآن كريم
خداوند متعال ميفرمايد:
(إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللهِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ * لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير ابن كثير، ج 1، ص 19.
2. صحيح مسلم، ج 1، ص 306.
يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ) (فاطر: 29 و 30)
كساني كه كتاب الهي را تلاوت ميكنند و نماز را برپا ميدارند و از آنچه به آنان روزي دادهايم پنهان و آشكار انفاق ميكنند، تجارتي (پرسود و) بيزيان و خالي از كساد را اميد دارند. (آنها اين اعمال صالح را انجام ميدهند) تا خداوند اجر و پاداش كامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بيفزايد كه او آمرزنده و شكرگزار است.
از اينكه بر تلاوت قرآن اجر و پاداش كامل متفرع شده به دست ميآيد تلاوت آن اين بركت و اثر تكويني را دارد؛ زيرا پاداش در قيامت تجسم اعمال انسان در دنياست.
4. تبرك به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در زمان حيات
وهابيان نيز تبرك به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در زمان حيات او را با انواع آن جايز ميدانند.
جابر ميگويد:
غَزَوْتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، فَتَلاحَقَ بِي وَتَحْتِي نَاضِحٌ لِي قَدْ أَعْيَا وَلايَكادُ يَسِيرُ. قالَ: فَقالَ لِي: مَا لِبَعِيرِكَ؟ قَالَ: قُلْتُ: عَلِيلٌ. قَالَ: فَتَخَلَّفَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فَزَجَرَهُ وَدَعَا لَهُ، فَمَا زَالَ بَيْنَ يَدَيِ الإِبِلِ قُدَّامُهَا يَسِيرُ قَالَ: فَقَالَ لِي: كَيْفَ تَري بَعِيرَكَ؟ قَالَ: قُلْتُ: بِخَيْرٍ، قَدْ أَصَابَتْهُ بَرَكَتُكَ.(1)
با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در جنگ شركت نمودم، حضرت با من روبرو شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح بخاري، ح2967؛ صحيح مسلم، ح715 و 110.
در حالي كه شتر آبكشي همراهم بود كه با حالتي خسته حركت ميكرد. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به من فرمود: شترت چه شده؟ عرض كردم: بيمار است. حضرت به پشت سر شتر رفت و با دست به او فشار داد و براي او دعا نمود، و بعد از آن، همينطور شتر با پاهايش حركت ميكرد. حضرت به من فرمود: شترت را چگونه مييابي؟ عرض كردم: خوب است؛ چرا كه بركت شما شامل حالش شده است.
الف) تبرك به اعضاي جسد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
انس بن مالك ميگويد:
كَانَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) إِذَا صَلَّي الْغَدَاةَ جَاءَ خَدَمُ الْمَدِينَةِ بِآنِيَتِهِمْ فِيهَا الْمَاءُ، فَمَا يُؤْتي بِإِنَاءٍ إِلاَّ غَمَسَ يَدَهُ فِيهَا، فَرُبَّمَا جَاؤُهُ فِي الْغَدَاةِ الْبَارِدَةَ فَيَغْمَسَ يَدَهُ فِيهَا.(1)
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چون نماز صبح را بهجاي ميآورد خدمتكاران مدينه با ظرفهاي آب نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميآمدند و حضرت دست خود را در آن ميزد، و چه بسا صبح سردي ظرف را ميآوردند و حضرت دست خود را در آن فرو ميبرد.
ب) تبرك به موي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
انس بن مالك ميگويد:
لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وَالْحَلاّقُ يَحْلِقُهُ، وَأَطَافَ بِهِ أَصْحَابُهُ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، ج 4، ص 1812.
فَمَا يُرِيدُونَ أَنْ تَقَعَ شَعْرَةٌ إِلاَّ فِي يَدِ رَجُلٍ.(1)
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مشاهده كردم در حالي كه پيرايشگر سر حضرت را ميتراشيد و اصحابش به دور او ميگشتند، و دست خود را ميگرفتند و نميگذاشتند كه دانه مويي بر زمين افتد.
