مهاجران الی الله
کلیدواژگان هجرت الی الله؛ منا؛ سالک؛ احرام؛ مرگ؛ زائر؛ حج موضوعات اسرار و معارف مقدمه حادثة تلخ منا و جان باختن شهادت‌گونة تعداد زیادی از زائران بیت الله الحرام و ضیوف الرحمان و از جمله هموطنان عزیزمان در حج سال 1394ش. و در حال احرام، ا
كليدواژگان
هجرت الي الله؛ منا؛ سالك؛ احرام؛ مرگ؛ زائر؛ حج
موضوعات
اسرار و معارف
مقدمه
هجرت الي الله؛ منا؛ سالك؛ احرام؛ مرگ؛ زائر؛ حج
موضوعات
اسرار و معارف
مقدمه
حادثة تلخ منا و جان باختن شهادتگونة تعداد زيادي از زائران بيت الله الحرام و
ضيوف الرحمان و از جمله هموطنان عزيزمان در حج سال 1394ش. و در حال احرام، اندوه سنگيني بر دلهاي مسلمانان وارد آورد و خانوادههاي زيادي را كه در انتظار بازگشت عزيزان خود، روزشماري ميكردند، داغدار كرد. اين حادثه از ابعاد مختلف قابل بررسي و دقت است. يكي از اين ابعاد، حاجيان و زائراني هستند كه در اين حادثه جان خود را از دست دادند و به ملكوت اعلا پيوستند.
با بررسي اين حادثه از منظر آيات و روايات، تعبيرهاي زيبايي را ميبينيم كه تأمل در اين تعابير، هم ارزشمنديِ چنين مرگي را براي جان باختگان آشكار ميسازد و هم مصيبت را براي هر انسان آزاده و بهويژه خانوادههاي مصيبت زده، قابل تحمل ميكند.
ويژگيهاي مهاجران الي الله
1. هجرت الي الله
زائراني كه در اين حادثه جان خود را از دست دادند، مهاجران الي الله بودند كه براي زيارت خانة خدا و زيارت مرقد رسول الله و اهل بيت او از خانه خارج شده بودند كه اين هجرت الي الله به لقاء الله انجاميد. اين مرگ يك هجرت الهي و يك سلوك معنوي به سوي پروردگار بود كه عدهاي راه صد ساله را يك شبه پيمودند و از مصاديق اين آية شريفه شدند كه فرمود:
(وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَكَانَ اللهُ غَفُورًا رَحِيمًا). (نساء: 100)
«و هر كس از خانة خود به عنوان مهاجرت به سوي خدا و پيامبر او خارج شود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
در روايتي پيامبر(صلي الله عليه و آله) يكي از پاداشهاي مهاجران الي الله را چنين بيان فرموده است:
«وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إلى الله عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْر» (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص 548، 1375ش.).
«كسي كه مهاجر الي الله از دنيا برود، روز قيامت با اصحاب و شهداي بدر محشور ميشود.»
هجرت، داراي نشانه و آثاري است كه ميتوان با اين آثار، افراد مهاجر را شناخت كه آيا واقعاً مهاجر و مسافر الي الله هستند يا خير. با اين نشانهها ميتوان گفت آيا جزو (وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللهِ) هست يا خير. اولين و سادهترين نشانة هجرت و دينداري حقيقي، اين است كه آيا فرد براي خدا از امور مادي دنيوي صرف نظر ميكند يا نه. اين آسانترين نشانه است! دومين نشانة هجرت و دينداري حقيقي، از خود گذشتن است. قرآن كريم ميفرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ الله)؛ (انفال: 72)؛ «كساني كه ايمان آوردند و هجرت كردند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد كردند.»
ابتدا «اموال» را مطرح ميكند كه چشمپوشي از آن آسانتر است و آنگاه از «جان» سخن به ميان ميآورد. چنانچه بخواهيم ببينيم آيا مهاجر الي الله هستيم يا نه، اول بايد از مالمان در راه خدا بگذريم. اگر ميتوانيم از مال بگذريم و اموال را فداي دين كنيم، اولين قدم هجرت الي الله را برداشتهايم. در مرحلة بعد، گذشتن از جان در مسير بندگي خداست. آيا ميتوانيم از جانمان بگذريم يا خير؟!
هر كس كه ادعاي دينداري ميكند، ميتواند خودش را اين گونه محك بزند و مورد آزمايش قرار دهد، (تهراني، حاج آقا مجتبي، ص129، 1391 ش.). مهاجران الي الله و حجگزاران امسال (1394)، در اين عرصه مجاهدت، صداقت خود را به اثبات رساندند. ابتدا از اموال خود گذشتند و آن را هزينة انجام حج كردند و در مرحلة بعد هم در اين مسير از جان خود گذشتند.
2. ميزبانان و ميهمانان خدا
مهاجر الي الله دو راه براي ارتباط با خدا دارد؛ يك راه براي مقربان است كه در اثر طي طريق و سير و سلوك بالا ميروند و به مقام قرب الهي ميرسند كه اين راه انبيا و اوليا است. يكي هم راه دلشكستگان است. تفاوت اين دو راه هم اين است كه يا انسان ميهمان خدا ميشود يا ميزبان خدا. آنها كه حج انجام ميدهند يا روزه ميگيرند؛ اعم از حج واجب و مستحب، جزو ضيوفالرحماناند، ميهمانان الهياند يا نمازي ميخوانند بر اساس «الصلاة معراج المؤمن». اينها جزو ميهمانان الهياند؛ كه اين، گاه به صورت حج و عمره در حرمين شريفين است، و گاه به صورت انجام وظايف ماه مبارك رمضان كه ميگويند: «شهر الله، ماه ضيافة الله است» و مانند آن؛ گاهي نيز از راه ديگر.
انسان گاهي توفيق آن كارها را ندارد، اما قلب شكستهاي دارد و بر اساس «وَ سُئِلَ أَيْنَ الله فَقَالَ عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم»، (سعيد بن هبة الله قطبالدين راوندي، ص120، [1407ق./ احمد بن محمد ابن فهد حلي، تحقيق: احمد موحدي قمي، ص177، 1407ق.)، انسان دلشكسته، ميهماندار خداست و ميزبان الهي است. انسان ميتواند به فيض خدا، وجه خدا، لطف خدا، رحمت واسعة خدا، ثواب خدا، عنايت خدا و ساير اوصاف فعلية خداي سبحان برسد و ميهمان يا ميزبان اينها شود.
گاهي خداوند چنان توفيق را رفيق راه كساني ميكند كه هم ميهمان خدا هستند و هم ميزبان خدا. آنان كساني هستند كه توفيق حضور در ميهماني حج را يافتهاند و در صحراي عرفات با راز و نياز به گناهان خود در محضر پروردگار اعتراف كرده و دلشكسته شدهاند. بنابراين، قلب آنان ميزبان الهي شده است. اينان مسير قرب را با دو بال طي ميكنند؛ بنابراين زودتر به مقصد ميرسند. شهداي منا چنين توفيقي يافتند كه هم ميهمان خدا شوند و هم ميزبان خدا.
3. لبيكگويان قيامت
«وَ مَنْ مَاتَ مُحْرِماً بُعِثَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُلَبِّياً بِالْحَجِ مَغْفُوراً لَه»؛ «كسي كه در حال احرام از دنيا برود روز قيامت برانگيخته ميشود در حالي كه لبيكگو و آمرزيده شده است.» (شيخ صدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص229، 1404ق.).
لبيك، شعار حج است و حجگزاران مأمور به بلند كردن صداي خود به شعار توحيدي هستند. كسي كه در حال احرام بميرد، در حالي كه روز قيامت برانگيخته ميشود كه لبيكگوي حج و آمرزيده شده است، (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص325، 1404ق./ كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص336، 1375ش.).
