شبهه: استغاثه، عبادت غیر خداست
محمد بن عبدالوهاب میگوید: «استغاثه نوعی عبادت است. از طرفی خداوند امر فرموده است که هر نوع عبادتی مخصوص خداست؛ بنابراین استغاثه به درگذشتگان و غایبان از جنس ملائکه، جن و انس، در جلب نفع و دفع ضرر، شرکی بزرگ است».
روشن است که جایز بودن یا جایز نبودن هر عملی در اسلام، با ترازوی قرآن، سنت، حکمِ عقل و در مواردی هم با اجماع علما بررسی میشود. حال با توجه به اهمیت و ضرورت طرح این بحث برای رسیدن به پاسخ درست از شبهه استغاثه، شایسته است که جواز استغاثه را بررسی کنیم.
محمد بن عبدالوهاب میگوید: «استغاثه نوعی عبادت است. از طرفی خداوند امر فرموده است که هر نوع عبادتی مخصوص خداست؛ به دلیل آیه (إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ). بنابراین استغاثه به درگذشتگان و غایبان از جنس ملائکه، جن و انس، در جلب نفع و دفع ضرر، شرکی بزرگ است».
پاسخ
بیشک، عبادت مخصوص خداوند والامرتبه است. هر که غیر خدا را رب (خدا) بداند و عبادت کند، مشرک است؛ اما اینکه هر نوع خواندنی (به خصوص استغاثه) عبادت باشد، پذیرفته نیست؛ برای روشن شدن مطلب، لازم است ابتدا با مفهوم عبادت، استغاثه و دعا، بهتر آشنا شویم.
1. مفهوم عبادت
«عبادت نوعی گفتار و رفتار است که از اعتقاد به الوهیت[1] سرچشمه بگیرد».
به عبارت دیگر، عبادت و پرستش از احساس بندگی سرچشمه میگیرد و حقیقت بندگی جز این نیست که انسان، خود را مملوک بداند و مقام برتر را مالک وجود و هستی، موت و حیات، رزق و روزی، یا لااقل مالک و اختیاردار مغفرت،[2] شفاعت،[3] وضع قوانین و تکالیف بداند و به ربّ بودن او معتقد شود. هر فردی چنین اعتقادی داشته باشد و عقیده و احساس خود را در قالب عمل یا لفظ بریزد، بیشک او را پرستش و عبادت کرده است.[4]
پس معنای واقعی عبادت در اصطلاح، خضوع در برابر کسی است که او را خدا، اله، رب و معبود میدانیم. همچنین از دستورهای او پیروی کنیم و در برابرش بدون قید و شرط تسلیم باشیم.
2. مفهوم دعا
لفظ «دعا» در لغت عرب به معنای، ندا، خواندن، استغاثه و طلب حاجت و یاری به کار رفته است؛ چنانکه در مفردات راغب آمده است: (دَعَوْتَهُ: إذا سألته، و إذا استغثته).[5]
بنابر این با توجه به مفاهیم عبادت و استغاثه،
هرگز نمیتوان «دعا» و «عبادت» را هممعنا شمرد و هر ندا و درخواستی را عبادت و پرستش دانست. بنابراین اگر کسی از پیامبر9 یا مرد صالحی استمداد کرد و آنان را خواند، نمیتوان گفت که آنها را عبادت کرده است؛ زیرا دعوت و ندا، اعم از پرستش و عبادت است.[6]
در قرآن، لفظ دعا در غیر عبادت و پرستش بسیار به کار رفته است؛ مثلاً از قول حضرت نوح7 چنین میخوانیم: (قالَ رَبِّ انّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلًا وَنَهاراً)؛ «گفت: پروردگارا! من شب و روز، قوم خودم را [به سوی تو] دعوت کردم». (نوح: 5)
در آیه دیگری از زبان شیطان اینگونه آمده است: (وَما کانَ لی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ الّا انْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی)؛ «شیطان میگوید: من بر شما تسلطی نداشتم، جز اینکه شما را [به کارهای زشت] دعوت کردم، شما دعوت مرا پذیرفتید». (ابراهیم: 22)
در این آیهها و دهها آیه دیگر لفظ دعوت (دعا) در معنای غیر عبادت و پرستش به کار رفته است. آیا کسی احتمال میدهد که مقصود حضرت نوح این است که من قوم خود را شب و روز عبادت کردم؟! یا مقصود از دعوت کردن شیطان، این است که پیروان خود را پرستید؟
بنابراین، در این دو آیه به هیچ وجه نمیتوان معنای عبادت را نتیجه گرفت.