مسلم به سند خود از انس نقل كرده كه گفت:
إِنَّ النَّبِيَّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أَتي مِنٍي فَأَتَي الْجَمْرَةَ فَرَمَاهَا ثُمَّ أَتي مَنْزِلَهُ بِمِني وَنَحَرَ وَقَالَ لِلْحَلاّقِ: خُذْ، وَأَشَارَ إلي جَانِبِهِ الأَيْمَنِ ثُمَّ الأَيْسَرَ، ثُمَّ جَعَلَ يُعْطِيهِ النَّاسَ.(2)
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مني آمد، آنگاه به نزد جمره آمد و آن را رمي نمود. سپس به منزل خود در مني آمد و نحر كرد و به پيرايشگر فرمود: بچين (موهاي مرا). و اشاره نمود به طرف راست و سپس به طرف چپ، آنگاه موها را به مردم داد.
واقدي در كتاب ‹فتوح الشام› مينويسد:
... فَقَالَ خَالِدٌ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لَمَّا حَلَقَ رَأْسَهُ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ أَخَذْتُ مِنْ شَعْرِهِ شَعَرَاتٍ فَقَالَ لِي: مَا تَصْنَعُ بِهَؤُلاءِ يَا خَالِدُ!؟ فَقُلْتُ: أَتَبَّرَكُ بِهَا يَا رَسُولَ اللهِ وَأَسْتَعِينُ بِهَا عَلَي الْقِتَالِ قِتَالِ أَعْدَائِي. فَقَالَ لِيَ النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : لا تَزَالُ مَنْصُوراً مَا دَامَتْ مَعَكَ. فَجَعَلْتُهَا فِي مُقَدَّمَةِ قَلَنْسُوَتِي فَلَمْ أَلْقِ جَمْعاً قَطُّ إِلاَّ انْهَزَمُوا بِبَرَكَةِ رَسُولِ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ...(3)
... خالد ميگويد: چون رسول خدا سرش را در حجّة الوداع تراشيد از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، ج 4، ص 1812.
2. همان.
3. فتوح الشام، ج 1، ص 220.
موهايش تعدادي برداشتم. حضرت به من فرمود: با اين موها چه ميكني اي خالد! عرض كردم: به آن تبرك ميجويم اي رسول خدا و در جنگهاي با دشمنانم از آنها كمك ميخواهم. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
به من فرمود: تا مادامي كه اين موها با تو هست هميشه ياري شده
و پيروزي. و من آنها را در جلو كلاه خودم گذاشتم و با
هيچ گروهي مقابله نكردم جز آنكه به بركت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پراكنده ميشدند...
و نيز نقل ميكند:
... وَقَالَ: مَنْ أَنْتَ أَيُّهَا الْفَارِسُ الْهُمَامُ وَالْبَطَلُ الضَّرْغَامُ؟ فَقَالَتْ: أَنَا زَوْجَتُكَ أُمُ تَمِيمٍ يَا أَبَاسُلَيْمَانَ! وَقَدْ أَتَيْتُكَ بِالْقَلَنْسُوَةِ الْمُبَارَكَةِ اِلَّتِي تَنْصُرُ بِها عَلي أَعْدَائِكَ فَخُذْهَا إِلَيْكَ...(1)
... و گفت: تو كيستي اي اسب سوار شجاع، جنگجوي همچون شير؟ او گفت: من همسرت ‹ام تميم› هستم اي ابوسليمان! و براي تو كلاهي مبارك آوردهام كه با آن بر دشمنانت پيروز ميشوي، آن را بگير و نزد خود داشته باش...
ج) تبرك به آب دهان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
اسماء دختر ابوبكر به سوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هجرت كرد در حالي كه به عبدالله بن زبير حامل بود. او ميگويد:
فَأَتَيْتُ الْمَدِينَةَ فَنَزَلْتُ بِقُبَاءَ فَوَلَدْتُهُ بِقُبَاءَ، ثُمَّ أَتَيْتُ رَسُولَ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فتوح الشام، ج 1، ص 130.