با طلوع توحيد در قلب زائر، زيباترين و متعاليترين پيمانها با خداوند بسته ميشود و با اين پيمان، همه پيمانهاي پيشين گسسته ميشود و اگر پيمانهايي باقي ميماند، همگي در قالب و قلمروي اين پيمان الهي است. لبيك، دنيايي از عزّت، شرف، فخر، آزادگي، هويت انساني و پيوند با ابديت و احديت را در خود نهان دارد. آن كه به ژرفاي اين لبيك رسيد، هم نعمت را از خدا ميداند، هم تنها او را حمد ميكند.
زائري لبيكگو و با چنين معرفتي، اگر در اين احرام و با اين معرفت به لقاي حق برسد، همواره لبيكگوست. همان طور كه محييالدين عربي ميگويد:
«سالكان، تلبيه را نه در دنيا و نه در آخرت، قطع نميكنند؛ زيرا آنان پيوسته، خواندن حق تعالي را در دلهايشان ميشنوند، پس آنان از حالي به حالي ديگر به حسب آنچه كه حق تعالي بدان فرا ميخواندشان، انتقال پيدا ميكنند و همينطور راستگفتاران در دنيا، بدانچه كه شرع آنان را بدان در تمام افعالشان فرا ميخواند و اجابت آنان عبارت است از باز داشتن خويش از وقوع در حرام. پس آنان از حالي به حال ديگر به سبب فرا خواندن پروردگارشان، انتقال پيدا ميكنند. پس او سبحانه و تعالي، پيوسته خواننده به سوي خودش است و عارف هم گوشش باز و شنوا و پيوسته اجابتكننده و لبيكگوست.» (فتوحات المكيه، ج1، ص833، بي تا).
سالكان و مهاجران، تلبيه منقطع ندارند؛ ليبك آنها دائمي است. آنها در تمام عمر، اجابت دعوت حق ميكنند و لبيكگويان مقام قدس ربوبياند.
همانگونه كه مؤمنان بر پاية تفاوت مراتب ايمان، درجاتي دارند، درجات لبيكگويان نيز بر اساس مراتب تلبيهشان متفاوت است؛ زيرا عدهاي اعلان انبيا(عليهم السلام) را لبيك ميگويند و گروهي دعوت خداي سبحان را. بعضي ميگويند، اي كسي كه ما را به الله دعوت كردهاي، ما اجابت كرديم و آمديم: «لبيك داعي الله، لبيك داعي الله». اين گروه، متوسطان زائران خانه خدا هستند كه دعوت ابراهيم خليل را اجابت ميكنند:
(وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ).(حج: 27)
«و مردم را به حج دعوت كن تا پياده و سواره بر مركبهاي لاغر (چابك و ورزيده) از هر راه دوري به سوي تو بيايند.»
فراتر از آنان، گروهي هستند كه دعوت الله را ميشنوند و به آن پاسخ ميگويند: (وَلِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا)؛ (آل عمران: 97) «و براي خدا بر مردم (واجب) است كه آهنگ خانه [او] كنند، آنها كه توانايي رفتن بهسوي آن دارند».
كسي كه امكان سفر حج دارد، بايد دعوت خدا را لبيك بگويد. چنين زائري كه جزو اوحدي از افراد باايمان است، به خدا پاسخ مثبت ميدهد و ميگويد: «لَبَّيكَ اَللّهُمَّ لَبَّيكَ... لَبَّيكَ ذَا المَعارِجِ لَبَّيكَ، لَبَّيكَ داعياً اِلي دَارالسَّلامِ لَبَّيكَ... لَبَّيكَ مَرهُوباً مَرغُوباً اِلَيكَ لَبَّيكَ...». با اين تلبيهها، زائر بيت الله پاسخ فراخوان خدا را ميدهد.
البته جواب خليل خدا نيز جواب خداست و جواب خدا بدون جواب خليل نيست؛ ولي تفاوت در شهود زائر عارف بيت الله است، (عبدالله جوادي آملي، صص 381 379، 1377ش.). كسي كه با اين توجه لبيك بگويد و در لباس احرام به ديدار حق بشتابد، در عرصة قيامت هم لبيكگوي حق خواهد بود. نتيجه آن لبيك با معرفت اين ميشود؛ چرا كه قرآن ميفرمايد: (إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ)؛ (صافات: 79) «ما اينگونه نيكوكاران را پاداش ميدهيم.»
گروهي از حجگزاران امسال، برگزيده شدند تا روز قيامت، لبيكگويان وارد صحراي محشر شوند و با شعار لبيك خود، بين اهل محشر شناخته شوند كه در كجا و چگونه جان باختند.
4. امان از فزع اكبر
«مَنْ مَاتَ فِي طَرِيق مَكَّةَ ذَاهِباً أَوْ جَائِياً أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الأَكْبَرِ يَوْمَ الْقِيَامَة». (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص263، 1375ش./ محمد بن زين الدين ابن ابيجمهور، تحقيق: مجتبي عراقي، ج4، ص30، 1405ق.)
يكي ديگر از آثار مرگ مهاجر و زائر الي الله، امان يافتن از «فزع اكبر» است؛ روزي كه همه آنچه در آسمانها و زمين است از شدت آن به وحشت ميافتد. قرآن كريم از اين حادثه عظيم اين گونه تعبير ميكند:
(وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ) (نمل: 87)
«و روزي كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و زمين است، به هراس افتد، مگر كسي كه خدا بخواهد و جملگي با زبوني رو به سوي او آورند.»
كلمة «فزع» به طوري كه راغب گفته، به معناي آن گرفتگي و نفرتي است كه از منظرهاي نفرتآور به انسان دست ميدهد (محمد مرتضي حسيني زبيدي، تحقيق: علي هلالي و علي سيري، ج11، ص343، 1414ق./ محمد مرتضي حسيني زبيدي، تحقيق: علي هلالي و علي سيري، ص635، 1414ق.) و فزع هم از همان جنس جزع است: «فزع» به معني ترس و وحشتي است كه تمام قلب انسان را فرا ميگيرد.»
از مجموعه آيات قرآن استفاده ميشود كه سه بار «نفخ صور» ميشود: يك بار در پايان دنيا و آستانه رستاخيز كه وحشت همه را فرا ميگيرد. بار دوم همگي با شنيدن آن قالب تهي ميكنند و ميميرند (اين دو نفخه ممكن است يكي باشد). بار سوم به هنگام بعث و نشور و قيام قيامت است كه با نفخ صور، همه مردگان به حيات بازميگردند و زندگي نويني را آغاز ميكنند.
از ظاهر سياق برميآيد كه مقصود از فزع در جمله «و هم من فزع...»، فزع بعد از نفخه دوم صور است. قرآن كريم از اين فزع بزرگ، يك گروه را استثنا ميكند. آنها كساني هستند كه مورد نظر الهي قرار ميگيرند كه در روايت، جانباختگان در راه مكه از آن گروهاند. قرآن درباره چنين افرادي ميفرمايد:
(لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (انبياء: 103)
«فزع اكبر اندوهناكشان نميكند و ملائكه به ديدارشان ميآيند و ميگويند: اين همان روزي است كه وعدهاش را به شما ميدادند.»
عبدالله بن سنان از امام صادق(عليه السلام) روايت ميكند كه فرمود: «كسي كه در مسير مكه در حال رفتن يا برگشتن بميرد، از هراس و وحشت بزرگ روز قيامت در امان است».
در روايتي ديگر امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مَنْ دُفِنَ فِي الْحَرَمِ أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الأَكْبَرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ بَرِّ النَّاسِ وَ فَاجِرِهِمْ»؛ «كسي كه در حرم دفن شود، از فزع اكبر در امان است؛ خواه نيكوكار باشد يا بدكار». (ابن خالد البرقي، به كوشش حسيني، ج1، صص 72 و 121، 1326 ش./ كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص258، 1375ش./ شيخ صدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص229، 1404ق.).
در آن روز كه همة مردم در اضطراب و نگراني، منتظر سرنوشت خود هستند، عدهاي با آرامش و سكينه، انتظار لطف خاص پروردگار را دارند؛ چرا كه در حرم پروردگار و مسير حركت به سوي حريم دوست، جان باختهاند.