اما در بعضی آیات گواه روشنی وجود دارد که مقصود از دعوت (دعا)، فقط درخواست حاجت نیست، بلکه منظور عبادت و پرستش است. مانند آیه 60 غافر که پس از لفظ «دعا»، بلافاصله لفظ عبادت آمده است:
(وَقالَ رَبُّکُمْ أُدْعُونی اسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ) (غافر: 60)
پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا [دعای] شما را بپذیریم. کسانی که از عبادت من تکبر میورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ میشوند.
خداوند در آیه دیگری میفرماید:
: (وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمیر)؛
«و کسانی که جز او میخوانید [و میپرستید]، حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند». (فاطر: 13) در این آیه لفظ «تدعون» به کار رفته؛ درحالیکه در آیه دیگری به همین مضمون، لفظ «تعبدون» آمده است.
(انَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً)؛ «آنهایی را که غیر از خدا میپرستید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند». (عنکبوت: 17)
گاهی در یک آیه، هر دو لفظ آمده و در معنای مشترک به کار رفته است: (قُلْ انّی نُهیتُ انْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ)؛ «بگو من از پرستش کسانی که غیر از خدا میخوانید، نهی شدهام». (انعام: 56)[7]
بنابراین مقصود از دعا در این آیات، مطلقِ خواندن نیست، بلکه دعوت خاصی است که میتواند با لفظ پرستش هممعنا باشد؛ زیرا این آیهها درباره بتپرستانی نازل شده است که بتهای خود را خدایان کوچکی میپنداشتند که برخی از شئون الهی به آنها سپرده شده است و در کار خود نوعی استقلال دارند.
بیشک خضوع بتپرستان و دعا و استغاثه آنان در برابر بتهایی بود که آنها را هم مالکان حق شفاعت توصیف میکردند و هم متصرف مستقل در امور مربوط به دنیا و آخرت میشناختند. ازاینرو بدیهی است که هر نوع دعوت و درخواستی از این موجودات، عبادت و پرستش میباشد. آیه ذیل، روشنترین گواه است که دعوت و خواندن بتها، همراه با اعتقاد به الوهیت آنان بود:
(فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ) (هود: 101)
و هنگامی که فرمان مجازات الهی فرا رسید، معبودانی را که غیر از خدا میخواندند، آنها را یاری نکردند و جز بر هلالت آنها نیفزودند.
بنابراین آیههایی که وهابیها به آنها استناد میکنند، به محل بحث ما ارتباط ندارد؛ زیرا موضوع بحث ما، درخواست بندهای از بنده دیگر است؛ در حالی که او را رب و مالک و متصرف تامالاختیار در امور دنیا و آخرت بندگان نمیداند، بلکه بندهای عزیز و گرامی میشناسد که خدا او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعای وی را درباره بندگان خود بپذیرد. آنجا که فرموده است:
(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحِیماً) (نساء: 64)
و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند [و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاشتند] به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.
نتیجه اینکه: اصل رجوع به برخی بندگان مقرب، مانند انبیا و اولیای الهی و درخواست از آنها، مثل طلب دعا، استغفار و شفاعت، اگر با اعتقاد به ربوبیت و الوهیت همراه نباشد، اشکال ندارد و شرک نیست.
[1]. معناى خدا بودن بتها، این نیست که حتماً خالق و آفریننده و مدیر و مدبر جهان و انسان باشند، بلکه خدا بودن معناى وسیعى دارد و شامل خدایان واقعى و خدانمایان نیز مىشود. هرگاه موجودى را مبدأ کارهاى خدایى بدانیم و تصور کنیم که برخى از کارهاى خدا، مانند شفاعت و مغفرت، به آنان سپرده شده است، او را خدا پنداشتهایم. البته خدایى کوچک در برابر خدایى بزرگ.
[2]. (وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلَّا اللَّهُ) (آل عمران: 135)
[3]. (قُلْ للَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً) (زمر: 44)
[4]. آیین وهابیت، جعفرسبحانی، صص192ـ 199.
[5]. المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص315.
[6]. از نظر نسبتگیرى، میان «خواندن» و «پرستش» عموم و خصوص منوجه است. در مورد استمداد از غیر که عامل متکى به خداست، دعوت صدق مىکند، نه عبادت؛ اما در ستایشهاى فعلى و عملى مانند رکوع و سجود که همراه با اعتقاد به الوهیت شخص است، عبادت صدق مىکند، نه دعا. البته در مواردى مانند نماز، هر دو صدق مىکند.
[7]. آیه 66 سوره غافر نیز همین مضمون را دارد.