فَوَضَعْتُهُ فِي حَجْرِهِ، ثُمَّ دَعَا بِتَمْرَةٍ فَمَضَغَها، ثُمَّ تَفَلَ فِي فِيهِ، فَكَانَ أَوَّلَ شَيْءٍ دَخَلَ جَوْفَهُ رِيقَ رَسُولِ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ...(1)
وارد مدينه شدم و در سرزمين قبا فرود آمده و فرزند خود را در آن مكان زاييدم، آنگاه به نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمدم و فرزند را در دامان او گذاردم، حضرت دستور داد خرمايي آورده و آن را جويدند و سپس در دهان او گذاردند، و لذا اولين چيزي كه در شكم فرزند وارد شد آب دهان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود.
د) تبرك به عرق پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
انس بن مالك ميگويد:
كَانَ النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يَدْخُلُ بَيْتَ أُمِّ سَلِيمٍ فَيَنَامُ عَلي فِراشِهَا وَلَيْسَتْ فِيهِ، قَالَ: فَجَاءَ ذَاتَ يَوْمٍ فَنَامَ عَلي فِراشِهَا، فَأَتيت فَقِيلَ لَهَا: هَذَا النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نَامَ فِي بَيْتِكَ عَلي فِرَاشِكَ. قَال: فَجَاءَتْ وَقَدْ عَرِقَ وَاسْتُنْقِعَ عَرَقُهُ عَلي قِطَعَةِ أَدِيمٍ عَلَي الْفِرَاشِ، فَفَتَحَتْ عَقَيِدَتُها، فَجَعَلَتْ تَنْشِفُ ذَلِكَ الْعَرَقَ فَتْعصِرَهُ فِي قَوَارِيرِهَا، فَفَزِعَ النَّبيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فَقَالَ: وَمَا تَصْنَعِينَ يَا أُمَّ سَلِيمٍ؟ فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ نَرْجُو بَرَكَتَهُ لِصِبْيَانِنَا. قَالَ: أَصَبْتِ.(2)
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) داخل خانه ‹امّ سليم› ميشد و هنگامي كه ‹امّ سليم› نبود بر روي زيرانداز او ميخوابيد. روزي حضرت چنين كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح بخاري، ج 6، ص 216؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1691.
2. صحيح مسلم، ج 4، ص 1815.
هنگامي كه امّ سليم وارد شد به او گفته شد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر زيرانداز تو آرميده است. او آمد در حالي كه پيامبر عرق كرده بود و عرقش بر قطعهاي از پوست در خوابگاهش جمع شده بود. در اين هنگام عقيدهاش آشكار شد و با پارچهاي آن عرق را كشيد و آن را در بلور صاف ريخت. حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تعجب كرد و به او فرمود: چه ميكني اي امّ سليم؟! عرض كرد: اي رسول خدا! براي فرزندانم اميد بركت از آن دارم. حضرت فرمود: خوب كاري كردي.
ه) تبرك به لباس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سهل بن سعد ميگويد:
جَاءَتْ اِمْرَأَةٌ إلي النَّبِيِّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بِبُرَدَةٍ فَقَالَ سَهْلٌ لِلْقَوْمِ: أَتَدْرُونَ مَاالْبُرْدَةُ؟ فَقَالَ الْقَوْمُ: هِيَ شَمْلَةٌ، فَقَالَ سَهْلٌ: هِيَ شَمْلَةٌ مَنْسُوجَةٌ فِيهَا حَاشِيَتُها، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ! أَكْسُوكَ هذِهِ، فَأَخَذَهَا النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مُحْتَاجاً إِلَيْهَا فَلَبِسَهَا، فَرَآهَا عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ مَا أَحْسَنَ هذِهِ، فَأَكْسِنيِهَا فَقَالَ: نَعَمْ، فَلَمَّا قَامَ النَّبيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لامَهُ أَصْحَابَهُ فَقَالُوا: مَا أَحْسَنْتَ حِينَ رَأَيْتَ النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أَخَذَهَا مُحْتَاجاً إِلَيْهَا ثُمَّ سَأَلْتَهُ إِيَّاهَا، وَقَدْ عَرَفْتَ أَنَّهُ لاَ يُسْأَلُ شَيئاً فَيَمْنَعَهُ، فَقَالَ: رَجَوْتُ بَرَكَتَهَا حِينَ لَبِسَهَا النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لَعَلِّي أُكْفَنُ فِيهَا.(1)
زني بُردهاي را براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آورد. سهل به مردم گفت: ميدانيد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح بخاري، ج 7، ص 82.