5. دل آرام
قيامت و سختيهاي آن هر فرد معتقدي را دچار نگراني و اضطراب ميكند؛ زيرا روزي بسيار سخت است: (فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِير)؛ (مدثر: 9) «آن روز، روز سختي است.» همچنين روزي است سنگين: (إِنَّ هَؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا)؛ (انسان: 27) «آنها (مجرمان) «زندگي زودگذر دنيا را دوست دارند، در حالي كه پشت سر خود، روز سخت و سنگيني را رها ميكنند.»
توصيف آن روز به ثقيل، توصيفي است گسترده و پرمعني: سنگين از نظر محاسبهها، مجازاتها، رسواييها، شدايد محشر، سنگيني مسئوليتها و سنگين از نظر بار گناهان.
اما يكي از هديههاي خداوند به كساني كه به ميهماني خدا و رسولش بار مييابند و در حرمين مكه يا مدينه وعده حق را لبيك ميگويند، رسيدن به آرامش، و امنيت يافتن است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «وَ مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ الله مِنَ الآمِنِين» (محمد تقي المجلسي، به كوشش موسوي و اشتهاردي، ج4، ص96، 1396ق.)؛ «كسي كه در يكي از دو حرم (مكه و مدينه) از دنيا برود، خداوند او را از آرامشيافتگان مبعوث ميكند.»
كساني را كه خداوند در حريم خود امنيت داده، چون جان آنان را در همان حرم بگيرد، باز او را در امنيت خود قرار ميدهد؛ بنابراين او را با امنيت و آرامش مبعوث ميكند.
6. مرگ آسماني
من مات بمكة فكانّما مات في السماء الدنيا.
آسمان نشانة رحمت پروردگار است. رحمت الهي از آسمان به زمين سرازير ميشود. در روايات توصيه شده هنگام دعا، دستهاي خود را به سوي آسمان بالا ببريد. شخصي از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: چه فرقي است كه دستها را به سوي آسمان ببريم يا به سوي زمين قرار دهيم؟ امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«ذَلِكَ فِي عِلْمِهِ وَ إِحَاطَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ سَوَاءٌ وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ أَوْلِيَاءَهُ وَ عِبَادَهُ بِرَفْعِ أَيْدِيهِمْ إِلَي السَّمَاءِ نَحْوَ الْعَرْشِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْقِ فَثَبَّتْنَا مَا ثَبَّتَهُ الْقُرْآنُ وَ الْأَخْبَارُ عَنِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) حِينَ قَالَ ارْفَعُوا أَيْدِيَكُمْ إِلى الله عَزَّ وَ جَلَّ ـ».(طبرسي، به كوشش: سيد محمد باقر دار النعمان، ج2، ص333، 1386ق.).
بالا يا پايين بردن دستها در علم خدا و احاطة پروردگار و قدرت او مساوي است، اما خداي قادر متعال به دوستان و بندگانش دستور داده دستان خود را به سوي آسمان جانب عرش بالا ببريد؛ چرا كه خداوند آسمان و عرش را معدن رزق قرار داده است و ما آنچه را قرآن و اخبار از رسول الله(صلي الله عليه و آله) ثابت كرده، بيان ميكنيم كه فرمود: «دستهايتان را به سوي خدا بالا ببريد».
همچنين ابليس مدعي است كه از همه جهات ميتواند انسان را مورد تهاجم قرار دهد، مگر از آسمان و در حال سجده.
(قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ). (اعراف: 16و 17)
«من بر سر راه مستقيم تو، در كمين آنها مينشينم. سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان ميروم.»
بنا بر روايات، بعضي انسانها مرگ آسماني دارند و از دسترس و نفوذ شيطانها در اماناند. قرآن كريم ميفرمايد:
(إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ * وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِد). (صافات: 6)
«ما آسمان نزديك (دنيا) را با زيور ستارگان آراستيم تا آن را از هر شيطان متمردي حفظ كنيم.»
يكي از كساني كه مرگ آسماني دارد، كسي است كه در مكه از دنيا برود. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مَنْ مَاتَ بِمَكَّةَ فَكَأَنَّمَا مَاتَ فِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا»؛ «كسي كه در مكه از دنيا برود، مانند آن است كه در آسمان دنيا به رحمت پروردگار پيوسته است» (سعيد بن هبة الله قطبالدين راوندي، ص241، 1407ق.).
شيطان نميتواند در ايمان چنين فردي رخنه كند و هنگام جان دادن، ايمان او را بربايد. در روايات معصومان(عليهم السلام) آمده است كه يكي از موقعيتهاي مورد انتظار شيطان براي فريب انسانها و ربودن ايمانشان، هنگام مرگ است. امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَأْتِي الرَّجُلَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا عِنْدَ مَوْتِهِ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيُضِلَّهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ فَيَأْبَي الله عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ الله تَعَالي» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج1، ص134، 1404ق.). (يُثَبِّتُ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ). (ابراهيم: 27)
«هر آينه شيطان هنگام مرگ به سراغ دوستان ما ميآيد و از راست و چپ به او حمله ميكند تا اينكه او را از آنچه بر آن است، گمراه كند. ولي خداوند چنين چيزي را (براي دوستان ما) ابا دارد و اين سخن خداوند است كه فرمود: «خداوند كساني را كه ايمان آوردند، به سبب گفتار و اعتقاد استوار در اين جهان و در سراي ديگر، ثابت قدم ميدارد.»
7. بدون حساب
«وَ مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ حَاجّاً أَوْ مُعْتَمِراً لَقِيَ الله وَ لَا حِسَابَ عَلَيْهِ وَ لَا عَذَابَ» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص228، 1404ق.).
«و كسي كه در يكي از دو حرم (مكه يا مدينه) در حال انجام حج و يا عمره از دنيا برود، خدا را ملاقات ميكند درحاليكه هيچ حسابي بر او نيست و عذابي ندارد.»
يكي از مراحل سخت بعد از مرگ، موقف حسابرسي به اعمال فرد است. همانطور كه از آيات قرآن استفاده ميشود، يكي از نامهاي قيامت، «يوم الحساب» است:
(إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ) (ص: 52)
«كساني كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدي به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند.»
همچنين قرآن كريم به پاداشهاي وعده داده شده به صالحان اشاره كرده و روز حساب را زمان وفاي به وعدههاي الهي ميشمارد: (هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ)؛ (ص: 53) «اين همان پاداشي است كه براي روز حساب به شما وعده داده ميشود (وعدهاي تخلفناپذير)».
در آن روز ريزترين اعمال انسان را مورد حسابرسي قرار ميدهند: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه). (زلزله: 7-8)
اما در اين ميان، گروههايي مشمول فضل الهي قرار ميگيرند و حساب و عذابي نخواهند داشت؛ از جمله اين گروهها، كساني هستند كه در حرمين شريفين از دنيا بروند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «و كسي كه در يكي از دو حرم (مكه يا مدينه) در حال حج يا عمره از دنيا برود، خدا را ملاقات ميكند در حالي كه حسابي بر او نيست و عذابي ندارد.» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص228، 1404ق.).
شهداي منا كساني هستند كه در ميهماني كريمي بخشنده حضور داشتند و در همان ميهماني به ملاقات حق شتافتند، كريم از آنان سؤال نخواهد كرد كه با خود چه آوردهايد؛ بلكه بيحساب درصدد جبران برميآيد و بيحساب به آنان ميبخشد.
8. گشوده نشدن نامه اعمال
«و من مات بين الحرمين لم يشد له ديوان»؛ «كسي كه بين دو حرم مكه يا مدينه از دنيا برود، نامه عملي براي او گشوده نميشود.» (محمدباقر مجلسي، تحقيق: جمعي از محققان، ج 7، ص302، 1403ق.).