كه اين بُرده چيست؟ آنان گفتند: چيزي است كه به دور خود ميپيچند. سهل گفت: چيزي كه به دور خود ميپيچند و دور آن بافته شده است. آن زن گفت: اي رسول خدا! ميخواهم كه آن را به تو بپوشانم. پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حالي كه محتاج به آن بود گرفت و پوشيد. يكي از صحابه آن را بر بدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ديد عرض كرد: اي رسول خدا! چقدر اين بُرده زيباست، آن را به من بپوشان. حضرت فرمود: آري. چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) برخاست اصحاب حضرت، او را سرزنش نموده و گفتند: كار خوبي نكردي چون مشاهده كردي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به آن محتاج بود و تو از حضرت آن را تقاضا كردي، در حالي كه ميدانستي اگر از حضرت سؤال شود امتناع نميكند. آن مرد در جواب گفت: چون پيامبر آن را پوشيده بود اميد به بركت آن داشتم، شايد در آن كفن شوم.
و ) تبرك به مواضع انگشتان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
در حديث ابوايوب انصاري آمده است:
فَكَانَ يَصْنَعُ لِلنَّبِيِّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) طَعَاماً فَإِذَا جِيءَ بِهِ إِلَيْهِ سَأَلَ عَنْ مَوْضِعِ أَصَابِعِهِ فَيَتَتَبَّعُ مَوْضِعَ أَصَابِعِهِ.(1)
او براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) غذا درست ميكرد و چون نزد حضرت
ميآورد از جاي انگشتانش سؤال ميكرد و سپس از آن استفاده مينمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، ج 3، ص 1623.
ز) تبرك به تهمانده ظرف آب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سهل بن سعد ساعدي ميگويد:
إِنَّ رَسُولَ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) أُتِيَ بِشَرابٍ فَشَرِبَ مِنْهُ وَعَنْ يَمِينِهِ غُلاَمٌ وَعَنْ يَسَارِهِ أَشْيَاخٌ، فَقَالَ لِلْغُلاَمِ: أَتَأْذَنُ لِي أَنْ أُعْطِيَ هَؤُلاَءِ؟ فَقَالَ الْغُلاَمُ: لاَ وَاللهِ، لاَ أَوْثَرُ بِنَصِيبِي مِنْكَ أَحَداً. قَالَ: فَتَلَّهُ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فِي يَدِهِ.(1)
براي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آبي آورده شد و از آن آشاميد در حالي كه در طرف راست او غلامي و در طرف چپ او پيرمرداني بودند. حضرت به غلام فرمود: آيا اجازه ميدهي كه اين ظرف آب را به آنان دهم؟ غلام عرض كرد: نه به خدا، من هرگز سهمم را كه از جانب شماست به كسي ايثار نميكنم. در آن هنگام حضرت آب را بر دستان غلام ريخت.
ح) تبرك به آب وضوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ابوجحيفه ميگويد:
خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بِالْهَاجِرَةِ فَأُتِيَ بِوُضُوءٍ فَتَوَضَّأَ فَجَعَلَ النَّاسُ يَأْخُذُونَ مِنْ فَضْلِ وُضُوئِهِ فَيَتَمَسَّحُونَ بِهِ.(2)
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در هاجره بر ما وارد شد، براي او ظرف وضويي آوردند و حضرت وضو گرفت، مردم شروع به استفاده از زيادي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح بخاري، ج 6، ص 249؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1603.
2. صحيح بخاري، ج 1، ص 55؛ صحيح مسلم، ج 1، صص 360 و 361.
آب وضوي حضرت كرده و آن را به صورت خود ميكشيدند.
5. تبرك به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از وفات
الف) مسلم نقل كرده:
إِنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ أَخْرَجَتْ جُبَّةً طَيَالَسةً وَقَالَتْ: هذِهِ كَانَتْ عِنْدَ عَائِشَةَ حتّي قُبِضَتْ، فَلَمَّا قُبِضَتْ قَبَضْتُهَا، وَكَانَ النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يَلْبَسُهَا فَنَحْنُ نُغْسِلُهَا لِلْمَرْضي يُسْتَشْفي بِهَا.(1)
اسماء دختر ابوبكر پيراهني طيالسي را آورد و گفت: اين پيراهن نزد عايشه بود تا از دنيا رحلت نمود و چون فوت كرد من آن را برداشتم، و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را ميپوشيد و ما آن را براي مريضان ميشوييم [غساله آن را به مريضان ميدهيم] تا شفا يابند.
ولي الباني ميگويد:
و نحن نعلم انّ آثاره ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) من ثياب أو شعر أو فضلات فقد فقدت و ليس بامكان أحد اثبات وجود شيء منها علي وجه القطع و اليقين.(2)
و ما ميدانيم كه آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از لباسها و مو و زوائدي كه از حضرت بوده همگي مفقود شده است و هيچ كس نميتواند به طور قطع و يقين چيزي از آنها را ثابت كند.
ب) علي بن محمّد، از ابومعاويه و او از عبدالرحمان بن ابيبكر و او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم، ج 3، ص 1641.
2. التوسل انواعه و احكامه، الباني، ص 146.
از ابن ابي مليكه و او از عايشه نقل كرده كه گفت:
لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وَأَبُوبَكْرٍ عِنْدَ إِمْرَأَتِهِ ابْنَةِ خَارِجَةٍ بِالْعَوَالِي، فَجَعَلُوا يَقُولُونَ: لَمْ يَمُتِ النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، إِنَّمَا هُوَ بَعْضُ مَا كَانَ يَأْخُذُهُ عِنْدَ الْوَحْيِ، فَجَاءَ أَبُوبَكْرٍ، فَكَشَفَ عَنْ وَجْهِهِ وَقَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَقَالَ: أَنْتَ أَكْرَمُ عَلَي اللهِ أنْ يَميِتَكَ مَرَّتَيْنِ، قَدْ وَاللهِ مَاتَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، وَعُمَرُ فِي ناحِيَةِ الْمَسْجِدِ يَقُولُ: وَاللهِ مَا مَاتَ رَسوُلُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وَلاَيَمُوتُ حتّي يَقْطَعَ أَيْدِي أُنَاسٍ مِنَ الْمُنَافِقيِنَ كَثيِرٌ وَأَرْجُلُهُمْ. فَقَامَ أَبُوبَكْرُ فَصَعَدَ الْمِنْبَرِ فَقَالَ: مَنْ كَانَ يَعْبُدُ اللهَ فَإِنَّ اللهَ حَيٌّ لَمْ يَمُتْ، وَمَنْ كَانَ يَعْبُدُ مُحَمَّداً فَإِنَّ مُحَمَّداً قَدْ مَاتَ (وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلي أَعْقابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلي عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِي اللهُ الشَّاكِرِينَ). قَالَ عُمَرُ: فَكَأَنِّي لَمْ أَقْرَأَهَا إِلاّ يَوْمَئِذٍ.(1)
چون رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قبض روح شد و ابوبكر نزد خانمش دختر خارجه در منطقه ‹العوالي› بود. مردم گفتند: رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمرده است، بلكه اين حالت برخي از حالاتي است كه هنگام وحي بر پيامبران عارض ميگردد. ابوبكر آمد و پارچه را از روي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) برداشت و بين دو چشم او را بوسيد و عرض كرد: تو كريمتري بر خدا كه دو بار بميري، به طور حتم به خدا سوگند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از دنيا رحلت كرده است. عُمَر در ناحيهاي از مسجد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 520.