بر اساس آيات و روايات، اعمال و رفتار انسان در دنيا يا بر لوح دل (أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمان) (مجادله: 22) يا در جريدهاي به وسيله ملائكه ثبت ميشود (سيد عليخان بن احمد كبير مدني، تصحيح: محسن حسيني اميني، ج2، ص241، 1409ق.). در هنگام حسابرسي، نامهاي كه نمايانگر اعمال انسان است، گشوده ميشود و هر فردي اعمال خود را ميبيند: (فضل بن حسن طبرسي، ج 10ـ 9، ص444، 1406ق./ محمود بن عمر زمخشري، ج4، ص709، 1363ش.)
(وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا * اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا). (اسراء: 13ـ14)
«و هر انساني، اعمالش را بر گردنش آويختهايم و روز قيامت، نامه [اعمالش را] براي او بيرون ميآوريم كه آن را در برابر خود گشوده ميبيند. [و به او ميگوييم:] نامه [اعمال] خود را بخوان. كافي است كه امروز، خود حسابرس خويش باشي...»
يا در آيه ديگر ميفرمايد:
(وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا). (الكهف: 49)
«و نامه اعمال [آنها] در آنجا قرار داده ميشود، پس گنهكاران را ميبيني در حالي كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و ميگويند: اي واي بر ما! اين چه نامهاي است كه هيچ عمل كوچك و بزرگي را فروگذار نميكند، مگر اينكه آن را احصاء كرده است. و [اين در حالي است كه همه] اعمال خود را حاضر ميبينند.»
يكي از سختترين حالات انسان، زمان گشوده شدن نامه اعمال و رويارويي با رفتارهاي ناپسند خود است. در چنين موقعيتي انسان سخت از رفتار خود شرمنده ميشود و از خدا ميخواهد كه اي كاش، نامه عملش به او داده نميشد و اي كاش هيچگاه اين نامة عمل گشوده نميشد. قرآن كريم به اين حقيقت اشاره كرده است:
(وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ). (الحاقه: 26- 25)
«اما كسي كه نامه اعمالش را به دست چپش بدهند ميگويد: «اي كاش هرگز نامه اعمالم را به من نميدادند. و نميدانستم حساب من چيست؟»
انسانها با مشاهدة اين نامه ميگويند:
(يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً). (نباء: 40)
«روزي كه انسان آنچه را از قبل با دستهاي خود فرستاده ميبيند و كافر ميگويد:
«اي كاش خاك بودم [و اعمال زشت خود را نميديدم].»
در اين وضعيت چه سعادتمندند و آبروي آنها چقدر نزد پروردگار عزيز است كه نامة عمل آنها گشوده نميشود. نه خود از اعمال ناپسند خود آگاه ميشوند و نه فرشتگان از آنها باخبر ميگردند و نه در مقابل خداوند، شرمنده و سرافكنده ميشوند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «وَ مَنْ مَاتَ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ لَمْ يُنْشَرْ لَهُ دِيوَانٌ»؛ «كسي كه بين دو حرم مكه و مدينه از دنيا برود، نامة عملي براي او گشوده نميشود.» (محمد باقر مجلسي، تحقيق: جمعي از محققان، ج7، ص302، 1403ق.).
9. تجارت پرسود
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ سُوقَانِ مِنْ أَسْوَاقِ الْآخِرَةِ وَ الْعَامِلُ بِهِمَا فِي جِوَارِ الله إِنْ أَدْرَكَ مَا يَأْمُلُ غَفَرَالله لَهُ وَ إِنْ قَصُرَ بِهِ أَجَلُهُ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي الله». (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص260، 1375ش.).
«حج و عمره دو بازار از بازارهاي آخرتاند. عملكننده در اين دو بازار در جوار خداست. اگر به آنچه آرزو دارد برسد، خداوند او را مورد مغفرت خود قرار ميدهد. اگر مرگ فرا برسد و دست او را از رسيدن به آرزوها كوتاه كند، اجر او بر خداوند است.»
زائر خانة خدا و حجگزار در متجر اولياي خدا به يكي از دو پاداش بزرگ و تجارت پرسود ميرسد؛ يا با سلامت و آمرزيده شده از سفر برميگردد كه در نتيجه به آرزوي خود رسيده است يا اگر مرگ او در اين سفر قرار گرفت، از مهاجرين الي الله است كه خداوند پادش او را ضمانت ميكند: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَي الْحُسْنَيَيْن). (توبه: 52)
حج و عمره بازار بزرگي است كه تجارتهاي بزرگ در آن صورت ميگيرد؛ تجارت گذشت از مال و خانواده، تجارت صبر بر مشكلات و سختيها، تجارت قرباني كردن همه تعلقات، حتي لباس تن و موي سر، تجارتي كه سودهاي كلان دستاورد آن است. نماز خواندن در مكه برابر با صد هزار نماز شمرده شده است، (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص586، 1375ش./ شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج1، ص228، 1404ق.).
يك روز روزه گرفتن در مكه برابر با روزة يك سال در ساير جاهاست (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، قم، نشر اسلامي، ج2، ص227، 1404ق.). و ختم قرآن در اين شهر پاداش حسنات اولين جمعه حضور در دنيا تا آخرين جمعه حيات او را دارد. (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج2، ص612، 1375ش./ محمد بن علي ابن بابويه، قم، دار الشريف الرضي للنشر، ص125، 1406ق.). يك درهم انفاق در اين شهر، برابر با صد هزار درهم است، (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج2، ص612، 1375ش./ شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، قم، نشر اسلامي، ج1، ص228، 1404ق.).
10. بهشت ضمانت شده
براي رسيدن به بهشت پروردگار، بايد هزينههاي سنگين پرداخت و بايد اهل ايمان و عمل صالح شد: (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). (نساء: 57)
بايد اهل تقوا و پرهيزگاري شد تا به بهشت رسيد: (الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). (آلعمران: 198)
بايد جان و مال خود را در راه حق نثار كرد: (إِنَّ اللهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون). (توبه: 111)
اما عدهاي بهشت را با هزينهاي ارزان ميخرند و آنان كساني هستند كه در مسير انجام حج، جان خود را از دست ميدهند. امير المؤمنين علي(عليه السلام) فرمود:
«ضَمِنْتُ لِسِتَّةٍ الْجَنَّةَ، رَجُلٌ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ...» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج1، ص140، 1404ق.).
«من براي شش گروه بهشت را ضمانت ميكنم. يكي از آنها، فردي كه به قصد حج خارج شود و مرگ او فرا رسد، پاداش او بهشت است.»
با توجه به آيات و روايات حضرات معصوم(عليهم السلام) و توضيحات و مطالب ارائه شده، ميتوان گفت اگرچه زائران خانة خدا جان خود از دست دادند، ولي حيات جاودانه به دست آوردند؛ مرگي آسماني و زيبا كه خداوند پاداش آنها را ضمانت كرده و با قلبي آرام، بر پروردگار خود وارد ميشوند و از هر حساب و سؤالي معاف هستند.
ضيوف الرحمان و از جمله هموطنان عزيزمان در حج سال 1394ش. و در حال احرام، اندوه سنگيني بر دلهاي مسلمانان وارد آورد و خانوادههاي زيادي را كه در انتظار بازگشت عزيزان خود، روزشماري ميكردند، داغدار كرد. اين حادثه از ابعاد مختلف قابل بررسي و دقت است. يكي از اين ابعاد، حاجيان و زائراني هستند كه در اين حادثه جان خود را از دست دادند و به ملكوت اعلا پيوستند.
با بررسي اين حادثه از منظر آيات و روايات، تعبيرهاي زيبايي را ميبينيم كه تأمل در اين تعابير، هم ارزشمنديِ چنين مرگي را براي جان باختگان آشكار ميسازد و هم مصيبت را براي هر انسان آزاده و بهويژه خانوادههاي مصيبت زده، قابل تحمل ميكند.
ويژگيهاي مهاجران الي الله
1. هجرت الي الله
زائراني كه در اين حادثه جان خود را از دست دادند، مهاجران الي الله بودند كه براي زيارت خانة خدا و زيارت مرقد رسول الله و اهل بيت او از خانه خارج شده بودند كه اين هجرت الي الله به لقاء الله انجاميد. اين مرگ يك هجرت الهي و يك سلوك معنوي به سوي پروردگار بود كه عدهاي راه صد ساله را يك شبه پيمودند و از مصاديق اين آية شريفه شدند كه فرمود:
(وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَكَانَ اللهُ غَفُورًا رَحِيمًا). (نساء: 100)
«و هر كس از خانة خود به عنوان مهاجرت به سوي خدا و پيامبر او خارج شود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
در روايتي پيامبر(صلي الله عليه و آله) يكي از پاداشهاي مهاجران الي الله را چنين بيان فرموده است:
«وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إلى الله عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْر» (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص 548، 1375ش.).
«كسي كه مهاجر الي الله از دنيا برود، روز قيامت با اصحاب و شهداي بدر محشور ميشود.»
هجرت، داراي نشانه و آثاري است كه ميتوان با اين آثار، افراد مهاجر را شناخت كه آيا واقعاً مهاجر و مسافر الي الله هستند يا خير. با اين نشانهها ميتوان گفت آيا جزو (وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللهِ) هست يا خير. اولين و سادهترين نشانة هجرت و دينداري حقيقي، اين است كه آيا فرد براي خدا از امور مادي دنيوي صرف نظر ميكند يا نه. اين آسانترين نشانه است! دومين نشانة هجرت و دينداري حقيقي، از خود گذشتن است. قرآن كريم ميفرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ الله)؛ (انفال: 72)؛ «كساني كه ايمان آوردند و هجرت كردند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد كردند.»
ابتدا «اموال» را مطرح ميكند كه چشمپوشي از آن آسانتر است و آنگاه از «جان» سخن به ميان ميآورد. چنانچه بخواهيم ببينيم آيا مهاجر الي الله هستيم يا نه، اول بايد از مالمان در راه خدا بگذريم. اگر ميتوانيم از مال بگذريم و اموال را فداي دين كنيم، اولين قدم هجرت الي الله را برداشتهايم. در مرحلة بعد، گذشتن از جان در مسير بندگي خداست. آيا ميتوانيم از جانمان بگذريم يا خير؟!
هر كس كه ادعاي دينداري ميكند، ميتواند خودش را اين گونه محك بزند و مورد آزمايش قرار دهد، (تهراني، حاج آقا مجتبي، ص129، 1391 ش.). مهاجران الي الله و حجگزاران امسال (1394)، در اين عرصه مجاهدت، صداقت خود را به اثبات رساندند. ابتدا از اموال خود گذشتند و آن را هزينة انجام حج كردند و در مرحلة بعد هم در اين مسير از جان خود گذشتند.
2. ميزبانان و ميهمانان خدا
مهاجر الي الله دو راه براي ارتباط با خدا دارد؛ يك راه براي مقربان است كه در اثر طي طريق و سير و سلوك بالا ميروند و به مقام قرب الهي ميرسند كه اين راه انبيا و اوليا است. يكي هم راه دلشكستگان است. تفاوت اين دو راه هم اين است كه يا انسان ميهمان خدا ميشود يا ميزبان خدا. آنها كه حج انجام ميدهند يا روزه ميگيرند؛ اعم از حج واجب و مستحب، جزو ضيوفالرحماناند، ميهمانان الهياند يا نمازي ميخوانند بر اساس «الصلاة معراج المؤمن». اينها جزو ميهمانان الهياند؛ كه اين، گاه به صورت حج و عمره در حرمين شريفين است، و گاه به صورت انجام وظايف ماه مبارك رمضان كه ميگويند: «شهر الله، ماه ضيافة الله است» و مانند آن؛ گاهي نيز از راه ديگر.
انسان گاهي توفيق آن كارها را ندارد، اما قلب شكستهاي دارد و بر اساس «وَ سُئِلَ أَيْنَ الله فَقَالَ عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم»، (سعيد بن هبة الله قطبالدين راوندي، ص120، [1407ق./ احمد بن محمد ابن فهد حلي، تحقيق: احمد موحدي قمي، ص177، 1407ق.)، انسان دلشكسته، ميهماندار خداست و ميزبان الهي است. انسان ميتواند به فيض خدا، وجه خدا، لطف خدا، رحمت واسعة خدا، ثواب خدا، عنايت خدا و ساير اوصاف فعلية خداي سبحان برسد و ميهمان يا ميزبان اينها شود.
گاهي خداوند چنان توفيق را رفيق راه كساني ميكند كه هم ميهمان خدا هستند و هم ميزبان خدا. آنان كساني هستند كه توفيق حضور در ميهماني حج را يافتهاند و در صحراي عرفات با راز و نياز به گناهان خود در محضر پروردگار اعتراف كرده و دلشكسته شدهاند. بنابراين، قلب آنان ميزبان الهي شده است. اينان مسير قرب را با دو بال طي ميكنند؛ بنابراين زودتر به مقصد ميرسند. شهداي منا چنين توفيقي يافتند كه هم ميهمان خدا شوند و هم ميزبان خدا.
3. لبيكگويان قيامت
«وَ مَنْ مَاتَ مُحْرِماً بُعِثَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُلَبِّياً بِالْحَجِ مَغْفُوراً لَه»؛ «كسي كه در حال احرام از دنيا برود روز قيامت برانگيخته ميشود در حالي كه لبيكگو و آمرزيده شده است.» (شيخ صدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص229، 1404ق.).
لبيك، شعار حج است و حجگزاران مأمور به بلند كردن صداي خود به شعار توحيدي هستند. كسي كه در حال احرام بميرد، در حالي كه روز قيامت برانگيخته ميشود كه لبيكگوي حج و آمرزيده شده است، (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص325، 1404ق./ كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص336، 1375ش.).
با طلوع توحيد در قلب زائر، زيباترين و متعاليترين پيمانها با خداوند بسته ميشود و با اين پيمان، همه پيمانهاي پيشين گسسته ميشود و اگر پيمانهايي باقي ميماند، همگي در قالب و قلمروي اين پيمان الهي است. لبيك، دنيايي از عزّت، شرف، فخر، آزادگي، هويت انساني و پيوند با ابديت و احديت را در خود نهان دارد. آن كه به ژرفاي اين لبيك رسيد، هم نعمت را از خدا ميداند، هم تنها او را حمد ميكند.
زائري لبيكگو و با چنين معرفتي، اگر در اين احرام و با اين معرفت به لقاي حق برسد، همواره لبيكگوست. همان طور كه محييالدين عربي ميگويد:
«سالكان، تلبيه را نه در دنيا و نه در آخرت، قطع نميكنند؛ زيرا آنان پيوسته، خواندن حق تعالي را در دلهايشان ميشنوند، پس آنان از حالي به حالي ديگر به حسب آنچه كه حق تعالي بدان فرا ميخواندشان، انتقال پيدا ميكنند و همينطور راستگفتاران در دنيا، بدانچه كه شرع آنان را بدان در تمام افعالشان فرا ميخواند و اجابت آنان عبارت است از باز داشتن خويش از وقوع در حرام. پس آنان از حالي به حال ديگر به سبب فرا خواندن پروردگارشان، انتقال پيدا ميكنند. پس او سبحانه و تعالي، پيوسته خواننده به سوي خودش است و عارف هم گوشش باز و شنوا و پيوسته اجابتكننده و لبيكگوست.» (فتوحات المكيه، ج1، ص833، بي تا).
سالكان و مهاجران، تلبيه منقطع ندارند؛ ليبك آنها دائمي است. آنها در تمام عمر، اجابت دعوت حق ميكنند و لبيكگويان مقام قدس ربوبياند.
همانگونه كه مؤمنان بر پاية تفاوت مراتب ايمان، درجاتي دارند، درجات لبيكگويان نيز بر اساس مراتب تلبيهشان متفاوت است؛ زيرا عدهاي اعلان انبيا(عليهم السلام) را لبيك ميگويند و گروهي دعوت خداي سبحان را. بعضي ميگويند، اي كسي كه ما را به الله دعوت كردهاي، ما اجابت كرديم و آمديم: «لبيك داعي الله، لبيك داعي الله». اين گروه، متوسطان زائران خانه خدا هستند كه دعوت ابراهيم خليل را اجابت ميكنند:
(وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ).(حج: 27)
«و مردم را به حج دعوت كن تا پياده و سواره بر مركبهاي لاغر (چابك و ورزيده) از هر راه دوري به سوي تو بيايند.»