بود و ميگفت: به خدا سوگند! رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمرده است و هرگز نميميرد تا دستها و پاهاي بسياري از منافقان را قطع نمايد. ابوبكر برخاست و بالاي منبر رفت و گفت: هركس خدا را عبادت ميكند پس بداند كه خدا زنده است و نميميرد، و هركس كه محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را ميپرستد پس بداند كه محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مرده است (محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فقط فرستاده خداست؛ و پيش از او، فرستادگان ديگري نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برميگرديد؟ (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليّت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضرري نميزند؛ و خداوند بهزودي شاكران (و استقامتكنندگان) را پاداش خواهد داد).
عُمَر گفت: گويا من تا آن روز آن آيه را قرائت نكرده بودم.
اين حديث صحيح السند بوده و سند ابن ماجه در غايت صحت ميباشد. و نزد اهل سنت ابن ابيمُليكه از موثقترين مردم در نزد عائشه ميباشد.
ج) نقل است كه معاويه هنگام وفات وصيت كرد كه با پيراهن، شلوار، قبا و مقداري از موي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دفن شود.(1)
د) عمر بن عبدالعزيز هنگام وفاتش دستور داد: مو و ناخني از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را آورده، در كفنش قرار دهند.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. السيرة الحلبية، ج 3، ص 109؛ الاصابة، ج 3، ص 400؛ تاريخ دمشق، ج 59، ص 229.
2. طبقات ابن سعد، ج 5، ص 406.
ه) ابن سعد ميگويد: ‹در حنوط انس بن مالك، كيسهاي از مشك و مويي از موهاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را قرار دادند›.(1)
و) ابن سيرين ميگويد: به عبيده گفتم: نزد ما مقداري از موي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از طرف انس يا اهل او باقي مانده كه براي من محبوبتر است از دنيا و آخرت.(2)
ز) صفيه ميگويد:
هرگاه عمر بر ما وارد ميشد دستور ميداد تا كاسهاي كه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نزد ما بود به او دهيم، سپس آن را از آب زمزم
پر مينمود و از آن ميآشاميد و به قصد تبرك بر صورتش ميپاشيد.(3)
ح) انس ميگويد:
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر امّ سليم وارد شد و در آنجا مشكي از آب ديد كه بر ديوار آويزان شده بود؛ آنگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ايستاده از آن آب آشاميد. امّ سليم مشك را برداشته و دهانه آن را بريده و براي تبرك نزد خود نگاه داشت.(4)
ط) ابن سيرين نقل ميكند: ‹نزد انس بن مالك، عصايي از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود كه بعد از وفاتش آن را با او بين پهلو و پيراهنش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان، ج 7، ص 25.
2. صحيح بخاري، ج 1، ص 51.
3. الاصابة، ج 3، ص 202؛ اسد الغابة، ج 4، ص 352.
4. مسند احمد، ج 7، ص 520؛ طبقات ابن سعد، ج 8، ص 313.