فراتر از آنان، گروهي هستند كه دعوت الله را ميشنوند و به آن پاسخ ميگويند: (وَلِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا)؛ (آل عمران: 97) «و براي خدا بر مردم (واجب) است كه آهنگ خانه [او] كنند، آنها كه توانايي رفتن بهسوي آن دارند».
كسي كه امكان سفر حج دارد، بايد دعوت خدا را لبيك بگويد. چنين زائري كه جزو اوحدي از افراد باايمان است، به خدا پاسخ مثبت ميدهد و ميگويد: «لَبَّيكَ اَللّهُمَّ لَبَّيكَ... لَبَّيكَ ذَا المَعارِجِ لَبَّيكَ، لَبَّيكَ داعياً اِلي دَارالسَّلامِ لَبَّيكَ... لَبَّيكَ مَرهُوباً مَرغُوباً اِلَيكَ لَبَّيكَ...». با اين تلبيهها، زائر بيت الله پاسخ فراخوان خدا را ميدهد.
البته جواب خليل خدا نيز جواب خداست و جواب خدا بدون جواب خليل نيست؛ ولي تفاوت در شهود زائر عارف بيت الله است، (عبدالله جوادي آملي، صص 381 379، 1377ش.). كسي كه با اين توجه لبيك بگويد و در لباس احرام به ديدار حق بشتابد، در عرصة قيامت هم لبيكگوي حق خواهد بود. نتيجه آن لبيك با معرفت اين ميشود؛ چرا كه قرآن ميفرمايد: (إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ)؛ (صافات: 79) «ما اينگونه نيكوكاران را پاداش ميدهيم.»
گروهي از حجگزاران امسال، برگزيده شدند تا روز قيامت، لبيكگويان وارد صحراي محشر شوند و با شعار لبيك خود، بين اهل محشر شناخته شوند كه در كجا و چگونه جان باختند.
4. امان از فزع اكبر
«مَنْ مَاتَ فِي طَرِيق مَكَّةَ ذَاهِباً أَوْ جَائِياً أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الأَكْبَرِ يَوْمَ الْقِيَامَة». (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص263، 1375ش./ محمد بن زين الدين ابن ابيجمهور، تحقيق: مجتبي عراقي، ج4، ص30، 1405ق.)
يكي ديگر از آثار مرگ مهاجر و زائر الي الله، امان يافتن از «فزع اكبر» است؛ روزي كه همه آنچه در آسمانها و زمين است از شدت آن به وحشت ميافتد. قرآن كريم از اين حادثه عظيم اين گونه تعبير ميكند:
(وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ) (نمل: 87)
«و روزي كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و زمين است، به هراس افتد، مگر كسي كه خدا بخواهد و جملگي با زبوني رو به سوي او آورند.»
كلمة «فزع» به طوري كه راغب گفته، به معناي آن گرفتگي و نفرتي است كه از منظرهاي نفرتآور به انسان دست ميدهد (محمد مرتضي حسيني زبيدي، تحقيق: علي هلالي و علي سيري، ج11، ص343، 1414ق./ محمد مرتضي حسيني زبيدي، تحقيق: علي هلالي و علي سيري، ص635، 1414ق.) و فزع هم از همان جنس جزع است: «فزع» به معني ترس و وحشتي است كه تمام قلب انسان را فرا ميگيرد.»
از مجموعه آيات قرآن استفاده ميشود كه سه بار «نفخ صور» ميشود: يك بار در پايان دنيا و آستانه رستاخيز كه وحشت همه را فرا ميگيرد. بار دوم همگي با شنيدن آن قالب تهي ميكنند و ميميرند (اين دو نفخه ممكن است يكي باشد). بار سوم به هنگام بعث و نشور و قيام قيامت است كه با نفخ صور، همه مردگان به حيات بازميگردند و زندگي نويني را آغاز ميكنند.
از ظاهر سياق برميآيد كه مقصود از فزع در جمله «و هم من فزع...»، فزع بعد از نفخه دوم صور است. قرآن كريم از اين فزع بزرگ، يك گروه را استثنا ميكند. آنها كساني هستند كه مورد نظر الهي قرار ميگيرند كه در روايت، جانباختگان در راه مكه از آن گروهاند. قرآن درباره چنين افرادي ميفرمايد:
(لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (انبياء: 103)
«فزع اكبر اندوهناكشان نميكند و ملائكه به ديدارشان ميآيند و ميگويند: اين همان روزي است كه وعدهاش را به شما ميدادند.»
عبدالله بن سنان از امام صادق(عليه السلام) روايت ميكند كه فرمود: «كسي كه در مسير مكه در حال رفتن يا برگشتن بميرد، از هراس و وحشت بزرگ روز قيامت در امان است».
در روايتي ديگر امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مَنْ دُفِنَ فِي الْحَرَمِ أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الأَكْبَرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ بَرِّ النَّاسِ وَ فَاجِرِهِمْ»؛ «كسي كه در حرم دفن شود، از فزع اكبر در امان است؛ خواه نيكوكار باشد يا بدكار». (ابن خالد البرقي، به كوشش حسيني، ج1، صص 72 و 121، 1326 ش./ كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص258، 1375ش./ شيخ صدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص229، 1404ق.).
در آن روز كه همة مردم در اضطراب و نگراني، منتظر سرنوشت خود هستند، عدهاي با آرامش و سكينه، انتظار لطف خاص پروردگار را دارند؛ چرا كه در حرم پروردگار و مسير حركت به سوي حريم دوست، جان باختهاند.
5. دل آرام
قيامت و سختيهاي آن هر فرد معتقدي را دچار نگراني و اضطراب ميكند؛ زيرا روزي بسيار سخت است: (فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِير)؛ (مدثر: 9) «آن روز، روز سختي است.» همچنين روزي است سنگين: (إِنَّ هَؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا)؛ (انسان: 27) «آنها (مجرمان) «زندگي زودگذر دنيا را دوست دارند، در حالي كه پشت سر خود، روز سخت و سنگيني را رها ميكنند.»
توصيف آن روز به ثقيل، توصيفي است گسترده و پرمعني: سنگين از نظر محاسبهها، مجازاتها، رسواييها، شدايد محشر، سنگيني مسئوليتها و سنگين از نظر بار گناهان.
اما يكي از هديههاي خداوند به كساني كه به ميهماني خدا و رسولش بار مييابند و در حرمين مكه يا مدينه وعده حق را لبيك ميگويند، رسيدن به آرامش، و امنيت يافتن است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «وَ مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ الله مِنَ الآمِنِين» (محمد تقي المجلسي، به كوشش موسوي و اشتهاردي، ج4، ص96، 1396ق.)؛ «كسي كه در يكي از دو حرم (مكه و مدينه) از دنيا برود، خداوند او را از آرامشيافتگان مبعوث ميكند.»
كساني را كه خداوند در حريم خود امنيت داده، چون جان آنان را در همان حرم بگيرد، باز او را در امنيت خود قرار ميدهد؛ بنابراين او را با امنيت و آرامش مبعوث ميكند.
6. مرگ آسماني
من مات بمكة فكانّما مات في السماء الدنيا.
آسمان نشانة رحمت پروردگار است. رحمت الهي از آسمان به زمين سرازير ميشود. در روايات توصيه شده هنگام دعا، دستهاي خود را به سوي آسمان بالا ببريد. شخصي از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: چه فرقي است كه دستها را به سوي آسمان ببريم يا به سوي زمين قرار دهيم؟ امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«ذَلِكَ فِي عِلْمِهِ وَ إِحَاطَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ سَوَاءٌ وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ أَوْلِيَاءَهُ وَ عِبَادَهُ بِرَفْعِ أَيْدِيهِمْ إِلَي السَّمَاءِ نَحْوَ الْعَرْشِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْقِ فَثَبَّتْنَا مَا ثَبَّتَهُ الْقُرْآنُ وَ الْأَخْبَارُ عَنِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه و آله) حِينَ قَالَ ارْفَعُوا أَيْدِيَكُمْ إِلى الله عَزَّ وَ جَلَّ ـ».(طبرسي، به كوشش: سيد محمد باقر دار النعمان، ج2، ص333، 1386ق.).
بالا يا پايين بردن دستها در علم خدا و احاطة پروردگار و قدرت او مساوي است، اما خداي قادر متعال به دوستان و بندگانش دستور داده دستان خود را به سوي آسمان جانب عرش بالا ببريد؛ چرا كه خداوند آسمان و عرش را معدن رزق قرار داده است و ما آنچه را قرآن و اخبار از رسول الله(صلي الله عليه و آله) ثابت كرده، بيان ميكنيم كه فرمود: «دستهايتان را به سوي خدا بالا ببريد».
همچنين ابليس مدعي است كه از همه جهات ميتواند انسان را مورد تهاجم قرار دهد، مگر از آسمان و در حال سجده.
(قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ). (اعراف: 16و 17)
«من بر سر راه مستقيم تو، در كمين آنها مينشينم. سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان ميروم.»
بنا بر روايات، بعضي انسانها مرگ آسماني دارند و از دسترس و نفوذ شيطانها در اماناند. قرآن كريم ميفرمايد:
(إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ * وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِد). (صافات: 6)
«ما آسمان نزديك (دنيا) را با زيور ستارگان آراستيم تا آن را از هر شيطان متمردي حفظ كنيم.»
يكي از كساني كه مرگ آسماني دارد، كسي است كه در مكه از دنيا برود. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مَنْ مَاتَ بِمَكَّةَ فَكَأَنَّمَا مَاتَ فِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا»؛ «كسي كه در مكه از دنيا برود، مانند آن است كه در آسمان دنيا به رحمت پروردگار پيوسته است» (سعيد بن هبة الله قطبالدين راوندي، ص241، 1407ق.).
شيطان نميتواند در ايمان چنين فردي رخنه كند و هنگام جان دادن، ايمان او را بربايد. در روايات معصومان(عليهم السلام) آمده است كه يكي از موقعيتهاي مورد انتظار شيطان براي فريب انسانها و ربودن ايمانشان، هنگام مرگ است. امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيَأْتِي الرَّجُلَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا عِنْدَ مَوْتِهِ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيُضِلَّهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ فَيَأْبَي الله عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ الله تَعَالي» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج1، ص134، 1404ق.). (يُثَبِّتُ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ). (ابراهيم: 27)
«هر آينه شيطان هنگام مرگ به سراغ دوستان ما ميآيد و از راست و چپ به او حمله ميكند تا اينكه او را از آنچه بر آن است، گمراه كند. ولي خداوند چنين چيزي را (براي دوستان ما) ابا دارد و اين سخن خداوند است كه فرمود: «خداوند كساني را كه ايمان آوردند، به سبب گفتار و اعتقاد استوار در اين جهان و در سراي ديگر، ثابت قدم ميدارد.»
7. بدون حساب
«وَ مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ حَاجّاً أَوْ مُعْتَمِراً لَقِيَ الله وَ لَا حِسَابَ عَلَيْهِ وَ لَا عَذَابَ» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص228، 1404ق.).
«و كسي كه در يكي از دو حرم (مكه يا مدينه) در حال انجام حج و يا عمره از دنيا برود، خدا را ملاقات ميكند درحاليكه هيچ حسابي بر او نيست و عذابي ندارد.»
يكي از مراحل سخت بعد از مرگ، موقف حسابرسي به اعمال فرد است. همانطور كه از آيات قرآن استفاده ميشود، يكي از نامهاي قيامت، «يوم الحساب» است:
(إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ) (ص: 52)
«كساني كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدي به خاطر فراموش كردن روز حساب دارند.»
همچنين قرآن كريم به پاداشهاي وعده داده شده به صالحان اشاره كرده و روز حساب را زمان وفاي به وعدههاي الهي ميشمارد: (هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ)؛ (ص: 53) «اين همان پاداشي است كه براي روز حساب به شما وعده داده ميشود (وعدهاي تخلفناپذير)».
در آن روز ريزترين اعمال انسان را مورد حسابرسي قرار ميدهند: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه). (زلزله: 7-8)
اما در اين ميان، گروههايي مشمول فضل الهي قرار ميگيرند و حساب و عذابي نخواهند داشت؛ از جمله اين گروهها، كساني هستند كه در حرمين شريفين از دنيا بروند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «و كسي كه در يكي از دو حرم (مكه يا مدينه) در حال حج يا عمره از دنيا برود، خدا را ملاقات ميكند در حالي كه حسابي بر او نيست و عذابي ندارد.» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج2، ص228، 1404ق.).
شهداي منا كساني هستند كه در ميهماني كريمي بخشنده حضور داشتند و در همان ميهماني به ملاقات حق شتافتند، كريم از آنان سؤال نخواهد كرد كه با خود چه آوردهايد؛ بلكه بيحساب درصدد جبران برميآيد و بيحساب به آنان ميبخشد.
8. گشوده نشدن نامه اعمال
«و من مات بين الحرمين لم يشد له ديوان»؛ «كسي كه بين دو حرم مكه يا مدينه از دنيا برود، نامه عملي براي او گشوده نميشود.» (محمدباقر مجلسي، تحقيق: جمعي از محققان، ج 7، ص302، 1403ق.).
بر اساس آيات و روايات، اعمال و رفتار انسان در دنيا يا بر لوح دل (أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمان) (مجادله: 22) يا در جريدهاي به وسيله ملائكه ثبت ميشود (سيد عليخان بن احمد كبير مدني، تصحيح: محسن حسيني اميني، ج2، ص241، 1409ق.). در هنگام حسابرسي، نامهاي كه نمايانگر اعمال انسان است، گشوده ميشود و هر فردي اعمال خود را ميبيند: (فضل بن حسن طبرسي، ج 10ـ 9، ص444، 1406ق./ محمود بن عمر زمخشري، ج4، ص709، 1363ش.)
(وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا * اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا). (اسراء: 13ـ14)
«و هر انساني، اعمالش را بر گردنش آويختهايم و روز قيامت، نامه [اعمالش را] براي او بيرون ميآوريم كه آن را در برابر خود گشوده ميبيند. [و به او ميگوييم:] نامه [اعمال] خود را بخوان. كافي است كه امروز، خود حسابرس خويش باشي...»
يا در آيه ديگر ميفرمايد:
(وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا). (الكهف: 49)
«و نامه اعمال [آنها] در آنجا قرار داده ميشود، پس گنهكاران را ميبيني در حالي كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و ميگويند: اي واي بر ما! اين چه نامهاي است كه هيچ عمل كوچك و بزرگي را فروگذار نميكند، مگر اينكه آن را احصاء كرده است. و [اين در حالي است كه همه] اعمال خود را حاضر ميبينند.»
يكي از سختترين حالات انسان، زمان گشوده شدن نامه اعمال و رويارويي با رفتارهاي ناپسند خود است. در چنين موقعيتي انسان سخت از رفتار خود شرمنده ميشود و از خدا ميخواهد كه اي كاش، نامه عملش به او داده نميشد و اي كاش هيچگاه اين نامة عمل گشوده نميشد. قرآن كريم به اين حقيقت اشاره كرده است:
(وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ). (الحاقه: 26- 25)
«اما كسي كه نامه اعمالش را به دست چپش بدهند ميگويد: «اي كاش هرگز نامه اعمالم را به من نميدادند. و نميدانستم حساب من چيست؟»
انسانها با مشاهدة اين نامه ميگويند:
(يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً). (نباء: 40)
«روزي كه انسان آنچه را از قبل با دستهاي خود فرستاده ميبيند و كافر ميگويد:
«اي كاش خاك بودم [و اعمال زشت خود را نميديدم].»