دفن نمودند›.(1)
ي) ابراهيم بن عبدالرحمان بن عبدالقاري ميگويد: ‹ابن عمر را ديدم كه دستش را بر جايگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در منبر كشيده و به صورت خود ميماليد›.(2)
ك) يزيد بن عبدالله بن قسيط ميگويد:
جماعتي از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را ديدم كه وقتي مسجد از جمعيت خالي ميشد، دست بر دستگيره منبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گذارده، آنگاه دعا مينمودند.(3)
ل) داود بن صالح ميگويد:
روزي مروان به روضه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد شد، ديد شخصي صورتش را بر روي قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گذارده است. به او گفت: آيا ميداني چه ميكني؟ هنگامي كه آن شخص صورتش را برداشت مروان ديد كه او ابوايّوب است. ابوايّوب در جوابش فرمود: من به جهت اين سنگ نيامدهام، بلكه به خاطر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمدهام.(4)
صورت گذاشتن ابوايوب انصاري بر قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به جهت تبرك بوده است.
م) طاهر بن يحيي حسيني به سند خود از امام علي ( عليه السلام ) نقل ميكند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البداية و النهاية، ج 6، ص 6.
2. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 254.
3. همان.
4. المعجم الاوسط، ج 1، ص 94؛ الجامع الصغير، ص 728.
بعد از دفن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فاطمه(ها) بر بالاي قبر پدرش ايستاد و مشتي از خاك قبر را برداشته و بر ديدگانش ماليد و فرمود:
مَاذَا عَلَي مَنْ شَمُّ تُرْبَةُ أَحْمَدَ أَنْ لاَ يَشَمَّ مَدَي الزَّمَانِ غَوَالِيَا
صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّها صُبّتْ عَلَي الأَيَّامِ عدن لَيَالِياً1
بر كسي كه تربت احمد (پيامبر) را ببويد ابداً سختي و بدبختي نخواهد ديد؛ مصيبتهايي بر من وارد شد كه اگر بر روزها وارد ميشد به شب تبديل ميشدند.
خاك قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را بر ديدگان خود ماليدن، دليل بر تبرك است.
ن) سمهودي نقل ميكند:
عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميماليد و بلال نيز صورتش را. آنگاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل ميكند كه اين عمل به جهت شدت محبت بوده، و بدين جهت تعظيم و احترام اشكالي ندارد.(2)
س) ابوالدرداء ميگويد:
شبي بلال مؤذن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در عالم رؤيا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را زيارت نمود. حضرت ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به او فرمود: اين چه جفايي است كه در حق ما نمودي! آيا وقت آن نشده كه به زيارت ما بيايي؟ بلال محزون و خائف از خواب بيدار شد؛ فوراً سوار بر مركب خود شد و به سوي مدينه حركت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وفاء الوفا، ج 4، ص 1405.
2. همان.
نمود و مستقيماً به كنار قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و شروع به گريه كرد؛ در حالي كه صورتش را به قبر مبارك ميماليد. حسن و حسين(هما) بر او وارد شدند، بلال آنان را در بغل گرفت و بوسيد.(1)
صورت بر قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ماليدن، دليل بر تبرك است.
ع) نافع نقل ميكند: ‹ابن عمر را ديدم كه نماز ميگزارد در مكانهايي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نماز خوانده بود...›.(2)
ابن حجر در شرح اين حديث ميگويد: ‹از اين عمل ابن عمر استفاده ميشود كه دنبال نمودن آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و تبرك به آنها مستحب است›.(3)
ف) ابن عبدالبرّ ميگويد:
ابن عمر از آثار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بسيار متابعت مينمود و در مواقف عرفه و ديگر مواضع به دنبال مكاني ميرفت كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در آنجا وقوف نموده بود.(4)
ص) قاضي عيني در شرح حديث عثمان بن عبدالله بن وهب درباره موي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميگويد:
نزد ام سلمه تعدادي از موي قرمز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود كه در ظرفي نگهداري ميكرد و هميشه مردم هنگامي كه مريض ميشدند به آن تبرك ميجستند و از بركت آن استشفا ميبردند، و موي حضرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ دمشق، ج 7، ص 137؛ تهذيب الكمال، ج 4، ص 289؛ اسد الغابه، ج 1، ص 244.
2. صحيح بخاري، ج 1، ص 130.
3. فتح الباري، ج 1، ص 469.
4. الاستيعاب، ج 2، ص 342.