در اين وضعيت چه سعادتمندند و آبروي آنها چقدر نزد پروردگار عزيز است كه نامة عمل آنها گشوده نميشود. نه خود از اعمال ناپسند خود آگاه ميشوند و نه فرشتگان از آنها باخبر ميگردند و نه در مقابل خداوند، شرمنده و سرافكنده ميشوند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «وَ مَنْ مَاتَ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ لَمْ يُنْشَرْ لَهُ دِيوَانٌ»؛ «كسي كه بين دو حرم مكه و مدينه از دنيا برود، نامة عملي براي او گشوده نميشود.» (محمد باقر مجلسي، تحقيق: جمعي از محققان، ج7، ص302، 1403ق.).
9. تجارت پرسود
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ سُوقَانِ مِنْ أَسْوَاقِ الْآخِرَةِ وَ الْعَامِلُ بِهِمَا فِي جِوَارِ الله إِنْ أَدْرَكَ مَا يَأْمُلُ غَفَرَالله لَهُ وَ إِنْ قَصُرَ بِهِ أَجَلُهُ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي الله». (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص260، 1375ش.).
«حج و عمره دو بازار از بازارهاي آخرتاند. عملكننده در اين دو بازار در جوار خداست. اگر به آنچه آرزو دارد برسد، خداوند او را مورد مغفرت خود قرار ميدهد. اگر مرگ فرا برسد و دست او را از رسيدن به آرزوها كوتاه كند، اجر او بر خداوند است.»
زائر خانة خدا و حجگزار در متجر اولياي خدا به يكي از دو پاداش بزرگ و تجارت پرسود ميرسد؛ يا با سلامت و آمرزيده شده از سفر برميگردد كه در نتيجه به آرزوي خود رسيده است يا اگر مرگ او در اين سفر قرار گرفت، از مهاجرين الي الله است كه خداوند پادش او را ضمانت ميكند: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَي الْحُسْنَيَيْن). (توبه: 52)
حج و عمره بازار بزرگي است كه تجارتهاي بزرگ در آن صورت ميگيرد؛ تجارت گذشت از مال و خانواده، تجارت صبر بر مشكلات و سختيها، تجارت قرباني كردن همه تعلقات، حتي لباس تن و موي سر، تجارتي كه سودهاي كلان دستاورد آن است. نماز خواندن در مكه برابر با صد هزار نماز شمرده شده است، (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج4، ص586، 1375ش./ شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج1، ص228، 1404ق.).
يك روز روزه گرفتن در مكه برابر با روزة يك سال در ساير جاهاست (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، قم، نشر اسلامي، ج2، ص227، 1404ق.). و ختم قرآن در اين شهر پاداش حسنات اولين جمعه حضور در دنيا تا آخرين جمعه حيات او را دارد. (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج2، ص612، 1375ش./ محمد بن علي ابن بابويه، قم، دار الشريف الرضي للنشر، ص125، 1406ق.). يك درهم انفاق در اين شهر، برابر با صد هزار درهم است، (كليني، محمد بن يعقوب، به كوشش علي اكبر غفاري، ج2، ص612، 1375ش./ شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، قم، نشر اسلامي، ج1، ص228، 1404ق.).
10. بهشت ضمانت شده
براي رسيدن به بهشت پروردگار، بايد هزينههاي سنگين پرداخت و بايد اهل ايمان و عمل صالح شد: (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). (نساء: 57)
بايد اهل تقوا و پرهيزگاري شد تا به بهشت رسيد: (الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). (آلعمران: 198)
بايد جان و مال خود را در راه حق نثار كرد: (إِنَّ اللهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون). (توبه: 111)
اما عدهاي بهشت را با هزينهاي ارزان ميخرند و آنان كساني هستند كه در مسير انجام حج، جان خود را از دست ميدهند. امير المؤمنين علي(عليه السلام) فرمود:
«ضَمِنْتُ لِسِتَّةٍ الْجَنَّةَ، رَجُلٌ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ...» (شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، ج1، ص140، 1404ق.).
«من براي شش گروه بهشت را ضمانت ميكنم. يكي از آنها، فردي كه به قصد حج خارج شود و مرگ او فرا رسد، پاداش او بهشت است.»
با توجه به آيات و روايات حضرات معصوم(عليهم السلام) و توضيحات و مطالب ارائه شده، ميتوان گفت اگرچه زائران خانة خدا جان خود از دست دادند، ولي حيات جاودانه به دست آوردند؛ مرگي آسماني و زيبا كه خداوند پاداش آنها را ضمانت كرده و با قلبي آرام، بر پروردگار خود وارد ميشوند و از هر حساب و سؤالي معاف هستند.
منابع
الاحتجاج، ابومنصور الطبرسي، به كوشش سيد محمدباقر دار النعمان، 1386ق.
اسرار عرفاني حج، محمدتقي فعالي، تهران، مشعر، 1386ش.
اسرار الصلاة، ميرزا جواد ملكي تبريزي، تهران، نشر اشكذر، 1388ش.
بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، تحقيق: جمعي از محققان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.
تاج العروس من جواهر القاموس، محمد مرتضي حسيني زبيدي، تحقيق: علي هلالي و علي سيري، بيروت، دارالفكر، 1414ق.
تأملي در معناي مناسك حج، محمد نقيزاده، تهران، مشعر، بيتا.
تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا قمي مشهدي، تصحيح: حسين درگاهي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1368 ش.
التوحيد، محمد بن علي ابن بَابويه، تصحيح: هاشم حسيني، قم، جامعه مدرسين، 1398ق.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، محمد بن علي ابن بابويه، قم، دار الشريف الرضي للنشر، 1406ق.
الدعوات، سعيد بن هبة الله قطبالدين راوندي، قم، انتشارات مدرسه امام مهدي، 1407ق.
روضة المتقين، محمد تقي المجلسي، به كوشش موسوي و اشتهاردي، قم، بنياد فرهنگ اسلامي، 1396ق.
رياض السالكين في شرح صحيفة سيّد الساجدين، سيد عليخان بن احمد كبير مدني، تصحيح: محسن حسيني اميني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1409ق.
سلوك عاشورايي، منزل سوم، آيت الله حاج آقا مجتبي تهراني، تهران، مصباح الهدي، 1391ش.
شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1386ش.
صحيفه حج، قم، مركز تحقيقات حج؛ تهران، مشعر، 1382ش.
صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، 1377ش.
عدة الداعي و نجاح الساعي، احمد بن محمد ابن فهد حلي، تحقيق: احمد موحدي قمي، قم، دار الكتب الاسلامي، 1407ق.
عوالي اللئالي العزيزية في الاحاديث الدينيه، محمد بن زين الدين ابن ابيجمهور، تحقيق: مجتبي عراقي، قم، دار سيد الشهداء للنشر، 1405ق.
الفتوحات المكيه، محيي الدين بن عربي، بيروت، دار صادر، بيتا.
الكافي، محمد بن يعقوب كليني، به كوشش علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش.
الكشّاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، محمود بن عمر زمخشري، قم، نشر ادب الحوزه، 1363ش.
مجمع البيان في تفسيرالقرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق.
المحاسن، ابن خالد البرقي، به كوشش حسيني، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش.
المراقبات، ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، به كوشش موسوي، قم، دارالاعتصام، 1416ق.
مفردات الفاظ القرآن، حسين بن محمد راغب اصفهاني، بيروت، دار القلم؛ دمشق، الدار الشامية، 1412ق.
مقامات معنوي، محسن بينا، تهران، ماندگار، 1391ش.
من لا يحضره الفقيه، شيخ الصدوق، به كوشش علياكبر غفاري و محمدجواد صدر بلاغي، قم، نشر اسلامي، 1404ق.
الوافي، فيض كاشاني، به كوشش ضياءالدين، اصفهان، مكتبة الامام امير المؤمنين(عليه السلام)، 1406ق.
وسائل الشيعه، شيخ حر العاملي، قم، آل البيت، 1412ق.